عُلقه های دنیوی مردم از دلایل تنها ماندن اولیای الهی است
به گزارش خبرنگار خبرگزار رسا در اصفهان، حجت الاسلام مسعود عالی در سخنرانی شب گذشته که در خیمه فاطمی واقع در خیابان جی برگزار شد، گفت: علاقه های دنیوی نباید سبب دور ماندن انسان از ولیّ خدا شود.
وی در ابتدا با عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت حضرت زهرا(س)، افزود: یکی از سؤالاتی که در ذهن افراد در رابطه با فاطمیه وجود دارد، این است که چرا یک هفته بعد از رحلت پیامبر(ص)، مردمی که اجازه نمی دادند آب وضوی پیامبر(ص) روی زمین بریزد، پاره تن رسول الله(ص) را تنها گذاشتند.
حجت الاسلام عالی با توجه به منقولات تاریخی و زیارتنامه های مختلفی که راجع به اهل بیت(ع) وجود دارد، اظهار کرد: یکی از مسائلی که وجود دارد تنها ماندن اولیای الهی و اوصیای رسولان در طول تاریخ است؛ در همین زمان نیز امام معصومی وجود دارند که جدشان امام موسی کاظم(ع) ایشان را طرد شده، تنها شده و غریب خطاب می کنند؛ سؤال دیگری که در اذهان عمومی ایجاد می شود این است که چرا عموم اولیای الهی از سوی مردم یاری نمی شوند و تنها می مانند.
استاد و پژوهشگر حوزه علمیه افزود: در سوره کهف سه داستان قرآنی زیبا وجود دارد که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می نویسند، گویی خداوند این سوره را به خاطر بیان این سه داستان نازل کرده است؛ داستان اصحاب کهف، داستان ذوالقرنین و داستان حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع) سه داستان پُر مفهومی است که در سوره کهف بیان شده اند.
خطیب توانا به داستان زیبای حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع) اشاره کرد و ابراز داشت: در روایات معصومین(ع) آمده است که وقتی تورات بر حضرت موسی(ع) نازل شد، ایشان معجوب شدند و با خودشان گفتند آیا کسی هست که علمش از من بالاتر باشد، به همین سبب خداوند به جبرئیل فرمود برو و موسی(ع) را از هلاکت نجات بده؛ یک مسأله در این جا باید تشریح شود که عُجب وارد شده به حضرت موسی(ع) که از پیامبران صاحب شریعت بودند با عُجبی که به انسان های معمولی وارد می شود کاملاً متفاوت بوده و در حدّ ترک اولی است.
وی ادامه داد: جبرئیل به حضرت موسی(ع) فرمود به فلان منطقه برو تا کسی را ببینی که علمش از تو بیشتر است، حضرت موسی(ع) نیز پذیرفتند و نزد حضرت خضر(ع) حاضر شدند؛ وقتی حضرت موسی(ع) خواسته خود از حضرت خضر(ع) مبنی بر این که می خواهم در کنار تو باشم را مطرح کردند، حضرت خضر(ع) خطاب به ایشان گفتند تو نمی توانی در کنار من دوام بیاوری، حضرت موسی(ع) نیز قول دادند که در برابر رفتار حضرت خضر(ع) اعتراضی از خود نشان ندهند؛ مسأله مهمی که کمتر به آن پرداخته می شود این است که حضرت موسی(ع) از جهت علوم شریعت از حضرت خضر(ع) بالاتر بودند ولی حضرت خضر(ع) از جهت علوم باطنی داناتر از حضرت موسی(ع) بودند.
حجت الاسلام عالی با بیان سه داستان قرآنی که بین حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) اتفاق افتاد، خاطرنشان کرد: حضرت خضر(ع) سه عملی را انجام دادند که حضرت موسی(ع) در برابر هر سه آن ها موضع گیری کردند؛ سوراخ کردن کشتی، کشتن یک بچه و مرمت دیوار روستایی که اهالی اش حاضر نشدند کمترین پذیرایی را از حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع) داشته باشند، اعتراض حضرت موسی(ع) را به دنبال داشت.
استاد و پژوهشگر حوزه علمیه ادامه داد: همه اعمال حضرت خضر(ع) به دستور خداوند انجام می گرفت؛ سوراخ کردن کشتی برای محافظت از تعرض پادشاه غاصب به کشتی بود، کشتن پسر بچه برای محافظت کردن از دین او و پدر و مادرش انجام گرفت و مرمت دیوار برای محافظت کردن از گنجی که برای دو بچه یتیم پست آن پنهان کرده بودند، دلایلی بود که حضرت موسی(ع) از آن ها بی خبر بودند، به سبب همین جهل به رفتار حضرت خضر(ع) اعتراض می کردند.
وی گفت: در روایتی از امام معصوم(ع) منقول است که خداوند به جای پسری که حضرت خضر(ع) او ا به قتل رسانید، دختری به آن پدر و مادر عطا کرد که هفتاد پیامبر(ع) از او ایجاد شدند.
حجت الاسلام عالی افزود: دلیل تنها بودن و تنها ماندن اولیای الهی، اسراری است که در دلِ این عزیزان وجود دارد و عموم مردم قرار نیست آن ها را بدانند، به همین سبب در برابر آن ها دین ضعیف خودشان را به رُخ می کشند و از رفتار اولیای خداوند سؤال می پرسند.
استاد و پژوهشگر حوزه علمیه با بیان این که تعلقات مقدس نیز ممکن است راه انسان را از راه اولیای خداوند جدا کند، اذعان کرد: آلودگی ها به طور قطع راه انسان را از راه اولیای خداوند جدا می کند ولی در این راستا تعلقات مقدس نیز می تواند جدا کننده راه انسان از راه ولی خداوند باشد.
وی با اشاره به داستان تِرِمّا که از شاعران و محبان اهل بیت(ع) در زمان امام حسین(ع) بود، خاطرنشان کرد: ترما در راه کوفه با امام حسین(ع) روبرو شد و عرضه داشت، ابن زیاد حکومت نظامی در کوفه برقرار کرده است و اجازه نمی دهد کسی به یاری شما بیاید، همراه من به یمن بیایید تا 10 هزار شمشیر زن برای شما آماده کنم؛ امام حسین(ع) فرمودند هر چه خداوند بخواهد همان خواهد شد، سپس فرمودند بیا و در رکاب من قرار بگیر، ترما عرضه داشت من در رکاب شما قرار می گیرم ولی اجازه دهید به یمن بروم و لوازمی را که برای همسر و فرزندانم تهیه کرده ام به آن ها بدهم و بازگردم، امام حسین(ع) فرمودند برو، وقتی ترما از یمن بازگشت با سر بریده امام حسین(ع) روبرو شد و از این که ایشان را یاری نکرد بسیار متأثر شد.
حجت الاسلام عالی افزود: زمانی که نامه امام حسین(ع) که متن آن حدود دو خط بود به دست حبیب ابن مظاهر رسید، حبیب نامه را برداشت و بوسید، سپس بلافاصله از کوفه به سمت امام حسین(ع) حرکت کرد، در راه با یکی دیگر از شهدای کربلا روبرو شد و به او گفت کجا می روی، او گفت به حمام می روم، سپس حبیب ابن مظاهر گفت، مهیا شو تا به یاری امام حسین(ع) برویم، او نیز بدون این که به حمام برود و به اهل و عیالش خبری بدهد، به همراه چندین نفر دیگر خدمت امام حسین(ع) رسیدند و در کربلا به فیض شهادت نائل شدند.
وی در پایان گفت: انسان برای دفاع از ولیّ خداوند باید از تمام تعلقات خاطرش بگذرد تا رستگار شود؛ علاقه های دیگر نباید سبب دور ماندن انسان از ولیّ خداوند شود./201/867/ب1