چرا همسرم مثل روزهای اول ازدواج عاشقم نیست؟!
تازه دو هفته از اولین سالگرد ازدواجشان گذشته بود. اما هیچ چیز مانند روزهای اول آشناییشان نبود. انگار آن تب تند و تیز آرام گرفته بود. درحالی که در رویاهایش قرار بود تا آخر عمر مانند لیلی و مجنون باشند. قرار بود مانند داستانها و فیلمها مدام لاو بترکانند. قرار بود مانند روزهای اول مدام به هم تلفن بزنند و فکر و ذکرشان فقط هم صحبتی با هم باشد. انتظار داشت زندگی مانند داستانهای عاشقانه کتابها باشد. همین توقع زندگی را به کامش تلخ کرده بود. تصور میکرد دیگر همسرش عاشقش نیست و زندگی مشترکش رو به نابودی است!
روایت بالا، روایت زوجهای بسیاری است که بعد از چند سال از زندگی مشترکشان با آن رو به رو میشوند. چند وقت که از زندگی مشترک میگذرد، کمکم احساس میکنند آن حرارت و عشق روزهای اول فروکش کرده است و این امر یک نکته ناامید کننده و ترسناک برایشان است. تصور میکنند یک جای کار میلنگد و خوشبخت نیستند. برخی هم به هر دری میزنند و مدام به دنبال راهی میگردند تا باز هم احساسات اوایل رابطه را احیا کنند. مدام به همسرشان میگویند چرا مانند سابق به من توجه نمیکنی یا چرا مثل آن روزها برای دیدنم لحظه شماری نمیکنی و.. اما آیا قرار است تا آخر عمرمان مانند روزهای اول رفتار کنیم؟ در این گزارش برایتان میگوییم چطور بعد از ازدواج یک رابطه امنتر و بهتر را با شریک زندگیتان تجربه کنید.
هنگامی که وارد رابطه زناشویی، نامزدی یا مباحث ازدواج میشوید؛ هیجان، احساس، عواطف و علایق خیلی پررنگ است و کاملا هم طبیعی است.
* روزهای هیجان انگیز و شیرینِ کشف همسر!
روزهای اول یک رابطه زمانی هستند که شما احساس میکنید، انتخاب شدهاید، مورد توجه و علاقه هستید، ارزش دارید. اما بعد از گذشت چند وقت دیگر هورمونهایی که در اوایل رابطه با دیدن طرف مقابل در بدنتان ترشح میشد، کمتر شدهاند. هیجانات فروکش کرده است و اگر درست و حساب شده عمل کنید قرار است عشقتان به یک پختگی برسد.
عاطفه صادق مسجدی روانشناس در این باره میگوید: «برای اینکه یک رابطه را مانند روزهای اول گرم نگه داریم باید این نکته را بدانیم که رابطه در ابتدا و شروع خیلی هیجان بالایی دارد. یعنی شما همان اول که با فردی آشنا میشوید و وارد رابطه زناشویی، نامزدی یا مباحث ازدواج میشوید؛ هیجان، احساس، عواطف و علایق خیلی پررنگ است و کاملا هم طبیعی است، یعنی اگر غیر این باشد میگوییم یک جای کار میلنگد. چراکه شما از دنیای مجردی وارد دنیای متاهلی میشوید. شما از روزی که یادتان میآید تنها بودید و خیلی از مسائل و نیازهایتان را تنهایی تامین میکردید، اما از الان به بعد قرار است یک نفر کنارتان باشد و با آن فرد یک فضای جدیدی را تجربه کنید.
البته این فضای جدید ناشناخته است و خود این ناشناخته بودن هم جذاب است و هم دوست داشتنی است. ممکن است یک جایی برایمان ترسناک هم باشد. خودِ کشف یک آدم دیگر و دنیای دیگر و بودن در کنار فردی که به او تعلق خاطر دارید و تامین نیازهایتان؛ حالا چه نیازهای حسی، عاطفی و جنسی و چه نیازهای مالی و نیاز به رشد و موفقیت جذاب است. اما حواستان باشد که قرار نیست این تازگی و شیرینی و جذابیت و فضای جدیدی که تجربه میکنید، همیشگی باشد یعنی خیلی طبیعی است که از یک جایی دیگر از حرارت و آتشی که ابتدای رابطه بود، کاسته شود.»
آن نقطهای که رابطه از گرمای شدید به سمت سرما یا سردی عاطفی حرکت کند، زنگ خطر است
* اجاق رابطهتان را تنظیم کنید
دقت کنید اینکه گفته میشود، طبیعی است که از حرارت حس و حال روزهای اول ازدواج کاسته شود؛ منظور این نیست که رابطه به سمت سرما برود، بلکه منظور این است که باید به سمت تعادلی حرکت کند و از یک افراطی به سمت تعادل برود. اما متاسفانه برخیها از افراط به سمت تفریط میروند. یعنی فرد از گرمای شدید، یک دفعه به سمت سرمای شدید میرود و در این میان تعادل گم میشود. بنابراین آنجایی که رابطه از گرمای شدید به سمت سرما یا به سمت سردی عاطفی حرکت میکند، اینجا زنگ خطر است و باید حواستان را جمع کنید.
اجازه بدهید با یک مثال کاربردی برایتان مشخص کنیم؛ قصد پختن غذایی را دارید، اگر از ابتدا تا انتها حرارت و شعله زیر اجاقتان زیاد باشد، بعد از مدتی غذا میسوزد. هر چقدر هم مواد سالم، مقوی و مفیدی داخل آن غذا ریخته باشید، هر چقدر هم سعی کرده باشید غذای خوبی درست کنید، وقتی شعله اجاقتان را تنظیم نکرده باشید، غذایتان میسوزد و دیگر قابلیت خوردن ندارد. نه تنها خاصیتی ندارد، حتی برای سیر کردن شما هم کارکرد و فایدهای ندارد و اصلا شما میلی برای خوردن این غذا ندارید.
حالا تصور کنید به جای اینکه زیر اجاق را کم کنید، زیر اجاق را خاموش کنید! مثلا یک مسئلهای، کاری یا موضوعی در زندگی برایتان پیش آمده است که مهمتر از این غذا است و میگویید الان زیر غذا را خاموش میکنم و بعدا فکری برای غذا میکنم. وقتی زیر غذا را خاموش کردید زمانی که گرسنه شدید و میخواهید غذا بخورید، نه تنها غذایتان نپخته، بلکه سرد هم شده است و باید دوباره زیر غذا را روشن کنید و دوباره به آن رسیدگی کنید و بالا سرش بایستید و به آن توجه کنید تا بتوانید غذای خوبی تهیه کنید. گاهی اوقات هم غذا خراب میشود یا از دهان میافتد و این تلاش و توجه شما کار به جایی نمیبرد.
نکته مهم اینجاست که باید زیر اجاق را تنظیم کنید و اجازه بدهید که غذای شما به دل بپزد و مغز پخت شود، اینطوری نه غذا میسوزد، نه سرد میشود و نه از دهان میافتد. دقیقا در رابطه هم همین اتفاق میافتد. اگر حرارت رابطه را زیاد کنیم، میسوزد و اگر خاموش کنیم سرد میشود، اما اگر زیر اجاق رابطه را کم کنیم، رابطه به دل میپزد و خوشمزهتر میشود.
«عاطفه صادق مسجدی» روانشناس و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
*طبیعی است که حرارت اولیه رابطه کاسته شود
صادق مسجدی میگوید: «متاسفانه در رابطههایمان دنبال پختگی نیستیم. یکی از باورهای اشتباه و خطاهای شناختی که برایمان شکل گرفته این است، ما به دنبال یک عشق آتشین هستیم و فکر میکنیم که درستش این است. متاسفانه آن اتفاقات، عشق و نشاط افراطی که در فضای مجازی یا در فیلمها یا رسانه یا دوستان و آشنایان برایمان تعریف میکنند، دروغ محض و تظاهر است. هیچکس نمیآید دعوای خود را برایتان به تصویر بکشد. مگر اینکه بگوید من رابطه را تمام کردم و دنبال ترحم باشد. بنابراین خیلی طبیعی است که رابطه از آن گرمای اولیه خود بعد از یک مدتی کاسته شود و به سمت یک تعادل حرکت کند.»
رسیدن به تعادل در زندگی مشترک را پختگی میگوییم. بنابراین نباید توقع و انتظار این را داشته باشیم که بعد از ۳۰ سال که ازدواجتان گذشت، قرار است مانند روزهای اول برای یکدیگر باشید. و مانند روزهای اول از دیدن یکدیگر دلتان بلرزد. این مسائل خیلی فانتزی یا هندی است. شاید نسبت به روز اول برای همسرتان دوست داشتنیتر، جذابتر و مهمتر شده باشید اما به این موارد هیجانات اولیه و ابتدای راه نمیگوییم، بلکه این را پختگی رابطه مینامند.