۰۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۲
کد خبر: ۵۹۸۹۹۲
یادداشت؛

مدیریت تراز انقلاب اسلامی

مدیریت تراز انقلاب اسلامی
انقلاب ما، تئوریسین‌های انقلاب در آکادمی‌های دنیا را متحیر کرد؛ چه برای پیروزی شگفتش و چه برای بالندگی شگفت‌تر از آن.
به گزارش خبرگزاری رسا، وقوع انقلاب، امری صعب و نزدیک به محال است. جباران و مستکبران، چنان ملت‌ها را منکوب و تحقیر می‌کنند که اصلا جرئت انقلاب در ذهن آن‌ها جوانه نزند. اگر هم در این میان، ملتی از این اختناق و تفرقه سازمان یافته عبور کرد، معمولا یا نمی‌تواند موفق شود، و یا پس از پیروزی، دچار انواع بحران‌ها می‌شود و نهضت فرو می‌پاشد.
 
نمونه‌هایی از این واقعیت در کشور خودمان، نهضت ناکام مشروطیت (۱۲۸۵ شمسی) است؛ و نهضت ملی شدن نفت که در سال ۱۳۳۲ با کودتای آمریکا و انگلیس، به شکست انجامید؛ و نمونه متاخرتر، انقلاب مردم مصر که گرفتار غرور و اعتماد به عربستان و آمریکا شد و ناکام ماند.
 
اما برای چهل سال دوم انقلاب اسلامی ایران می‌توان با اطمینان، راهبردنگاری و نقشه راه ترسیم کرد؛ چون چهل سالگی خود را با اقتدار تمام و به رغم همه سنگ‌اندازی‌های دشمن جشن گرفت. می‌گویند و درست هم هست که «اقوی دلیل بر امکان شیئی، وقوع آن است». انقلاب ما، تئوریسین‌های انقلاب در آکادمی‌های دنیا را متحیر کرد؛ چه برای پیروزی شگفتش و چه برای بالندگی شگفت‌تر از آن. تنها دو طیف در دنیا بودند که درباره مدل‌سازی تمدنی، خود را دارای صلاحیت و انحصار می‌دانستند. یکی لیبرال‌ها و کاپیتالیست‌های بلوک غرب، و دیگری، مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها در بلوک شرق.
 
مارکسیست‌ها مدعی بودند تنها رقیب تمدن سیطره جوی غرب هستند و تنها با کمونیسم می‌توان بر جباریت امپریالیسم غرب شورید و تمدنی جدید ساخت. از آن سو، لیبرال‌ها ادعا می‌کردند -و بعد از فروپاشی بلوک شرق این ادعا شدید‌تر شد- که تمدن غرب، تنها تمدن ممکن و مسلط و پیشرفته است.
 
آن‌ها می‌گفتند دیگران باید در مقابل این تمدن الهام‌بخش و پر طمطراق، خاضع باشند، حد و اندازه خود را بشناسند، و قالب‌ها و محدوده‌هایی را که غرب برایشان تعیین می‌کند، مراعات کنند تا شاید بتوانند در ذیل سایه مستدام و مسلط کاپیتالیسم و لیبرالیسم، چند پله بالاتر بیایند. شگفتی‌سازی انقلاب اسلامی، در شکستن این دوقطبی تحمیلی و جبریّت القایی بود. ملت ایران به رهبری امام خمینی اعلام کرد برای خود اراده مستقل قائل است و چنان جبّریتی را به رسمیت نمی‌شناسد. چنین تشخّصی، ذاتا برای ناظران جالب و خیره‌کننده است؛ فارغ از اینکه موافق یا مخالف باشند.
 
منطق «ما می‌توانیم» اصالتا جذاب است؛ چه رسد به اینکه در طول چهل سال به اجرا گذاشته شده و هر بار، دستاوردی تازه -برآمده از ترکیب ایمان و هنر و قدرت- رو کند. چنین پدیده بالنده و تکثیر شونده‌ای، هرگز کهنگی و تکرار نمی‌پذیرد؛ دوستانی بی‌نهایت پایبند و دشمنانی سخت کینه توز با خود می‌آورد. این جاذبه و دافعه نیرومند، نشانه سلامت انقلاب است.
 
تئوری انقلاب اسلامی، منحصر به فرد است؛ قالب‌شکن تئوری‌های رایج برای درک و توضیح چرایی و چگونگی انقلاب‌هاست. و، چون در عالم، بالیده و مقتدر شده، تئوری‌ها را باید بر جاری خروشان همین انقلاب عرضه کرد و به محک کشید. جزو بدترین انواع ارتجاع و انحطاط این است که کسانی خواسته‌اند نقشه راه آینده انقلاب اسلامی را از اضداد مارکسیستی یا لیبرالیستی آن وام بگیرند.
 
جمع نقیضین، منطقا محال است. و، چون جزمیت و جباریت غرب، اجازه کمترین تجدیدنظر و تغییری را در ایدئولوژی آن نمی‌دهد، بنابراین مدعیان «تعامل» با غرب، در حقیقت چیزی نگرفته و نخریده، می‌فروشند. نسخه اطاعت از زورگویان عالم به امید الحاق به قافله تمدن و شراکت با آنان -آن هم بی‌هیچ تلاش و زحمتی برای تولید قدرت و منزلت و ثروت- رویا اندیشی است. کیست که نداند در میان‌مدت و بلندمدت، اعتبار و احترام و سیادت، ارزانی کوشندگان و خطرپذیرانی است که از ترس تحمل رنج و هزینه آنی، به دامن خسارت‌های بزرگ و ماندگار سقوط نکرده‌اند.
 
حتما باید چالش‌های روزمره را مد نظر داشت، اما نباید اسیر فضاسازی دشمن شد. چالش‌ها را نه باید نادیده گرفت و نه آن قدر بزرگ‌نمایی کرد که لاینحل به نظر آید. اتفاقا برخی مدعیان واقع‌گرایی همواره از یک سو در تله همین بزرگ‌نمایی و لاینحل‌نمایی مشکلات در داخل افتاده‌اند که مطلوب دشمن است و هم از جدّ و جهد توام با اعتماد به نفس ملی برای چاره جویی مشکلات دریغ کرده‌اند.
 
نه تنها خود دست روی دست گذاشته‌اند، بلکه تبدیل به ترمز نیابتی بیگانگان در مقابل هر همت ملی شده‌اند. این معلولیت روحی و ذهنی، دقیقا ضد منطق تجربه شده و موفق انقلاب اسلامی است. بله دیپلماسی و مذاکره هم یکی از ده‌ها ظرفیت ملی ماست؛ اما نه اینکه تنها دارایی ما محسوب شود؛ که در آن صورت ناچاریم به دیپلماسی التماسی رو کنیم. به تعبیر صائب تبریزی «اظهار عجز پیش ستم پیشه ابلهی است- اشک کباب مایه طغیان آتش است».
 
دیپلماسی را نباید با بازار آینده فروشی، مایه‌فروشی، ارزان‌فروشی و نسیه‌فروشی، و مفلس و تهیدست کردن خود اشتباه گرفت. دیپلماسی، اصالتا میدان مبارزه است که باید در آن، باورمند به دارایی‌های قدرت خودی جنگید، نه باید از اخم حریف جا زد، و نه با لبخند او، احتیاط را تعطیل کرد و مرتکب معامله نقد- نسیه (وعده) شد. اما حتی اگر به تسامح، دیپلماسی را صرفا بازار چانه زنی و معامله تلقی کنیم، بازهم باید برای این رقابت بی‌رحم تولید قدرت کرد.
 
نباید به خیال تنش‌زدایی، در ازای هر تهدید و‌اشتلم دشمن، بخشی از خط تولید قدرت ملی (فنی، نظامی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و نفوذ راهبردی) را واگذار یا تعطیل نمود. اگر حریف به این ادراک برسد که با هر تولید تنش از سوی او، شما واگذاری بخشی از دستاورد‌ها و تولیدات قدرت ملی خود را می‌پذیرید، حتما بر حجم تنش افزوده خواهد شد. چاره‌کار، تهدیدزدایی است نه تنش‌زدایی مبتنی بر مهندسی دشمن.
 
ژست «ناچاری و فروشندگی»، چون حسّ ضعف و اضطرار و نه قدرت را متبادر می‌کند، وابستگی‌آور و اعتیاد‌آور است و قربانی خود را مجبور می‌کند در هر مواجهه با «شروران شر خر»، منفعل‌تر رفتار کند. واقعیت میدانی را ببینید. در حالی که آمریکا و اروپا بیشترین نقض قوانین و استاندارد‌های بین‌المللی را مرتکب می‌شوند، برخی سیاسیون ما می‌خواهند خود را با هنجار‌ها و عرف‌هایی که آمریکا و اروپا می‌سازند و زیر پا می‌گذارند، تطبیق دهند؛ همواره نیز بعد از همه نرمش‌ها، بدهکار می‌شوند! اکنون به تلخی می‌شنویم فلان وزیر می‌گوید «صادرات نفت ما کمتر از میزانی است که قبل از توافق در دوران تحریم‌ها می‌فروختیم» و آن دیگری تصریح می‌کند «اروپایی‌ها حتی جواب سلام ما را نمی‌دهند»! بعدش هم با ژست مصلحت‌اندیشی می‌گویند مجبوریم این بار انتظارات غرب در قالب FATF را برآورده کنیم؛ هر چند هیچ تضمینی وجود ندارد!
 
اکنون در چهل سالگی انقلاب، نسبت تهدید‌ها با فرصت‌ها و ظرفیت‌های فراهم آمده برای پیشرفت، مطلقا قابل مقایسه با گذشته نیست و فرصت‌ها و توانمندی‌ها چندین برابر شده است. سرلوحه فهرست دوگانه «تهدید‌ها- توانمندی‌ها»، ریزش‌ها و رویش‌های غیرقابل مقایسه با هم در زمینه نیروی انسانی کارآمد و پای کار است. ظرفیت انسانی جوانی که کشور به ویژه امروز از آن برخوردار است، به لحاظ کمیت، کیفیت، پختگی، درایت، بصیرت، همت و شهامت، کم‌سابقه است؛ مشروط بر آنکه ترمز‌ها را از پیش پای این لکوموتیو پیشران انقلاب برداریم.
 
در مقابل این ظرفیت بزرگ انسانی، اشرافیگری و امتیاز‌طلبی و سنگینی برخی مدیران، به مثابه ترمز و عامل کُندی پیشرفت عمل کرده است. این طیف غنیمت‌طلب در میانه میدان‌جنگ، وصله‌ای نچسب بر پیکره انقلاب هستند و نه ضرورت آن؛ بنابراین باید از آن‌ها -و نه از آرمان‌های انقلاب- عبور کرد. باید در آن‌ها تردید کرد و نه در اصول حیات‌بخش انقلاب.
 
انقلاب به رغم همه تهدید‌ها و چالش‌ها، با طراوت است. این طراوت را روز ۲۲ بهمن در کف خیابان‌های ایران و در چهره انبوه مردمی دیدیم که با وجود لمس همه کم‌لطفی‌ها، پای جشن انقلاب آمدند تا شهادت دهند آن را از خود، بلکه عزیز‌تر از جان خویش می‌دانند. با این سرمایه می‌توان هر مانعی را از پیش رو برداشت؛ «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت- آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت».
 
آن‌ها که به هر دستاویز و توجیهی در منطق حکیمانه «ما می‌توانیم» خلل می‌اندازند، اهلیت پیشاهنگی و مدیریت و میدانداری را ندارند. مدیریت ذاتا شایسته معتقدان به منطق عملیاتی «ما می‌توانیم» است. هر مدیری که خلاف این باور را دارد، نقض غرض می‌کند و به اراده خود، از صلاحیت و مشروعیت منصب‌داری ساقط است.
 
این یادداشت را با تاکید ویژه و دعوت به تامل در فراز‌هایی از بیانیه مهم رهبر انقلاب به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی به پایان می‌بریم: «راه‌حلّ مشکلات، سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است که باید برنامه‌های اجرایی برای همه بخش‌های آن تهیّه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیّت، در دولت‌ها پیگیری و اقدام شود... بی‌گمان یک مجموعه جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانسته‌های اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند. دوران پیشِ رو باید میدان فعّالیّت چنین مجموعه‌ای باشد.
 
جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه راه‌حل‌ها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه گرگ است»، خطایی نابخشودنی است.
 
این تحلیل سراپا غلط، هرچندگاه از زبان و قلم برخی غفلت‌زدگان داخلی صادر می‌شود، امّا منشأ آن، کانون‌های فکر و توطئه خارجی است که با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء می‌شود.... وسوسه مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَوی‌ترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقه زهد انقلابی و ساده زیستی می‌دادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب می‌کند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سه گانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند، به ویژه در درون دستگاه‌های حکومتی... همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همه مقامات حکومت جمهوری اسلامی است... دستگاه‌های نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حساسیّت، از تشکیل نطفه فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند.
 
این مبارزه نیازمند انسان‌هایی با ایمان و جهادگر، و منیع‌الطّبع با دستانی پاک و دل‌هایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همه‌جانبه‌ای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.... اینجانب به جوانان عزیزی که آینده کشور، چشم انتظار آن‌ها است صریحاً می‌گویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید می‌شده و بشود، دارای فاصله‌ای ژرف است.
 
در جمهوری اسلامی، دل‌های مسئولان بطور دائم باید برای رفع محرومیّت‌ها بتپد و از شکاف‌های عمیق طبقاتی به شدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نه تن‌ها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه‌خواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بی‌عدالتی می‌انجامد، به شدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشر‌های نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست.
 
این سخنان در قالب سیاست‌ها و قوانین، بار‌ها تکرار شده است، ولی برای اجرای شایسته آن چشم امید به شما جوان‌ها است؛ و اگر زمام اداره بخش‌های گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان - که بحمدالله کم نیستندـ سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ ان‌شاءالله». /۱۰۱/۹۶۹/م
محمدرضا محمودخانی
منبع: کیهان
ارسال نظرات