رهبر معظم انقلاب اسلامی:
امریکا و غرب در قضیه سوخت هسته ای اشتباه کردند/ ما اهل مذاکره ایم اما نه با آمریکا
خبرگزاری رسا ـ رهبر معظم انقلاب در جمع مسؤولان نظام با تاکید بر ضرورت ایستادگی در برابر دشمنان افزودند: نگاه ایالات متحدهى آمریکا به نظام اسلامى، نگاه نفى موجودیت است؛ این را در طول سالها کاملاً فهمیدیم. البته خودشان میگویند نخیر، تغییر رفتار. تغییر رفتارى که آنها میگویند، معنایش نفى هویت است.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع مسؤولان نظام با تاکید بر ضرورت ایستادگی در برابر تهاجم دشمنان افزودند: نگاه ایالات متحدهى آمریکا به نظام اسلامى، نگاه نفى موجودیت است؛ این را در طول سالها کاملاً فهمیدیم. البته خودشان میگویند نخیر، تغییر رفتار. تغییر رفتارى که آنها میگویند، اگرچه همیشه هم روى آن پافشارى ندارند، معنایش نفى هویت است.
متن کامل بیانات رهبر انقلاب بدین شرح است:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین.
در دعاهائى که چه در صحیفهى مبارکهى سجادیه، چه در بقیهى دعاهاى مأثورِ براى ماه رمضان وارد شده است، صفاتى براى این ماه ذکر شده که هر کدام از این صفات و خصوصیات، قابل تأمل و تدبر است: «شهر التّوبة و الانابة» - که من در مورد این توبه و انابه، بعد چند جملهاى عرض خواهم کرد - «شهر الاسلام»، که در دعاى صحیفهى مبارکهى سجادیه است. مراد از اسلام هم همان چیزى است که در آیهى شریفه آمده است: «و من یسلم وجهه الى اللَّه و هو محسن فقد استمسک بالعروة الوثقى».(1) اسلام الوجه للَّه، یعنى دل و جان را تسلیم کردن؛ در مقابل ارادهى الهى و حکم الهى و شریعت الهى، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور یا به معناى پاک کننده است - یعنى ماهى که در آن، عنصر پاک کنندهاى وجود دارد که به انسان طهارت و پاکیزگى میدهد - یا به صورت مصدر ذکر میشود؛ یعنى شهر پاک شدن از آلودگىها و از آلایشها. «شهر التّمحیص». تمحیص یعنى خالص شدن. فلز قیمتىِ آمیختهى با فلزهاى ناهمذات را وقتى که در کوره میگذارند - مثلاً طلا را - این را تمحیص میگویند. یعنى جدا کردن ذات پاکیزهى انسانى از ناخالصىها و ناپاکىها. اینها خصوصیاتى است که دربارهى این ماه ذکر شده است.
به نظر انسان اینجور مىآید که ماه رمضان در بین ایام سال و ماههاى سال، حکم اوقات نماز را دارد در شبانهروز. یعنى همان طورى که در شریعت مقدس اسلامى براى ما که محصور و محدود به عوامل ماده هستیم، یک فرصتهائى گذاشته شده است که آن فرصتهاى نماز است - وقت صبح، وقت ظهر، وقت عصر، وقت مغرب، وقت عشا، یک زنگ بیدارباش است، یک خلوت دادن به خود براى ایجاد نورانیت در دل و نفس است؛ ساعات نماز را در شبانهروز براى ما قرار دادند، براى اینکه غرق نشویم؛ از اسارت ماده یک لحظهاى بیرون بیائیم، نفسى تازه کنیم، به یاد معنویت بیفتیم، یکسره غرق در مادیات نباشیم - به نظر میرسد که در دورهى سال هم ماه رمضان یک چنین وضعیتى را دارد؛ نفسکش روح انسانى و روح ملکوتى انسان است؛ فرصتى است که با این ریاضت طولانى یکماهه، نفس از تختهبند عوامل مادى که ما را احاطه کرده است، خلاصى پیدا کند، نجاتى پیدا کند؛ یک نفسى بکشد، نورانیتى پیدا کند. شارع مقدس، ماه رمضان را براى این قرار داده است. خوب، این فرصتى است.
در میان خصوصیاتى که ذکر شده است - که البته همه مهم است - آنچه که نظر بنده را جلب میکند و حالا بین من و شما که مسئولین کشور هستیم، در میان گذاشته میشود، این «شهر التّوبة و الانابه» است؛ ماه توبه است، ماه انابه است. توبه یعنى بازگشت از یک راه غلط، از یک کار غلط، از یک فکر غلط. انابه یعنى رجوع الى اللَّه، بازگشت به سمت خدا. این توبه و انابه، به طور طبیعى یک معنائى را در خودش مندرج دارد. وقتى میگوئیم از راه خطا برگردیم، معنایش این است که نقطهى خطا را، راه خطا را شناسائى کنیم؛ این خیلى مهم است. ما همین طور که داریم حرکت میکنیم، غالباً اینجور هستیم که از کار خودمان، از خطاى خودمان، از تقصیرى که میکنیم، غفلت میکنیم؛ توجه نمیکنیم به اشکالى که در کار خودمان وجود دارد. این خود، هم خود شخصى است، هم خود جماعى؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جریان خودمان، جناح خودمان. هرچه که به خود انسان ارتباط پیدا میکند، عیوب آن غالباً مورد غفلت قرار میگیرد؛ لذا دیگران عیب ما را باید به ما بگویند. اگر خودمان میفهمیدیم و اصلاح میکردیم، نوبت نمیرسید به دیگران؛ احتیاج نبود که دیگران به ما بگویند.
این توبه و انابه که فرمودند، قدم اوّلش این است که به عیب کار توجه کنیم، بفهمیم کجاى کار ما اشکال دارد؛ خطامان کجاست، گناهمان کجاست، تقصیرمان کجاست. از شخص خودمان هم شروع کنیم، تا بعد برسیم به دایرههاى جماعى وسیعتر. اول شخص خود را محاسبه کنیم، ببینیم کجا اشتباه کردیم؛ این وظیفهى همه است. از ما آدمهاى معمولى که تقصیر و گناه و خطا در کارمان زیاد است، بگیرید تا انسانهاى برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّى تا اولیاءاللَّه؛ آنها هم همین جورند، آنها هم احتیاج به استغفار دارند، آنها هم احتیاج به توبه دارند. روایتى است از نبى مکرم اسلام (صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم)، که این حدیث را هم شیعه نقل کردهاند، هم اهل سنت نقل کردهاند. از قول حضرت نقل شده است که فرمود: «انّه لیغان على قلبى»؛ دل من را غبار میگیرد، ابر میگیرد. «یغان»، «غین» به معناى «غیم» است؛ یعنى ابر. مثل روى خورشید را، روى ماه را که ابر بپوشاند، یک حالت تیرگى نسبى، جلوگیرى از آن درخشش. فرمود: «لیغان على قلبى»؛ گاهى دل مرا آن حالت ابرآلودگى و مهآلودگى فرا میگیرد. «و انّى لأستغفر اللَّه کلّ یوم سبعین مرّة»؛ در هر روزى من هفتاد مرتبه استغفار میکنم. پیغمبر این جمله را میفرماید؛ آن روح ملکوتى، آن ذات پاک. در یک روایت دیگر - که این از طرق ماست - دارد که «کان رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و اله یتوب الى اللَّه فى کلّ یوم سبعین مرّة». اینجا دیگر تعبیر توبه دارد. از قول امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که پیغمبر روزى هفتاد مرتبه توبه میکرد، «من غیر ذنب»؛ بدون اینکه گناهى کرده باشد. خوب، پیغمبر که معصوم است؛ از چى توبه میکند؟ مرحوم فیض (رحمة اللَّه علیه) میگوید: «انّ ذنوب الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السّلام لیس کذنوبنا بل انّما هو ترک دوام الذّکر و الاشتغال بالمباحات». ممکن است در کوچه و بازار و زندگى معمولى براى نبى و ولى لحظهى غفلتى پیش بیاید؛ آن چیزى که اکثریت زندگى ما را تشکیل میدهد، براى او ممکن است یک لحظهاى پیش بیاید، مشغول و سرگرم به یک امر مباحى بشود؛ خود همین براى پیغمبر استغفار دارد. بنابراین، این مخصوص ما نیست؛ این براى همه است.
خوب، این براى کارگزاران وظیفهى لازمترى است. یعنى من و شما که در بخشى از کارهاى کشور مسئولیتى داریم یا تأثیرى داریم، در یک حوزهى خاص اجتماعى نفوذى داریم، وظیفهمان در امر استغفار و توبهى الى اللَّه و انابهى الى اللَّه سنگینتر است؛ خیلى باید مراقب باشیم. گاهى حتّى در زیرمجموعهى من و شما یک تخلفى صورت میگیرد؛ اگر به نحوى این تخلف مستند به ما باشد، ما مسئولیم. مثل اینکه مثلاً کوتاهى کردیم در ابلاغ، کوتاهى کردیم در گزینش این شخص، کوتاهى کردیم در برخورد با تخلفات، این موجب شده است که تخلفى به وجود بیاید. «قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة».(2)
پس نتیجه این شد که در ماه رمضان در حد توان خودمان باید مراقبت کنیم، رفتار خودمان را تصحیح کنیم؛ فکرمان را، قولمان را، عملمان را تصحیح کنیم؛ بگردیم اشکالاتش را پیدا کنیم، آن اشکالات را برطرف کنیم. این تصحیح در چه جهتى باشد؟ در جهت تقوا. در آیهى شریفهى روزه میفرماید: «لعلّکم تتّقون»؛(3) روزه براى تقواست. بنابراین، این تلاشى که در راه ماه مبارک رمضان انجام میگیرد، در جهت تقوا باشد.
در باب تقوا من یک جملهاى اینجا یادداشت کردهام که عرض بکنم. غالباً وقتى گفته میشود تقوا، پرهیزگارى، ذهن انسان میرود به رعایت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى که دم دست ماست؛ نماز بخوانیم، وجوهات شرعىمان را بدهیم، روزه بگیریم، دروغ نگوئیم. البته اینها مهم است، همهاش مهم است؛ لیکن تقوا ابعاد دیگرى هم دارد که غالباً ما از اینها غفلت میکنیم. در دعاى شریف مکارم الاخلاق یک فقرهاى در توضیح این ابعاد دیگر هست: «اللّهم صلّ على محمّد و اله و حلّنى بحلیة الصّالحین و البسنى زینة المتّقین»؛(4) از خداى متعال درخواست میکند که پروردگارا! مرا با زیور صالحان زیور بده و با لباس پرهیزگاران ملبس کن. خوب، این لباس پرهیزگاران چیست؟ آن وقت این شرح جالب است: «فى بسط العدل»؛ لباس پرهیزگاران در گستردن عدالت، «و کظم الغیظ»؛ در فرو بردن خشم، «و اطفاء النّائرة»؛ در فرو نشاندن آتش؛ آتشهائى که بین افراد جامعه برمىافروزند. اینها تقواست. «و ضمّ اهل الفرقة»؛ افرادى که از شمایند، اما جدا شدند، سعى کنید اینها را گرد بیاورید. این جزو موارد تقواست، که در دعاى شریف مکارمالاخلاق - دعاى بیستم صحیفهى مبارکهى سجادیه - به آن اشاره شده است. این دعا، بسیار دعاى مهمى است. من عقیدهام این است که همه، بخصوص کارگزاران، باید این دعا را بخوانند و در مضامینش دقت کنند؛ تعلیمدهنده است. «و اصلاح ذات البین»؛ به جاى آتشافروزى، خبرچینى، این را به جان آن انداختن، آن را در پوستین این انداختن، اصلاح ذاتالبین کنند؛ بین برادران مؤمن، برادران مسلمان، ایجاد ائتلاف کنند؛ اینها تقواست.
ببینید، اینها همه، مسائل امروز ماست. گستردن عدالت، عدالت قضائى، عدالت اقتصادى، عدالت در گزینشها، عدالت در تقسیم منابع و فرصتهاى کشور بین گروهها، عدالت جغرافیائى، اینها مسائل خیلى مهمى است؛ اینها همه نیازهاى ماست. گستردن عدالت، بالاترین رقمهاى تقواست؛ این از یک نماز خوب، از یک روزهى روز گرم تابستان بالاتر است. روایتى است که فرمود: هر امیرى - امیر یعنى همهى شماها؛ هر کسى یک دستگاهى دارد که در آن فرمان میراند، حکم او در آنجا نافذ است - که روزى را به عدالت حکم کند، مثل این است که هفتاد سال عبادت کرده؛ اینها خیلى مسائل مهمى است؛ اهمیت عدالت را، رفتار عدالتآمیز را به ما نشان میدهد.
فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اینجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان باید غیظ داشت؛ «و یذهب غیظ قلوبهم».(5) در مقابل آن دشمنى که با هویت شما، با موجودیت شما مخالف است، آنجا خشم میشود خشم مقدس؛ آن اشکالى ندارد. نه، در جمع مؤمنین، در بین افرادى که مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستیم، خشم و حالت عصبانیت نباید باشد. خشم به انسان ضرر میزند. تصمیمگیرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، کار کردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ این چیزى است که ماها متأسفانه خیلى ابتلاء پیدا میکنیم. جلوگیرى از این خشم، خشمى که موجب انحراف میشود، موجب خطاى در فکر و عمل میشود، یکى از موارد تقواست؛ «و کظم الغیظ».
کار دیگر، «اطفاء النّائرة». بعضىها آتشافروزىهاى سیاسى و جناحى میکنند. عدهاى کأنه براى این کار مأموریت دارند. من مىبینم در داخل کشور خودمان که یک عدهاى میخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهاى مختلف را، افرادى از هر یک از جناحها را به جان هم بیندازند و اختلاف ایجاد کنند؛ کأنه اصلاً از آتشافروزى خوششان مىآید؛ این خلاف تقواست. تقوا این است: «اطفاء النّائرة». همچنان که در یک محیط مادى و فضاى مادى، شما یک آتشافروزى را اطفاء میکنید، باید در فضاى انسانى و معنوى و اخلاقى هم آتشسوزىها را مهار و اطفاء کنید. و همین طور: «و ضمّ اهل الفرقة».
ما عرض کردیم جذب حداکثرى، دفع حداقلى. البته معیار و میزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ایمان در یک حد نیستند. ما در بین خودمان آدمهائى داریم ضعیفالایمان، آدمهائى داریم که ایمانشان قوىتر است. باید راه بیائیم. نمیشود ضعیفالایمان را دفع کرد، نمیشود فقط به کسانى چشم دوخت که قوىالایمانند؛ نه، ضعفا را هم باید در نظر داشت. کسانى که خودشان را قوى میدانند، آن کسانى را که ضعیف میدانند، ملاحظه کنند، مراعات کنند، دفع نکنند. آن کسانى که جزو مجموعه هستند، لیکن بر اثر اشتباه و غفلت کنار افتادند، جدا افتادند، اینها را به خود بیاورند؛ اینها را نصیحت کنند، دلالت کنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند. اینها مسائل اساسى است.
پس اینها شد تقوا، اینها شد راههاى توبه و انابه؛ «شهر التّوبه»، «شهر الانابه». منتها جالب این است که روزه و این ماه، یک عمل جمعى است؛ یک عمل فردى نیست. یعنى همه روزهایم، همه داخل این ماهیم، همه سر این سفره نشستیم؛ همهى افراد جامعهى اسلامى، امت اسلامى. وقتى که میخواهیم این نصایح را، این توصیههاى مهم کتاب و سنت را عمل کنیم، اگر همه خود را مخاطب آن بدانیم، ببینید در دنیاى اسلام چه اتفاقى مىافتد؛ در دایرهى محدودتر در کشور چه اتفاقى مىافتد. قدر این ماه را باید دانست. قدر دانستنش هم به همین است که واقعاً ماه را ماه توبه قرار بدهیم، ماه انابه قرار بدهیم، ماه تطهیر قرار بدهیم، ماه تمحیص قرار بدهیم؛ برویم به سمت این چیزها. خوب، حرف اصلى ما، عرض اصلى ما توى این جلسه همین بود که عرض کردیم.
دربارهى قضایاى کنونى کشورمان آقاى رئیس جمهور گزارش خوب و مبسوط و مشروح و مفیدى دادند. اگر بخواهیم قضایاى کنونى کشورمان را تحلیل درست بکنیم و در تحلیل، به خطا دچار نشویم، باید از اینجا شروع کنیم که یک جبههبندى قدیمىاى بین ایران اسلامى و بین یک مجموعهاى وجود دارد. از عمر این معارضه و منازعه و جبههبندى، سى و یکى دو سال میگذرد؛ جدید نیست. البته این جبههى مقابل ما تغییراتى هم دیده، ولى ما تفاوتى نکردهایم. ما حرفمان همان حرف است، اصولمان همان اصول است، راهمان همان راه است. یک خطى را با سرعت گرفتیم، داریم حرکت میکنیم. اهدافمان را مشخص هم کردیم. این اهداف، از اول هم در فرمایشات امام و در پایههاى انقلاب، مشخص و معلوم بوده است. داریم به قدر توان جلو میرویم. لیکن جبههى مقابل تغییراتى داشته است، کم و زیاد شده؛ کسانى بودند، خارج شدند؛ کسانى نبودند، داخل شدند. امروز در این جبههبندى، دو پدیده به چشم میخورد: یک پدیده این است که طرف مقابل ما، جبههى مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ یعنى حرکت جبههى مقابل، حرکت به سمت نزول بوده است؛ ضعیف شده است. پدیدهى دوم این است که جبههى ما به سمت قوّت است؛ یعنى حرکت ما حرکت رو به تقویت بوده. این دو پدیده، دو پدیدهى قابل استدلال است؛ یعنى حرفِ شعارى نیست، متکى به واقعیات است.
یک نکتهى کوتاهى را من در مورد جبههى مقابل عرض بکنم. جبههى مقابل یعنى چه؟ تبلیغات آن جبهه به خودش اسم «جامعهى جهانى» گذاشته، که این یک دروغ بزرگى است؛ به هیچ وجه جامعهى جهانى نیستند؛ یک تعداد معدودى از کشورها هستند. محور اصلى دشمن هم عبارت است از رژیم صهیونیستى و کشور ایالات متحدهى آمریکا؛ بقیه یا از لحاظ سیاستها تابعند، یا دچار رودربایستىاند، یا دچار ضعف مفرطند و کارى نمیتوانند بکنند. عدد زیادى بر محور این دو عنصر اصلى مجتمع نیستند؛ نه امروز، نه سالهاى گذشته. ادعاها را رها کنید؛ واقعیتها این چیزى است که عرض میکنم.
خوب، ملاک چیست در اینکه ما این دو تا دولت را یا این دو مجموعه را مخالفین اصلى خودمان در این جبههبندى میدانیم؟ این مخالفت چیست؟ ببینید، دو جور مخالفت است: مخالفتهاى بنیانى، مخالفتهاى سطحى. مخالفتهاى سطحى مثل مخالفتهاى ارضى، مخالفت بر اثر مسائل تجارى، مخالفت در بعضى از سیاستهائى که بین دو کشور وجود دارد. مخالفت بنیانى، مخالفت با موجودیت است؛ یعنى دو کشورى که موجودیت یکدیگر را قبول ندارند. در مورد رژیم صهیونیستى وضع ما اینجورى است. ما موجودیت رژیم صهیونیستى را قبول نداریم؛ ما معتقدیم این رژیم یک رژیم جعلى است، یک رژیم تحمیلى است، یک عارضهى زشت در طبیعت منطقهى خاورمیانه است، که این عارضه هم بلاشک از بین خواهد رفت؛ یعنى تردیدى در این نیست که آن باقى نمیماند. به هر حال با هویت او، با موجودیت او مخالفیم. آن رژیم هم با موجودیت نظام اسلامى مخالف است. ایران را در صورتى که تحت کنترل یک نظام طاغوتى باشد، دوست دارند؛ اما با نظام اسلامى بشدت مخالفند. مخالفت بنیانى یعنى این.
در مورد آمریکا: نگاه ایالات متحدهى آمریکا به نظام اسلامى، نگاه نفى موجودیت است؛ این را در طول سالها کاملاً فهمیدیم. البته خودشان میگویند نخیر، تغییر رفتار. تغییر رفتارى که آنها میگویند، اگرچه همیشه هم روى آن پافشارى ندارند، معنایش نفى هویت است. یعنى آن رفتارهاى اصلىاى که شاخص اسلامى بودن است، باید تغییر پیدا کند. ما هم نگاهمان به آمریکا، نفى موجودیت استکبارى آمریکاست؛ والّا رژیم آمریکا و دولت آمریکا یک کشورى است مثل بقیهى دولتها. استکبارى بودن آمریکا، سلطهى جهانى بودن، ابرقدرتى آمریکا، از نظر ما مردود است؛ ما قبول نداریم. پس این شد مخالفت بنیانى. این مخالفت بنیانى هم گاهى اوقات فعال است، گاهى آرام است. ممکن است این مخالفت بنیانى را بعضى دیگر از کشورها هم در دنیا داشته باشند، بین ما و آنها این مخالفت وجود داشته باشد؛ اما این مخالفت، مخالفت فعال نیست؛ به دلائلى آرام است. دلائلى آنها دارند، ممکن است دلائلى ما داشته باشیم. مخالفت این دو دولت، مخالفت فعال است. پس این شد جبههى مخالف. این جبههى مخالف در حال حرکت به سمت ضعف و تنزل است. یعنى اگر با سى سال قبل از این مقایسه کنیم؛ مقایسه کنیم وضع سیاسى او را، وضع اقتصادى او را، وضع اجتماعى او را، نفوذ و حضور او را در دنیا، بوضوح خواهیم دید که تنزل کرده و رو به ضعف آمده است. در این خصوص، مواردى را من اینجا یادداشت کردهام:
جبههى مقابل ما از عقبهى مردمى در دنیا بکلى محروم است. یعنى شما هیچ کشورى را پیدا نمیکنید که مردم آن طرفدار رژیم ایالات متحدهى آمریکا یا رژیم غاصب صهیونیستى باشند. اینها هیچ جا عقبهى مردمى ندارد؛ حتّى آنجاهائى که دولتهایشان متعصبانه از اینها دفاع میکنند، مردمشان نسبت به اینها مخالفند؛ با اینکه خیلىشان غیر مسلمانند. همین امروز توى روزنامهها دیدید. رئیس رژیم صهیونیستى به یکى از کشورهاى اروپائى رفته، مردم به شکل هزاران نفر - آنطور که توى خبرها بود - جمع شدند و خطاب به او گفتند که برو گم شو، برو بیرون! همه جا همین جور است؛ هرجا میروند، همین است. پس اینها هیچ عقبهى مردمى ندارند. حالا رژیم صهیونیستى که به جاى خود؛ رژیم آمریکا با همهى قدرتش، با همهى نفوذ سیاسى و اعمال قدرتى که میکند، وضعش همین جور است. علاوهى بر این، جبههى مقابل ما در بین ملتها منفورند. فقط این نیست که طرفدارى از آنها وجود ندارد؛ نفرت از آنها وجود دارد: پرچمشان را آتش میزنند، عکسشان را آتش میزنند، آدمَکشان را زیر پا مىاندازند. این، وضع آنهاست.
از حوادث اخیر نظامىاى که راه انداختهاند، تجربهى تلخى دارند. آمریکا از افغانستان تجربهى تلخى دارد، از عراق تجربهى تلخى دارد؛ ناکام شدند. در قضیهى فلسطین، فعالیت و تلاش سیاسى آمریکا به جائى نرسیده است؛ ناکام شدند. صهیونیستها هم که منفوریتشان و شکستشان در جنگ 33 روزه و در حملهى به غزه، براى همه روشن و آشکار است.
جبههى مقابل ما همچنین در وضع اقتصادى بدى قرار دارد. با همهى تلاشهائى که کردند، هنوز نتوانستند این بختک سنگین رکود اقتصادى و وضع بد اقتصادى را برطرف کنند. البته میگویند کارهائى شده است، لیکن نخیر، هنوز کار درستى انجام نشده است؛ هنوز زیر فشار اقتصادىاند. تدابیرى که به کار گرفتهاند - تزریق پولهاى فراوان و هنگفت به مراکز مالى - افاقهاى نکرده است؛ هنوز در وضع اقتصادى بسیار بدى هستند.
در سیاستهاى خاورمیانهاى خودشان، چه در فلسطین، چه در سوریه، چه در لبنان، ناکام ماندهاند. اشتباهات فاحشى که کردند، دولتمردان آنها را از حالت تصمیمگیرى عاجز کرده است؛ یک حالت حیرتى دارند. حقیقتاً امروز آمریکائىها نمیدانند در افغانستان چه کار باید بکنند و چه کار خواهند کرد. بین خودشان اختلاف است. نمیتوانند تصمیمى بگیرند که مطمئن باشند این تصمیم به سود آنهاست. از افغانستان خارج بشوند، یک جور بدنامى و بدبختى براى آنها دارد؛ در افغانستان بمانند، یک جور دیگر براى آنها ناکامى و بدبختى دارد. عین همین قضیه در مورد عراق هم کم و بیش هست؛ نمیدانند چه کار باید بکنند. دخالت هم میکنند، فعالیت هم میکنند، به جائى هم نمیرسند. اعتماد به نفس مسئولینشان امروز از گذشته بسیار کمتر است. آمریکاى امروز را مقایسه کنید با آمریکاى دوران ریگان در اوائل انقلاب؛ آن اعتماد به نفسى که آن روز آنها داشتند، اینها ندارند؛ آن توانائىهائى که آن روز داشتند، اینها ندارند؛ آن نفوذى که آن روز آنها داشتند، اینها ندارند. پس دشمن در خط نزولى است و امروز در موضع ضعف است.
این طرف قضیه، این پدیدهى دوم، عکس است. جمهورى اسلامى و نظام اسلامى در یک حرکت صعودى دارد حرکت میکند. منحنى به سمت بالاست؛ در همهى قسمتها همین جور است. ما از لحاظ پیشرفتها وضع بسیار خوبى داریم. من چندى پیش در یک جلسهاى آمارى را نقل کردم - البته آمار فرنگىهاست - گفتم رشد پیشرفت علمى در ایران، یازده برابر متوسط جهان است؛ این خیلى چیز مهمى است. البته این معنایش این نیست که ما در پیشرفت علمى به سطح کشورهاى پیشرفتهى علمى رسیدهایم؛ نه، این معنایش این است که حرکت ما به سمت جلو، یک حرکت شتابندهاى است؛ این براى یک ملت خیلى چیز بزرگ و خبر باارزشى است. اگر همین پیشرفت را ادامه بدهند، طولى نمیکشد که ملت ما و جوانان ما به سطوحى که باید برسیم، خواهند رسید. در زمینههاى علمى اینجور است، در زمینههاى فناورى هم همین جور است، در زمینهى ساخت و سازهاى در کشور هم همین جور است. رئیس جمهور محترم الان آمارهائى دادند؛ این آمارها درست است. در زمینهى ساخت و سازها، در بخش صنعت، در بخش انرژى، در بخش راه و ترابرى، در بخشهاى گوناگون، کارهاى برجستهاى دارد میشود. نسبت به سى سال قبل از این که ما شروع کردیم، حتّى نسبت به بیست سال قبل از این، امروز خیلى پیشرفتهتریم. لیکن پیشرفتها فقط در این زمینههاى مادى نیست؛ در زمینههاى اجتماعى و معنوى هم همین جور است. امروز روحیهى ما خیلى خوب است. در کشور ما روحیه بالاست. جوانهاى ما باانگیزهاند. میدان سیاسى، میدان پرشور و نشاطى است. وقتى انتخابات راه مىافتد، چهل میلیون شرکت میکنند، بیست و پنج میلیون انتخاب میکنند؛ اینها خیلى چیزهاى مهمى است، اینها پدیدههاى مهمى است. بله، به دنبال انتخابات، عوارض تلخى پیش آمد؛ روى عوامل خودش. هرکدام از این حوادث، یک عاملى دارد؛ لیکن اصل این حضور مردمى خیلى چیز بزرگى است، خیلى پیشرفت مهمى است. مخالفین ما توقع داشتند که بعد از اینکه سى سال از شروع انقلاب میگذرد و ما حدود سى تا انتخابات داشتیم، یواش یواش انتخابات در کشور ما، براى ملت ما از دهن بیفتد، از چشم مردم بیفتد؛ دیگر خیلى شور و شوقى به انتخابات نباشد؛ لیکن نخیر، انتخابات جدى بود؛ حرکت، حرکت عمومى بود؛ اینها پیشرفت است.
عقبهى نظام جمهورى اسلامى در بین کشورها بىنظیر است. هر کشورى که امروز مسئولین ارشد ما مسافرت کنند، با استقبال مردم، با هیجان احساسات مردم مواجه میشوند؛ این نسبت به هیچ کشور دیگرى نیست. این مخصوص امروز هم نیست؛ از اوائل انقلاب همین جور بوده است. مسئولین کشور، هر جا مسافرت کردند، رؤساى جمهور با استقبال مردم در کشورهائى که هیچ وجه مشترک هم بعضاً از لحاظ زبان و نژاد و منطقهى جغرافیائى با ما نداشتند، روبهرو شدند؛ یعنى مردم جمع میشوند، اظهار ارادت میکنند. عقبهى مردمى نظام جمهورى اسلامى، امروز از قبل اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
امید ما به آینده، امید سرشارى است. ما امیدوار نبودیم که بتوانیم این ساخت و سازهائى که امروز میکنیم، به این زودى به این ساخت و سازها دست پیدا کنیم. خداى متعال تفضل کرد. امروز جوانهاى ما در زمینهى علم، در زمینهى فناورى کارهائى میکنند که خیلى براى ما، براى کسانى که پانزده سال پیش، بیست سال پیش، بیست و پنج سال پیش میخواستند براى آینده فکر کنند، از نظر آنها دور بود، اما تحقق پیدا کرد. این، امید ما را به آینده زیاد میکند. امیدمان سرشار است.
تجربههاى سیاسىمان، تجربههاى موفقى است. ما بعکسِ جبههى مقابل که تجربهاش در خاورمیانه شکست خورد، در عراق شکست خورد، در افغانستان شکست خورد، در مناطق مختلف شکست خورد، در هر جائى که وارد شدیم، تجربههاى ما موفق بوده. در همین جاهائى که اسم آوردم، در آن حدى که جمهورى اسلامى وارد شده است، وظیفهى خود دانسته است، موضعى گرفته است، اقدامى کرده است، ما با موفقیت همراه بودیم؛ این را همه اعتراف میکنند. همان رقباى ما هم از این جهت بسیار ناراحتند.
یکى از موفقیتهاى ما هم این است که امروز دشمنان ما در حصار نفرت جهانى محصور و محبوسند؛ این جزو موفقیتهاى ماست. پس این دو پدیده چشمگیر است؛ یعنى منحنى جبههى مقابل رو به نزول است، منحنى ما رو به صعود است. اینجورى وقتى که مقایسه کنید، همهى قضایاى کشور را با این نگاه که نگاه کنید، میتوانید درست تحلیل کنید.
خوب، ما نسبت به این جبههبندى فکر میکنیم، تحلیل میکنیم، تدبیر میکنیم، مىنشینیم برنامهریزى میکنیم؛ دشمن هم عیناً همین جور است. دشمن هم مىنشیند، نسبت به جمهورى اسلامى، نسبت به آنچه که باید با جمهورى اسلامى انجام بدهد، ضربههائى که بایستى حواله بکند، برنامهریزى میکند. دشمن نسبت به ما، هم از موضع تهاجم، هم از موضع تدافع، برنامهریزى دارد. ما هم یک برنامهریزىهائى در مقابل دشمن داریم. همه باید با هم اینها را بفهمیم، همه باید با هم در میدان عمل پیش برویم؛ همچنانى که بحمداللَّه تا امروز هم همین جور بوده است.
من یک اشارهى گذرائى بکنم به آنچه که دشمن انجام میدهد. برنامههایش اینهاست: فشار اقتصادى، تهدید نظامى، جنگ روانى براى اثرگذارى بر روى افکار عمومى؛ هم در داخل کشور، هم در سطح بینالمللى؛ اینها کارهائى است که دارند میکنند. ایجاد اختلال سیاسى و خرابکارى در داخل. بلاشک هستند در داخل، مراکزى که الهام میگیرند از دشمن؛ با هدایت دشمن، با الهام از دشمن، اینها مشغول کارهائى هستند؛ «انّ الشّیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم».(6) هستند بلاشک، مراکزى وجود دارند. در کنار همهى این کارها، آمریکائىها شعار مذاکره را هم از دست نمیدهند! حالا تحریمهاى یکجانبه هم هست، قطعنامه هست، تهدید نظامى هم هست، اما مذاکره هم مطرح میشود؛ هِى مکرر در مکرر: ما حاضریم با ایران بنشینیم مذاکره کنیم! خوب، این تدابیر جبههى مقابل ما، تدابیرِ در واقع دشمن ما، هیچکدام جدید نیست. به نظر من یکى از نکاتى که باید به آن توجه کرد، این است که هیچکدام از اینها جدید نیست، که بىسابقه باشد. تحریمها سابقهى سى ساله دارند و تهدید نظامى هم در همهى دورههاى قبل از این دوره وجود داشته است.
بنده به شما عرض میکنم و بیشتر از همه کس من میدانم؛ در دورهى به نظرم ریاست جمهورى کلینتون بود که تهدید نظامى بهقدرى شدید بود که رئیس جمهور محترم آن روز به من غالباً این را میگفت که مثلاً بیائیم فکرى بکنیم، کارى بکنیم؛ حیف است که بیایند حمله کنند، کارهائى را که انجام دادیم، ساخت و سازهائى را که انجام دادیم، بزنند از بین ببرند؛ یعنى احتمال حمله کم نبود؛ تهدید میکردند و میگفتند. در همین دورهى ریاست جمهورى قبل از دورهى نهم، تهدیدهاى نظامى گاهى بهقدرى شدید میشد و تکرار میشد از طرف دشمن که حسابى دستاندرکاران داخلى را دچار رعب میکرد. جلساتى وجود داشت که حالا فراوان خاطراتى از آن وقت ما داریم؛ من از آن وقت یادداشتهائى دارم. تهدید نظامى همیشه بود؛ اینجور نبود که وجود نداشته باشد.
تبلیغات علیه ما از اول انقلاب بود. هر چیزى را که توانستند، در داخل مورد اتهام قرار دادند؛ از شخص امام گرفته تا مردم، تا اجتماعات مردم، تا نماز جمعهى مردم را مورد اهانت، مورد تهمت و نسبتهاى خلاف قرار دادند در تبلیغات جهانى، با امکانات فراوانى که در تبلیغات داشتهاند؛ مخصوص امروز نیست؛ امروز هم البته هست، لیکن در گذشته کمتر از امروز نبوده، مواردى بیشتر هم بوده.
خرابکارىهاى داخلى مخصوص امروز نیست. در سال 82 بعد از قضایاى عراق - حملهى اشغالگران به عراق - اینجا در تهران چند روزى اغتشاش شد. آن زن سیاهپوستِ مشاور رئیس جمهور آمریکا که بعد شد وزیر خارجهى او، صریحاً اینجور گفت: ما از هر اغتشاشى و شورشى در تهران حمایت میکنیم؛ این را صریح اعلان کرد. امیدوار شده بودند، خیال کردند که حالا حادثهاى در تهران دارد اتفاق مىافتد؛ این مال سال 82 است. آن روز بود، قبل از آن روز هم کم و بیش شبیه آن بود، بعد از آن هم بود؛ سال 88 هم نظائرش را، شبیهاش را، دیگر همه یادشان است، ملاحظه کردید، دیدید. آنچه که امروز به صورت تهدید وجود دارد، جدید نیست. من دربارهى هر کدام از این موارد یک کلمهاى عرض میکنم.
اما در قضیهى مذاکره که این را زودتر از همه بگوئیم؛ بد نیست که حرف مذاکره میزنند. این پیشنهاد البته جدید نیست. از قبل هم دولتهاى آمریکا به ما پیشنهاد میدادند براى مذاکره؛ ما هم همیشه این پیشنهاد را رد کردهایم. البته دلائلى وجود دارد، اما یک دلیل واضح این است که مذاکرهى در سایهى تهدید و فشار، مذاکره نیست. یک طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید بکند و فشارى بیاورد و تحریمى بکند و یک دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگوید خیلى خوب، بنشینیم پشت میز مذاکره! این مذاکره، مذاکره نیست. اینجور مذاکرهاى را ما با هیچ کس نمیکنیم. لذا آمریکا همیشه با این چهره براى مذاکره وارد میدان شده است.
دوتا تجربهى کوتاهمدت هم داریم: یکى مذاکرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود، که من در سخنرانى عمومى گفتم که ما این مذاکره را قبول میکنیم و رفتند مذاکره کردند؛ یکى هم در دولتهاى قبل بود، دربارهى یک موضوعى که آمریکائىها پیغام دادند یک مسئلهى امنیتى مهمى هست، دولت دو سه دور مذاکره کرد. آمریکائىها معمولاً در مذاکره اینجورند که وقتى در مقابل استدلال متین کم مىآورند، وقتى نمیتوانند استدلالى که قابل قبول و منطقى باشد، ارائه کنند، متوسل میشوند به زورگوئى. و چون زورگوئى روى جمهورى اسلامى اثر ندارد، یکطرفه اعلان میکنند که مذاکرات تعطیل! خوب، این چه جور مذاکرهاى است؟ این تجربه را هم ما داریم. در هر دو مورد اینجورى شد. البته در آن مورد قبلى، بنده این را پیشبینى میکردم. از کیفیت مذاکرات میفهمیدم اینها دارند به چه مسیرى میروند؛ گزارشش را براى من میفرستادند؛ دو سه جلسه با هم مذاکره کرده بودند. بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم این مذاکره را قطع کنید. هنوز اقدامنکرده، آنها یکجانبه اقدام کردند؛ اینجورىاند. بنابراین نه، اینى که گفته میشود؛ رئیس جمهور محترم و دیگران میگویند ما اهل مذاکرهایم، بله، ما اهل مذاکرهایم؛ اما نه با آمریکا. علت هم این است که آمریکا صادقانه مثل یک مذاکرهکنندهى معمولى وارد میدان نمیشود، مثل یک ابرقدرت وارد مذاکره میشود. ما با چهرهى ابرقدرتى مذاکره نمیکنیم. ابرقدرتى را بگذارند کنار، تهدید را بگذارند کنار، تحریم را بگذارند کنار، براى مذاکره یک هدف و نهایت مشخصى فرض نکنند که باید مذاکره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شیراز، در سخنرانى عمومى اعلام کردم، گفتم ما قسم نخوردهایم که تا آخر مذاکره نکنیم؛ مذاکره نمیکنیم، به خاطر این عوارض است؛ به خاطر این است که اینها مذاکرهکننده نیستند؛ اینها میخواهند زور بگویند؛ مثل آن الواطى که وارد میشد توى دکان، عسل دوست داشت؛ میپرسید شیشهى عسل چند است؟ میگفت مثلاً صد تومان، دست طرف را میگرفت فشار میداد، این کاسب بیچاره میترسید دیگر؛ زیر فشارِ او میگفت: خوب، هر چه شما بگوئید! میگفت سى تومان، میگفت خیلى خوب! این که مذاکره نشد، این که معامله نشد. اگر میتوانند دست دیگران را فشار بدهند، آنها را وادار کنند که از صد تومان بیایند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زیر بار این فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبک خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى که نردبان پوسیدهاى هم هست، پائین بیایند، اشکالى ندارد؛ اما تا وقتى که آنجور است، امکان ندارد.
اما در قضیهى هستهاى، چرخهى تولید سوخت حق ماست و ما از این حق کوتاه نخواهیم آمد و دست برنخواهیم داشت؛ این حق ماست. ما میخواهیم سوخت را تولید کنیم. چندین هزار مگاوات، ما به سوخت هستهاى نیاز داریم. نیروگاههاى هستهاى باید به وجود بیاید. خوراک این نیروگاهها باید در داخل تولید بشود. اگر قرار شد براى خوراک این نیروگاهها به خارج متوسل بشویم و محتاج باشیم، امور کشور نخواهد گذشت؛ باید داخل بتواند خودش تولید کند. بنابراین حق ماست و دنبال این را خواهیم گرفت. آنها در جواب میگویند خوب، ایران احتیاج دارد به سوخت هستهاى، ما برایش تأمین میکنیم؛ بانک جهانى درست بکنیم، چه میکنیم، تأمین میکنیم. این حرف، حرف مهملى است، حرف بىمعنا و بى وجهى است. در همین ماجراى جریان تبادل سوخت بیست درصد، معلوم شد که چقدر اینها صادقند(!) ما نیاز داشتیم براى این نیروگاه کوچک و آزمایشى، به سوخت بیست درصد. خوب، این چیز معمولى هم هست، در دنیا میگیرند، ما هم قبلها، چندین سال قبل از این، پانزده شانزده سال قبل از این خودمان گرفته بودیم؛ این را خریده بودیم و هیچ مشکلى هم وجود ندارد. اینها بمجرد اینکه حس کردند ایران به این احتیاج دارد، شروع کردند به بازى درآوردن و این را تبدیل کردند به یک مسئله. خود این به نظر من اشتباه بزرگى بود از طرف آمریکا و غرب؛ اشتباه کردند در قضیهى سوخت بیست درصد اینجورى عمل کردند.
اولاً با این کارشان ما را تشویق کردند که ما خودمان برویم سراغ سوخت بیست درصد. ما نمیخواستیم؛ ما تصمیم نداشتیم سوخت بیست درصد تولید کنیم؛ ما همان سه و نیم درصد برایمان کافى بود؛ اما با این کار، اینها ما را تشویق کردند، وادار کردند، به ما تفهیم کردند که باید برویم سراغ بیست درصد؛ و رفتیم. این اشتباه اوّلشان بود. اشتباه دوم این بود که به همهى دنیا ثابت کردند، مدلل کردند که آمریکا و بقیهى کسانى که این سوخت را میتوانند تولید کنند، قابل اطمینان نیستند براى اینکه انسان سوختش را به امید اینها بگذارد. چون تا مورد احتیاج قرار گرفت، همهى مدعاهاى خودشان، همهى خواستههاى خودشان را فهرست میکنند، میگویند: آقا! باید اینها را عمل کنید تا ما این سوخت را به شما بدهیم! خوب، این که معامله نشد. بنابراین در مسئله هستهاى حرفى ندارند، منطقى ندارند. ما هم راه را پیدا کردهایم، داریم حرکت میکنیم؛ انشاءاللَّه همین راه را هم ادامه خواهیم داد.
در قضیهى تهدید نظامى هم که البته بعید است چنین حماقتى را بکنند؛ لیکن اگر چنانچه چنین تهدیدى به وجود بیاید، همه باید بدانند که میدان این مقابله فقط منطقهى ما نیست؛ دیگر میدانش گستردهتر خواهد بود.
در قضیهى تبلیغات آمریکائىِ ضد جمهورى اسلامى هم، به نظر من واقعاً ناحقترین کارى است که دشمنان ما میکنند؛ چون بدترین ناقض حقوق بشر، خود آمریکائىهایند. واقعاً اینجورى است. آنجائى که دنبال یک منفعتى هستند، جان انسانهاى بیشمار برایشان میشود بىارزش، اصلاً هیچ حقى قائل نیستند؛ آنجائى که نوبت خودشان میشود، طلبگار میشوند. در همین حملهى اشغالگرها به عراق، به بصره، بمبهاى ده تنى زدند! که خود آمریکائىها به آنها میگفتند، مادر بمبها. ده تن! مردم زیادى را، غیرنظامیان زیادى را، بچهها و زنان زیادى را کشتند؛ هم در بصره کشتند، هم در جاهاى دیگر کشتند. همان روزها چند تا خلبان آمریکائى ساقط شده بودند، رژیم بعثى عراق اینها را آورد توى تلویزیون و با آنها مصاحبه کرد. فریاد آمریکائىها بلند شد که آقا! خلاف قوانین بینالمللى عمل کردید؛ اسیر جنگى را نباید بیاورند مصاحبه کند! یعنى اینجور؛ این دوگانه نگاه کردن، دوگانه قضاوت کردن.
بزرگترین ناقض دموکراسى، خود اینهایند. در بسیارى از جاها نتائج مردمسالارىها و انتخابات مردمىِ واضح را آمریکائىها به هم زدند. یک نمونهاش غزه است - حکومت حماس - نمونههاى قبلى هم در جاهاى دیگر دارد که من نمیخواهم اسم بیاورم. بدترینها خودشان هستند. اما به هر حال اینها هست.
آنچه که لازم است به آن توجه شود، این است که این حملات، این دشمنىها جدید نیست. و جمهورى اسلامى هم در مقابل همهى اینها تدابیرى دارد. در مقابل تحریم، خوشبختانه مسئولین تدابیر بسیار مستحکم و خوبى گرفتند. من درخواست کردم از رئیس جمهور محترم که وزراى اقتصادى بیایند گزارش بدهند؛ آمدند آنچه را که در مقابل قطعنامهى شوراى امنیت - که تحریم هست - و بعد تحریمهاى یکجانبهى آمریکا و اروپا تصمیمگیرى کردند، گفتند، که تصمیمگیرىهاى بسیار درستى است؛ کارهاى بسیار خوبى است و انشاءاللَّه تصمیم مسئولین بر این است که این تحریم را تبدیل کنند به فرصت. واقعاً هم باید همین جور باشد که به یک فرصت تبدیل شود.
ما باید تولید ملى را افزایش بدهیم، تقویت کنیم؛ عادت کنیم به مصرف تولیدات داخلى؛ عادت کنیم به بالا بردن کیفیت تولیدات داخلى، که البته در این مورد مسئولین دولتى و همچنین قانونگذاران وظائف سنگینى دارند. من نسبت به مسئلهى مدیریت واردات به دولتىها سفارش کردم؛ الان هم تأکید میکنم. من نمیگویم واردات متوقف بشود؛ چون یک جاهائى لازم است که واردات انجام بگیرد؛ اما واردات باید مدیریت بشود. یک جائى واردات مطلقاً نباید بشود؛ یک جاهائى باید انجام بگیرد. با مدیریت، واردات انجام بگیرد. البته مسئولین محترم دولتى به من گفتند که قوانینى که مجلس تصویب کرده، به ما اجازه نمیدهد جلوى واردات را بگیریم؛ من خواهش میکنم این قضیه را حل کنند. اگر واقعاً قانونى وجود دارد که دولت را ممنوع میکند از جلوگیرى از واردات، این قانون را اصلاح کنند؛ جورى باشد که مدیریت بشود. باید تولید ملى بالا برود.
تدبیر خردمندانه باید در این زمینهها گرفته بشود. خرد خیلى مهم است. عقلگرائى در تصمیمگیرىها بسیار حائز اهمیت است. تصمیم، خردمندانه و شجاعانه. خردمندى را به معناى ترس و گریز و عقبنشینى نباید معنا کرد. خردمندى همراه با شجاعت. انبیاء خردمندترین انسانها بودند. در روایتى از پیغمبر اکرم است که: «ما بعث اللَّه نبیّا و لا رسولا حتّى یستکمل العقل»؛(7) هیچ پیغمبرى را خدا مبعوث نکرد، مگر آن وقتى که عقل او کامل شده باشد. اما همین پیغمبر، بیشترین جهاد را، بیشترین مبارزه را، بیشترین خطرپذیرى را میکند؛ یعنى شجاعت با عقلمدارى باید همراه باشد؛ با عزم راسخ و بدون تزلزل، با نگاه به دوردستها و با حفظ اتحاد و همدلى.
من روى اتحاد تکیه میکنم. اتحاد و همدلى بین مسئولین کشور یک فریضه است. تعمد در مخالفت با آن، امروز یک خلاف شرع است؛ بخصوص در سطوح بالا. همه به این توجه داشته باشند. دشمن از اختلافات کوچک، یک مسئلهى بزرگ میخواهد بسازد؛ نباید بگذارید. اینجور نیست که هر اختلافى بین دو مسئول یا بین دو دستگاه، فاجعهاى باشد؛ نه، بالاخره ممکن است مجلس در یک زمینهاى جهتگیرىاى داشته باشد، دولت جهتگیرى دیگرى داشته باشد، عقایدشان، سلایقشان مختلف باشد؛ اینها فاجعه نیست. اما این اختلافات را تبدیل کردن به شکافهاى غیر قابل پر شدن و زخمهاى غیر قابل علاج، خطاى بسیار بزرگى است.
البته یک چیزهائى هم مستمسک قرار میگیرد. ما حالا از چندى پیش از شوراى محترم نگهبان خواستیم جلسهاى را تشکیل بدهند، مواردى را که بین دولت و مجلس محل گفتگو و مناقشه است، مشخص بکنند و حدود اختیارات قوا معلوم بشود، که این تفکیک قوا - که یکى از اصول قانون اساسى است - تحقق پیدا کند. حفظ اتحاد، تمسک به اصول، رعایت کامل اصول، همان چیزى است که امام بزرگوار ما همیشه به آن توصیه میکردند.
توجه به ترفندهاى دشمن و بازى نکردن طبق نقشهى دشمن. یکى از کارهائى که دشمن میکند، بىاعتماد کردن مردم نسبت به مسئولین است. ما باید مواظب باشیم خودهامان جورى حرف نزنیم که مردم به مسئولین کشور، مسئولین دولتى، مسئولین قضائى، مسئولین قوهى مقننه بىاعتماد بشوند؛ که این بىاعتمادى ناحق است؛ دشمن این را میخواهد. ما نباید خودمان عمل کنیم. من مىبینم گاهى اوقات بىدلیل، بىجهت در آمارهائى که ارائه میشود، خدشه میشود؛ خوب، چرا؟ چرا در آمارها خدشههاى بیجا و بىمورد میشود؟ آمارى است یک دستگاه مسئول دارد میدهد، حرفش مسموع است. و از این قبیل چیزهائى که موجب بىاعتمادى است و ناامیدى است.
و توجه به قدرت الهى و صدق وعدهى الهى؛ که این اساس همهى کارهاست که مطمئن باشیم به وعدهى الهى. خداى متعال کسانى را که سوءظن به وعدهى او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است؛ «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا»؛(8) یعنى خداى متعال کسانى را که سوءظن به وعدهى الهى دارند، مذمت میکند. خداى متعال فرموده است که «لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛(9) «أوفوا بعهدى أوف بعهدکم».(10) در راه خدا حرکت کنید، خداى متعال کمک میکند. حالا این فقط هم وعدهى الهى نیست. ما اگر آدمهاى دیرباورى هم باشیم، آدمهاى کورباطنى هم باشیم که نتوانیم درست وعدهى الهى را قبول کنیم، تجربهى ما به ما این را نشان میدهد. کدام از عناصر اصلى انقلاب و دوستان انقلاب و طرفداران انقلاب و دشمنان انقلاب، چهل سال قبل از این، احتمال میدادند که یک چنین اتفاقى در کشور بیفتد؟ یک حادثهى به این عظمت، یک بناى به این رفعت به وجود بیاید؟ کى احتمال میداد؟ اما شد؛ به خاطر توکل به خداى متعال، به خاطر عزم راسخ، به خاطر نهراسیدن از مرگ، نهراسیدن از شکست، پیش رفتن به نام خدا و توکل به خدا اتفاق افتاد. بعد از این هم همین خواهد شد.
پروردگارا! به محمد و آل محمد، رضوان و رحمت و مغفرت خود را بر روح امام بزرگوار که ما را وارد این راه کرد، فرو ببار. پروردگارا! شهداى عزیز را در عالىترین درجات قرار بده. پروردگارا! ملت ایران را به آرزوهاى بزرگ خود، به هدفهاى بزرگ خود برسان. پروردگارا! دست دشمنان را از این ملت و این کشور کوتاه کن. پروردگارا! خدمتگزاران به نظام را، کسانى که با اخلاص و علاقه در خدمت این مردم هستند، همهى اینها را مشمول رحمت و برکت و توفیق خودت قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) لقمان: 22
2) تحریم: 6
3) بقره: 183
4) صحفیهى سجادیه، دعاى 20
5) توبه: 15
6) انعام: 121
7) مشکاةالانوار، ص 251
8) فتح: 6
9) حج: 40
10) بقره: 40
/914/د102/ج
ارسال نظرات