۲۲ دی ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۹
کد خبر: ۱۵۲۹۱۹
به مناسبت شهادت امام رضا؛

ویژه‌نامه «مسیحای ملک دل» در فضای مجازی منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه‌نامه «مسیحای ملک دل» به مناسبت شهادت امام رضا(ع) در فضای مجازی منتشر شد.
ملک مسيحاي دل
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه‌نامه «مسیحای ملک دل» شامل کلیپ‌های رضوی، نواهنگ‌های رضوی، تصاویر ویژه رضوی، موبایل اسلامی، پنجره ملکوت، قفسه، در لا به لای متون، بر بال قلم و ویژه‌نامه‌های پیشین در پایگاه اینترنتی تبیان منتشر شد.
رضایت رضوی، امام در آینه امام، دوستی با عقل، یک درس اعتقادی بسیار زیبا، رفیقان نیمه راه پدر و دشمنان راه پسر، خانواده‌ای که امام ‌رضا(ع) برایم ترسیم کرد، چند کرامت خواندنی از عالم آل محمد(ع)، چند پرده از اقدامات مأمون علیه امام هشتم، امام رئوف است اگر درست رفتار کنیم، حریم عشق در بیان بهجت عارفان، کلاس درس عملی امام هشتم و بر سر خوان معین الضعفاء از موضوعات مطرح شده در بخش لا به لای متون این ویژه‌نامه است.
در بخش بر بال قلم می‌توان به موضوعاتی همچون عرش برین خورد زمین، آئینه‌های بی سواد، خرج گوشه‌ ایوان، حضرت سلطان، در سایه اندوه، درد کــهنـــه، و بر ساحل عزا اشاره کرد و دخیل پنجره فولاد، حریم کبریا، سلطان دین رضا، غروب شمس الشموس، آشیانه دل‌های تنگ و غروب خورشید از موضوعاتی است که در بخش ویژه‌نامه‌های پیشین این ویژه‌نامه به چشم می خورد.
چند کرامت خواندنی از عالم آل محمد(ع)
در ذیل موضوعی با عنوان چند کرامت خواندنی از امام رضا(ع) در بخش لا به لای متون این ویژه‌نامه آمده است: از متون اسلامى مى‏توان نتیجه گرفت که حضرت رضا علیه السلام عالم بما سوى الله، واسطه فیض این عالم، معدن کلمات پروردگار، صندوق انوار الهى و خزینه علم خداوند متعال است.
آل برمک، مخصوصا یحیی بن خالد برمکی برای حفظ حکومت و مقام خویش هارون عباسی را وادار کردند تا امام موسی بن جعفر علیه‌السلام را شهید کرد، بدین سبب امام رضا علیه السلام در مکه به آنها نفرین کردند و حکومت و مقامشان تار و مار گردید.
محمد بن فضیل گوید: ابوالحسن رضا علیه السلام را دیدم، در عرفات ایستاده و دعا می کرد، بعد سرش را پایین انداخت، گویی چیزی به قلب مبارکش الهام شد از وی علت سر به زیر انداختن را پرسیدم، فرمود: به برامکه نفرین می کردم که سبب قتل پدرم شدند، خداوند امروز دعای مرا درباره آنها مستجاب کرد.
امام از مکه برگشت، چیزی نگذشت که در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت و تار و مارشان کرد، جعفر برمکی شقه شد، پدرش یحیی به زندان رفت، و به طوری متلاشی شدند که مایه عبرت مردم گشتند.
حسن بن علی بن وشا از مسافر نقل می کند: با ابوالحسن الرّضا علیه السلام در «منی» بودم، یحیی بن خالد با گروهی از آل برمک از آنجا گذشتند، امام صلوات الله علیه فرمود: بیچاره‌ها نمی دانند در این سال چه بلایی به سرشان خواهد آمد، بعد فرمود: بدانید عجیب تر از این آن است که من با هارون مانند این دو انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارک را در کنار هم گذاشت، مسافر گوید: والله من معنی این کلام را نفهمیدم مگر بعد از آن‌که امام را در طوس در کنار قبر هارون دفن کردیم.
بر سر خوان معین الضعفاء
در موضوع دیگری از بخش لا به لای متون این ویژه‌نامه می خوانیم:امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا(ع) روز یازدهم ذیقعده سال 148 هـ. ق در مدینه دیده به جهان گشود، دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبد عباسی، یعنی هارون ده سال، امین پنج سال و مأمون پنج سال معاصر بود.
امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر سال 203 هـ. ق در سن 55 سالگی از سوی مأمون مسموم شد و در سناباد نوقان که امروزه یکی از محلات مشهد مقدس محسوب می شود به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاک سپرده شد.
آن بزرگوار همانند دیگر امامان معصوم علیهم السلام دارنده تمام کمالات و فضائل اخلاق انسانی در مرتبه اعلی بود، او آن چنان در قله شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت به مدح و ستایش او پرداخته‌اند.
حیسع بن حمزه می گوید در مجلس حضرت رضا(ع) بودم و جمعیت بسیاری در مجلس حضور داشتند، و از آن حضرت سؤال می کردند و از احکام حلال و حرام می پرسیدند و امام رضا علیه السلام پاسخ آن‌ها را می داد، در این میان ، ناگهان مردی بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و سلام کرد و به امام هشتم علیه السلام عرض کرد: من از دوستان شما و پدر و اجداد پاک شما هستم در سفر حج ، پولم تمام شده و خرجی راه ندارم تا به وطنم برسم ، اگر امکان دارد، خرجی راه را به من بده تا به وطنم برسم، خداوند مرا از نعمت‌هایش برخوردار کرده است، وقتی به وطن رسیدم، آن‌چه به من داده‌ای معادل آن ، از جانب شما صدقه می‌دهم ، چون خودم مستحق صدقه نیستم .
امام رضا به او فرمود، بنشین ، خدا به تو لطف کند، سپس امام رو به مردم کرد، و به پاسخ سؤال‌های آنها پرداخت، سپس مردم همه رفتند، و تنها آن مرد مسافر، و من و سلیمان جعفری و خثیمه در خدمت امام ماندیم، امام علیه السلام به ما فرمود: اجازه می‌دهید به خانه اندرون بروم، سلیمان عرض ‍ کرد، خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است، حضرت برخاست و وارد حجره‌ای شد و پس از چند دقیقه بازگشت و او پشت در فرمود آن مرد (مسافر) خراسانی کجاست؟ خراسانی برخاست و گفت :اینجا هستم .
امام از بالای در دستش را به سوی مسافر دراز کرد و فرمود: این مقدار دینار را بگیر و خرجی راه خود را با آن تأمین کن ، و این مبلغ مال خودت باشد دیگر لازم نیست از ناحیه من ، معادل آن صدقه بدهی ، برو که نه تو مرا ببینی و نه من تو را ببینم، مسافر خراسانی پول را گرفت و رفت.
سلیمان به امام رضا علیه السلام عرض کرد، فدایت گردم که عطا کردی و مهربانی فرمودی ولی چرا هنگام پول دادن، به مسافر، خود را نشان ندادی و پشت در خود را مستور کردی، امام رضا علیه السلام در پاسخ فرمود: « از آن ترسیدم که شرمندگی سؤال را در چهره او بنگرم از این رو که حاجتش را بر می آورم و آیا سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را نشنیده‌ای که فرمود: پاداش آن‌کس که کار نیکش را می پوشاند معادل پاداش هفتاد حج است  و آنکس که آشکار گناه می کند، مورد طرد خدا است  و آنکس که گناهش را می پوشاند درصورت توبه مورد آمرزش خدا قرار می‌گیرد.
رضایت رضوی
در موضوعی با عنوان رضایت رضوی آمده است: براساس روایات وارده از حضرات معصومین همه ائمه نور واحدند و همگی، صفات کمالیه را در اوج دارایند، اما با این وجود برای هر معصومی لقبی مخصوص وجود دارد که این خصلت در این امام جلوه ای ویژه داشته است، امام هشتم علی بن موسی علیهماالسلام نیز دارای لقبی مخصوص به خود است و آن لقب رضاست، دوست و دشمن امام را با این لقب صدا می کردند، اما به دیگر ائمه حتی دوستان نیز چنین لفبی نداده اند.
جای هیچ تردیدی نیست که همه معصومین به مقدرات الهی راضی بودند و از طرفی خداوند متعال نیز از آنها رضایت کامل داشته است که آنان را به عنوان حجت خود بر انسان‌های روی زمین برانگیخت، اما سؤالی که در اینجا خودنمائی می کند این است که چرا لقب رضا تنها به امام هشتم داده شده است.
در روایتی آمده است که امام هفتم موسی بن جعفر علیهماالسلام اصرار داشتند که همه فرزندشان را رضا صدا بزنند.
سلیمان بن حفص گفت: موسى بن جعفر علیهماالسلام فرزندش على را رضا لقب داده بود، می‌فرمود: فرزند من را رضا صدا بزنید، می فرمود: «به رضا چنین گفتم»، «رضا به من چنین گفت»،  وقتى او را مخاطب قرار می داد می فرمود: یا اباالحسن.
این روایت نشان می دهد که حضرت کاظم علیه السلام برای این‌که این لقب برای فرزندشان شایع شود هرگاه درباره ایشان با دیگران سخن می فرمود از این لقب استفاده می کرد، دیگران هم وقتی چنین برخورداری از ایشان ملاحظه می کردند ناخداگاه در مورد ایشان با لقب رضا سخن می گفتند و این گونه لقب رضا برای حضرت شایع شد.
اما امام کاظم علیه السلام در زمانی که می خواست با خود امام رضا علیه السلام سخن بگوید با کنیه ایشان را صدا می زد، شاید برای این بوده که احترام خاصی به ایشان بگذارد زیرا در عرب رسم بوده که هرکه را بخواهند احترام کنند با کنیه صدا می زدند.
ویژه‌نامه «مسیحای ملک دل» به مناسبت شهادت امام رضا(ع) به تهیه‌کنندگی و تنظیم ابوالفضل صالح صدر در بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان به نشانی www.tebyan.net  منتشر شده است./907/ت302/پ
ارسال نظرات