موضع موسسه تنظیم و نشر آثار امام درباره اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی
به گزارش خبرگزاری رسا، اهم اظهارات قائم مقام موسسه تنظیم و نشر به نقل از جماران در ادامه میآید:
با توجه به اینکه انتشار مطالبی از آیتالله هاشمی رفسنجانی در باره رابطه با آمریکا و نقل فرازی از نامهای که ایشان در اواخر برای حضرت امام نوشتهاند و همچنین نقل خاطرهای تحت عنوان حذف شعار «مرگ بر آمریکا»، واکنشهای گستردهای داشته است و انتقادهایی نیز از موسسه شده است. نظر شما در این زمینه چیست؟
اخیرا دو اظهارنظر از آیتالله هاشمی رفسنجانی که به نوعی مربوط به حضرت امام میشود منتشر شد و نقدها و مخالفتهایی را نیز برانگیخت، یکی نقل مضمون فرازی کوتاه از نامهای است که ایشان گفته اند آن را در سالهای آخر برای امام نوشتهاند و دیگری مطلبی است که از قول ایشان تحت عنوان موافقت امام با حذف شعار «مرگ بر آمریکا» مطرح شده است. اولا تاریخ هردو اظهار نظر آقای هاشمی مربوط به الآن نیست. اظهارات آقای هاشمی در باره حذف شعار، در گفتوگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات 25 اردیبهشت 1389( 3 سال پیش) و مطلب مربوط به رابطه با آمریکا در گفتوگوی ایشان با فصلنامه موسسه مطالعات بینالمللی در پایان سال 1390 بیان شده است و بعدا این مطالب (چندین ماه قبل) در کتاب صراحتنامه انتشار یافته است. البته در این ایام -که افکار عمومی متوجه رویکرد دولت تدبیر و امید در موضوع هستهای و بررسی نوع تعامل با غرب و آمریکا و سفر ریاست محترم جمهوری به آمریکا بوده است- پایگاه اطلاع رسانی آیتالله هاشمی بازگویی خلاصهای از گفتؤگوی قبلی ایشان را به نحوی تنظیم و تیترگذاری کرده است که حساسیتها را برانگیخته و باعث طرح دوباره موضوع شده است.
بنده در اینجا درصدد دفاع از این دو مطلب و یا نقد آن نیستم، بلکه بیان واقعیات را از منظر وظیفه نظارتی موسسه در محدوده ارتباط موضوع با حضرت امام بررسی میکنم. اول اظهارات ایشان در باره حذف شعار را بررسی کنیم و بعد موضوع نامه ایشان به امام. و خوب است که نقل به مضمون نکنم بلکه عین سوال و جواب را از کتاب صراحتنامه مرور کنیم: «سوال: یکی از سوالات ما درباره خاطرات شما نکتهای است که درباره حذف شعار «مرگ بر آمریکا» آوردید و گفتید امام با حذف این شعار موافق بودند. انتشار این مطلب در خاطرات شما واکنشهای تندی را به همراه داشت و جوسازیهای سیاسی زیادی علیه آن شد. میخواهیم آن خاطره را نه به شکل مکتوب، بلکه از زبان شما بشنویم که واقعیت آن چه بود؟ جواب: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقیقا یادم نیست که چه نوشتم...»
ملاحظه میکنید که آیتالله هاشمی در پاسخ به سوال فوق هیچ مطلبی را به امام نسبت نداده و موضوع را به نوشته دیگری ارجاع داده است که آن را هم عیناً مرور خواهیم کرد. آیتالله هاشمی رفسنجانی در ادامه جواب به این سوال و سوال بعد، مطالبی را مبنی بر نپسندیدن شعار مرگ گفتن نسبت به دولتها و اشخاص بیان کرده است اما نه تنها تصریحی به اینکه این نظر امام است ندارد بلکه تأکید کردهاند که این نظر خودشان است. البته بنده معتقدم که این نظر ایشان به خصوص با همان مبنایی که در ادامه سخنشان به قرآن استناد کردهاند، قابل نقد است. ولی این موضوع -یعنی اظهارنظر شخصی، بدون آنکه آنرا به امام نسبت بدهند- ربطی به موسسه و وظیفه نظارتی آن ندارد. طبعا موسسه از آراء و مبانی نظری امام دفاع میکند. موسسه در جایی حق اظهار نظر دارد که مطلبی به امام نسبت داده شده باشد و یا تفسیری از دیدگاه امام و به نام امام ارائه شود که خلاف نص بیان امام باشد.
همه آنچه که آقای هاشمی در خاطرات خود در این باره گفتهاند به 4 فراز مربوط میشود که عینا از کتاب خاطرات ایشان نقل میکنم:
1 - در ذیل خاطرات روز 16 فروردین 1362 «...احمد آقا تلفن کرد و اطلاع داد، امام با پیشنهاد قطع شعار «مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی» از رسانههای دولتی موافقت کردهاند و پذیرفتهاند که بگویند به امر امام قطع شده است. »
2 - 20 فروردین 62 « ... ظهر احمد آقا آمد. اعترافات تودهایها را به ایشان دادم که بخوانند و به اطلاع امام برسانند. قرار شد از طرف امام رسما به صداوسیما ابلاغ کنند که [شعار] مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی را که در شعارهای مردم میآید، حذف کنند و دوستان دیگر هم موافقاند.»
3 - 1 اردیبهشت 62 «... جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی ] داشتیم. درباره دستور امام برای حذف شعارهای مرگ برآمریکا و «مرگ بر شوروی» بحث داشتیم که شیوه حذف آن ـبه صورتی که عکسالعمل بدی نداشته باشد ـ انتخاب شود. »
4 - 14 تیر 63 «... [آقای امام موسوی] نماینده شوشتر هم آمد و پیشنهاد قطع شعار مرگ برآمریکا و شوروی را میداد. گفتم به طور اصولی تصمیم گرفتهایم، امام هم موافقت کردهاند ولی منتظر فرصت هستیم .»
موضوع هر 4 خاطره، قطع و حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شوروی» (که به صورت توأمان در شعارهای سراسری مردم گفته میشد) است نه فقط شعار مرگ بر آمریکا، آنهم قطع این شعار مرکّب از رسانههای دولتی و رادیو تلویزیون نه حذف آن از ادبیات سیاسی مردم در تظاهرات و راهپیماییها و مناسبتها. مردم ایران در جریان انقلاب بر اساس بخشنامه و دستور کسی شعار مرگ برآمریکا و شوروی نمیگفتند که اکنون قطع آن نیاز به ابلاغیه داشته باشد. انقلاب اسلامی مستقل از نظام سلطه شرق و غرب حاکم بر جهان آن روز شکل گرفته بود. مردم ایران علاوه بر خاطرات تلخی که از سابقه اشغال کشورشان در گذشته و دخالت بیگانگان در تحمیل کودتای رضاخان و دخالت آمریکا و انگلیس از کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق و خیانتهای حزب توده و دیگر احزاب کمونیستی داشتند در مبارزه علیه استبداد رژیم پهلوی شاهد حمایتهای دو قطب شرق و غرب به سردمداری آمریکا و شوروی از رژیم مستبد پهلوی بودند. بعد از پیروزی انقلاب نیز موج خشونت و تجزیهطلبی و ترور توسط احزاب و گروهکهای وابسته به دولتهای خارجی که اسناد این وابستگیها در جریان اشغال سفارت آمریکا به دست آمده و منتشر شده بود، و لو رفتن ارتباطات جاسوسی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با سفارت شوروی در ماجرای دستگیری یکی از کادرهای سازمان به نام سعادتی، و پناه دادن دولتهای غربی به وابستگان رژیم و تروریستها و ضدانقلابیون فراری و تشکیل کانونهای فعال با هدف سرنگونی نظام تازه تأسیس مردمی ایران در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، واقعیتهایی تلخ و عریانی بودند که مردم ایران آنرا با تمام وجود حس میکردند. دو سال بعد از پیروزی انقلاب، مردم حمایت همه جانبه آمریکا و شوروی از تجاوز صدام و تحمیل جنگ به ایران را دیده بودند. اشغال بخشهایی وسیع از ایران و جنایتها و بمبارانها و کشتارهای صدام در جنگ تحمیل شده به مردم ایران فقط با چراغ سبز و حمایت مالی و سیاسی و تسلیحاتی آمریکا و شوروی و دولتهای وابسته به این دوقطب امکان پذیر بود و عملی شد. این واقعیتهای غیرقابل انکار بودند که زمینه سر دادن شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی را تشدید میکرد. این شعار ابراز محکومیت و انزجار ملت ایران از آن همه دخالت نامشروع و جنایت و دشمنی ظالمانه ابرقدرتهای آن زمان بود، و این کمترین و بدیهیترین حق الهی و انسانی ملت ایران بود و کسی نمیتوانست به صورت دستوری و تصنعی آن را بر زبان مردم بنشاند و یا از آنان بستاند. به کاربردن اینگونه شعارها زمانی ممنوع و ناپسند است که به ناحق و ناروا باشد و گرنه حق فریاد اعتراض مظلوم علیه ستمگر در همه فرهنگهای عالم به رسمیت شناخته شده است و اختصاص به ملت ایران ندارد. در فرهنگ اسلام هم، قرآن کریم با رسائی هرچه تمامتر میفرماید: لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم.
خاطرهای که آقای هاشمی رفسنجانی در موضوع حذف شعار نسبت به امام ذکر کرده است مربوط به موافقت و دستور امام بر قطع این شعار از رسانههای دولتی است. مطلبی که در سال 62 روی میز بررسی و تصمیمگیری مسئولین نظام و رهبری انقلاب قرار داشت همین بود نه بحث بر سر دستور و یا توصیه به مردم برای حذف این شعار. در عبارات خاطرات آقای هاشمی هم که بر اساس یادداشتهای ثبت شده روزانه میباشد به صورت دقیق تصریح شده است که موضوع موافقت و دستور امام حذف شعار «مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی» از رسانههای دولتی بوده است نه نفی و نهی از این شعار.
سوال دیگر مربوط به اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در باره پیشنهاد حل مسئله رابطه با آمریکا میباشد که ایشان گفتهاند این پیشنهاد یکی از پیشنهاداتی است که طی نامه ای درسالهای آخر برای امام فرستادهاند.
بله، چنین نامهای نوشته شده است. اصل دستخط این نامه خصوصی 4 صفحه ای که به تاریخ 4فروردین1366 میباشد درآرشیو اسناد موسسه نگهداری میشود. موضوع این نامه درخواست آقای هاشمی از امام برای حل چهار مشکلی است که نوشته اند اگر حل نشود در آینده مشکلات بزرگی برای انقلاب خواهد داشت: اول، دوگانگی نیروهای نظامی و چند گانگی نیروهای انتظامی. دوم، مشخص نبودن مرز سنتهای شرعی با سنتها و عادات عرفی. سوم، ابهامات در سیاست خارجی و رابطه با دولتهای بزرگ خصوصا آمریکا. چهارم، نواقص و ابهامات موجود در قانون اساسی. در ادامه همین مسئله چهارم، ایشان 10 موضوع را بعنوان مشکلاتی که تجدید نظر در باره آنها در قانون اساسی را پیشنهاد دارند بر شمردهاند.
اکثر مطالب و پیشنهاداتی که ایشان در منصب ریاست مجلس و جانشین فرماندهی کل قوا در قالب این نامه خصوصی برای امام نوشتهاند آن زمان در محافل نیروهای انقلاب و تشکلهای سیاسی و یا در سطوح تصمیمگیران نهادهای ذیربط و در بین نمایندگان فعال مجلس مطرح بوده و پیشنهادات مشابه از کانالهای مختلف به وسیله نامه -که سوابق آنها در اختیار موسسه می باشد- و یا در ملاقاتهای مسئولین به امام ارائه شده است. بدیهی است که اینگونه نامهها از شخصیتها و سازمانها که مشتمل بر بیان گزارش و مشکلات و یا پیشنهادات می باشند نیازی به پاسخ موردی نداشتهاند. در مورد نامه مذکور هم حضرت امام پاسخ کتبی به آن نداده اند. عدم پاسخ امام نه بمعنای رد پیشنهادات است و نه تأیید. برخی از موضوعات و پیشنهاداتی که آقای هاشمی در این نامه ذکر کردهاند که بعض موارد آن در نامههای دیگران نیز به چشم میخورد بعدا به موجب حکم حضرت امام برای تشکیل شورای بازنگری قانون اساسی و یا در مقاطعی دیگر مورد توجه و موافقت قرار گرفته و برخی نیز مسکوت گذارده شده که دلیل آن ممکن است مخالفت امام با آن نظر و پیشنهاد باشد و یا مناسب ندیدن زمان برای طرح و اقدام.
سوال آخر در باب اظهارات آیتالله هاشمی اینکه در همین مورد هم یعنی موضوع ارسال نامه آقای هاشمی به امام و پیشنهاد حل مشکل رابطه با آمریکا در بعضی رسانهها از سکوت موسسه انتقاد شده است، نظرتان چیست؟
موضع موسسه در این مورد هم به جا و مطابق با وظایفش بوده است. ایشان در این مصاحبه از پیشنهادی که طی نامهای به حضرت امام دادهاند سخن گفته و از محتوای این پیشنهادشان دفاع کرده اند. در اظهاراتشان هیچ مطلبی را به امام نسبت ندادهاند که جای استعلام نظر از موسسه و یا موضعگیری موسسه باشد. توضیحا عرض میکنم آیتالله هاشمی رفسنجانی در همان مصاحبه ای که 2 سال پیش با فصلنامه مطالعات بین المللی داشته اند می گویند : «من در سالهای آخر حیات امام(س) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که....» بیان آقای هاشمی و ادبیاتی که در ادامه به کار بردهاند حاکی از آن است که ایشان کپی نامه را نگه نداشتهاند و یا در مصاحبه همراه نداشتهاند. (همانطور که در سوال قبل گفتم نامه ایشان به امام مشتمل بر 4 موضوع است و موضوع چهارم آن شامل 10 موضوع پیشنهادی به عنوان مطالب قابل تجدید نظر در قانون اساسی است) به همین جهت نیز نقل ایشان از درخواستشان از امام برای حل مشکل رابطه با آمریکا که در هفتههای اخیر بازتاب فراوانی داشت، با اتکای به حافظه و یا یادداشتهای بعدی ایشان از آن نامه، به صورت نقل به مضمون است و تفاوتهای جزئی با مطلب مندرج در نامه دارد. عین مطلبی که آقای هاشمی در نامه 4/1/1366 به امام در این موضوع نوشتهاند چنین است : «... در سیاست خارجی و روابط با دولتهای بزرگ و بخصوص آمریکا ابهاماتی وجود دارد که اگر شما رفع نفرمایید معلوم نیست کسی دیگر بتواند به آسانی رفع کند. میبینید که دولتهایی مثل سوریه، لیبی، چین و خود شوروی روابط عادی دارند؛ ولی در جامعه ما حرف زدن معمولی و تجارت با آنها مشکل آفرین است.» (به نقل از نسخه اصل این نامه موجود در آرشیو موسسه)
قبلا گفتم حضرت امام به این نامه پاسخ مکتوب ندادهاند، و در باب این پیشنهاد میتوان گفت از مجموع مواضع حضرت امام که بعد از تاریخ نگارش این نامه داشتهاند و شواهد و حتی تعابیری که در فرمایشات و پیامهای ایشان آمده است چنین استنباط میشود که در آن شرایط سال 66 و 67 که اوج حمایت علنی آمریکا از صدام و گسیل ناوگان نظامی دریایی به حمایت از صدام به خلیج فارس و مشارکت رسمی آمریکا در جنگ موسوم به جنگ نفتکشها علیه ایران و اسقاط جنایتکارانه هواپیمای مسافربری ایران بوسیله موشکهای ناو آمریکایی و مخالفتهای آشکار آمریکا در شورای امنیت با پیشنهادات منطقی ایران برای صلح عادلانه، میباشد از نظر امام خمینی شرایط آن زمان مناسب طرح این پیشنهاد و اقدام عملی برای آن نبوده است.
اما اینکه به طور کلی و به عنوان یک سیاست راهبردی، نظر امام خمینی در موضوع مذاکره و یا رابطه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا چیست و اینکه بر اساس مبانی فقهی و سیاسی حضرت امام در باب سیاست خارجی آنچه که در فرمایشات ایشان در موضوع نفی مذاکره و رابطه با آمریکا در آن ایام آمده است بیانگر یک اصل بنیادین و همیشگی و خط قرمز نظام است یا اینکه معطوف به شرایط زمانی و مکانی است و اگر چنین است این شرایط کدامند؛ چون موضوع به تحلیل و تفسیر دیدگاه امام و برداشت از مواضع و سخنان امام باز می گردد، همه افراد ذیصلاح میتوانند بصورت مستدل و مستند برداشت خود را منتشر کنند و بنده هم اگر توفیق بیابم به عنوان تحلیل شخصی و نه موضع رسمی موسسه مقالهای را منتشر خواهم کرد، انشاء الله. /916/د102/ع