۱۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۴
کد خبر: ۴۴۸۵۶۱
درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام استاد اراکی/جلسه20

فرمانروا باید منصوب از ناحیه خدا و عادل باشد

فرمانروا باید منصوب از ناحیه خدا و عادل باشد و اگر عادل باشد و من الله نباشد کفایت نمی کند و اگر حاکمی باشد که عادل نباشد معلوم می شود که از طرف خدا برای فرمانروایی منصوب نیست.
آیت الله اراکی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، صبح  سه شنبه، 3 آذر 1394 در بیستمین جلسه درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام  در مدرَس 2 مدرسه عالی دار الشفا قم، در ادامه بررسی روایات اهل بیت علیهم السلام به بیان و بررسی روایت ششم ازمحاسن مرحوم برقی پرداخت و با اشاره به ماجرای تاریخی رد الشمس امیرمؤمنان  علیه السلام نکات ارزنده ای در رابطه با شرط عدالت حاکم اسلامی بیان کرد.

دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی در ادامه به بررسی حدیث دیگری از مرحوم کلینی پرداخت و شرط صحت عبادات افراد را در پیروی از روش عبادت مورد نظر پروردگار دانست و گفت: نقطه افتراق شیطان با پروردگار از همین جا شروع شد که او می خواست به روش خویش خداوند را عبادت نماید و حاضر به پذیرش ولایت حاکم منصوب از خدا نبود.

اهم مباحث آیت الله اراکی در جلسه بیستم به شرح ذیل می باشد:

خلاصه مباجث گذشته:

بحث درباره ادله روایی اثبات شرط عدالت در حاکم بود. پس از تعریف عدالت، تعریف عدالت و بیان مقصود از امام و حاکم، وارد بحث روایات منابع شیعی درباره شرط عدالت در مطلق حاکم (با واسطه یا بدون واسطه) شده ودر جلسه قبل 4 و 5 را برشمردیم.

روایت ششم

روایت ششم روایتی است که مرحوم برقی در محاسن روایت می کند:

المحاسن مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ‏ إِنَّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ بِلَا إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ فَإِنَ‏ سَعْیَهُ‏ غَیْرُ مَقْبُول‏

دلالت روایت این است که شرط قبولی همه عبادات  ایمان به امام عادل و تبعیت از اوست.

البته این بحث بسیار اساسی و مهمی است که جای تدبر بسیار زیاد دارد و  تمامی عباداتی که انجام می دهیم باید به تبعیت از امام باشد.

قبولی نماز در گرو تبعیت از امام عادل

امیرمومنان امام علی علیه السلام با لشکریانش هنگام نماز عصر به دشتی رسیده بودند و فرمودند که این منطقه محل خواندن نماز عصر ما نیست و باید از این دشت عبور نماییم و سپس نماز بخوانیم. از دشت عبور کردند و در میانه راه وقت نماز عصر رو به پایان بود که عده ای در آن میان از مرکب پایین آمدند تا نماز بخوانند و عده ای صبر کردند و از دشت که عبور کردند حضرت از مرکب پایین آمد و دعا فرمودند که خورشید به وقت فضیلت نماز عصر برگردد تا نماز عصر را اقامه نمایند و این امر نیز محقق گردید.

ماجرای رد شمس دو مرتبه برای حضرت اتفاق افتاده است که این موردی که ذکر شد، در زمان امامت آن حضرت اتفاق افتاده است.

در اینجا آن نمازی مقبول است که با امام علیه السلام ادا شده باشد و زمانی که امام علیه السلام می فرماید از این صحرا بگذریم، دیگران حق ندارند که بگویند نمازمان قضا نشود و این ناشی از عدم فقاهت و آشنایی با احکام دین است.

در همه عبادات مانند حج، نماز و روزه باید تابع امام بود و عبادتی مقبول است که با تبعیت از امام باشد و این قاعده کلی است که ارتباط مستقیمی با بحث فعلی ما ندارد. تا آنجا که فرمود:

 «مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عزوجل عَادِلٌ أَصْبَحَ تَائِهاً مُتَحَیِّراً إِنْ مَاتَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ مَاتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنَّ أَئِمَّةَ الْحَقِّ وَ أَتْبَاعَهُمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ»

این متن از روایت تأکید دارد که شرط امام عدل اوست علاوه بر این که منصوب من الله باشد و قبلاً بحث نمودیم و الان بحث در این است که شرط حاکم منصوب چیست؟

حاکمیت خدا چه وقتی اعمال می شود؟ چه وقتی انسان در فرمانروایی خدا زندگی می کند؟ وقتی که آن فرمانروا منصوب من الله باشد. اگر فرمانروایی منصوب از طرف خدا نباشد، حکمرانی و فرمانروایی او به خدا مستند نخواهد بود و فرمانروایی فرمانروایی خدا نیست.

 خدا باید فرمانروا باشد:

 (لا یُشْرِکُ فی‏ حُکْمِهِ أَحَداً) کهف 26

خدا در مسأله حاکمیت شریک نمی پذیرد.

یا در جای دیگر می فرماید:

 (هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُون‏) حشر 23

آیه در صدد بیان این مطلب است که «مَلِک» فقط خداوند متعال است.

(قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ) آل عمران 26

آن شخصی که فرمانروایی مشروعی دارد کسی است که منصوب از ناحیه خداست، پس شرط من الله بودن شرطی است که هم عقل و هم شرع آن را تأیید می نماید.

بحث در شرایط منصوب حاکم من الله است که در عدالت آن سخن می گوییم که می فرماید:

 «مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عزوجل عَادِلٌ أَصْبَحَ تَائِهاً مُتَحَیِّراً إِنْ مَاتَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ مَاتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنَّ أَئِمَّةَ الْحَقِّ وَ أَتْبَاعَهُمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ»

کسی که از این امت امام منصوب من الله عادلی نداشته باشد تائه و متحیر است و اگر در این حال بمیرد مرگ او همراه کفر و نفاق است.

اینجاست که پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله در حدیثى که مورد اتفاق شیعه و سنى است فرموده است:

«من مات و لم‏ یعرف‏ امام‏ زمانه مات میتة جاهلیة»

اگر انسان امامی مانند «عبدالملک مروان» انتخاب نماید، باز هم به مرگ جاهلیت مرده است.

این که عبدالله بن عمر بگوید من می خواهم با عبدالملک مروان بیعت کنم تا مشمول این روایت نشوم ارزشی ندارد بلکه این روایت می گوید امامی که عادل من الله باشد امامی است که اگر کسی به امامت او نپیوندد و بیعت با نکند و مطیع او نباشد به مرگ جاهلیت مرده است.

این مطلب تفسیر همان آیاتی است که می فرماید:

 (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ*...  فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏) بقره 131-132

وقتی بنا دارید که مسلمان باشید و در حال اسلام از دنیا بروید یعنی در تبعیت از امام باشید.

 اسلام در قرآن دو گونه مطرح شده است:

 1- اسلام اعرابی (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم‏) حجرات 14

 

2- اسلام ابراهیمی (وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحین‏) بقره 130

اسلام ابراهیمی این است که (وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین‏) بقره 124

این ابتلا همان است که به دنبال آن امامت ابراهیم علیه اسلام اعطا شده است.

در قرآن کریم اگر آیات را با هم جمع کنیم و به آنها التفات داشته باشیم، می فهمیم که مقصود از اسلام، همان اسلام ابراهیمی است که تبعیت از امام در آن آمده است.

این روایت در کتاب المحاسن برقی چاپ مجمع اهل بیت علیهم السلام ص 176 است و از لحاظ سند نیز بسیار قوی است و خود برقی جای بحث ندارد و محمد بن علی بن محبوب که از اجله ثقات است و سایر روات نیز ثقه هستند و احوالشان مشخص است.

روایت هفتم

 مرحوم کلینی نقل می کند: وَ عَنْهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً. ج 1 ص 376

«هر مردمی را که به امامت امام جائر پیوسته باشند، عذاب می کنم اگرچه خودشان اعمال خوب انجام دهند» و این همان چیزی است که ما تعبیر می کنیم که جامعه به فقه کلان عمل نمی کند اگر چه به فقه خرد عمل می نمایند.

امتثال تکلیف خرد زمانی امتثال است که در چارچوب تکلیف کلان الهی بدان عمل شود و اگر این چنین نباشد هیچ ثمری ندارد.

اما اگر در چارچوب باشد مورد عفو الهی قرار می گیرد و این یک اصل اساسی و مهمی است.

بررسی سند

ار لحاظ سندی قوی است و تمام رجال سند از اوثق ثقات هستند.

دلالت روایت

فرمانروای مشروع حتما باید عادل باشد و اگر این صفت را نداشته باشد مشروع نیست.

این روایت رعیت را به دو بخش تقسیم کرده است:

1-     رعیتی که مورد عذاب الهی است

2-     رعیتی که مورد عفو الهی قرار دارد

یعنی همه رعایا شامل این دو دسته می شوند و دسته سومی ندارد و اگر یک بخش نباشند در بخش دیگر قرار دارند واین ربطی به عبادات فردی آنان مانند نماز و روزه و سایر احکام ندارد زیرا اطاعت خدا وقتی است که به امر و فرمان پروردگار باشد و کسی که اطاعت  امام الهی را نپذیرفته تحت فرمانروایی خدا قرار نگرفته و عبادت او نیز به فرمان خداوند نیست.

باید روی این مسئله دقت کرد که شرط قبولی عبادت این است که به فرمانروایی خدا باشد.

در بعضی از روایات، خداوند فرموده است: «من عبادت فردی را قبول دارم که به دستور من انجام شده باشد و نه آن گونه که خود شخص دوست دارد خدا را عبادت نماید» که این در مقابل جریان های صوفیه و مانند آنها مورد اشاره است و می توانیم با این دسته از روایات با آنان محاجّه نماییم.

دعوای شیطان با خدا همین بود که دوست داشت آن گونه که خود می خواهد خدا را عبادت نماید و انحراف اصلی اش از همین جا شروع شد: (قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین‏) اعراف 12

این شایسته سجده من نیست و من باید از طریق دیگری تو را عبادت نمایم.

«ذکر تو به  هر زبان که گویند خوش است» باید تفسیر شود و اگر به آن طریقی باشد که خداوند دستور داده مورد قبول است.

آن مردمی که عفو الهی شامل حالشان می شود به شرط این است که « دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ» و اگر این چنین نباشند شامل قسم اول می شوند.

بنابراین روایت صراحت دارد که فرمانروا باید من الله و عادل باشد و اگر عادل باشد و من الله نباشد کفایت نمی کند و اگر امامی باشد که عادل نباشد معلوم می شود که منصوب من الله برای فرمانروایی نیست./836/د102/ل

ارسال نظرات