ولایت در قرآن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی؛/1
بررسی تحقق ولایت انسانها نسبت به یکدیگر
خبرگزاری رسا ـ اگر انسان مؤمن ولایت خدا را پذیرفت و از ولایت شیطان سرباز زد، خود از اولیای الهی میشود. به این سبب است که قرآن میفرماید: خدا ولی مؤمنان بوده و مؤمنان اولیای الهی هستند.
به گزارش خبرگزاری رسا، واژه ولی، ولایت، ولاء، مولی، اولیاء، اولی و امثال آن که از ماده «ولی» و، ل، ی اشتقاق یافته، از پر استعمالترین واژههای قرآن کریم است که به صورتهای گوناگون در قالب اسم، فعل، مفرد و جمع در 233 مورد به کار رفته است. کثرت استعمال این واژه در قرآن کریم، دلیل بر اهمیت آن است.(1)
معنای اصلی کلمه ولایت، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است؛ به گونهای که فاصلهای میان آنها نباشد. اگر دو شیء آنچنان به هم متصل باشند که چیز دیگری میان آنها نباشد(2) و یا اگر دو نفر کنار هم نشسته باشند و وضع و ترتیب نشستن آنها به نحوی باشد که یکی متصل به دیگری باشد، مثلاً حسن در کنار زید نشسته باشد، میگویند: «جلس زید و یلیه حسن؛ یعنی زید نشسته و بلا فاصله حسن در کنار او نشسته است.» به همین دلیل، این کلمه برای نزدیکی و قرب مکانی یا معنوی و نیز در مورد دوستی، یاری، تصدّی امر و دیگر معانی به کار گرفته شده است.(3)
بنابراین ولایت به معنای اتّصال و قرب است و این کلمه، گاهی در امور معنوی به کار گرفته میشود و گاهی در امور مادی و جسمانی(4)، به دو امری که پس از یکدیگر واقع میشوند، میگویند: بین آنها توالی است. دو حادثه که پشت سر هم اتفاق میافتد، بینشان موالات است.(5) حلقات یک سلسله حوادث که هر یک پس از دیگری رخ میدهد، متوالی است. پس موالات و توالی عبارت از ارتباط حوادث با یکدیگر و قرب هر حادثه با حادثه دیگر است.
وجود ارتباط میان امور متوالی ضروری است؛ به گونهای که اگر بین دو شیء هیچ گونه ارتباطی وجود نداشته باشد و همچون سنگی در کنار هم باشند، رابطه ولایی میان آن دو بیمعنا است.
اقسام ارتباط
ارتباط و تأثیر بر دو قسم است؛ یا متقابل و دوجانبه بوده یا یک جانبه. اگر تأثیر متقابل و دوجانبه بود، اوّلی ولی دومی است و دومی نیز ولی اوّلی است؛ مانند اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است.
اگر تأثیر یک جانبه بود، اوّلی ولی دومی است و دومی مولّی علیه اوّلی است؛ یعنی دوّمی تحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت، علیت و معلولیت که پدر ولی و فرزند، مولّی علیه او است و علت ولی و معلول، مولّی علیه علّت است.
ولایت که امری اضافی است، اگر به فتح «واو» باشد، تأثیر آن یک جانبه است و از کسی که ولی است، به عنوان والی یاد میشود. اما اگر دو جانبه بود، از آن به ولایت(به کسر واو) تعبیر میشود و خدا ولی و والی است؛ یعنی خدا سرپرست است و موجودات و مخلوقات تحت ولایت و سرپرستی او قرار دارند. از این رو در قرآن فرمود: «هنالک الوَلایة للّه الحقّ»(6)؛ یعنی اگر روزی دولتمندی مالش را از دست بدهد، در آن لحظه برای شخص ظاهر میشود که ولایت از آن خداست.
به عبارت دیگر، ولایت به معنای قرب بر دو قسم است:
1- قرب اعتباری که اضافه و نسبت آن مبتنی بر دو طرف است؛ اگر کسی به دیواری نزدیک باشد، دیوار نیز به او نزدیک است و اگر هر حکمی برای یک طرف باشد، برای طرف دیگر هم خواهد بود. ممکن است یک طرف دارای صفتی باشد و طرف دیگر فاقد آن صفت. قرب و بعد و نزدیکی و دوری مکانی از این قبیل است؛ یعنی مبتنی بر دو طرف است و اضافه و نسبت، تابع دوطرفِ نسبت و اضافه است.
2- قرب حقیقی که از آن به اضافه اشراقی تعبیر میکنند؛ اساس این قرب بر مضاف الیه استوار است؛ یعنی مضاف الیه ظهور میکند، سپس اضافه ظهور مییابد و در سایه اضافه، مضاف پیدا میشود. نظیر خورشید و نور آن که اضافه یک طرفه است؛ یعنی خورشید نور میدهد و با ظهور نور از خورشید، نور موجود شده و با خورشید ارتباط برقرار میکند؛ از این رو در اضافه اشراقی مضاف الیه نظیر خورشید و نفس اصل است و مضاف نظیر نور و علم فرع بر اضافه است و به برکت اضافه موجود میشود.
بنابراین ولایت اعتباری به لحاظ این که بر دو پایه استوار گردیده، نظیر رابطه ولایی که میان انسانها برقرار است، قابلیت امر و نهی دارد. برای مثال، به ولایت مؤمنان امر شده و از ولایت کافران نهی شده است. اما ولایت واقعی و حقیقی، امری است که زمامش به دست مولی است و مولّی علیه فرع بر مولی است.
ولایت و قرب خدا به انسان، از نوع ولایت حقیقی است؛ از این رو قرب از ناحیه خداوند همواره حاصل بوده و خدای سبحان به مؤمن و کافر یکسان نزدیک است؛ «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»(7). لکن ممکن است که از ناحیه انسان قرب حاصل نشده باشد؛ به بیان دیگر، خداوند به همه بندگان نزدیک است، اما بندگان در قرب به خدا متفاوتند. مؤمنان به خدا نزدیک و کافران از خدا دورند.
به سبب این که ولایت در حقیقت به معنای قرب و نزدیکی است، لازمه قرب به چیزی، تصدّی و سرپرستی امور و یا نصرت و محبت خواهد بود.
ولایت به معنای نصرت و محبت
«ولاء» به معنای نصرت و محبت عبارت است از اینکه دو شیء در اثر قرب به همدیگر، از دوستی یکدیگر برخوردار بوده و ناصر و یاور یکدیگر باشند. ولاء به این معنا، هم در بین انسانها نسبت به یکدیگر قابل تصور است و هم در بین خدای سبحان و بندگان؛ مانند دو انسان بینا که هر دو هم دیگر را میبینند و یا مانند دو انسان که یکی بینا و دیگری نابینا و بینا نابینا را میبیند، اما نابینا از مشاهده بینا محروم است.
«ولی» از اسمای حسنای الهی
با توجه به این که در این نوشته در مقام تبیین رهنمودهای قرآن کریم به منظور «ولی الله» شدن انسان هستیم، لازم است پس از بیان معنای ولایت، بدانیم که یکی از اسمای حسنای خدای سبحان «ولی» است و تنها «ولی» نیز اوست؛ «فاللّه هو الولی»(8) یعنی ولایت به معنای سرپرستی مخصوص خدای سبحان است. زیرا بر اساس توحید افعالی و این که مؤثر حقیقی در هر چیز خداوند است، معقول نیست که موجودی غیر خداوند توان آن را داشته باشد که سرپرست شیء یا شخصی باشد. از این رو ولایت حقیقی مخصوص خداوند است.
تحقق ولایت در خارج
پس از شناخت معنای ولایت، بحث پیرامون وجود و هستی ولایت درخارج به میان میآید که آیا ولایت درخارج وجود دارد یا خیر؟
انسان به سبب این که یکی از حلقههای وجود نظام هستی بوده و با همه موجودات در ارتباط است، یعنی هم با خدا ارتباط دارد و هم با خود، هم با طبیعت ارتباط دارد و هم با انسانهای دیگر، برای او علاوه بر ولایت یک جانبه، ولایت دوجانبه نیز قابل اثبات است.
آسانی اثبات وجود ولایت
اثبات ولایت یک جانبه برای همه انسانها آسان است؛ زیرا هر انسانی با ولایت تکوینی بر خویش زندگی میکند. توضیح مطلب آن که انسان هر وقت بخواهد، بدن خود را حرکت میدهد و هر زمان اراده کند، آن را به بستر میکشاند و سپس رابطه خود را با آن تا حدّ حیات گیاهی و یا تا حدّ ضعیفی از حیات حیوانی پایین میآورد و سپس به عالم رؤیا سفر میکند و با توجه به مرتبه قابلیت و صلاحیت خود، ره آوردهایی از عالم رؤیا به صورت رؤیاهای حسنه یا اضغاث احلام و خوابهای پریشان و پراکنده به ارمغان میآورد.
انس ما به این مقدار از ولایت، مانند انس ماهی به آب است. از این رو، همانگونه که ماهی از وابستگی حیات خود به آب غافل است، انسان نیز از ولایت تکوینی روح و اندیشه نسبت به بدن غافل است.
مسأله تدبیر نفس نسبت به قوا و شئون درونی نفس، بیانگر ولایت نفس نسبت به بدن است؛ یعنی نفس ولی است و قوا و شئون نفس مولّی علیه او هستند.
نسبت خدا با جهان آفرینش از جمله انسان نیز ولایت و تدبیر یک جانبه خدا بر انسان و جهان را اثبات میکند؛ زیرا انسان خود را در بسیاری از امور عاجز و ناتوان میبیند و چون عاجز میبیند، لازم میداند که خود را تحت تدبیر و ولایتِ ولی حقیقی قرار دهد تا او را سرپرستی کرده و تدبیر او را به عهده بگیرد و این ولایت را نیز، همانند ولایتِ نفس بر شئون و قوای انسان مییابد.
انسان همانگونه که ولایت خود بر نفس و ولایت خدا بر جهان و انسان را مییابد، ولایت بر طبیعت و دیگران را نیز مشاهده میکند و میبیند که انسان چگونه در طبیعت تصرف میکند یا تدبیر امور دیگران را بر عهده میگیرد.
ولایت دوجانبه، مانند ولایت یک جانبه در خارج وجود دارد؛ زیرا انسانها به لحاظ این که با یکدیگر ارتباط دارند، ولای محبت و نصرت را ملاحظه میکنند و میبینند که انسانی دوست انسان دیگر و یا ناصر انسان دیگر است؛ به طوری که هم از محبت و دوستی همدیگر برخوردار باشند و هم از نصرت و یاری یکدیگر بهرهمند گردند.
بنابراین، ولایت به معنای تدبیر و سرپرستی و همچنین ولایت به معنای محبت و نصرت که دو جانبه است، میان انسانها تحقق دارد.
علاوه براین بیان روشنگر عقلی، قرآن کریم نیز در آیات فراوانی از تحقق ولایت در خارج خبر میدهد؛ گاهی از ولایت خدای سبحان سخن میگوید، گاهی از ولایت انسان سخن به میان میآورد و گاهی از ولایت شیطان و فرشتگان. در مورد ولایت انسان نیز گاهی از ولایت اثباتی و مثبت بحث میکند و گاهی از ولایت سلبی و منفی؛ یعنی انسان باید خود را تحت ولایت خدا قرار داده و از ولایت شیطان برهاند تا ولی خدا شود. انسان باید ولایت مؤمنان را بپذیرد و از ولایت کفار و معاندان اجتناب کند.
ولایت خدا در قرآن
قرآن کریم از ولایت انحصاری خدا بر جهان و انسان سخن میگوید و میفرماید: ولایت منحصراً از آن خداوند است؛ «فالله هو الولی»(9) و در بعضی از آیات میفرماید: برای انسان ولی و یاوری جز خدا نخواهد بود؛ «و مالکم من دون الله من ولی وّ لا نصیر»(10) و در آیاتی میفرماید: خدا ولی مؤمنان و متّقیان است؛ «و الله ولی المؤمنین»(11) و «و الله ولی المتّقین»(12) و هم چنین آیاتی که میفرماید: غیر خدا را ولی خود اتخاذ نکنید، زیرا آنها مالک نفع و ضرر خود نیستند؛ «قل افأتخذتم من دونه أولیاء لایملکون لأنفسهم نفعاً ولا ضراً.»(13)
ولایت شیطان در قرآن
خداوند در بعضی از آیات قرآن، درباره ولایت شیطان و لزوم اجتناب از تولّی شیطان و پذیرش ولایت او مطالبی را مطرح فرموده است، چنانکه میفرماید: شیطان اعمال عدّهای را تزیین میکند و ولی آنها میشود؛ «فزیّن لهم الشیطان أعمالهم فهو ولیّهم الیوم و لهم عذاب ألیم؛ شیطان اعمال آنها را بر ایشان آراست و امروز هم ولی و سرپرست آنهاست و برای آنها عذابی دردناک خواهد بود.»(14)
در آیهای دیگر فرمود: «و من یتّخذ الشیطان ولیاً من دون الله فقد خسر خسراناً مبیناً؛ هر کس به جای خدا شیطان را ولی خود قرار دهد، قطعاً دستخوش زیانی آشکار شده است.»(15) چون شیطان بر عدهای ولایت دارد، به آنها وحی میکند: «وإنّ الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم لیجادلوکم؛ شیطانها به اولیای خود وحی میکنند تا با شما جدال کنند.»(16) و یا میفرماید: شیطان ولی غیر مؤمنان است؛ «انّا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لایؤمنون»(17). آیات دیگری نیز در قرآن آمده که از ولایت شیطان سخن میگوید.
ولایت مؤمنان در قرآن
قرآن از ولایت مؤمنان نسبت به یکدیگر خبر میدهد و میفرماید: «إنّما المؤمنون اِخوة؛ مؤمنان برادران یکدیگرند»(18) و نسبت به هم ولایت دارند: «المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر؛ مؤمنان نسبت به هم ولایت دارند و نتیجه این ولایت آن است که آنها چون همدیگر را دوست دارند، به ارشاد و هدایت یکدیگر برمیخیزند و همدیگر را به معروف امر و از منکر باز میدارند.»(19)
بسیاری از آیات قرآن، از ولایت کافران و لزوم پرهیز از پذیرش ولایت آنان و همچنین پیامدهای آن خبر داده و فرموده است: «یا أیّها الّذین ءامنوا لا تتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودّة وقد کفروا بما جائکم من الحق؛ ای کسانی که ایمان آوردید! دشمن من و دشمن خودتان را «ولی» نگیرید که دوستی بر آنان افکنید و حال آن که به حقّی که شما را آمده است، کافر شدهاند.»(20)
ولایت غیر خدا
در اینجا دو سوال مطرح است؛ یکی اینکه اگر جمع بندی آیات مربوط به ولایت، مفید توحید ولایت و انحصار سرپرستی در خداست، پس چگونه قرآن کریم دو نوع ولایت دیگر را ذکر کرده است؟ یکی ولایت رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا»(21) و دیگری ولایت طاغوت و شیاطین: «والذین کفروا أولیائهم الطاغوت»(22) «إنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لایومنون.»(23)
پاسخ بخش نخست سوال این است که ولایت رسول الله(ص) و اوصیای او هرگز در عرض ولایت خدای سبحان و مستقل از آن نیست؛ زیرا هیچ موجود ممکنی، حتی انسانهای کامل، از هیچ نوع استقلالی برخوردار نیستند. بنابراین، معنای دقیق سِمَت ولایت برای انبیاء و اولیاء(ع) مانند سایر اسمای حسنای الهی، آن است که آنان مظهر و آیت ولایت الهیاند.
پاسخ بخش دوم سؤال یادشده این است که ولایت شیطان بر کفار، مستقل از ولایت خدا و در عرض آن نیست؛ بلکه این ولایت نوعی عذاب و کیفر الهی است که شیطان همچون سگ دست آموزی تکوینا مأمور است آن را نسبت به کسانی اعمال کند که از سر عمد ولایت تشریعی دیگران را جایگزین ولایت خدای سبحان کردهاند.
لزوم هشیاری انسان در اتخاذ ولی
از مجموعه این آیات استفاده میشود که اصل وجود ولایت قطعی است. اما مسأله لازم آن است که انسان چه در ولای یک جانبه و چه در ولای دو جانبه باید هوشیار بوده و دقیق و حساب شده عمل کند و بداند که تحت ولایت چه کسی قرار میگیرد و چه کسی را ولی خود اتخاذ میکند. برای تحقق بخشیدن به این هوشیاری، لازم است به یافتههای عقلانی و ره آورد وحیانی توجه کرده و از آنها رهنمود بگیرد.
قرآن کریم به ما میفرماید: ولایت «الله» را بپذیرید و خود را تحت ولایت خداوند قرار دهید، زیرا او خالق، مالک، علیم و قدیر محض است. از ولایت شیطان اجتناب کنید، اگر کسی غیر خدا را ولی خود قرار دهد، زمینه سقوط و تباهی خود را فراهم کرده است.
ولی حقیقی و سرپرست واقعی مؤمنان خداوند است و فقط او میتواند بدی را از انسان دفع کند؛ «إنّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم و إذا أراد الله بقوم سوءاً فلا مردّ له و مالهم من دونه من والٍ؛ در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمیدهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست و جز خدا هیچ والی و سرپرستی از آنها حمایت نمیکند.»(24)
اگر انسان مؤمن ولایت خدا را پذیرفت و از ولایت شیطان سرباز زد، خود از اولیای الهی میشود. قرآن میفرماید: خدا ولی مؤمنان است و مؤمنان اولیای الهی هستند.
البته مقصود از ولایت خدا نسبت به مؤمنان آن است که آن حضرت محبت، لطف و نصرتش را بهره مؤمنان میکند و مقصود از ولایت مؤمنان نسبت به خدا آن است که آنان عقاید، اخلاق و اعمالشان را در اختیار خدای سبحان قرار میدهند.
بنابراین ولایت خدای سبحان نسبت به انسانها، ولایت تدبیری است و چون تدبیری است، هم آنها را دوست دارد و هم ناصر آنها است و انسان هم نسبت به خدا ولایت دارد؛ یعنی هم خدا را دوست دارد و هم ناصر خدا است. در نتیجه خدا محبوب و منصور انسان است.
مراد از محبوبیت خداوند، محبوبیت کمالات آن ذات اقدس است و مراد از منصور بودن خدا، منصور بودن دین او است.
چگونگی تحقق ولایت انسان
انسانها نیز اگر میخواهند ولایت همدیگر را بپذیرند و با هم دوست و ناصر باشند. باید هشیاری خود را حفظ کرده و با مؤمنان و اهل تقوا رابطه ولایی برقرار کنند و با غیر مؤمنان و اهل تقوا این نوع رابطه را برقرار نکنند. آیاتی از قرآن کریم این مسأله را بیان میکند و میفرماید: «یا أیّها الّذین ءامنوا لاتتخذوا الّذین اتخذوا دینکم هزواً ولعباً من الّذین اُوتوا الکتاب من قبلکم والکفار أولیاء؛ ای مؤمنان، کسانی را که دین شما را استهزاء کرده و به بازی گرفتهاند چه از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شد و چه کافران به عنوان ولی اتخاذ نکنید، تا از راه حقّ باز نمانید.»(25)
بدیهی است، معنای این سخن آن نیست که واقعاً در عالم دو راه وجود دارد؛ یکی حق و دیگری باطل، زیرا باطل راه نیست، بلکه بیراهه است و راه آن است که پایان و مقصدی داشته باشد. انسانی که به سمت گناه حرکت میکند، به بیراهه میرود.
همچنین خداوند به انسانها میفرماید: «یا ایّها الّذین ءامنوا لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء؛ ایمؤمنان، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی مگیرید.»(26)
این دوری از دوستی تا آن جاست که اگر پدرانتان و برادرانتان هم در مسیر دینی شما نباشند، از آنها فاصله بگیرید و با آنها رابطه ولایی برقرار نکنید: «یا أیّها الّذین ءامنوا لا تتخذوا ءابائکم واخوانکم أولیاء ان استحبّوا الکفر علی الإیمان؛ ای مؤمنان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دادهاند، آنان را به دوستی اتّخاذ نکنید.»(27)
انسان ابتدا باید خود را از ولاءهای باطل و کاذب تخلیه نموده و جان خویش را تهذیب کند تا راه برای تجلیه و تحلیه گشوده شود و ولاء حق و راستین در جان انسان استقرار یابد؛ به بیان دیگر انسان در آغاز باید از باطل تبرّی جوید تا گرایش در جهت حق در او تحقق پیدا کند.
از مجموعه مباحث این فصل استفاده میشود که اولاً، ولایت وجود دارد. ثانیاً، انسان باید هوشیار باشد که ولایت چه کسی را بپذیرد و از ولایت چه کسی پرهیز کند تا در روز قیامت که روز ظهور حق و ولایت حق است، بدون ولی و سرپرست نماند. قرآن به ما میفرماید: «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الّذین ءامنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون و من یتولّ الله و رسوله و الّذین ءامنوا فإنّ حزب الله هم الغالبون؛ ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند، همان کسانی که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آوردهاند، ولی خود بداند، پیروز است، چرا که حزب خدا همان پیروزمندانند.»(28)
البته قرآن کریم، علاوه بر تبیینِ تحققِ ولایت خدا و مؤمنان، از افرادی که در دنیا به مقام ولایت رسیده و آثار آن از آنها ظهور کرده است، همانند انبیا و اولیای الهی و هم چنین انسانهایی غیر از انبیا و اولیای الهی، نظیر حضرت مریم، مادر موسی، اصحاب کهف و مانند آن خبر میدهد.
مهم این است که انسان در پرتو آموزههای قرآن کریم، نه تنها با راههای اثبات ولایت در مقام استدلال آگاهی پیدا کند، بلکه بداند که چگونه میتوان به مقام ولایت رسید و «ولی الله» شد.
اسباب تحقق ولایت
پس از شناخت معنای ولایت و علم به تحقق ولایت و انواع آن در خارج، در این فصل از موجبات تحقق ولایت خدا در جان انسان سخن به میان میآید. این فصل از مهمترین مباحث ولایت است؛ زیرا شناخت اسباب و موجبات تحقق ولایت، راه رسیدن به مقام والای ولایت را به انسان نشان میدهد و زمینه را برای «ولی الله» شدن هموار میکند.
خدای سبحان راههایی را ذکر میکند که اگر سالک آن راه را طی کند، به خدا نزدیک میشود و در اثر قرب الهی، هم خود ولی الله میشود و هم «الله» ولی او خواهد شد. انجام هر عملی که فینفسه صلاحیت تقرب به خدا را داشته باشد و عامل نیز آن عمل را برای خدا انجام دهد؛ یعنی در انجام عمل، هم حسن فعلی لحاظ گردد و هم حسن فاعلی، زمینه تقرب به خدا را فراهم میکند و اگر بندهای به خدا نزدیک شد، میتواند از قرب او بهرهبگیرد؛ به عبارت دیگر هنگامی که انسان مؤمن با انجام اعمال صالح به خدا نزدیک شد، تحت ولایت خدا قرار میگیرد و از قرب او بهرهمند میشود.
انسان آغازگر ولایت
به لحاظ اینکه ولایت در نتیجه تقرّب به خدا برای انسان حاصل میشود، باید آغازگر ولایت انسان باشد؛ زیرا از سوی خدای سبحان، خواه ناخواه این قرب حاصل است. خداوندی که به همه چیز آگاه است و به همه امور احاطه دارد، معقول نیست که از چیزی دور باشد. از این رو میفرماید: «هو معکم أینما کنتم؛ او با شماست، هر جا که باشید.»(29) خداوند با شما معیت قیّومی دارد.
اگر انسانی با انجام کارهایی که موجب قرب وی به خدا میشود، خود را به خدا نزدیک کرد، به آغاز ولایت، یعنی نصرت و محبت راه مییابد.
علّت این که انسان با تلاش به خدا نزدیک شده و تحت ولایت خدای سبحان قرار میگیرد، آن است که انسان در ذات خود احساس نیاز و فقر میکند و میخواهد به غنی و بینیاز محض نزدیک شود. همچنین انسان احساس ذلّت میکند و میخواهد، در سایه قرب خدای عزیز به عزّت برسد؛ زیرا عزّت از آن خدای سبحان است؛ «من کان یُرید العزّة فإنّ العزّة لله جمیعاً»(30) انسان برای رفع ذلّت از خویشتن و تحقق عزّت در خود به خدا نزدیک میشود.
امکان ولایت برای انسان
در اینجا ممکن است، این سؤال مطرح شود که آیا امکان دارد که انسان به خدا نزدیک شده و به ولایت الهی نائل شود یا خیر؟
در جواب باید گفت: گر چه بر امکان ولایت، هم دلیل عقلی وجود دارد و هم دلیل نقلی و قرآنی بر وقوع آن دلالت میکند، اما به لحاظ اینکه دلیل قرآنی وقوع آن را اثبات میکند، جا برای بحث از امکان آن نیست.
قرآن کریم از این که عدهای اولیای الهی هستند، خبر میدهد و میفرماید: «ألا إنّ أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون»(31) عدّهای از اولیاء الله هستند و لازمه ولایتشان آن است که خوف و ترس و حزن و اندوه را به آنان راهی نیست؛ زیرا اگر انسان به خدا نزدیک شود، در دژ توحید قرار میگیرد. چنان که امام رضا(ع) فرمود: «لا إله إلاّ الله حصنی»(32) و کسی که در دژ توحید قرار گرفت، نه چیزی را از دست داده است، تا غمگین باشد و نه چیزی را از دست میدهد، تا هراسان باشد.
و ذلک لأنّ الموحدّ إذا نفی کلِّ وجودٍ و کمالَ و جودٍ عن نفسه و غیرِه و جعل الکلَّ مظاهرَ نوره سبحانه و أشعّة شمس ِظهوره، فقد خرج عن کلّ شیءٍ یَعتقد أنّه له و لغیره و أنّه یحفظه و یقوم بأمره و اعتقد أن الله هو قیوّم السّماوات و الأرض و مافیهما(وَ لایودهُ حِفظُهُما)(33) و دخل فی حصن الله و فی جواره و أمِنَ من بُعده و سخطه(و الله متم نوره).(34)
و علت آن است که انسان موحد با نفی وجود وهستی و کمال وجود و هستی ازخود و دیگران و همچنین با قرار دادن(فهمیدن، دیدن و اعتقاد پیداکردن) به اینکه تمامی مخلوقات مظهر نور خدای سبحان و اشعه خورشید نور او هستند، از هر گونه اعتقاد به اینکه هستی از آنِ او یاشیء شبیه اوست(یعنی آنچه که غیرخداست) خارج می شود و این اعتقاد را حفظ می کند و به دستور او(خدا) قیام میکند و معتقد به اینکه خدای تبارک و تعالی قیوم آسمانها و زمین و آنچه که میان آنهاست «وَ لایودهُ حِفظُهُما» و در دژ الهی وارد شده و در جوار خدا قرار می گیرد، از بُعد و عذاب خدا در امان میماند.
حالکه ولایت و قرب باید از سوی انسان آغاز شود و وصول به آن برای انسان ممکن است، باید ملاحظه شود که چه چیزهایی موجب میشود که انسان به ولایت نائل شود.
ادامه دارد...
محمد ساکی مالحی
/9462/702/ر
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1ـ شمیم ولایت - ص35 .
2ـ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن ؛ ج4 ؛ ص489.
3ـ قاموس قرآن، ج7، ص247، تاج العروس من جواهر القاموس، ج20، ص310،التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13،ص202.
4ـ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص489.
5ـ الوَلْیُ على مِثَالِ الرَّمْی: المَطَرُ الذی یأْتی بعدَ المَطَرِ،تاج العروس من جواهر القاموس، ج20، ص310.
6ـ سوره کهف، آیه 44.
7ـ سوره ق، آیه 61.
8ـ سوره شوری، آیه 9.
9ـ سوره شوری، آیه 9.
10ـ سوره بقره، آیه 107.
11ـ سوره آل عمران، آیه 68.
12ـ سوره جاثیه، آیه 19.
13ـ سوره رعد، آیه 16.
14ـ سوره نحل، آیه 63.
15ـ سوره نساء، آیه 119.
16ـ سوره أنعام، آیه 121.
17ـ سوره اعراف، آیه 27.
18ـ سوره حجرات، آیه 10.
19ـ سوره توبه، آیه 71.
20ـ سوره ممتحنه، آیه 1.
21ـ سوره مائده، آیه55.
22ـ سوره بقره، آیه257.
23ـ سوره اعراف،آیه27.
24ـ سوره رعد، آیه11.
25 ـ سوره مائده، آیه 57.
26 ـ سوره ممتحنه، آیه 1.
27ـ سوره توبه، آیه 23.
28ـ سوره مائده، آیات 55 ـ 56.
29 ـ سوره حدید، آیه 4.
30ـ سوره فاطر، آیه 10.
31ـ سوره یونس، آیه 62.
32ـ توحید، باب ثواب الموحدین، ح23، ص25.
33ـ سوره بقره، آیه255.
34ـ سوره صف، آیه 8 .
* شرح توحید صدوقِ قاضی سعید، ج1، ص 48.
*جلد دو تفسیر موضوعی، توحید در قرآن، ص437.
ارسال نظرات