۲۶ آبان ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۹
کد خبر: ۱۸۹۹۴۸
کنکاشی در مفاهیم قدسی؛

سیره، نماد عدم تناقض در عترت

خبرگزاری رسا ـ آن چنان که در نوشتار پیشین گذشت، پیامبر اکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی‌(ص) در حدیث شریف ثقلین قرآن و عترت خویش را چون دو میراث سنگین قیمت و وزین برای بشریت به میراث نهاده‌اند.
حرم امام حسين(ع)
چنان که در نوشتار پیشین گذشت، پیامبر اکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی‌(ص) در حدیث شریف ثقلین قرآن و عترت خویش را چون دو میراث سنگین قیمت و وزین برای بشریت به میراث نهاده‌اند.
 
 
مختصری از بحث گذشته
 
در مقال و مقاله پیشین سعی نویسنده بر این معطوف شد که در پرتو عقل و نقل که دو بال و حرکت به سوی معارف وحیانی هستند،‌(ر.ک: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی) این نکته را اثبات نماید که قرآن و عترت بنا بر حدیث شریف ثقلین و اثبات و تحلیل عقلی، هم‌سنگ و هم‌وزانند.
 
آن چنان که در نوشتار پیشین گذشت، پیامبر اکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی‌(ص) در حدیث شریف ثقلین قرآن و عترت خویش را چون دو میراث سنگین قیمت و وزین برای بشریت به میراث نهاده‌اند.
 
در پرتو این دو سراج منیر، حرکت انسان به سوی هدف الهی آفرینشش که همانا رسیدن به قرب و رضوان الهی است، تسریع می‌گردد و انسان در سایه‌سار این دو میراث راهنما، هرگز دچار انحراف و اعوجاج از صراط مستقیم الهی نمی‌گردد و همیشه و هر آینه حنیف‌وار روی به جانب حق دارد «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس حنیفا لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم».(روم/30)
 
بنابر بحث بالا هر صفتی و شاخصه‌ای که ثقل اکبر –قرآن- داشته باشد، ثقل اصغر -عترت- نیز حامل و واجد آن صفت هستند. حال عزم راقم این سطور این است که در روشنای اضواء، این هم‌سنگی و عدم افتراق ثقلین و با عطف توجه به حادثه کربلاء به عنوان روشن‌ترین رویدادی که این هم‌سنگی را به نمایش می‌گذارد، این صفات مشترک را تا جایی که کلام مجال می‌دهد، بر شمرد.
 
 
انسجام معارف قرآن
 
یکی از شاخصه‌های مهم قرآنی که در آیه مبارکه سوره نساء به آن اشاره رفته است، انسجام درونی و خالی بودن کلام الهی از اضطراب و تناقض و چندگانگی است. خداوند تبارک و تعالی در این باره در کلام مجیدش می‌فرماید: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ آیا در قرآن تفکر و تدبر نمی‌نمایند؟ اگر این کتاب از غیر خداوند تبارک بود، در آن اختلاف و تناقض کثیر راه می‌یافت.»(نسا/82) این آیه شریفه گر چه در ظاهر دلیلی نقلی برای مدعای ماست، اما در نگاه دقیق، خود دلیلی عقلی است که متکی بر براهین دقیق الهیاتی است.
 
برهان و استدلال منطوی در آیه شریفه، بدین صورت است که در بادی امر می‌فرماید شما در آیات و معارف قرآن تدبر کنید، حاصل این تدبر این خواهد بود که در قرآن اختلاف و تناقض و اضطرابی نخواهید دید که اگر این کلام جز از جانب خدای تبارک بود، در آن اختلاف کثیر راه می‌یافت.
 
استدلال آیه متکی بر قدرت و علم مطلق الهی است؛ زیرا هر موجود دیگری هر چند صاحب علمی عظیم باشد، به دلیل عدم همه جانبگی و متناهی بودن علمش در یک کتاب، در ورطه اختلاف در معارف و مطالب و سبک نوشتاری می‌افتاد؛ چه اینکه نوشتن، امری است در بستر زمان و گرد زمانه، پوشاننده یکپارچگی و انسجام کلام است و عدم علم مطلق، وارد کننده غلط‌ها و تناقضات علمی است.
 
تجربه بشر نیز این مسأله را به خوبی نمایان می‌نماید؛ چه اینکه در آثار بزرگترین نوابغ بشری هم تناقضات و اغلاط فاحشی روی داده است که مقتضای ضعف و محدودیت قدرت و علم بشری است. بنا بر این آن کلامی که خالی از غلط و اختلاف و تناقض باشد، لابد کلام الهی است که صاحب علم و قدرت مطلق و بی‌نهایت است.‌(ن.ک: المیزان فی تفسیر القرآن)
 
از سوی دیگر تناقضات و ابهاماتی که در بادی نظر در آیاتی چند از قرآن به چشم می‌آید، در پرتو تدبر که خواست این آیه شریفه است به روشنی حل می‌گردد و این شجره طیبه که اصلی ثابت و شاخ و برگی بر آسمان دارد، هر گرسنه معارف و تشنه معالمی را سیر و سیراب می‌گرداند.
 
 
سیره نماد عدم تناقض در عترت
 
آن‌چنان که گذشت، هر آن صفتی که ثقل اکبر قرآن کریم واجد آن باشد، ثقل اصغر عترت طاهره نیز واجد آن خواهد بود؛ چه اینکه این مهم به واسطه عقل و نقل در مقاله پیش اثبات شد؛ بنا بر این اگر در قرآن خدا تناقض و اختلافی نیست، در عترت نیز اختلاف و تناقضی نیست.
 
همچنین در وجود نورانی این ذوات مقدس که در زیارت جامعه کبیره از آن به "نور واحد بودن" این ذوات مقدس یاد شده و هم در اعمال، افکار و اخلاق ایشان که به آن "سیره" می‌گویند، تناقضی وجود ندارد.
 
اثبات عدم تناقض و یگانگی وجودی این ذوات مقدس از گنجایش این مقال خارج است و طالبان می‌توانند به کتب مطول در این باب مراجعه کنند.(ن.ک: ادب فنای مقربان و سیره پیامبران در قرآن)
 
سیره از ماده "سیر" است و سیر به معنی حرکت کردن، رفتن و راه رفتن است؛ اما سیرة بر وزن "فعلة" به معنی نوع خاص حرکت است؛ چه اینکه این وزن خاص، وزن "مصدر نوع" است که بر چگونگی انجام فعل دلالت دارد؛ مثلا می‌گویند «جلست جلسة الامیر» یعنی نشستم مانند نشستن سلطان.
 
از این مصدر چگونگی انجام کار از سوی فاعل به دست می‌آید. در تاریخ و جامعه بشری افراد کمی وجود دارند که دارای سبک و نوع رفتار همیشگی و خاص خود باشند و در حوادث مشابه اعمال و رفتاری را از خود بروز دهند که از یک سیره و نوع رفتار منسجم حکایت کند؛ بنابر‌این اکثر مردم دارای سیره نیستند.
 
سیره آن نوع و سبک حاکم بر اعمال انسان است که می‌توان آن را به سبک‌های هنری مختلف در بین هنرمندان و سبک‌های نوشتن نویسندگان سنت‌های ادبی مختلف مانند دانست.
 
مثلا فردوسی و ناصر خسرو قبادیانی در فضای زبانی و فکری سبک خراسانی شعر می‌سرودند و حافظ و سعدی از بزرگان سبک شاعری عراقی بودند که این سبک‌ها خود دارای شاخصه‌هایی هستند که شاعر آن سبک در تمام آثار خود آن سبک و روح حاکم بر آن سبک را حفظ می‌نماید.‌(ن.ک: سیری در سیره نبوی)
 
آن چنان که گذشت، انسان‌های کمی هستند که صاحب سیره باشند و این انسان‌های قلیل هم در سیره خود دارای تناقضات و اشکالات فراوانی هستند؛ چه این‌که در سیره، دو مسأله مهم است؛ یکی وجود آن و دیگری سیره حسنه؛ چه این‌که بودند در تاریخ بشری کسانی که دارای سیره پلید بودند.
 
عترت طاهره‌(ع) صاحبان سیره بی‌تناقض و حسنه و تنها صاحبان آن بوده‌اند؛ چه برای این دو شاخصه، وجود عصمت لازم است. بنا بر این، عترت به عنوان ثقل اصغر مانند ثقل اکبر قرآن، دارای یگانگی و استحکام وجودی و رفتاری هستند.
 
تاریخ زندگی عترت طاهرین سراسر نماد این عدم اختلاف در سیره این بزرگواران است. مثلا عترت طاهرین در هیچ جنگی ابتداء به نبرد نمی‌کردند. این سیره را هم پیامبر اکرم‌(ص) واجد بود و هم امیر المومنین علی‌(ع) و هم حضرت سید الشهداء‌(ع).
 
نمونه دیگر از سیره عترت‌(ع) توجه به شرافت ذاتی انسانی است که در تمام طول و عرض زندگی این ذوات مقدس نمایان است. مثلا در جنگ صفین زمانی که سپاه کوفه شریعه دجله را در دست داشتند، اجازه ندادند که سپاه معاویه به آب دست پیدا کند؛ اما امام علی‌(ع) با این عمل مخالفت ورزیدند و دست یابی به آب را حق هر موجود دارای حیات دانستند و کفر و طغیان آن موجود را شرط این دست یابی ندانستند.
 
 جالب این‌جاست، در زمانی که سپاه شام به این شریعه دست یافتند، اجازه سیراب شدن سپاه عراق را ندادند و زمانی که باز سپاه عراق با سخنان مهیج امیر بیان(ع) به آن سپاه پلید حمله کردند و شریعه را به دست آوردند، باز با دستور امام اجازه سیراب شدن سپاه شام را دادند.(ن.ک: پیکار صفین) این نماد سیره انسانی و الهی اهل بیت نبوت است و از همین جاست که علی(ع) شاه مردان و سرور جوانمردان است.
 
 
کربلا نمایشگاه سیره الهی
 
داستان عاشورا خود به تنهایی نماد سیره و سنت جاودانی الهی و انسانی عترت طاهرین است. برای نمونه ما به یک داستان اشاره می‌نماییم که در ادامه سیره امیر‌المومنین(ع) است که در بالا گذشت.
 
زمانی که کاروان حضرت سید الشهداء(ع) توسط سپاه حر از حرکت به سمت کوفه منع شد، حضرت مسیر را به سمت کربلا ادامه دادند. در منزل "شراف" زمانی کاروان امام با گروهی از سپاهیان حر برخورد کردند که در بیابان بی‌آب مانده بودند و از تشنگی خود و اسب‌هاشان در حال هلاک بودند.
 
امام حسین‌(ع) با دیدن این صحنه به تمامی این افراد کریمانه آب داده و افرادی که راه حضرت را دشمنانه بسته بودند را سیراب نمود. "علی بن طعان محاربی" نقل می‌کند که من آخرین نفر به امام رسیدم و از همه تشنه‌تر و از پا افتاده‌تر بودم؛ به طوری که از شدت بی‌حالی و لرزش دست‌ها، توان نوشیدن آب از مشک را نداشتم! امام‌(ع) با دیدن این حال من خود با دستان مبارکشان به من آب دادند و سپس اسب‌های ما را هم سیراب نمودند.(ن.ک: امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت) زمانی نگذشت که این امام خوبی‌ها به دست همین افراد انسان نما، لب تشنه به شهادت رسید!
 
مرحوم شیخ جعفر شوشتری نقل می‌نماید در خواب دیدم که وارد کارزار عاشورا شده‌ام، مرا به خیمه سید و سالار شهیدان بردند، حضرت مرا مورد تفقد قرار دادند و دستور دادند که از من پذیرایی شود؛ ولی فرمودند: «اما الماء فلا یوجد عندنا!»
 
آن‌چنان که گذشت، سیره و سنت اهل بیت و عترت طاهرین(ع) مانند قرآن بی‌تناقض و اختلاف، تماما الهی و انسانی است و چون خورشیدی فرا راه بشر برای همیشه تاریخ می‌درخشد.
 
منابع
 
1.    منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی
2.    المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی
3.    ادب فنای مقربان، عبدالله جوادی آملی
4.    سیره پیامبران در قرآن، عبدالله جوادی آملی
5.    سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری
6.    پیکار صفین، نصر بن مزاحم، ترجمه پرویز اتابکی
7.    امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، محمد تقی جعفری
 
هادی شاملو
 
/979/701/ر
ارسال نظرات