۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۴
کد خبر: ۱۶۶۷۷۷
به بهانه انتخابات؛

اصل نیاز به حکومت از منظر مکاتب سیاسی

خبرگزاری رسا ـ با مراجعه به تاریخ برای ما روشن می‌شود که ضابطه اصلی امیر المومنین(ع) در انتخاب استانداران و کارگزاران خود، تقوای آنان بوده است. لذا ما هم به پیروی از ایشان باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که در درجه اول متقی و دین‌دار باشد.
اصل نیاز به حکومت از منظر مکاتب سیاسی

 

از میان مکاتب مطرح در فلسفه سیاسی، غیر از آنارشیست‌ها، هیچ یک ضرورت وجود حکومت را انکار نکرده‌اند.

 

 

حقیقت آنارشیسم

 

"آنارشیسم" که با نظریه "پیرژوزف" در قرن نوزدهم، در فرانسه پا به عرصه وجود نهاد، چنین القا می‌کند که جامعه بشری به سوی یک مجموعه فاقد نظام و انسجام پیش می‌رود.

آنارشیست‌ها هر گونه تلاش برای محدود ساختن آزادی افراد و در نتیجه هر شکلی از حکومت‌ها را محکوم می‌کنند و عالی‌ترین کمال بشر را در این می‌دانند که بتواند با کمال آزادی و بدون هیچ‌گونه فشار و یا مهار، آن‌چه می‌خواهند و می‌پسندد انجام دهند.

از آن‌جا که این نظریه غیر عقلایی و ضد تمدن است، طرفداران زیادی در میان اندیشمندان پیدا نکرده و طرفداران خود را نیز به تدریج از دست داده است.

امامکاتبی که اصل نیاز به حکومت و اجرای قانون را پذیرفته‌اند به شبهات مزبور پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند. این پاسخ‌ها را می‌توان در دو دسته کلی منظم کرد:

 

 

دلایل نیاز به حکومت

 

یک- قرارداد اجتماعی: پاسخی که برخی متفکران سیاسی مانند "ژان ژاک روسو" بر اساس جهان‌بینی مادی و تئوری اجتماعی سکولار به این پرسش‌ها داده‌اند، بسیار شبیه پاسخ‌هایی است که درباره قانون‌گذاری داده شده بود که آن را در واژه دموکراسی و قرارداد اجتماعی خلاصه می‌کنند.

دموکراسی دو جنبه دارد: یکی در مرحله قانون‌گذاری و محدود کردن آزادی‌های فردی بر اساس مصالح اجتماعی و دیگری در بعد قانون، ایجاد نظم در جامعه و تنظیم روابط با جوامع دیگر بر مبنای دنیاگرانه نسبت به انسان و اجتماع(اومانیسم) که در اجرای قانون اصالت را با فرد می‌دانند.

فردگرایی اقتضا می‌کند که مجریان قانون هم با نظر، خواست و میل افراد جامعه صاحب چنین حقی شوند. افراد بر اساس یک قرارداد اجتماعی، بخشی از حقوق خود را به افراد وا می‌نهند تا با وکالت و نمایندگی از ایشان به اجرای قانون بپردازند. امر و نهی کنند، متهمان را محاکمه و متخلفان را مجازات نماید و بدون اجازه افراد جامعه نیز، هیچ کس حق وضع قانون را ندارد.

همه نکات مزبور در بعد دموکراسی، در این‌جا نیز قابل تکرار است. افزون بر آن اگر رأی اکثریت به فرد یا گروهی مشروط به رعایت شرایطی بود و آن‌ها پس از به دست گرفتن قدرت از آن شرایط سرپیچی کردند، وظیفه مردم چیست؟ آیا باید شورش کرده آنان را بر کنار سازند یا مؤظف‌اند از آنها تبعیت کرده، چاره‌ای جز سوختن و ساختن ندارند تا دوره آنان به پایان برسد؟!

دو- مشروعیت اخلاقی: این نظریه معتقد است کسی می‌تواند حکومت کند، امر و نهی کند که ارزش‌های اخلاقی و عدالت را اجرا کند؛ خواه مردم او را بخواهند یا نخواهند. بنا بر این مشروعیت حکومت به این بستگی ندارد که افراد چگونه به حکومت می‌رسند؛ اگر کسی با زور سرنیزه و ایجاد رعب و وحشت و بر خلاف میل مردم قدرت را به دست گرفت، این امر مانع از مشروعیت یافتن او نمی‌شود!

 

 

ادله مشروعیت حکومت

 

مشروعیت و عدم مشروعیت حکومت، بستگی به رفتار و عمل حاکمان در زمان حکومت دارد؛ اگر کسی پس از به قدرت رسیدن بر خلاف اصول اخلاق و عدالت رفتار کند نامشروع است؛ حتی اگر با میل و رأی مردم حکومت را تصاحب کرده باشد و اگر طبق عدالت رفتار نماید، مشروعیت دارد؛ حتی اگر به زور بر مردم مسلط شده باشد. در این نظریه درباره این که چه کسی و با چه خصوصیات و ویژگی‌هایی حق حکومت دارد، سخنی به میان نمی‌آید و تکالیف مردم در اطاعت یا عدم اطاعت از او تا روشن شدن اعمال و رفتار سیاسی وی روشن نیست. افزون بر این‌ها این نظریه، اصل(وسیله هدف را توجیه می‌کند) را می‌پذیرد و به افراد اجازه می‌دهد برای اجرای عدالت یا به اسم آن هر جنایتی را مرتکب شوند.

مشروعیت الهی: در این نظریه ریشه حق حکومت بر مردم و امر و نهی بر ایشان نمی‌تواند در اراده یا آرای عموم باشد؛ چون مردم با هم مساویند و همان‌گونه که هیچ یک از مردم نمی‌تواند برای دیگری قانون وضع کند؛ نمی‌تواند به دیگری حق حاکمیت و تصرف در امور دیگران را اعطا نماید. افزون بر آن، این نظریه منشا حق حکومت را مانند حق قانون‌گذاری در خواست خدا جست و جو می‌کند که آفریننده و مالک همه مردم است و حق تصرف در آنان را دارد. اگر او به کسی چنین حقی را عطا کند، وی می‌تواند بر مردم  حکم براند و قوانین الهی را اجرا کند؛ وگرنه هیچ کس حق حکومت ندارد.

اما این‌که در یک حکومت مشروع، سیاست مدار و حاکم چه ویِژگی‌هایی باید داشته باشد، مطلبی است که در زیر بدان اشاره می‌نماییم.

 

سیاست مدار متقی

ما در زندگی روز مره خود جملاتی می‌شنویم که اکثر اوقات بر روی جملات تفکر و تعمق می‌کنیم. یکی از جملات معروف این است که سیاست ما عین دیانت ماست. درست است که این جمله کوتاهی است، اما دارای معانی متفاوت و عمیقی می‌باشد. این که ما می‌گوییم سیاست ما عین دیانت ماست، یعنی سیاستی مورد قبول و پذیرش است که در چارچوب دین و محدود به آموزه‌های دینی باشد و پا فراتر از دین نگذارد و هم‌چنین به معنای این است که سیاست‌مداری مورد قبول است که دیندار و متقی باشد و سیاست خود را در قالب دین پیاده کند و نه تنها امور فردی شخص، دین‌دار باشد، بلکه در امور سیاسی هم دین خود را حفظ و پیاده کند و سیاست خود را منطبق بر حوزه‌های دینی قرار دهد. در این صورت است که او سیاست‌مدار دین‌دار بوده و سیاست او عین دیانت اوست.

 

سیاست مداران متدین

بارزترین شخصی که ما می‌توانیم برای یک دین‌دار که سیاست خود را در قالب دین پیاده کرده است، نام ببریم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) که سر حلقه تمام متقین و مولای همه دین‌داران جهان است. اگر ما نظری به دوران حکومت و خلافت او بیاندازیم می‌بینیم که سراسر سیاست امام(ع) عین دیانت او بوده و ذره‌ای از دین خود را فدای سیاست نکرد.

هم‌چنین در طول تاریخ اشخاصی بوده‌اند که با پیروی از مولای متقیان، حکومت اسلامی تشکیل داده‌اند و سراسر حکومت و مسایل سیاسی آنها در چارچوب دین بوده است. یکی از آن اشخاص امام خمینی قدس سره و پیرو او، مقام معظم رهبری آیت الله خامنه‌ای حفظه الله است.

نکته‌ای که قابل ذکر است این که، با مراجعه به تاریخ برای ما روشن می‌شود که ضابطه‌ اصلی امیرالمؤمنین(ع) در انتخاب استانداران و کارگزاران خود تقوای آنان بوده است. و لذا ما هم به پیروی از ایشان باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که در درجه اول متقی و دین‌دار باشد؛ به همین مناسبت در این‌جا برخی از اوصاف یک سیاست مدار متقی را از دیدگاه قرآن و عترت بیان می‌کنیم:

 

اوصاف سیاست مدار متقی

1- یکی از نشانه‌های بارز سیاست‌مداران متقی این است که در دین خود قوی می‌باشند و دارای قوت در دین هستند و لذا مولا علی علیه السلام در این باره می‌فرماید: «انک تری له قوة فی الدین»

تعبیر به  قوت در دین اشاره به این است که وسوسه گران و شبه افکنان و منافقان اعم از دوستان و نزدیکان یا غریبه‌ها نمی‌توانند در آنها نفوذ کنند و طوفان‌ها و حوادث سخت زندگی و فتنه‌های کوچک و بزرگ ایمان آنها را متزلزل نمی‌سازد. هر گونه بلا و اتفاقی برای آنها برسد، در دین آنها تأثیری نمی‌گذارد.

2- از دیگر اوصاف سیاست‌مدار متقی فروتنی و تواضع آنهاست.

یکی از اصلی‌ترین راه‌های حکومت بر مردم و این که سیاست‌مدار در میان مردم دارای محبوبیت باشد، فروتنی است و به محض این‌که از او تکبری سر بزند، از ناحیه مردم طرد خواهد شد. یعنی این‌که خود را مالک مردم نداند، بلکه خود را از آنها بداند و در رفتار و کردار با آنها فروتن باشد و به همین خاطر است که حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «و مشیهم التواضع؛ را ه رفتن آنها با فروتنی است.»[1][2]

منظور از راه رفتن در کلام حضرت امیر(ع) تنها راه رفتن ظاهری نیست؛ بلکه معنای وسیع‌تری دارد و آن این که همه رفتار آنها با تواضع است. در حدیث دیگر از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «فیما اوحی الله عزوجل الی داود؛ یا داود کما اقرب الناس من الله المتواضعون کذلک ابعد الناس من الله المتکبرون؛ در بین سخنانی که خداوند به حضرت داود وحی کرد این بود ای داود همان‌گونه که نزدیک‌ترین مردم به خداوند افراد متواضع هستند، دورترین مردم از خداوند نیز متکبران هستند».

ما در این حدیث عظمت و بزرگی این صفت را می‌یابیم که آن‌قدر اهمیت و ارزش دارد که انسان را مقرب درگاه خداوند و نزدیک‌ترین انسان‌ها به خداوند قرار می‌دهد.

/929/702/ر



 

 

 

ارسال نظرات