۰۲ آبان ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۵
کد خبر: ۱۴۴۱۴۳
نقد عرفان حلقه/ بخش دوم؛

ترویج شیطان گرایی در عرفان حلقه

خبرگزاری رسا ـ جریان عرفان حلقه اگر چه در مواجهه با اقشار مسلمان گارد اسلامی به خود گرفته، ولی در آن سوی چهره خویش، حقایق دینی را تحریف کرده و هواداران خود را کاملا به سمت و‌ سویی که معصومین(ع) پرهیز داده‌اند می‌کشاند. این جریان منحرف، نمادهای غیر توحیدی را مقدس معرفی کرده و پیروان خود را به بندگی طاغوت دعوت می‌کند.
حجت الاسلام حمزه شريفي دوست
تاریخچه عرفان حلقه
عرفان حلقه که یکی از جریانات جدید در کشور است خود را به عنوان عرفانی اسلامی معرفی می‌کند. هم‌چنین تلاش دارد با تمسک به متون و ادله دینی از خود چهره اسلامی ساخته و خود را در نظرِ افراد متدین و مسلمان، موجه جلوه دهد.
بنیان‌گذار این فرقه در درجه اول فردی به نام «محمدعلی طاهری» است، وی کتاب‌هایی درباره این جریان معنویت‌گرا به رشته تحریر درآورده است. کتاب‌های انسان از منظر دیگر، بینش انسان، عرفان کیهانی، انسان و معرفت، موجودات غیر ارگانیک و کتاب چند مقاله از این دست می‌باشند.
نقش آقای "اسماعیل منصوری لاریجانی" در تثبیت فعالیت ابتدایی این گروه غیر قابل کتمان است. او برای بعضی از کتاب‌های طاهری مقدمه نوشت و در مواردی هم با شرح نوشته‌های مؤسس عرفان حلقه، به آن‌ها رنگ و بوی کلامی و عرفانی بخشید. وی مطالبی را جهت تطبیق گفته‌های طاهری با مفاهیم اسلامی اختصاص داد و سخنانی را هم در تأیید شخص طاهری به عنوان مقدمه ذکر نمود.
آقای منصوری در سال 89 از این جریان جدا شد و اعلام برائت کرد. وی در یکی از مصاحبه‌هایش(که در اواخر سال 89 منتشر شد)، اظهار کرد که منظور من نقد این فرقه بوده است. اما واقعیت این است که مقدمه وی بر کتاب انسان از منظر دیگر پر است از تعریف و تمجیدهای بلند از طاهری. مثلا کلماتی مثل الهامات سبوحیۀ استاد طاهری و یا مجاهدت‌های استاد طاهری به قلم آقای منصوری در مقدمه این کتاب‌ها نشان‌گر تأیید و حتی تبلیغ جریان عرفان حلقه است.
از طرف دیگر گفته‌های طاهری که اساسا با بسیاری از مبانی اندیشۀ دینی سازگاری ندارد، با تفسیر و تأویل‌های آقای منصوری، در ظهور گفته‌های طاهری تصرف شده و آنها را به صورت دینی تاویل نموده است در حالی که برداشت اولیه از عبارت طاهری برداشتی است که با معارف دینی سازگاری ندارد و تلاش شده از ایجاد احتمال در مورد غیر دینی بودن تعلیمات طاهری در ذهن خواننده جلوگیری شود و در موارد زیادی تأویل‌ها و حمل‌های غیر واردی بر ظواهر کلام طاهری تحمیل شود.
 وی در مقدمه کتاب عرفانِ کیهانی تصریح کرده که آموزه‌های عرفان حلقه با اصطلاحات و تعابیر عرفان اسلامی مطابقت دارد. چنین سهوهایی باعث شد که بعضی به اعتماد چهره مذهبی و تشخص رسانه‌ای وی، که در برنامه‌های تلویزیونی به عنوان مجری و کارشناس عرفان اسلامی حضور داشت، در کلاس‌ها و دوره‌های عرفان حلقه حضور پیدا کنند. البته اعلام برائت دیر هنگام آقای منصوری نیز، باعث اعتراض بسیاری از این افراد گردید. وی علت این کناره گیری را عدم التزام سردمداران عرفان حلقه به مسائل شرعی مثلا نماز نخواندن طاهری و اختلاط در جلسات عرفان حلقه بیان کرده است.
جریان عرفان حلقه اگر چه در مواجهه با اقشار مسلمان گارد اسلامی به خود گرفته، ولی در آن سوی این چهره، حقایق دینی را تحریف کرده و هواداران خود را کاملا به سمت و‌ سویی که معصومین(ع) پرهیز داده‌اند می‌کشاند و نمادهای غیر توحیدی را مقدس معرفی کرده و به بندگی طاغوت دعوت می‌کند.
 یکی از این نقاط خطرساز در عرفان حلقه، نگرش این فرقه به شیطان است که به صورتی پر‌رنگ تبلیغ می‌شود. این نگرش از آن جا که به عنوان یک بینش اسلامی در کتاب‌های عرفان حلقه ارائه می‌شود، به بررسی و نقد نیازمند است. در کنار آن، تبیین بینش قرآنی و روایی ضرورت دارد، تا مخاطبان عرفان حلقه این نگرش را به حساب متون اسلامی نگذارند. در کتاب‌های عرفان حلقه آمده است: برای به وجود آمدن چرخۀ جهان دو قطبی، وجود عامل تضاد، ضرورت داشت و برای این منظور، ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه(به وجود آوردن چرخه جهان دو قطبی) را انجام داد.[1]
در فایل صوتی که از رهبر عرفان حلقه منتشر شده و در بسیاری از سایت‌ها وجود دارد، عنوان می‌شود: شیطان، اول موحد عالم است؛ چون به غیر خدا اصلا سجده نکرد. وی اضافه می‌کند: خدا با خلقت آدم، خواست شیطان را آزمایش کند. اگر شیطان سجده می‌کرد، خدا به او می‌گفت که مگر به تو نگفتم به غیر من سجده نکن.
وی در یکی از نوشته های خود آورده است: خداوند به ابلیس مأموریت داد که به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند و او نیز این مأموریت را پذیرفت.[2]
او در جای دیگر می‌گوید: پس تبعیت نکردن از فرمان سجده در ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود تضادی هم نبود؛ در عین حال، فرمان‌برداری است، چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده است. خداوند با امر به این که ابلیس جز بر او سجده نکند، نقش موحدی را به او می‌دهد که برای انجام دادن مأموریت خود از جهان تک‌قطبی (بارگاه الاهی) رانده می‌شود.[3]
به راستی در کجا آمده است که خدا، از قبل دستوری جدا و امری مجزا برای شیطان صادر کرده باشد که، بر غیر من سجده نکن؟ در کدام حدیث یا آیه وارد شده است که امر سجده بر آدم که خطاب به همه ملائکه بود فقط برای امتحان شیطان بوده است؟ در کدام منبع آمده است که شیطان مأموریتی قبلی از خداوند دریافت کرده بود که در نتیجه بعد از دستور عام «اسجدوا»، شیطان می‌بایست دستور قبلی را اصل و اساس قرار دهد و از دستور دوم سرپیچی کند که در نتیجه این سرپیچی، نه فقط برای شیطان معصیت به حساب نیاید، بلکه نشان از کمالِ توحید، برای شیطان قلمداد شود!؟
 به گزارش قرآن فقط یک امر وجود داشت و آن هم «اسجدوا» است و مخاطب نیز همگان بودند. از این‌ها گذشته، سجده به آدم عین توحید بود؛ چرا که درخواستِ مستقیم خداوند بوده و از آن‌جا که این امر از جانب خود خداوند صادر شده بود، سجده به آدم در حقیقت سجده به خداوند بوده است، نه خلاف توحید.
مؤلف کتاب عرفان کیهانی نتوانسته نکته مهمی را دقیقا هضم نماید؛ به همین جهت در تحلیل خود از نگاه توحیدی قرآن فاصله گرفته است. نکته این است که وی نتوانسته بین اذن تکوینی خداوند و خواست تشریعی او آشتی ایجاد کند؛ به همین جهت به خطا رفته است. وی تصور کرده که اگر خدا واقعا می‌خواست شیطان سجده کند، شیطان قدرت مخالفت نداشت.
 شیطان موحد بود یا کافر؟
 به طور کلی در مورد اعمال انسان‌ها، ارادۀ تشریعی خداوند، یعنی خواست اولیۀ الاهی این است که ما به تکالیف عمل کنیم؛ اما تکوینا اذن داده که در سایه اختیارمان به خواست خداوند عمل نکنیم و نافرمانی کنیم. پس، این که خداوند مثلاً در مورد واجبات، برای مخالفت و ارتکاب گناه اذن داده است، با خواست حقیقی خداوند و ارادۀ تشریعی او منافاتی ندارد.
در عباراتی که از منابع عرفان حلقه نقل شد، ملاحظه می‌شود که وی حتی گناهِ تمرُّد شیطان را به گردن خدا می‌اندازد و عدم سجدۀ شیطان را نقشه خودِ خدا معرفی می‌کند و در عمل، کار شیطان را برتر از دیگر ملائکه نشان می‌دهد؛ چرا که بنا به اعتقاد مذکور، خداوند از قبل حرف‌های درگوشی با شیطان داشت؛ ولی دیگر ملائکه در این محفل خصوصی راهی نداشتند. در حالی که قرآن کار بقیه ملائکه را، با تعظیم و تکریم یاد می‌کند و از آن‌ها تمجید می‌نماید و سرپیچی شیطان را ناشی از تکبر او می‌داند. خداوند بارها در کتاب آسمانی خود به مذمّت و سرزنش شیطان پرداخته و رجیم بودن و رانده شدن شیطان را به خاطر همین نافرمانی عنوان می‌کند.
یادآور می‌شویم که مؤلف کتاب عرفان کیهانی، تمرد شیطان را خواستِ تشریعی خداوند تصور کرده؛ گویا دستور سجدۀ بر آدم از ناحیه خداوند، دستوری لغو و غیر حقیقی بوده است؛ در حالی که درست است که شیطان در سایه اختیار خود، امکان مخالفت داشت، لکن این مخالفت، تنها در سایۀ اذن تکوینی خداوند اتفاق افتاده، نه بنا به ارادۀ تشریعی او.
این دیدگاه در قالب یک سؤال دیگر هم قابل طرح است که اساساً «انگیزۀ شیطان» آیا سرکشی و عصیان بود یا اجرای دستور قبلی خداوند؟ در عرفان حلقه اظهار می‌شود که «انگیزۀ شیطان»، انجام دادن مأموریت بود و شیطان از طرف خودِ خدا مأموریت داشت که سجده نکند؛ امّا متون دینی تصریح می‌کنند که شیطان به سجده مأمور بود، نه این که مأمور به سجده نکردن باشد. سجده نکردن نتیجه اذن تکوینی الاهی بود. عرفان حلقه به «مأمور بودن» شیطان اعتقاد دارد، اما متون دینی بر «مأذون بودن» شیطان تأکید دارند. 
به همین دلیل است که امام صادق(ع)، تمرّد شیطان را ناشی از حسد و تکبر وی می‌شمارد، نه خداباوری او: «ابلیس از روی حسد امتناع کرد و به جهت شقاوتی که بر ابلیس چیره شد، خداوند او را لعن کرد و از صف فرشتگان خارج ساخت و ملعون و شکست خورده به زمین تنزل داد؛ به همین سبب از آن زمان به بعد دشمن آدم و اولاد او شد.»[4]
لازمۀ گفتار طاهری، اغوای شیطان توسط خداوند است؛ چرا که از یک طرف وی را به عدم سجده بر آدم مأمور کرد و از طرف دیگر بعد از سجده نکردن شیطان، او را لعن کرد و از درگاه رحمت خویش اخراج کرد. گفتۀ طاهری با گفته خود ابلیس یکی است؛ چرا که ابلیس هم اغوای خودش را به خدا نسبت داد و با گفتن اغویتنی (تو مرا گمراه کردی) عامل گمراهی خود را، خدا معرفی کرد. البته خداوند گمراهی  شیطان را نشأت گرفته از تکبر و کفر او معرفی نمود. ناگفته پیداست که مؤلف کتاب، بین قول خداوند که گمراهی شیطان را تکبر او می‌داند و قول شیطان که گمراهی‌اش را اغوای خداوندی می‌داند؛ قول شیطان را گواراتر یافته است.
آیات قران در این مورد روشن و روشن‌گرند؛ «...إِبْلیسَ أَبی وَ اسْتَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ[5][1]» «وَ کانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کفُورً[6][1]». در دو آیۀ بالا خداوند دلیل عدم سجده شیطان را استکبار او معرفی می‌کند، نه مأمور بودن شیطان. به‌علاوه خداوند در دو آیۀ بالا صریحا از کفر شیطان سخن به میان می‌آورد و روشن است که کفر هیچ‌گاه با موحّد بودن که طاهری این مقام را به شیطان نسبت می‌دهد قابل جمع نیست. در آیۀ زیر خداوند کار شیطان را فسق می‌شمارد، نه انجام ماموریت. «فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ[7][1]». در آیۀ دیگر کار شیطان، معصیت شمرده‌شده، نه اطاعت، «إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیا.»[8]
لازمۀ گفتۀ رهبر عرفان حلقه در باب شیطان این است که خداوند باید به خاطر عدم سجده شیطان بر غیر خدا، شیطان را تکریم نماید؛ در حالی که قرآن از خطاب وهن‌آمیز به شیطان خبر می‌دهد. قرآن می‌فرماید شیطان نه تنها با این عمل، بزرگ نشد، بلکه به خواری رسید و با خطابِ توبیخی خداوند مواجه شد که «فاخرج انک من الصاغرین؛ بیرون رو که از حقارت شدگان هستی.» در جای دیگر شیطان را رانده شده از درگاه خدا خطاب می‌کند «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ[9][1]» در آیۀ دیگری خداوند خود، شیطان را لعن می‌کند «وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلی یَوْمِ الدِّینِ».[10]
تعبیر «کان من الکافرین» با لحاظ این که کان فعل ماضی است و از گذشتۀ وضعیت شیطان حکایت دارد نشان می‌دهد که شیطان نه فقط در عدم سجده بر آدم جزء موحدین نبود؛ بلکه حتی قبل از این فرمان نیز حساب خود را از مسیر فرشتگان و اطاعت فرمان خدا جدا کرده بود و در سر، فکر استکبار می‌پروراند و شاید به خود می‌گفت که اگر دستور خضوع و سجده به من داده شود، قطعاً اطاعت نخواهم کرد. به همین جهت در روایات، جمله «ما کنتم تکتمون؛ آنچه را کتمان می‌کنید» که خداوند قبل از فرمان سجده خطاب نمود، اشاره‌ای به کفرِ قبلی شیطان دانسته شده است؛ چنان که در حدیث تفسیر قمی از امام عسکری(ع) این معنی نقل شده است.
 قرآن کریم در پاره‌ای از آیات، انگیزۀ شیطان را از زبان خودش نقل می‌کند. در این آیه، شیطان انگیزه خود را اعتقادش به برتری بر آدم می‌شمارد و می‌گوید: آیا بر کسی سجده کنم که تو او را از خاک آفریدی؛ «فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلیسَ قالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طینًا[11][1]». بنابراین، چیزی که طاهری به شیطان نسبت می‌دهد و به نفع او تبلیغ می‌کند، طبق نقل قرآن، خود شیطان هم قبول ندارد. در نتیجه با وجود آیات مذکور، برای دفاع طاهری از شیطان و تبرئه ابلیس هیچ جایی باقی نمی‌ماند؛ چرا که قرآن در این مقام در افشاگری شیطان و یارانش سنگ تمام گذاشته است.
بنابراین، تعبیراتی هم‌چون فسق، کفر، عصیان، رجیم، ملعون، صاغر و استکبار که قرآن در مورد شیطان به کار برده است، از انگیزۀ شیطان پرده برمی‌دارد و با تصور رهبر عرفان حلقه کوچک‌ترین قرابتی ندارد. عرفان حلقه سخت در تلاش است تا تمرّد و شرارت متکبرانه شیطان و کفرش را از اذهان بزداید.
 این دقیقا کاری است که آنتوان لاوی در کتاب انجیل شیطانی بدان همت گمارده است. آنتوان لاوی در کتاب انجیل شیطانی، به همین جهت به ادیان الاهی حمله‌ور شده و آن‌ها را به خاطر تهاجم  به شیطان مورد مذمت قرار داده است. وی که از ادیان الاهی به «نیروهای دست راستی» تعبیر می‌کند، از این جهت که شیطان را موجودی بدنام و نمادِ شرارت معرفی کرده‌اند، به شدت رنجیده خاطر است.
لاوی در فصل دوم از کتاب انجیل شیطانی‌اش در فصل«کتاب لوسیفر»[12]می‌گوید: لوسیفر خدای رومی، درخت بارور و روح آسمان و الاهه روشن‌گری(هدایت‌گرِ انسان به سوی یافتن درخت معرفت) بود؛[13] اما با تغییر دین رسمی به مسیحیت این خدا جای خود را به خدای مسیح داد و خود تبدیل به نماد تاریکی و بدی و شرارت شد. لاوی می‌گوید: تمام ادیان دست راستی[14] و همه کتاب‌های مقدس بدبینانه به شیطان نگریسته‌اند.
اضافه می‌کنیم که بر خلاف تصور رهبر عرفان حلقه، سجده بر آدم از آن جا که دستور خود خداوند بود، نه فقط با توحید تنافی ندارد، بلکه عین توحید است. سجده بر آدم نه سجده بر مشتی خاک، بلکه سجده بر روحی الاهی بود که خداوند در او دمیده بود. در حقیقت سجده بر تطور و شأنی الاهی بود که در کالبد آدم تجلی کرده بود.
از امام صادق (ع) سؤال شد: مگر سجده بر غیر خداوند صحیح است؟ حضرت فرمود: «نه» پرسید: پس چگونه خداوند فرشتگان را به سجده بر آدم امر کرد؟ حضرت فرمود: «به درستی هر که به دستور خداوند سجده کند، در اصل خدا را سجده کرده است. پس، سجدۀ او اگر در پی دستور حضرت حقّ باشد، همان سجده بر خداست».[15]
قابل ذکر است که بزرگان معرفت جمله‌ای را در مورد شیطان گفته‌اند. شاید سردسته عرفان حلقه این جمله را نتوانسته درک کند؛ به همین جهت مسئله را به صورتی دیگر تحلیل کرده است. عرفا گفته‌اند که شیطان سگ دست‌آموز درگاه خداست و منظورشان این است که ورود به درگاه الاهی فقط از مخلصین ساخته است؛ زیرا افرادی که ولایت شیطان را پذیرفته و اهل معصیت‌اند، راهی به درگاه الاهی ندارند. بزرگان گفته‌اند که نتیجۀ کار شیطان (نه انگیزۀ شیطان) مانند سگی است که اجازه نمی‌دهد کسی به منزل صاحبش نزدیک شود و کسی که با صاحب خانه نسبتی ندارد، این سگ با مزاحمت، او را دور می‌کند.
 
عرفا، هیچ‌گاه نگفته‌اند که شیطان تمرّد نکرد و از قبل با خدا قراری داشته است که خدا دستوری ظاهری بدهد و شیطان هم عمل نکند تا شیطان مجوز داشته باشد انسان را گمراه کند.
خلاصه این که نگرش عرفان حلقه درباره شیطان، نه نگرشی اسلامی؛ بلکه نگرشی است که با شیطان‌پرستی"لاوایی" هم‌سو است و با نگاه اسلامی که شیطان را دشمن انسان‌ها معرفی کرده و به دین‌مداری دعوت می‌کند، تفاوتی بنیادین دارد. در عرفان حلقه به دین‌مداری دعوت نمی‌شود و اساسا بسیاری از مناسک دینی غیر ضروری معرفی گردیده و دیگران به بی نیازی از فقه و شریعت فراخوانده می‌شوند.
از این رو اگر کسانی با دیدن چند آیه و یا روایت تصور می‌کنند که نگرش عرفان حلقه در باب مفاهیم دینی همان نگرش قرآنی و اسلامی است لازم است در این برداشت تجدید نظر کنند و آن را تصحیح کنند. مخاطبان عرفان حلقه باید سریع به این گزارش‌ها که ظاهری اسلامی دارد اعتماد نکنند و به کارشناسان علوم اسلامی که سال‌ها علوم مختلف دینی مانند حدیث، تفسیر، اصول، کلام و عرفان اسلامی تتبع کرده‍‌اند مراجعه کنند و با تحقیق ایده‌های به ظاهر اسلامی را پذیرفته و یا رد نمایند.
پژوهشگر و محقق حوزوی معنویت های نوظهور،
 
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م12/ر
 

[1]. موجودات غیر ارگانیک، ص14.
[2]. کتاب انسان و معرفت، ص 218 و سایت عرفان حلقه، یکشنبه یازدهم اردیبهشت1390.
[3]. همان ص 40
[4]. احتجاج، ترجمه جعفرى،ج‏2 ،ص 203.
[5]. بقره / 34
[6]. اسراء 27
[7]. کهف50
[8]. مریم/ 44
[9]. 34حجر
[10]. الحجر35
[11]. 61 اسرا‌‍ ‌
[12]. « THE BOOK OF LUCIFER»
[13]The Roman god, Lucifer, was the bearer of light, the spirit of the air,…
[14] هر دینی که ابلیس و شیطان را موجودی پست و شریر معرفی می کند از نظر لاوی دین دست راستی است و مکتبی که او در برابر این ادیان دست راستی بنیان می نهد را مسیر دست چپ می نامد.
[15]. احتجاج-ترجمه جعفرىج‏2    203
ارسال نظرات