5 اشتباه رایج در بازپسگیری ذهن ( قسمت دوم)
در عصر رسانههای دیجیتال، تمرکز را نمیتوان تحمیل کرد، باید آن را پرورش داد
تمرکز با اجبار و فشار بهدست نمیآید، بلکه مهارتی تربیتی است که باید در زندگی روزمره و با الگوگیری از والدین و معلمان پرورش یابد.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در دنیایی که هر ثانیه با نوتیفیکیشنها محاصره شدهایم، تمرکز دیگر یک توانایی طبیعی نیست؛ یک مهارت آموختنی است. اشتباه بزرگ بسیاری از والدین و معلمان این است که گمان میکنند تمرکز را میتوان با اجبار ساخت، در حالی که تمرکز نه دستور است، نه انضباط؛ تمرکز تربیت است. این یادداشت دومین قسمت از مجموعه یادداشتهای 5 اشتباه رایج در بازپسگیری ذهن به قلم محمدحسین پیشاهنگ است.
در قسمت اول از این مجموعه یادداشت گفتیم که مشکل اصلی این نیست که فرزندان ما موبایل دارند؛ مشکل این است که در زندگیشان، هیچ چیز جذابتر از موبایل وجود ندارد. گفتیم راه نجات، قایم کردن موبایل نیست، بلکه خلق دنیایی است که از موبایل زیباتر و غنیتر باشد.
اما امروز میخواهیم سراغ یک اشتباه عمیقتر برویم؛ اشتباهی که تقریباً همهی ما در نقش پدر و مادر، معلم، یا حتی در برابر خودمان مرتکب میشویم:
فکر میکنیم تمرکز با اجبار و فشار ساخته میشود.
جملات آشناییاند، نه؟
– «بنشین و درست را بخوان!»
– «موقع درس گوشی را کنار بگذار و تمرکز کن!»
– «اگر حواست پرت شد، خودت مقصری!»
اما علم عصبشناسی و روانشناسی امروز چیز دیگری میگوید:
تمرکز را نمیتوان با فریاد ساخت؛ تمرکز باید پرورش یابد.
مغز انسان در عصر دیجیتال، سالهاست که به محرکهای لحظهای عادت کرده است.
وقتی از یک نوجوان میخواهید «تمرکز کن»، در واقع از مغزی میخواهید که به دوپامین سریع و پاداش فوری خو گرفته، ناگهان برود سراغ کاری که هیچ پاداش فوری ندارد؛ مثل مطالعه، تأمل یا گفتوگوی عمیق.
نتیجه روشن است: شکست، احساس گناه، اعتمادبهنفس پایین، و بازگشت شدیدتر به همان صفحهی درخشان گوشی.
راه درست اما سادهتر از آن چیزی است که فکر میکنیم:
تمرکز مثل عضله است؛ با تمرین ساخته میشود، نه با فشار.
بهجای آنکه از فرزندمان بخواهیم یک ساعت کامل تمرکز کند، کافی است از او بخواهیم پنج دقیقه بدون موبایل کاری انجام دهد که برایش جذاب است: خواندن کتاب مصور، ساختن پازل، گوش دادن به موسیقی آرام، نقاشی یا حتی فقط چند دقیقه سکوت و تفکر.
وقتی این تمرین کوتاه تکرار میشود و کمکم به ده و پانزده دقیقه میرسد، مغز یاد میگیرد دوباره از مسیرهای پاداش عمیق و واقعی لذت ببرد، نه از هیجانهای سطحی و زودگذر.
اشتباه دیگر والدین این است که «تمرکز» را فقط برای زمان درس و مطالعه تعریف میکنند؛ در حالی که تمرکز باید در تمام لحظات عادی زندگی تمرین شود.
صبحانه خوردن بدون گوشی، گفتوگوی بدون نگاه به صفحه، بازی و تفریح بدون حواسپرتی — اینها همان زمین تمرین تمرکزند.
تمرکز یعنی حضور در لحظه؛ یعنی اینکه مغز یاد بگیرد «الان» را تجربه کند، نه اینکه همیشه در انتظار پیام بعدی باشد.
و یک نکتهی بسیار مهمتر:
کودکان با چشم میآموزند، نه با گوش.
اگر پدر و مادری هنگام صحبت با فرزند، مدام تلفن خود را چک کنند، اما از او انتظار تمرکز داشته باشند، در واقع در حال آموزش «تظاهر به تمرکز» هستند، نه خود تمرکز. مغز کودک تناقض را میفهمد و در برابرش مقاومت میکند.
بنابراین نسخهی واقعی برای بازسازی تمرکز چنین است:
1. تمرکز را بهصورت تدریجی و روزمره تمرین کنیم.
2. بهجای فشار، انگیزههای درونی و جذابیتهای واقعی ایجاد کنیم.
3. تمرکز را فقط به مطالعه محدود نکنیم، بلکه در همهی فعالیتهای زندگی جاری سازیم.
4. خودمان، قبل از فرزندانمان، الگوی تمرکز باشیم.
در بسیاری از خانهها و مدارس، این حقیقت ساده فراموش شده است؛ تصور میشود که با فریاد، با تهدید، یا با قطع اینترنت میتوان تمرکز را برگرداند. اما تمرکز، فرزند تربیت است نه اجبار.
تمرکز در محیطی رشد میکند که آرام، منظم و آگاهانه است؛ در فضایی که مغز، امنیت دارد برای درنگ، تأمل و لذت از یادگیری واقعی.
در قسمت بعدی این مجموعه، به سراغ یک سؤال اساسی میرویم:
چرا مغزمان به اسکرول کردن معتاد شده است؟
چرا انگشت ما ناخودآگاه صفحه را میکشد و مغزمان پاداش میگیرد؟
و چگونه میشود این چرخهی اعتیاد دیجیتال را شکست و دوباره «مالک توجه خود» شد؟
در قسمت سوم خواهیم گفت چگونه با فعالیتهای کوتاه و پیشبینیپذیر، مغز را از چرخه دوپامینِ لحظهایِ شبکههای اجتماعی بیرون کشیده و مسیرهایِ جدیدی از لذتِ سالم بسازیم. تا قسمت سوم، مراقب ذهنتان باشید؛ چون ذهن شما، خانهی آزادی شماست.
در دنیایی که توجه، کالای کمیاب است، هر لحظه تمرکز، عبادتِ اندیشه است.
ارسال نظرات