«جام امید»آینه آینده روشن
صبح هنوز کامل بیدار نشده بود که قدم در تالار محل برگزاری جشنواره «جام رسانه امید» گذاشتم. از همان لحظهی ورود، چیزی در هوا جاری بود که با هیچ رویداد دیگری شباهت نداشت؛ ترکیبی از هیجان، رقابت، خستگی دلپذیر شبهای تولید محتوا، و حس مشترکِ ایمان به قدرت کلمه و تصویر در ساختن آیندهای روشنتر. صدای تند گامها، گفتوگوهای کوتاه میان اهالی خبر، و برق فلاش دوربینها همه بهنوعی ریتمی موزون از یک روز پرشور را میساختند.
در گوشهوکنار سالن، خبرنگاران و عکاسان در حال گفتگو یا مرور سوژههایشان بودند. هر گروه رسانهای لباس متحدالشکل خود را به تن داشت؛ بعضی با لوگوی رسمی شبکهها، بعضی با تیشرتهایی ساده و پر از رنگ و نشانههای امید. فضای نمایشگاه رسانهای جشنواره هم پر بود از غرفههایی که حاصل ماهها تلاش برای بیانِ دیدگاهها، طرحهای خبری و ایدههای محتوایی بود. از صداهای ضبطشده و پادکستهای اجتماعی گرفته تا کلیپهای مستند و گزارشهای تصویری که روی نمایشگرها پخش میشدند.
در یکی از غرفهها خبرنگاری جوان برایم توضیح میداد که چگونه کارگاههای آموزشی این جشنواره توانستهاند نسل جدیدی از روزنامهنگاران را به مسیر مسئولیت اجتماعی در رسانه هدایت کنند. او گفت: «اینجا نه فقط برای رقابت آمدهایم؛ بلکه برای یاد گرفتنِ اینکه چطور امید را روایت کنیم. این جمله تا آخر روز در ذهنم ماند. حس کردم «جام رسانه امید» فقط نام یک جشنواره نیست؛ بلکه بیانیهای است برای جهت دادن به نگاه رسانهها به سمت سازندگی و روایت امید و پیشرفت؛ نه صرفاً مسئله خبررسانی.
ساعت 7 صبح، مراسم اصلی با تلاوت قرآن و سرود ملی آغاز شد. مجریان با زبانی گرم و صمیمی از فلسفهی برگزاری جشنواره گفتند: «رسانه باید امید بیافریند، نه اضطراب؛ باید پل باشد میان دلها، نه دیوار میان دیدگاهها.» این پیام ساده اما تأثیرگذار، در فضا طنین انداخت. حین پخش کلیپی از فعالیتهای داوطلبانه رسانهها در یک سال گذشته، بسیاری از حاضران سکوت کرده بودند و فقط نگاهها پر از غرور و تأمل بود؛ گویا هر کدام خود را بخشی از این حرکت میدانستند.
بعد از ظهر، نوبت نشستها و گفتوگوهای تخصصی بود. در یکی از پنلها بحث داغی درباره «امید در عصر خبرهای فوری» شکل گرفت. استادان رسانه، روزنامهنگاران باتجربه و فعالان فضای مجازی دربارهی اینکه چطور میتوان از دل بحرانها روایت مثبت بیرون کشید، سخن گفتند. یکی از سخنرانان جملهای گفت که در ذهن همه ماند: «خبر خوب یعنی دیدن نور در تاریکی، نه انکارِ تاریکی.»
غروب، هوای سالن پر از خستگی دلنشین و انرژی آخرین لحظات شد. هنگامی که نام برگزیدگان اعلام میشد، تشویقها با شور و صداقت همراه بود؛ نه از جنس رقابت معمول، بلکه از جنس همدلی حرفهای. بسیاری از حاضران، حتی کسانی که در فهرست برگزیدهها نبودند، با لبخند و احساس افتخار عکس یادگاری میگرفتند.
در پایان جشنواره، وقتی از سالن بیرون آمدم، هوا خنک و آرام بود. نور نارنجی غروب روی پوستر بزرگ ورودی میافتاد که با فونت درشت نوشته شده بود: «جام رسانه امید». حس کردم آنچه درون سالن دیدم، چیزی فراتر از یک جشنواره هنری یا رسانهای بود؛ انگار آیینهای از آیندهای بود که رسانهها میخواهند بسازند آیندهای که در آن خبر، شادی را زنده نگه میدارد و صدا، انسانیت را.
آن شب با ذهنی پر از تصویر و صدا، از جشنواره بیرون آمدم. جام رسانه امید، برای من فقط یک عنوان نبود؛ بلکه یادآور این بود که هر واژه، هر تصویر و هر روایت میتواند جرقهای کوچک از امید باشد؛ جرقهای که اگر دستبهدست گردد، شاید روزی تمام تاریکی را روشن کند.