در مواجهه با بیانات رهبر انقلاب گرفتار خودکار شدگی فهم نشویم!
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، در مواجهه با بیانات رهبر معظم انقلاب ،سه مرحله پیش روی ماست؛ تقریر، تحلیل و تکمیل (یا امتداد و تحقق). در مسیر تقریر درست و تحلیل به جا، ما نیازمند سطوحی از تجزيه و ترکیبِ بیانات رهبری هستیم تا از عهده این دو گام برآییم.
در تجزیه، واژگان و مفاهیم پراهمیت هستند و بايد ملاحظه گردند تا درمرحله بعد و در ترکیب، نسبتِ برقرار شده میان واژگان و مفاهیم ملاحظه گردد. به عبارتی، در هر سخنرانی، چه مفاهیمی در نسبت با هم دیده شده اند تا غرضِ مد نظر ایشان از خطاب حاصل شود؟!
همچنین از آنجا که بیانات ایشان وجه خطابه و اقناع عمومی نیز دارد باید در تجزیه، علاوه بر آنکه"جملات" افزون بر "واژگان و مفاهیم آنها" مورد دقت قرار میگیرد، از جهات بلاغی نیز ملاحظه شود. تحول و موج آفرینی در ملت یکی از ابزارهایش طبعا این ظرافتهای ادبي است.
در تجزیه، "استدلالات" به کار رفته در بیانات ایشان باید فهم گردد که مبتنی بر چه "کبریات"ی است تا بعد در ترکیب، نظامی از کبریات از بیانات ایشان بتوان استنتاج نمود. همچنین در تجزیه "تعاريف و تقسيمات" به کار رفته نیز باید ملاحظه گردد تا بعد در ترکیب، نظامی از این دو به دست آيد. [ این مرحله، تجزیه و ترکیبِ منطقی است ]
در نهایت؛ با " تجزیه و ترکیب تخصصی بیانات ایشان " ، باید گفتار تخصصی موجود در جامعه را با پرسشهایی مواجه نمود. آیا همان ادبیات تخصصی، پاسخگوی جهتگیری مدنظر ایشان در رهبری جامعه هست؟! اگر نه، چرا؟ مادامی که این سطح از دقت در بیانات ایشان صورت نگیرد، دانشها و مهارتها و اصناف تخصصی بر همان کلیشههای سابق خود راه خواهند پیمود و پیشرفت و تحول مد نظر رهبری تحقق نخواهد یافت.
مثلا وقتی رهبری میگوید حضور مردم در اقتصاد ، به تعبیر استاد محترمی، نوعی " خوکارشدگی در فهم " اصلا مانع شکلگیری پرسشِ صحیح میشود. اینچنین، برای معضلات اقتصادی، اصلا راهحل صحیح یافت نمیشود. چه بسا علتِ معضلات اقتصادی ما از تورم و اشتغال جوانان و... یا معضلات فرهنگی چون بیحجابی... خاصّ شرایط پساانقلابی جامعه ما باشد؛ شاید طرح بحث رهبری، امکانِ یافتن پاسخی نو به این معضلات را برایمان مهیا نماید، اما ...
از جمله خطاهای ما چه بعضا در درون جامعه حزباللّهی و چه غیر آن، این است که منزلت رهبری را از حیث معرفت شناختی در چارچوبهای کنونی علم توضیح میدهیم. قطعا رهبری جامعه نسبتی مشخص با این ساختار علمی دارد اما از منظر جامعه شناسی معرفت، اگر او را محصور در این فرمها کنیم، پس چگونه تغییر اجتماعی و پیشرفت، توضیح مییابد؟!
البته که نمیخواهیم گرفتار رویکردهای پسامدرن شویم و این منزلت را با اسطوره، اتوپیا، گفتمان، تصویر، استعاره و... توضیح دهیم؛ هر چند که تمام آن مفاهیم در نگاه مختار میتواند به نحو مقیّد جایی یابد و در دستگاهی نو منحل گردد.
ولی در هر صورت، منزلت او منزلت جمع است. این منزلت، تا حدودی، منزلتِ ناخودآگاه اجتماعی است؛ منزلت قوه حدس و خیال و الهامِ پاک است. در این منزلت، سطحی از حضور در "آینده" است که فرمهای "اکنون" و "گذشته" از آن فاصله دارد والا رهبر بودن چه معنایی دارد و هر آنچه هست، ارتجاع و ساختارگرایی است. این منزلت، سطح بالایی از ایمان به غیب و ایمان و تبعیت از طرح امام عصر(ارواحنا له الفداء) در خود دارد، چیزی که طبعا ساخت و فرم یافتگی جامعه هنوز پا به پای آن نیامده است. ماموریت این رهبر، حلم، صبر، مدارا، همگامی و همراهی با جامعه و درک ظرفیت کنونی آن و در عین حال ارتقای آن ظرفیت است.
گوش بودن در برابر صاحب این موقف و تامل و گمانه زنی و دقت در کلمات او لازمه بهرهمندی از رهبریِ او و بنابراین، رقم خوردن تحول در جامعه است. البته که در این مسیر، ابتلا به ارتکازات و خودکارشدگی در فهم، از موانع اساسی به شمار میرود. میتوانیم بزرگانی را بیابیم که گاه یک جمله از امام و رهبری، تمام عمر علمی آنان را درگیر خود کرده است و این، به سادگی به دست نمیآید.