۱۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۸
کد خبر: ۱۹۶۵۲۰
به مناسبت رحلت فاضل تونی؛

آنک حکیم خراسان

خبرگزاری رسا ـ شیخ محمدحسین فاضل تونی‌،‌ از مشاهیر مدرسان فلسفه در عصر اخیر بود و رساله‏ای در الهیات دارد و سال‌ها در دانشکده ادبیات و دانشکده معقول و منقول تدریس می‌کرد. وی در سال 1309متولد و در حدود سال 1380درگذشت.
فاضل توني
درآمد
 
فلسفه اسلامی فلسفه‌ای است که بال و پر در حریم دین مبین اسلام درآورده و مبانی عقلانی را در صراط معارف قرآنی حنیفیت و راستی بخشیده است. این علم هر چند ریشه در یونان باستان دارد، اما ریشه‌های عقلانی آن در زبان وحیانی قرآن موجود است و همین امر بود که بالش این علم مهم و تمدن‌ساز را در سایه‌سار درخت تناور فرهنگ اسلامی ممکن نمود. شاخ و بر این درخت اینک تأمین‌کننده نرم‌افزار تمدنی اسلام را بر عهده دارد و چراغ آن با هجمه فلسفه‌های غربی بی‌فروغ نگشته است.
 
هر چند ماده بحث فلسفی در قرآن و روایات رسول خدا‌(ص) بسیار است، اما این اذمه شیعه بودند که فکر عقلانی در فرمایشات ایشان موج می‌زند. مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی در این باب می‌گوید: «کسانى که به آثار صحابه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آشنایى دارند، خوب مى‏دانند که در میان این همه آثار که از صحابه(در حدود دوازده هزار نفر ازایشان ضبط شده) در دست است، حتى یک اثر که مشتمل به تفکر فلسفى باشد، نقل نشده؛ تنها امیرالمؤمنین علی(ع) است که بیانات جذاب وى در الهیات، عمیق‏‌ترین تفکرات فلسفى را دارد.
 
صحابه و علماى تابعین که به دنبال صحابه آمده‏اند و بالأخره عرب آن روز به تفکر آزاد فلسفى هیچ‌گونه آشنایى نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه‌‏اى از کنجکاوى فلسفى دیده نمى‏شود. تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه و بالخصوص امام اول و هشتم شیعه است که ذخایر بى‌کرانى از افکار فلسفى را داراست و آنان می‌باشند که گروهى از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.
 
آرى! عرب از طرز تفکر فلسفى دور بود؛ تا نمونه‌‏اى از آن را در ترجمه برخى از کتب فلسفى یونان به عربى، در اوایل قرن دوم هجرى دید و پس از آن کتب بسیارى در اوایل قرن سوم هجرى از یونانى و سریانى و غیر آن به عربى ترجمه شد و روش تفکر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت و با این حال اکثریت فقها و متکلمین به فلسفه و سایر علوم عقلیه که مهمانان تازه واردى بودند، روى خوشى نشان نمى‏دادند و این مخالفت اگر چه در آغاز کار به واسطه حمایتى که حکومت وقت از این علوم مى‏کرد تأثیر قابل توجهى نداشت، ولى پس از کمى، صفحه برگشت و همراه منع أکید، کتب فلسفى را به دریا ریختند و رسائل اخوان‌الصفا ـکه تراوش فکرى یک عده مؤلف گمنام است‌ـ یادگارى است از آن روز و گواهى است که چگونگى وضع ناهنجار آن وقت را نشان مى‏دهد.
 
پس از این دوره، در اوایل قرن چهارم هجرى، فلسفه توسط "ابى‌نصر فارابى" احیا شد و در اوایل قرن پنجم، در اثر مساعى فیلسوف معروف "بوعلى سینا" فلسفه توسعه کامل یافت و در قرن ششم نیز فلسفه اشراق را شیخ سهروردى تنقیح نمود و به همین جرم نیز به اشاره سلطان صلاح الدین ایوبى کشته شد! و دیگر پس از آن داستان، فلسفه از میان اکثریت برچیده شد و فیلسوفى نامى به وجود نیامد؛ جز این‌که در قرن هفتم، در اندلس - که در حاشیه ممالک اسلامى واقع بود‌ـ "ابن رشد اندلسى" به وجود آمد و در تنقیح فلسفه ‏کوشید.
 
شیعه چنان‌که در آغاز، براى پیدایش تفکر فلسفى عاملى مؤثر بود، در پیشرفت این‌گونه تفکر و ترویج علوم عقلیه نیز رکنى مهم بوده و پیوسته بذل مساعى مى‌کرد و از این روى با این‌که با رفتن ابن‌رشد، فلسفه از میان اکثریت اهل تسنن رفت، هرگز از میان شیعه نرفت و پس از آن نیز فلاسفه‌اى نامى، مانند خواجه طوسى و میرداماد و صدر‌المتألهین به وجود آمده، یکى پس از دیگرى در تحصیل و تحریر فلسفه کوشیدند.
 
چنان‌که عامل مؤثر در پیدایش تفکر فلسفى و عقلى در میان شیعه و به وسیله شیعه در میان دیگران ذخایر علمى بوده که از پیشوایان شیعه به یادگار مانده، عامل مؤثر دربقاى این طرز تفکر در میان شیعه نیز همان ذخایر علمى است که پیوسته شیعه به سوى آنها با نظر تقدیس و احترام نگاه مى‏کند و براى روشن شدن این مطلب، کافى است که ذخایر علمى اهل بیت(ع) را با کتب فلسفى که با مرور تاریخ نوشته شده، بسنجیم؛ زیرا به عیان خواهیم دید که روز به روز فلسفه به ذخایر علمى نامبرده نزدیک‌تر مى‏شد تا در قرن یازده هجرى تقریبا بر همدیگر منطبق گشته و فاصله‌‏اى جز اختلاف تعبیر در میان نمانده است.(شیعه در اسلام ص46)
 
 
سلاسل حکمت
 
مطالب بالا به روشنی نشان داد که چرا محققین غربی، فلسفه اسلامی را با مرگ ابن رشد، پایان یافته تلقی می‌کردند؛ زیرا آنان برخورد با فضای اهل تسنن داشتند و می‌دیدند که چراغ فلسفه در آن شاخه مذهب اسلامی خاموش گشته است. اما در میان حوزه‌های علمی فلسفی شیعه، این مطلب گونه‌ای دیگر یافت و چراغ فلسفه اسلامی نسل در نسل و سینه در دل و جان دانشی مردان شیعه، روشن و پر فروغ بود.
 
"استاد شهید مرتضی مطهری" سلسله فلسفه اسلامی را تا دوران معاصر در طبقات مختلف تاریخی می‌کاود و این زندگی و سرزندگی فلسفه در میان دانشمندان شیعه را به خوبی نشان می‌دهد؛ «در این‌جا لازم می‏دانیم کاری را که تاکنون ندیده‏ایم کسی انجام داده باشد انجام دهیم و آن اینکه "طبقات فلاسفه اسلامی" را آغاز تاکنون مشخص‏ سازیم؛ یعنی همان کاری که تقریبا درباره فقهاء شیعه انجام دادیم .این کار هر چند کار آسانی نیست، ولی این بنده نظر به علاقه‌ای که به‏ سیر فلسفه در اسلام دارد، روی این موضوع کارهایی کرده است؛ هر چند هنوز آن را ناتمام می‏داند. تحقیق در سیر فلسفه در اسلام، بدون شناخت طبقات ‏فلاسفه از نظر زمانی مسیر نیست. ما در اینجا به طور مختصر این طبقات را که بر حسب استاد و شاگردی است، ذکر می‏کنیم. یعنی آنان‌که در یک طبقه ‏قرار می‏گیرند، یا واقعا از اساتید طبقه‌بعدی و شاگردان طبقه قبل هستند و یا هم‌زمان آنها می‏‌باشند. مقصود ما در این طبقه‌بندی از فلاسفه اسلامی، فلاسفه دوره اسلامی است که‏ در جو اسلامی و محیط اسلامی فعالیت داشته‏اند».(خدمات متقابل اسلام و ایران ص526)
 
استاد شهید مرتضی مطهری در طبقه سی و دوم این طبقه‌بندی، نام حکیم مدقق آیة‌الله شیخ محمد حسین فاضل تونی را ذکر می‌نماید؛ «آقا شیخ محمدحسین فاضل تونی‌،‌ از مشاهیر مدرسان فلسفه در عصر اخیر بود. رساله‏ای در الهیات دارد، در مقدمه آن رساله نوشته که شاگرد جهانگیرخان و حکیم اشکوری بوده است. پس از تأسیس دانشگاه، سال‌ها در دانشکده ادبیات و دانشکده معقول و منقول تدریس می‌کرد. "فاضل تونی" بر مقدمه شرح فصوص قیصری حاشیه نوشته ‏است . وی در سال 1309 متولد و در حدود سال1380 درگذشت».(همان ص619)
 
حضور یک نام در این سلسله نشان از اهمیت آن نام در تاریخ فلسفه اسلامی دارد؛ چه آن شخص و آن نام به پرچم فلسفه اسلامی را در برهه‌ای از زمان به دوش داشته است. به همین جهت است که در این مقال، نگاهی گذرا به زندگی علمی استاد حکیم، شیخ محمد فاضل تونی خواهیم داشت؛ چه آن دانشمند ممتاز در چنین روزهایی در بهمن‌ماه، جهان فانی را وداع و به علت العلل عالم متصل گشت.
 
 
از فردوس تا فردوس
 
به جرأت می‌توان گفت که بهترین بیوگرافی از استاد شیخ محمد حسین فاضل تونی را شاگرد بزرگ ایشان استاد علامه ذوالفنون آیة‌الله حسن حسن زاده آملی نوشته‌اند. این کار علامه حسن زاده درباره استادان دیگرشان هم انجام گرفته است و از این باب که حاوی خاطرات بلاواسطه‌ای از این اساتید است، بسیار مهم بوده و در تدوین تاریخ فلسفه معاصر بسیار به کار می‌آید.
 
استاد علامه حسن حسن‌زاده آملی در کتاب زیبا و دلکش "هزار و یک کلمه" در ذیل کلمه سیصد و سوم، زندگی نامه استاد خویش را نقل می‌نماید و ما از باب "چون که صد آمد نود هم پیش ماست" به نقل عین این بیوگرافی می‌پردازیم: «کلمه چند جمله‌ای از بیوگرافی استاد ارجمند و عزیزم حضرت علامه آقا شیخ محمد حسین فاضل تونی رضوان الله علیه است. این کمترین شرح قیصری بر فصوص الحکم و قسمتی از اوائل طبیعیات شفای شیخ رئیس را در محضر مبارکش درس خوانده است و مدرس ما دارالعلم آن‌جناب اعنی سرای آن سرور در کوچه میرزا محمود وزیر، جنب سرچشمه تهران بود که به فرمان آن بزرگوار صبح هر روز اول طلوع آفتاب از مدرسه مروی بدان‌جا برای درس حاضر می‌شدیم.
 
پس از شرح قیصری برای بنا‌گذاری درس شفاء در ساعت چهار بعد از ظهر روز دوشنبه بیست و سوم مهرماه سنه هزار و سیصد و سی و پنج شمسی به حضور انورش تشرف حاصل کردم؛ نخست نسخه‌ای از الهیات را که از آثار قلمی خود آن جناب است، به بنده اهداء فرمود و سپس از هر دری سخن به میان آورده و فرمود: تاریخ تولدم بیست و پنج محرم سنه هزار و دویست و نود و هشت هجری قمری است(1298ه.ق) و اکنون عمرم هفتاد و هشت(78) سال است و فرمود: یازده ساله بودم که پدرم مرحوم ملاعبدالعظیم که واعظ تون و حوالی آن بود و محبوبیت و شهرتی خاص و بسزا داشت، به بیماری "ذرب" در شبی که تنها من با ایشان بودم وفات نمود و من هیچ ملتفت نشدم که ایشان مرحوم شده است و فرمود: در تون، صرف را خدمت شیخ محمد حسن تلمذ نموده‌ام و جامع المقدمات و شرح قطر و هشت باب مغنی اللبیب و شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک را در تون خوانده‌ام و مطول را در مشهد خدمت ادیب نیشابوری تا مسند‌الیه در "تحقیق ماانا قلت" که در اینجا خوب تحقیق نکرد و مأیوس شدم، پیش شخصی به نام "آقا میرزاعبدالرحمن" رفتم که مثل ادیب سر و صدا نداشت؛ ولی اعلم از او بود. "تحقیق ماانا قلت" را خوب بیان کرد و ریاضیات را نیز پیش آقا میرزا عبدالرحمن خوانده‌ام.
 
و فرمود که عادت مرحوم ادیب این بود که درس هر روز را می‌بایستی یکی از شاگردان بخواند. در روز چهارم نوبت به من رسید که از دیگران بهتر خواندم، مرحوم ادیب گفت: این رجل فاضل کیست؟ مرا پیش خود خواند و در پهلوی خود نشانید؛ بدین سبب از آن روز به فاضل مشهور شدم. راقم گوید که حقا جناب استاد فاضل تونی ادیبی به تمام و کمال بود و قلمی شیوا و رسا داشت و به ویژه قلم فارسی او بسیار دلنشین بود و در انشای نثر فارسی توانا بود؛ جز این که از حسن خط حظی نداشت و فرمود: سالی در مشهد مقدس که مشغول تحصیل بودم‌، در ماه مبارک رمضان آن سال، فقط سه تا سحر با نان و ماست به سر بردم و بقیه را بر اثر تنگدستی با نان و پیاز سر کردم؛ ولی صفای باطن و لذت روحی و معنوی را در همان سال یافته‌ام.
 
راقم گوید که مرحوم استاد فاضل تونی در دوران تحصیلی در امر معاش سختی بسیار کشیده و چشیده است و دو صد چندان این شاگرد بی‌نوایش، بسیار از دو تن از استادانش، یکی مرحوم جهانگیر‌خان قشقایی در اصفهان و دیگری آقا میرزا هاشم اشکوری در طهران، نام می‌برد و می‌فرمود: با آقای بروجردی(مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین بروجردی) در درس آخوند کاشی(مرحوم آخوند ملا محمد کاشانی) و درس جهانگیر خانقشقایی در اصفهان شرکت داشته‌ایم. این فقیر الی‌الله خواست شرح قیصری بر فصوص الحکم را شروع کند، از استاد علامه شعرانی رضوان الله علیه راهنمایی خواست. آن جناب فرمود :اگر آقای فاضل تونی قبول کند خیلی خوب است. بعد از آن استاد شعرانی فرمود که من به سن شما بودم و در تهران درس می‌خواندم. در همان وقت آقای فاضل تونی یکی از اساتید حوزه علمی اصفهان بود و آوازه‌ای به سزا داشت و شهرت علمی تمام.
 
پس از شرح فصوص یاد شده خواستم شفا را دو درسه بخوانم؛ چه این که یک درس از کتاب نفس آن را در محضر استاد شعرانی مشغول بودم. باز از آن ‌جناب راهنمایی خواستم که اجازه می‌فرمایید شفا را از اول طبیعات نزد فلانی(یکی ازروحانیون نامدار آن روز طهران را اسم بردم) بخوانم؟ در جوابم فرمود: این آقا از خارج حرف و مطلب خیلی می‌داند، ولی ملای کتابی نیست؛ طلبه باید پیش ملای کتابی درس بخواند. اگر آقای فاضل تونی درس شفا را برای شما قبول کند، خیلی خوب است.
 
خاطره‏ای ناگوار درس شفای استاد فاضل تونی پس از مدت مدیدی که بسیاری از طبیعیات شفا را در نزد وی خوانده‌ام، بدین شرح:
 
در این درس شفا کسی با من شرکت نداشت؛ فقط من تنها به محضرش تشرف می‌یافتم. یک روز چهارشنبه که روز آخر درس هفته است، دیدم آن جناب درست و موزون مطلب شفا را تقریر نمی‌فرماید و پریشان می‏گوید و من چندبار سؤال پیش آوردم و جواب مقنعی نفرموده است؛ چنین انگاشتم که شاید مانعی پیش آمده است و درس را مطالعه نفرموده است و روزهای پنجشنبه و جمعه و دیگر تعطیلی‌ها در محضر استاد شعرانی دروس ریاضی فرا می‌گرفتم. لذا فردای آن‌روز چهارشنبه یاد شده برای درس ریاضی به حضور استاد شعرانی شرفیاب شدم و در آن محضر نیز تنها بودم؛ غرض این که بسیار خامی و بی‌ادبی از من سرزده بود که به استاد شعرانی عرض کردم: حضرت آقا دیروز جناب استاد فاضل تونی درس شفا را درست تقریر نفرموده است و من چند بار سؤال پیش آورده‌ام و لکن از ایشان جواب موزون و مطبوع نشنیدم، لاجرم سکوت کردم و پی‌گیری نکردم.
 
استاد شعرانی در هنگام گفتارم به نوشتن اشتغال داشت؛ بدون این که سر بلند کند و مرا نگاه کند، به حالت انقباض و گرفتگی چهره با لحنی خاص و اعتراض آمیز فرمود: درس‌ها و بحث‌هایت را کم کن و شفا را پیش مطالعه کن، بیشتر زحمت بکش. من خاموش شدم.ولی انفعالی شدید به من روی آورد که شاید استاد شعرانی این گستاخی را از من درباره خودش نیز احتمال دهد که در محضر استادان دیگر از ایشان هم چنین بی‌ادبی از من ساده شود. تا فردای آن روز که روز جمعه بود و برای درس ریاضی تشرف حاصل کردم، در حالیکه آن حالت انفعال بر من حاکم بود. به محض نشستن رو کرد به من، فرمود: آقا آن اعتراض ‌دیروز شما بر آقای فاضل تونی، حق با شما است؛ زیرا ایشان به سکته مغزی دچار شده است و الآن در بیمارستان بستری است و آن پریشانی گفتارش از رویداد طلیعه سکته بود!
 
پس از درس استاد شعرانی، به بیمارستان رفتم. تا چشم آن جناب به من افتاد، به شدت گریست و مرا نیز به گریه آورد. دست و پایش را بوسیدم و عرض کردم: آقا جان ما باید از شما صبر و سکینه و وقار بیاموزیم (جزاء الله سبحانه عنا احسن جزاء المعلمین).
 
تربت آن بزرگوار در شیخان قم است و آن‌چه بر لوح قبرش منقوش است، تمام آن گفته و سروده حضرت استاد جلال الدین همایی رضوان الله علیه متخلص به "سنا" در رثای آن جناب و تاریخ وفاتش بدین صورت است:
مدفن عالم فاضل بزرگوار حاج شیخ محمد حسین فاضل تونی استاد دانشمند دانشگاه طهران، متولد 1298قمری و متوفای پانزدهم شعبان 1380 قمری و دوازدهم بهمن 1339 شمسی.
 
فاضل  تونی  آن  که  داشت  به  فضل  اشتهار  و  بلند  آوایی
بودنامش حسین و خلق حسن شهره درعلم و فضل و دانایی
هم  به  تقوی  و  دین  مسلم بود  هم به درس وفنون ملایی
چون به هشتادودو رسیدش‌سال‌رخت بست ازجهان غوغایی
رفت  در  بارگاه  قدس  و  شدند   قدسیانش   به   بزم آرایی
خواستم  سال فوت  او ز "سنا" که  در این فن بودش‌ یکتایی
گفت تاریخ  "فاضل تونی" است چون سه برجمع  آن بیفزایی
 
در دیباچه رساله الهیات که نخستین بار از آن یاد کرده‌ایم، فرمود: بسیار خوشبخت و سرافرازم که در سراسر عمر طولانی خود در راه تحصیل یا تعلیم و مطالعه یا تألیف قدمی ننهاده و ملک آزادگی و قناعت را بر هر چیز ترجیح داده‌ام...
 
تا این‌که در آخر همین دیباچه فرموده است:... پس اکنون که آفتاب عمر به افول می‌گراید، از این توفیقی که حاصل شد بسیار شاکر و سپاسگزارم؛ چه شاید آخرین اثری باشد که از من به چاپ می‌رسد و همچون فرزند روحانی عزیز از من به یادگار می‌ماند...
 
این عبارت اخیر که فرمود: "همچون فرزند روحانی..."بدین نظر است که آن جناب را اصلا فرزندی نبود، شگفت این که با آن همه تنگدستی و سختی‌ها و ناگواری‌ها که زمان تحصیل در تون و مشهد و اصفهان و تهران دیده است، آرزویش این بود که اگر فرزندی داشت، باید روحانی در مسیر پدر باشد و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون. حضرت استاد فاضل تونی را آثار گران‌قدر از قبیل تعلیقات بر اسفار و بر شفا و بر شرح قیصری بر فصوص الحکم است.
 
برخی از آثار آن ‌جناب چون رساله‌ای در الهیات و رساله‌ای در منطق و رساله‌ای در حکمت قدیم و تعلیقه بر فصول دوازده‌گانه قیصری بر شرح فصوص الحکم به طبع رسیده‌اند و لکن این رسائل نمونه‌ای‌ از معارف و واقعیت آن جناب‌اند.
 
یکی دیگر از آثار آن جناب، ترجمه "فن سماع طبیعی" از کتاب شفای شیخ رئیس است؛ بدان‌گونه که در نکته 950 کتاب هزار و یک نکته گفته‌ام:
 
مرحوم استاد بزرگوارم جامع علوم عقلی و نقلی، آیت‌‌الله علامه محمد حسین فاضل تونی قدس سره‌ الشریف روزی در مجلس درس شفای شیخ رئیس که در منزل آن جناب که بیت‌المعمور این کمترین بود که تشرف می‌یافتم، فرمود: ترجمه شفای شیخ که به نام محمد علی فروغی است به تقریر و توضیح و املاء و القای این‎جانب است که پیش از شما فروغی در نزد من آن را می‌خواند و تحریر می‌کرد و خود فروغی هم در صفحه دوم دیباچه آن می‌گوید: مخصوصا استاد ارجمند جامع معقول و منقول آقای شیخ محمد حسین معروف به فاضل تونی...(هزار ویک،ص780)
 
من در همه مدتی که با آن سالار و سرور و پدر روحانیم محشور بودم و از محضرش استفاده می‌کردم، یک کلمه حرف تند و درشت و یک بار اخم و ترش رویی از او ندیده‌ام. فقط یک روز که می‌بایستی اول طلوع آفتاب سر درس حاضر باشیم، چند دقیقه دیر شد، فرمود: چرا دیر آمد؟ عرض کردیم اختلاف افق از مدرسه مروی تا اینجا موجب این تفاوت شده است؛ تبسم فرمود و شروع به درس نمود.
 
آن بزرگوار روحی فداه خیلی خوش محضر بود؛ اصرار داشت که درس ما در اول طلوع آفتاب باشد و به مطالیبه می‌فرمود: در این وقت هم استاد می‌فهمد که چه می‌گوید و هم شاگرد می‌فهمد که چه می‌شنود و چون آفتاب بالا آمده است، استاد می‌فهمد که چه می‌گوید؛ اما شاگرد نمی‌فهمد که چه می‌شنود و در بعد از ظهر نه آن می‌فهمد که چه می‌گوید و نه این می‌‌فهمد که چه می‌شنود.
 
حضرت استاد علامه فاضل تونی جامع معقول و منقول بود و الحق از ذخائر عصر ما و از نوادر روزگار بود و حافظه‌ای بسیار سرشار و قوی داشت و در ادبیات تازی و پارسی ادیبی بارع بود و از فقهای بزرگی مدارک اجتهاد داشت؛ دروس نهایی فقه را در اصفهان از حوزه‌های درس چون آقا سید محمد صادق خاتون آبادی، آخوند فشارکی، آقا سید علی نجف آبادی و حاج شیخ عبدالله گلپایگانی رضوان‌الله علیه که از فقهای به نام بودند به کمال رسانده است.
 
یک دهان خواهم به پهنای فلک         تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین          تنگ   آید  در  بیان  آن  امین
این قدر  هم گر نگویم  ای سند         شیشه دل از ضعیفی بشکند
 
رفع‌ الله المتعالی درجاته السنیته و افاض علینا من برکات انفاسه النفیسته.(هزار یک کلمه جلد 3 ص30)
 
منابع:
1. هزار و یک کلمه- حسن حسن زاده آملی
2. شیعه در اسلام- سید محمد حسین طباطبایی
3. خدمات متقابل اسلام و ایران- مرتضی مطهری
4. مهر استاد- عبد الله جوادی آملی
5. تاریخ حکما و عرفای متاخر- منوچهر صدوقی سها
 
هادی شاملو
 
/979/702/ر
ارسال نظرات