۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۹
کد خبر: ۲۲۱۶۱۷
پای درددلهای کارگردان ارزشی سینمای دفاع مقدس

حاتمی کیا: بچه‌های نسل جنگ باید برای آرمان‌هایشان بجنگند

خبرگزاری رسا ـ بیش از سه دهه است که کار می‌کنم و ادعا دارم که قصدم این بوده که تغییری ایجاد کنم. کشوری انقلاب کرده و ایده و آرمان‌هایی دارد که به اراده ملی اتفاق افتاده است و حالا من باید از آن اراده صحبت کنم. بنابراین برای گفتن این‌ها من باید شجاعت و حوصله داشته باشم و برای آنچه که می‌خواهم، بجنگم.
ابراهيم حاتمي کيا
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سحرگاه امروز، ابراهیم حاتمی کیا میهمان برنامه تلویزیونی هفت بود تا از درددلهای نهفته و نگفته در این سالهایش برایمان بگوید. کارگردان فهیم و خوش قریحه و متعهدی که بخشی از بهترین های سینمای ایران را در حوزه دفاع مقدس برای مخاطبان هنر هفتم ایران پدیدآورد.
آری؛ فیلمساز محبوب و مردمی سینمای ایران، ابراهیم حاتمی کیا همان جوان خوش قریحه سال‌های انقلاب که 18 فیلم بلند سینمایی را در کارنامه خود به یادگار گذاشته است؛ از «هویت» تا «از کرخه تا راین» و از «آژانس شیشه ای» تا «چ» و... .
 
 
 
حکایت ساخت «چ» و حضور در جهان عارفانه شهید چمران
ابراهیم حتمی کیا در این گفتگو در آغازین صحبت‌های خود از آخرین اثر سینمایی خود «چ» گفت و اذعان داشت: مدت‌ها بود که به این فکر می‌کردم که در مورد شخصیتی که واقعی است و مردم می‌شناسند حرف بزنم و در پی این بود که کدام یک از این شخصیت‌ها در این زمان برای من بیشتر جواب می‌دهد که چمران بیشترین بازخورد را برای خودم دارد. شخصیت چمران چند بعد دارد که هم در حوزه علمی‌اش حرفی برای گفتن داشت و آدمی است که عالم به علم روز است و هم عارف است و احوالات عارفانه دارد وهم چریک و کسی است که تفنگ می‌گیرد وبرای عدالتی که می‌خواهد می‌جنگد و بابت آن کار انجام می‌دهد و هم کسی است که در سیستم و وزارت می‌رود و نماینده مجلس می‌شود و هیچ کدام را برای خود حرام ندانسته است و هر جا احساس کرده خدمت باید بکند وارد شده است. وقتی این رنگ‌ها را کنار هم می‌گذارم می‌بینم چمران بهترین نفری بود که برای من جذاب بود تا از وی حرف بزنم و قشنگی چمران به هم این است که همه این‌ها را باهم داشت و البته ادعا نمی‌کنم که فیلم «چ» می‌تواند همه این‌ها را جواب بدهد.
 
وی افزود: بخشی که در تلویزیون و صداو سیما از چمران صحبت شده، بخش عرفانی وی است و واقعا سخت است و سختی شخصیت چمران است که می‌توانست همه این هارا با هم داشته باشم و مردی که هم در خلوت و هم در جلوت بود و این‌ها را در لحظه هم داشت و گفتن این در سینما خیلی سخت است و در واقع پیچ تندی است اگر خواسته باشی هم آن خلوت را بگویی و هم آن جلوت و فعالیت بیرونی و رهبریت کسی را بگویی که هم مسئولیت دارد هم کاریزماتیک است و درعین حال نیز آدمی درون گرا است و این‌ها در چمران خیلی عجیب در کنار هم قرار گرفته است و من تا حدی که از توانایی‌ام بر می‌آمد توانسته‌ام که از وی بگویم.
 
فیلمی سخت که ساختنش یک مجاهدت فی سبیل الله بود...
حاتمی کیا ادامه داد: ساخت چنین فیلمی خیلی سخت بود و وحشت می‌کردم و به خاطر همین خیلی طول کشید و بار‌ها نوشتم ولی بهانه می‌آوردم. از خودم این را می‌پرسیدم که می‌توانم این کار را انجام دهم، آیا درست در می‌آاید، این‌‌ همان چیز ایده آلی است که باید از آن بگویم و آیا اندازه‌ای است که باید از آن حرف بزنم. چرا که یک آدمی است که همه مردم خاطره‌ها با وی دارند و هر کسی هم از ظن خود یک چیزی ازچمران داشت و این‌ها من را به وحشت می‌انداخت که من وقتی می‌خواهم از آن‌ها حرف بزنم سبب نشوم خدای نکرده عده‌ای را سرخورده و عصبانی کنم و برای همین هم بود که با وجود اینکه فیلم نامه را یک بار در نسخه‌ای نوشته بودم به دنبال بهانه‌ای بودم که نسازم.
 
حاتمی کیا در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه این فیلم یک جریان ایدئولوگ را مطرح می‌کند و وی افقی را برای آینده یک جریان ترسیم می‌کند گفت: وقتی این را می‌گوییم مسئله پیچیده می‌شود زمانی که فیلم دیده‌بان را ساختم دیده‌بان در مورد ماجرا شهیدی بود به نام شهید عارفی که در عملیات والفجر هشت در منطقه‌ای اطراف فاو اتفاق افتاده بود که درهرحال وحشت می‌کردم چرا که این قصه دیده‌بان من و به تعبیری جبهه‌ای است که من باز کرده‌ام. جبهه‌ای تصویری با مختصاتی که من دارم و این نه به معنای اینکه افتخار کنم بلکه از باب اینکه غیر از این هیچ کس نمی‌تواند کار کند. هر کسی از هر جایی و از هر چیزی حرف می‌زند از منظر یک هنرمند و از زوایه خودش می‌گوید و چون این تفسیر روی آن می‌آید طبعا انتخاب‌هایی که می‌کند خود یک نوع نظمی به آن می‌دهد.
 
وی افزود: فیلم «چ» چمرانی است که خالقش من هستم و من آن را ساخته‌ام و در این میان یک چیزهایی برایم مسئله است و آن را بیشتر برجسته می‌کنم و برای آن استدلال‌هایی دارم که چرا آن‌ها را گفته‌ام. اما چطور می‌شود که از زندگی 50 ساله چمران دو روز آن را بخواهم بگویم و آن اینگونه نیست که مابقی موارد گفتن ندارد بلکه برای من این نقطه، نقطه حساسی بود که حس می‌کردم که جایی است که دو نیرو که هردوی آن‌ها هم ایرانی هستند دو شاخه هم شده‌اند و هر دو هم بیان می‌کنند که ما سهمی و نظری از انقلاب داریم ومی خواهیم این پیاده شود.
 
 
کارگردانی که دوست دارد فرزند زمانه خویشتن باشد
کارگردان فیلم از کرخه تا راین نیز در پاسخ به اینکه آیا همچنان فرزند زمانه خودش است، گفت: اگر به مفهوم فضیلت بگیریم که کار من نیست و نمی‌توانم جواب بدهم اما اگر تعهد هنرمند به جامعه مطرح باشد سعی‌ام این است و اگر این قطب‌نما را از من بگیرند که به قصد این نباشم که حرفی را بزنم که یک گوشه تاریکی و مسئله‌ای که در جامعه وجود دارد را جواب ندهد، اساسا حضور در آن رشته برای من حرام است. اعتقادم این است که مشکل سینمای ما از زمانی آغاز شد که هنرمند را از زمان خود به دلایل مختلف گرفتند. دلایلی چون مشکل ممیزی‌ها، کوته بینی‌ها و سخت‌گیری‌هایی که مطرح شد و نتیجه آن این شد که فیلمساز به تدریج از آنچه که جامعه بدان احتیاج داشت فاصله گرفت و من فیلمساز باید از جامعه حرف می‌زدم اما این راه به من داده نمی‌شد و حتی در صورت دادن این راه، به قدری مسیر مین کاری و خطرناک بود که عطایش را به لقایش می‌بخشند و به سمت سینمایی رفتیم که نسبتی با ما ندارد.
 
حاتمی کیا و حکایت غم انگیز امروز سینمای ما
خالق آژانس شیشه‌ای اذعان داشت: سینمای امروز خیلی غمگین انگیز است. چرا که وقتی که جشنواره می‌روم و حاصل کارنامه سینمای ایران را می‌بینم احساس می‌کنم گویی یک سیاره دیگر است. ما یک افق و حرف و چیزی برای گفتن داشتیم و من این‌ها را در فیلم نمی‌بینم. اینکه تعدادی از مردم به سینما نمی‌روند یک بخشی از آن‌ها به اقتصاد و شرایطی که در جامعه وجود دارد بر می‌گردد، اما مهم‌تر از همه این‌ها این است که مردم زمانی که به سینما می‌آیند چه چیزی و چه مسئله‌ای را می‌بینند که با آن ارتباط ایجاد می‌کنند. این رابطه ضعیف شده است و این بدان مفهموم نیست که اگر من مصیبت‌های مردم را به خودشان بگویم حرف اجتماعی زده‌ام و حرف درستی است بلکه آیینه گرفتن این گونه هم درست نیست بلکه من هنرمندم و رنگی را می‌بینم و تعریفی را از خودم به آنچه که باید بگویم تبدیل می‌کنم. ما یک دهه آرمان‌ها برای بیان در سینما داشتیم و مسئله‌ای را به اسم عرفان در سینما‌ها مطرح می‌کردیم و می‌جنگیدیم برای آنکه وارد آن بحث شویم که آیا می‌توانیم آن راوارد سینما کنیم یا نه؟
 
 وی افزود: مسئله این است که قرار بود در سینما یک سری افرادی باشند که آنچه که گمان می‌کردند در جامعه مسئله‌شان است را مطرح کنند و نترسند و مقاومت کنند و اصرار کنند و مداومت کنند بر آنچه که باید بگویند که یک آینده بهتر داشته باشیم که این در سینما رخ نمی‌دهد.
سه گروه فیلمسازان وطنی در بوته نقد ابراهیم
حاتمی کیا در ادامه فیلمسازان در ایران را به سه گونه تقسیم کرد و گفت: یک عده سینمای بدنه‌اند و دکانشان است و خیلی هم خوب است و تکنسین هستند و جریان دیگری هستند که سینمای جشنواره‌ای و روشنفکری است که نگاهی دارد که قرار است مخاطب آن سوی آب را تحت تاثیر قرار دهد و دیگر سینمای ملی و بومی است که با درد وارد این حوزه شده است. آقای کمال تبریزی که از دیوار سفارت امریکا برای فیلمبرداری کردن آن روز‌ها بالا رفت مسئله داشت که به سینما آمده است و من قصدم این بود که بروم بجنگم و فکر می‌کردم در اینجامعه من هم باید سهم خودم را از این ماجرا بدهم و در جایی احساس کردم که من با فیلم می‌توانم این حرف‌ها را بزنم و آنچه که در دوران حضور در جنگ از آن‌ها حیرت کردم را در فیلم تصویر کنم. این نوع فیلمساز که مسئله جامعه هم دارد و مشکل و حرف برای گفتن دارد همیشه بین این دو جناح له می‌شود.
 
در بین دوگونه اول فیلمسازی، فیلمسازی است که وقت و حوصله می‌برد و سینمایی که اتفاقا باید نوک پیکان برای جامعه خودمان باشد این نوع سینما است که باید برای گفتن یک سری حرف‌ها مصونیت داشته باشند و حوصله می‌طلبد و جریان سیاست گذار باید برای آن‌ها حوصله می‌کردند و وقت می‌دادند تا این‌ها می‌توانستند حرف بزنند. در حالی که الان در اینجامعه فیلم فاخر تعبیر متلک پیدا کرده است. این نوع فیلمسازی باید وقت ببرد و سیستم و بخش خصوصی باید به آن کمک کند و من به عنوان فیلمسازی که خود را جز این طبقه می‌دانم باید فیلمی را بگویم که مردم با آن ارتباط برقرارمی کنند و بتوانند درکش کنند و این شاخه سینما متاسفانه در حال حاضر ضعیف‌ترین شرایط را در حیات خود در سینما دارد.
 
قصدم این است که تغییری ایجاد کنم نه اینکه در سینما استحاله شوم
حاتمی کیا ادامه داد: بالای سه دهه است که کار می‌کنم و ادعا دارم که قصدم این بوده است که تغییری ایجاد کنم. کشوری انقلاب کرده و ایده و آرمان‌هایی دارد که به اراده ملی اتفاق افتاده است و حالا من باید از آن اراده صحبت کنم. جریاناتی چون جنگ و جهاد سازندگی پیش می‌آید و موانعی که پیش روی ما برای این قرار می‌گیرد. بنابراین برای گفتن این‌ها من باید شجاعت داشته باشم و حوصله داشته باشم و و برای آنچه که می‌خواهم بجنگم. اما این نوع فیلمسازی، فیلمساز‌ها و آدمهایی را می‌طلبد که بر آنچه که می‌خواهند بگویند مقاومت کنند و نپذیرند هر عللی را که جهتشان را عوض کند.
 
این کارگردان افزود: در سینمای دفاع مقدس ما چرا باید فیلم شیار 143 بیاید و واکنش مردم این گونه شود. شیار 143 اصلا حرف تازه‌ای نبود اما چه می‌شود که به یک باره لایه کنار می‌رود و چه می‌شود که در جشنواره نسبت به این نوع نگاه‌ها یک نوع غریبگی وجود دارد. حرف از این است که چرا این جو علیه ما راه افتاده و ما به عنوان فیلمساز ترسیدیم و و من چرا به این سینما آمده‌ام؟ من فیلمساز سینما جنگ آمده‌ام حرفی از فضای بچه‌های جنگ بزنم. من نمی‌گویم که فیلم تفنگی و درگیری جنگی بسازیم. از میان فیلم‌هایی که ساخته‌ام نیز درکدام فیلم تفنگ زیاد وجود دارد جز یک فیلم دیده‌بان ومهاجر که پس از آن فیلم‌های بعدی من اصلا تفنگ در آن وجود ندارد بلکه جامعه را مطرح می‌کنم. فیلم آژانس شیشه‌ای و بوی پیراهن یوسف، جامعه است که مسئله روز را مطرح می‌کنم و ازنسل آن و ازنسلی که با انقلاب شکل گرفته است حرف می‌زنم. آن نسلی که اگر ما نگوییم بچه‌هایمان با آن‌ها غریبه می‌شوند.
 
نسل بچه های سینمای جنگ باید آن فضای مقدس و راهگشا را حفظ کنند
وی گفت: نسل فیلمسازانی که از جنگ آمده‌اند و این فضا‌ها را دیده‌اند باید از این فضا حرف بزنند نه اینکه بروند کهنه شوند و از گذشته بگویند. نه این گونه بلکه از باب اینکه من حرف‌هایی دارم که متعلق به زمانه من است و بحث روز است و و این موضوعات را در آن‌ها می‌شود پیدا کنم. و آنچه که در حال گفتن آن هستم، گربه‌ای که ساخته شده است و الان نیز درونش مسئله است که چه در جهان کلی و چه خاور میانه برای گفتن هویت و حرف دارد و آن هویت از بچه‌های در جنگ و از آن فضا شکل گرفته است و آن فضا قرار بود که بخشی از آن آقای ظریف شود که کار خود را انجام دهد و بخشی از آن نیز من فیلمساز شوم که کار خود را انجام دهم و با آن هویت حرف بزنم و این رخ نداده است و بچه‌های فیلمسازی که در عالم جنگ بودند پای این کار نایستادند و نجنگیدند و حوصله و تحقیق نکردند.
 
 حاتمی کیا بیان کرد: اخیرا در مورد صدام بحث بود و قدرت صدام و کاری که کرده بود و اتفاقاتی که در جنگ انجام داده بود و اگر برویم از منظر آن‌ها به ایران نگاه کنیم متوجه می‌شویم که بچه‌های ما در این جنگ چه کرده‌اند، چه فرهنگی رخ داد، چطور می‌شود که مسئول تلویزیونی و سینمایی ما وقت سینمای جنگ که می‌شود غیرت به خرج نمی‌دهد که به بهترین‌ها باید وقت بدهد و به بهترین باید فرصت ساخت بدهد و اینجا که می‌رسد‌‌ همان قدر که شخص لباس بسیجی پوشیده باشد و چفیه انداخته باشد راحت به آن راه می‌دهند و بخشی از این مسئله نشات گرفته از این است که ما به عنوان فیلمساز جای خالی کرده‌ایم و میدان را خالی کرده‌ایم و جا را به آن‌ها داده‌ایم و بخشی از آن نیز متاسفانه آن نوع سینما که هویت باید داشته باشد است که یک مقدار حرف‌هایش خشونت هم دارد و بوی باروت می‌دهد. حرف نسل انقلاب باروتی است بنابراین وقتی این تحمل را نکنیم که نسل انقلاب و بچه‌های جنگ پوتین به پایشان است و پوتین‌هایشان خاکی است و بر روی موکت‌هایتان جا می‌اندازد و برخی نمی‌توانند این اندازه را تحمل کنند.
 
واقعیت از منظر کارگردان متعهد سالهای دفاع مقدس
این کارگردان در بخشی دیگر از صحبت‌های خود اظهار کرد: عنوانی به اسم واقعیت را خیلی جدی نمی‌گیرم. واقعیت از زوایه نگاه من تعریف می‌شود و کسانی که ادعا می‌کنند که این آب اصل است و این بهترین چیز است و دیگر شک نکنید، من به این‌ها مشکوکم که این گونه حرف می‌زنند. واقعیت این است که شما می‌روید وگرته برداری می‌کنید و یک تکه بر می‌دارید. اینکه شخصی می‌گوید من بر اساس مستنداتی حرف می‌زنم اساسا یک جک است و برای آرام کردن ذهن مخاطب است یا به نوعی رام کردن ذهن مخاطب که این واقعیت رخ داده است. اما چگونه رخ داده است. چمران مگر چه اتفاقی رخ داده بود. چمران چیزی که من از آن خوانده بودم یک بحث مفصلی نبود بلکه درگیر که می‌شوید لای ورقه‌های سفیدش را پیدا می‌کنید و آنجا با القیات تو معنا پیدا می‌کند. اما منظور از واقعیت کدام واقعیت است با چه منظری و تعریفی. بله اتفاقی افتاده است اینجا جنگی رخ داده و ایران پیروز شده است و توانسته است خرمشهر را پس بگیرد اما وقتی وارد جزییات می‌شوید متوجه می‌شوید که این‌ها متعلق به خودت است.
 
!سینمای ورشکسته باعث می شود تا کارگردانها فیلمهای پایین تنه ای بسازند 
حاتمی کیا گفت: سینما ورشکسته است و اوضاع بد است و حال یا من باید میان این چرخ دنده‌ها بیافتم و منطق این باشد که حرف‌های پایین تنه‌ای بزنم که ملت به سینما بیایند و سینما گرم شود که وای بر ما و آینده‌مان و یا اینکه کار نداشته باشیم که الان چه اتفاقی می‌افتد و ما مراقب شتران خود و بچه‌هایی که در این حوزه هستند باشیم و حرف‌های خودمان را بزنیم. حرف‌هایی که فکر می‌کردیم مخاطب ندارد اما دارد. فیلم «چ» که الان ویدیو آن آمده است به روستا می‌رود و عشق من این است که آن‌ها فیلم من را ببینند و من می‌دانم که او در تلویزیون خود می‌بیند و من می‌دانم که فیلم من پرده ست، سینماست اما باید ابلاغ کنیم و حرفمان راباید بزنیم وگرنه برای چه به این حوزه آمده‌ایم. دوستان کار خود را برا اینکه سینما متعالی شود انجام دهند اما آنچه که من برای بچه‌های حوزه سینما جنگ، سینمایی که آژانس شیشه‌ای در آن است، سینمایی که لحن شاعرانگی و کمدی دارد و تنها ژانری در سینمای بعد از انقلاب است که هویت و برای خود مختصاتی دارد، را می‌توانیم از آن حرف بزنیم. خیلی حرف برای گفتن داریم وقتی می‌گوییم سینمای دفاع مقدس باید سراز لبنان و جاهای دیگر دربیاوریم و به انواع چیز‌ها حتی حوزه علمی هم وارد شویم ولی آن تفکر وارد می‌شود تفکری که از درون جنگ شکل گرفته است و نیامده است دودوتای زمان جنگ را در نظر بگیرد و به تبع، من معتقدم که باید نگاه نکنیم چرا که این‌ها ما را گمراه می‌کند و خالی بودن سینما‌ها بچه‌های سینما ارزشی را گمراه نکند بلکه حرف خود را بزنید.
 
 وی در پایان گفته‌های خود بیان کرد: من آمده‌ام که حرفی بزنم و حرفی برای گفتن دارم و حامل پیامی هم هستم و این را برای کسانی می‌گویم که بیان می‌کنند سینما پیام نیست. دردی دارم و برای آن درد به سینما آمده‌ام تا حرف خود را بزنم و اگر این را از ما بگیرند من چیزی برای گفتن ندارم وبرای چه باید به سینما بیایم./1327/پ203/ی
ارسال نظرات