۰۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۵
کد خبر: ۲۴۳۳۷۷
ولایت در قرآن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی؛/1

بررسی تحقق ولایت انسان‏ها نسبت به یک‏دیگر

خبرگزاری رسا ـ اگر انسان مؤمن ولایت خدا را پذیرفت و از ولایت شیطان سرباز زد، خود از اولیای الهی می‏شود. به این سبب است که قرآن می‏فرماید: خدا ولی مؤمنان بوده و مؤمنان اولیای الهی هستند.
ولايت
به گزارش خبرگزاری رسا، واژه ولی، ولایت، ولاء، مولی، اولیاء، اولی و امثال آن که از ماده «ولی» و، ل، ی اشتقاق یافته، از پر استعمال‏ترین واژه‏های قرآن کریم است که به صورت‏های گوناگون در قالب اسم، فعل، مفرد و جمع در 233 مورد به کار رفته است. کثرت استعمال این واژه در قرآن کریم، دلیل بر اهمیت آن است.(1)
معنای اصلی کلمه ولایت، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است؛ به گونه‏ای که فاصله‏ای میان آن‏ها نباشد. اگر دو شی‏ء آن‏چنان به هم متصل باشند که چیز دیگری میان آن‏ها نباشد(2) و یا اگر دو نفر کنار هم نشسته باشند و وضع و ترتیب نشستن آن‏ها به نحوی باشد که یکی متصل به دیگری باشد، مثلاً حسن در کنار زید نشسته باشد، می‏گویند: «جلس زید و یلیه حسن؛ یعنی زید نشسته و بلا فاصله حسن در کنار او نشسته است.» به همین دلیل، این کلمه برای نزدیکی و قرب مکانی یا معنوی و نیز در مورد دوستی، یاری، تصدّی امر و دیگر معانی به کار گرفته شده است.(3)
بنابراین ولایت به معنای اتّصال و قرب است و این کلمه، گاهی در امور معنوی به کار گرفته می‏شود و گاهی در امور مادی و جسمانی(4)، به دو امری که پس از یک‏دیگر واقع می‏شوند، می‏گویند: بین آن‏ها توالی است. دو حادثه که پشت سر هم اتفاق می‏افتد، بینشان موالات است.(5) حلقات یک سلسله حوادث که هر یک پس از دیگری رخ می‏دهد، متوالی است. پس موالات و توالی عبارت از ارتباط حوادث با یک‏دیگر و قرب هر حادثه با حادثه دیگر است.
وجود ارتباط میان امور متوالی ضروری است؛ به گونه‏ای که اگر بین دو شی‏ء هیچ گونه ارتباطی وجود نداشته باشد و هم‏چون سنگی در کنار هم باشند، رابطه ولایی میان آن دو بی‏معنا است.
 
اقسام ارتباط
ارتباط و تأثیر بر دو قسم است؛ یا متقابل و دوجانبه بوده یا یک جانبه. اگر تأثیر متقابل و دوجانبه بود، اوّلی ولی دومی است و دومی نیز ولی اوّلی است؛ مانند اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است.
اگر تأثیر یک جانبه بود، اوّلی ولی دومی است و دومی مولّی علیه اوّلی است؛ یعنی دوّمی تحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت، علیت و معلولیت که پدر ولی و فرزند، مولّی علیه او است و علت ولی و معلول، مولّی علیه علّت است.
ولایت که امری اضافی است، اگر به فتح «واو» باشد، تأثیر آن یک جانبه است و از کسی که ولی است، به عنوان والی یاد می‏شود. اما اگر دو جانبه بود، از آن به ولایت(به کسر واو) تعبیر می‏شود و خدا ولی و والی است؛ یعنی خدا سرپرست است و موجودات و مخلوقات تحت ولایت و سرپرستی او قرار دارند. از این رو در قرآن فرمود: «هنالک الوَلایة للّه الحقّ»(6)؛ یعنی اگر روزی دولتمندی مالش را از دست بدهد، در آن لحظه برای شخص ظاهر می‏شود که ولایت از آن خداست.
به عبارت دیگر، ولایت به معنای قرب بر دو قسم است:
1- قرب اعتباری که اضافه و نسبت آن مبتنی بر دو طرف است؛ اگر کسی به دیواری نزدیک باشد، دیوار نیز به او نزدیک است و اگر هر حکمی برای یک طرف باشد، برای طرف دیگر هم خواهد بود. ممکن است یک طرف دارای صفتی باشد و طرف دیگر فاقد آن صفت. قرب و بعد و نزدیکی و دوری مکانی از این قبیل است؛ یعنی مبتنی بر دو طرف است و اضافه و نسبت، تابع دوطرفِ نسبت و اضافه است.
2- قرب حقیقی که از آن به اضافه اشراقی تعبیر می‏کنند؛ اساس این قرب بر مضاف الیه استوار است؛ یعنی مضاف الیه ظهور می‏کند، سپس اضافه ظهور می‏یابد و در سایه اضافه، مضاف پیدا می‏شود. نظیر خورشید و نور آن که اضافه یک طرفه است؛ یعنی خورشید نور می‏دهد و با ظهور نور از خورشید، نور موجود شده و با خورشید ارتباط برقرار می‏کند؛ از این رو در اضافه اشراقی مضاف الیه نظیر خورشید و نفس اصل است و مضاف نظیر نور و علم فرع بر اضافه است و به برکت اضافه موجود می‏شود.
بنابراین ولایت اعتباری به لحاظ این که بر دو پایه استوار گردیده، نظیر رابطه ولایی که میان انسان‏ها برقرار است، قابلیت امر و نهی دارد. برای مثال، به ولایت مؤمنان امر شده و از ولایت کافران نهی شده است. اما ولایت واقعی و حقیقی، امری است که زمامش به دست مولی است و مولّی علیه فرع بر مولی است.
ولایت و قرب خدا به انسان، از نوع ولایت حقیقی است؛ از این رو قرب از ناحیه خداوند همواره حاصل بوده و خدای سبحان به مؤمن و کافر یکسان نزدیک است؛ «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»(7). لکن ممکن است که از ناحیه انسان قرب حاصل نشده باشد؛ به بیان دیگر، خداوند به همه بندگان نزدیک است، اما بندگان در قرب به خدا متفاوتند. مؤمنان به خدا نزدیک و کافران از خدا دورند.
به سبب این که ولایت در حقیقت به معنای قرب و نزدیکی است، لازمه قرب به چیزی، تصدّی و سرپرستی امور و یا نصرت و محبت خواهد بود.
 
ولایت به معنای نصرت و محبت
«ولاء» به معنای نصرت و محبت عبارت است از این‏که دو شی‏ء در اثر قرب به هم‏دیگر، از دوستی یک‏دیگر برخوردار بوده و ناصر و یاور یک‏دیگر باشند. ولاء به این معنا، هم در بین انسان‏ها نسبت به یک‏دیگر قابل تصور است و هم در بین خدای سبحان و بندگان؛ مانند دو انسان بینا که هر دو هم دیگر را می‏بینند و یا مانند دو انسان که یکی بینا و دیگری نابینا و بینا نابینا را می‏بیند، اما نابینا از مشاهده بینا محروم است.
 
«ولی» از اسمای حسنای الهی
با توجه به این که در این نوشته در مقام تبیین رهنمودهای قرآن کریم به منظور «ولی الله» شدن انسان هستیم، لازم است پس از بیان معنای ولایت، بدانیم که یکی از اسمای حسنای خدای سبحان «ولی» است و تنها «ولی» نیز اوست؛ «فاللّه هو الولی»(8) یعنی ولایت به معنای سرپرستی مخصوص خدای سبحان است. زیرا بر اساس توحید افعالی و این که مؤثر حقیقی در هر چیز خداوند است، معقول نیست که موجودی غیر خداوند توان آن را داشته باشد که سرپرست شی‏ء یا شخصی باشد. از این رو ولایت حقیقی مخصوص خداوند است.
 
تحقق ولایت در خارج
پس از شناخت معنای ولایت، بحث پیرامون وجود و هستی ولایت درخارج به میان می‏آید که آیا ولایت درخارج وجود دارد یا خیر؟
انسان به سبب این که یکی از حلقه‏های وجود نظام هستی بوده و با همه موجودات در ارتباط است، یعنی هم با خدا ارتباط دارد و هم با خود، هم با طبیعت ارتباط دارد و هم با انسان‏های دیگر، برای او علاوه بر ولایت یک جانبه، ولایت دوجانبه نیز قابل اثبات است.
 
آسانی اثبات وجود ولایت
اثبات ولایت یک جانبه برای همه انسان‏ها آسان است؛ زیرا هر انسانی با ولایت تکوینی بر خویش زندگی می‏کند. توضیح مطلب آن که انسان هر وقت بخواهد، بدن خود را حرکت می‏دهد و هر زمان اراده کند، آن را به بستر می‏کشاند و سپس رابطه خود را با آن تا حدّ حیات گیاهی و یا تا حدّ ضعیفی از حیات حیوانی پایین می‏آورد و سپس به عالم رؤیا سفر می‏کند و با توجه به مرتبه قابلیت و صلاحیت خود، ره آوردهایی از عالم رؤیا به صورت رؤیاهای حسنه یا اضغاث احلام و خواب‏های پریشان و پراکنده به ارمغان می‏آورد.
انس ما به این مقدار از ولایت، مانند انس ماهی به آب است. از این رو، همان‏گونه که ماهی از وابستگی حیات خود به آب غافل است، انسان نیز از ولایت تکوینی روح و اندیشه نسبت به بدن غافل است.
مسأله تدبیر نفس نسبت به قوا و شئون درونی نفس، بیانگر ولایت نفس نسبت به بدن است؛ یعنی نفس ولی است و قوا و شئون نفس مولّی علیه او هستند.
نسبت خدا با جهان آفرینش از جمله انسان نیز ولایت و تدبیر یک جانبه خدا بر انسان و جهان را اثبات می‏کند؛ زیرا انسان خود را در بسیاری از امور عاجز و ناتوان می‏بیند و چون عاجز می‏بیند، لازم می‏داند که خود را تحت تدبیر و ولایتِ ولی حقیقی قرار دهد تا او را سرپرستی کرده و تدبیر او را به عهده بگیرد و این ولایت را نیز، همانند ولایتِ نفس بر شئون و قوای انسان می‏یابد.
انسان همان‏گونه که ولایت خود بر نفس و ولایت خدا بر جهان و انسان را می‏یابد، ولایت بر طبیعت و دیگران را نیز مشاهده می‏کند و می‏بیند که انسان چگونه در طبیعت تصرف می‏کند یا تدبیر امور دیگران را بر عهده می‏گیرد.
ولایت دوجانبه، مانند ولایت یک جانبه در خارج وجود دارد؛ زیرا انسان‏ها به لحاظ این که با یکدیگر ارتباط دارند، ولای محبت و نصرت را ملاحظه می‏کنند و می‏بینند که انسانی دوست انسان دیگر و یا ناصر انسان دیگر است؛ به طوری که هم از محبت و دوستی هم‏دیگر برخوردار باشند و هم از نصرت و یاری یک‏دیگر بهره‏مند گردند.
بنابراین، ولایت به معنای تدبیر و سرپرستی و هم‏چنین ولایت به معنای محبت و نصرت که دو جانبه است، میان انسان‏ها تحقق دارد.
علاوه براین بیان روشنگر عقلی، قرآن کریم نیز در آیات فراوانی از تحقق ولایت در خارج خبر می‏دهد؛ گاهی از ولایت خدای سبحان سخن می‏گوید، گاهی از ولایت انسان سخن به میان می‏آورد و گاهی از ولایت شیطان و فرشتگان. در مورد ولایت انسان نیز گاهی از ولایت اثباتی و مثبت بحث می‏کند و گاهی از ولایت سلبی و منفی؛ یعنی انسان باید خود را تحت ولایت خدا قرار داده و از ولایت شیطان برهاند تا ولی خدا شود. انسان باید ولایت مؤمنان را بپذیرد و از ولایت کفار و معاندان اجتناب کند.
 
ولایت خدا در قرآن
قرآن کریم از ولایت انحصاری خدا بر جهان و انسان سخن می‏گوید و می‏فرماید: ولایت منحصراً از آن خداوند است؛ «فالله هو الولی»(9) و در بعضی از آیات می‏فرماید: برای انسان ولی و یاوری جز خدا نخواهد بود؛ «و مالکم من دون الله من ولی وّ لا نصیر»(10) و در آیاتی می‏فرماید: خدا ولی مؤمنان و متّقیان است؛ «و الله ولی المؤمنین»(11) و «و الله ولی المتّقین»(12) و هم چنین آیاتی که می‏فرماید: غیر خدا را ولی خود اتخاذ نکنید، زیرا آن‏ها مالک نفع و ضرر خود نیستند؛ «قل افأتخذتم من دونه أولیاء لایملکون لأنفسهم نفعاً ولا ضراً.»(13)
 
ولایت شیطان در قرآن
خداوند در بعضی از آیات قرآن، درباره ولایت شیطان و لزوم اجتناب از تولّی شیطان و پذیرش ولایت او مطالبی را مطرح فرموده است، چنان‏که می‏فرماید: شیطان اعمال عدّه‏ای را تزیین می‏کند و ولی آن‏ها می‏شود؛ «فزیّن لهم الشیطان أعمالهم فهو ولیّهم الیوم و لهم عذاب ألیم؛ شیطان اعمال آن‏ها را بر ایشان آراست و امروز هم ولی و سرپرست آن‏هاست و برای آن‏ها عذابی دردناک خواهد بود.»(14)
در آیه‏ای دیگر فرمود: «و من یتّخذ الشیطان ولیاً من دون الله فقد خسر خسراناً مبیناً؛ هر کس به جای خدا شیطان را ولی خود قرار دهد، قطعاً دستخوش زیانی آشکار شده است.»(15) چون شیطان بر عده‏ای ولایت دارد، به آن‏ها وحی می‏کند: «وإنّ الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم لیجادلوکم؛ شیطان‏ها به اولیای خود وحی می‏کنند تا با شما جدال کنند.»(16) و یا می‏فرماید: شیطان ولی غیر مؤمنان است؛ «انّا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لایؤمنون»(17). آیات دیگری نیز در قرآن آمده که از ولایت شیطان سخن می‏گوید.
 
ولایت مؤمنان در قرآن
قرآن از ولایت مؤمنان نسبت به یک‏دیگر خبر می‏دهد و می‏فرماید: «إنّما المؤمنون اِخوة؛ مؤمنان برادران یک‏دیگرند»(18) و نسبت به هم ولایت دارند: «المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر؛ مؤمنان نسبت به هم ولایت دارند و نتیجه این ولایت آن است که آن‏ها چون هم‏دیگر را دوست دارند، به ارشاد و هدایت یک‏دیگر برمی‏خیزند و هم‏دیگر را به معروف امر و از منکر باز می‏دارند.»(19)
بسیاری از آیات قرآن، از ولایت کافران و لزوم پرهیز از پذیرش ولایت آنان و هم‏چنین پیامدهای آن خبر داده و فرموده است: «یا أیّها الّذین ءامنوا لا تتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودّة وقد کفروا بما جائکم من الحق؛ ای کسانی که ایمان آوردید! دشمن من و دشمن خودتان را «ولی» نگیرید که دوستی بر آنان افکنید و حال آن که به حقّی که شما را آمده است، کافر شده‏اند.»(20) 
 
ولایت غیر خدا
در اینجا دو سوال مطرح است؛ یکی اینکه اگر جمع بندی آیات مربوط به ولایت، مفید توحید ولایت و انحصار سرپرستی در خداست، پس چگونه قرآن کریم دو نوع ولایت دیگر را ذکر کرده است؟ یکی ولایت رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا»(21) و دیگری ولایت طاغوت و شیاطین: «والذین کفروا أولیائهم الطاغوت»(22) «إنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لایومنون.»(23)
پاسخ بخش نخست سوال این است که ولایت رسول الله(ص) و اوصیای او هرگز در عرض ولایت خدای سبحان و مستقل از آن نیست؛ زیرا هیچ موجود ممکنی، حتی انسان‌های کامل، از هیچ نوع استقلالی برخوردار نیستند. بنابراین، معنای دقیق سِمَت ولایت برای انبیاء و اولیاء(ع) مانند سایر اسمای حسنای الهی، آن است که آنان مظهر و آیت ولایت الهی‌اند.
پاسخ بخش دوم سؤال یادشده این است که ولایت شیطان بر کفار، مستقل از ولایت خدا و در عرض آن نیست؛ بلکه این ولایت نوعی عذاب و کیفر الهی است که شیطان همچون سگ دست آموزی تکوینا مأمور است آن را نسبت به کسانی اعمال کند که از سر عمد ولایت تشریعی دیگران را جایگزین ولایت خدای سبحان کرده‌اند.
 
لزوم هشیاری انسان در اتخاذ ولی
از مجموعه این آیات استفاده می‏شود که اصل وجود ولایت قطعی است. اما مسأله لازم آن است که انسان‏ چه در ولای یک جانبه و چه در ولای دو جانبه باید هوشیار بوده و دقیق و حساب شده عمل کند و بداند که تحت ولایت چه کسی قرار می‏گیرد و چه کسی را ولی خود اتخاذ می‏کند. برای تحقق بخشیدن به این هوشیاری، لازم است به یافته‏های عقلانی و ره آورد وحیانی توجه کرده و از آن‏ها رهنمود بگیرد.
قرآن کریم به ما می‏فرماید: ولایت «الله» را بپذیرید و خود را تحت ولایت خداوند قرار دهید، زیرا او خالق، مالک، علیم و قدیر محض است. از ولایت شیطان اجتناب کنید، اگر کسی غیر خدا را ولی خود قرار دهد، زمینه سقوط و تباهی خود را فراهم کرده است.
ولی حقیقی و سرپرست واقعی مؤمنان خداوند است و فقط او می‏تواند بدی را از انسان دفع کند؛ «إنّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم و إذا أراد الله بقوم سوءاً فلا مردّ له و مالهم من دونه من والٍ؛ در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی‏دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست و جز خدا هیچ والی و سرپرستی از آن‏ها حمایت نمی‏کند.»(24)
اگر انسان مؤمن ولایت خدا را پذیرفت و از ولایت شیطان سرباز زد، خود از اولیای الهی می‏شود. قرآن می‏فرماید: خدا ولی مؤمنان است و مؤمنان اولیای الهی هستند.
البته مقصود از ولایت خدا نسبت به مؤمنان آن است که آن حضرت محبت، لطف و نصرتش را بهره مؤمنان می‏کند و مقصود از ولایت مؤمنان نسبت به خدا آن است که آنان عقاید، اخلاق و اعمالشان را در اختیار خدای سبحان قرار می‏دهند.
بنابراین ولایت خدای سبحان نسبت به انسان‏ها، ولایت تدبیری است و چون تدبیری است، هم آن‏ها را دوست دارد و هم ناصر آن‏ها است و انسان هم نسبت به خدا ولایت دارد؛ یعنی هم خدا را دوست دارد و هم ناصر خدا است. در نتیجه خدا محبوب و منصور انسان است.
مراد از محبوبیت خداوند، محبوبیت کمالات آن ذات اقدس است و مراد از منصور بودن خدا، منصور بودن دین او است.
 
چگونگی تحقق ولایت انسان
انسان‏ها نیز اگر می‏خواهند ولایت هم‏دیگر را بپذیرند و با هم دوست و ناصر باشند. باید هشیاری خود را حفظ کرده و با مؤمنان و اهل تقوا رابطه ولایی برقرار کنند و با غیر مؤمنان و اهل تقوا این نوع رابطه را برقرار نکنند. آیاتی از قرآن کریم این مسأله را بیان می‏کند و می‏فرماید: «یا أیّها الّذین ءامنوا لاتتخذوا الّذین اتخذوا دینکم هزواً ولعباً من الّذین اُوتوا الکتاب من قبلکم والکفار أولیاء؛ ای مؤمنان، کسانی را که دین شما را استهزاء کرده و به بازی گرفته‏اند چه از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شد و چه کافران به عنوان ولی اتخاذ نکنید، تا از راه حقّ باز نمانید.»(25)
بدیهی است، معنای این سخن آن نیست که واقعاً در عالم دو راه وجود دارد؛ یکی حق و دیگری باطل، زیرا باطل راه نیست، بلکه بی‌راهه است و راه آن است که پایان و مقصدی داشته باشد. انسانی که به سمت گناه حرکت می‏کند، به بی‌راهه می‏رود.
همچنین خداوند به انسان‏ها می‏فرماید: «یا ایّها الّذین ءامنوا لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء؛ ای‏مؤمنان، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی مگیرید.»(26)
این دوری از دوستی تا آن جاست که اگر پدرانتان و برادرانتان هم در مسیر دینی شما نباشند، از آن‏ها فاصله بگیرید و با آن‏ها رابطه ولایی برقرار نکنید: «یا أیّها الّذین ءامنوا لا تتخذوا ءابائکم واخوانکم أولیاء ان استحبّوا الکفر علی الإیمان؛ ای مؤمنان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح داده‏اند، آنان را به دوستی اتّخاذ نکنید.»(27)
انسان ابتدا باید خود را از ولاءهای باطل و کاذب تخلیه نموده و جان خویش را تهذیب کند تا راه برای تجلیه و تحلیه گشوده شود و ولاء حق و راستین در جان انسان استقرار یابد؛ به بیان دیگر انسان در آغاز باید از باطل تبرّی جوید تا گرایش در جهت حق در او تحقق پیدا کند.
از مجموعه مباحث این فصل استفاده می‏شود که اولاً، ولایت وجود دارد. ثانیاً، انسان باید هوشیار باشد که ولایت چه کسی را بپذیرد و از ولایت چه کسی پرهیز کند تا در روز قیامت که روز ظهور حق و ولایت حق است، بدون ولی و سرپرست نماند. قرآن به ما می‏فرماید: «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الّذین ءامنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون و من یتولّ الله و رسوله و الّذین ءامنوا فإنّ حزب الله هم الغالبون؛ ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند، همان کسانی که نماز را برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند، و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده‏اند، ولی خود بداند، پیروز است، چرا که حزب خدا همان پیروزمندانند.»(28)
البته قرآن کریم، علاوه بر تبیینِ تحققِ ولایت خدا و مؤمنان، از افرادی که در دنیا به مقام ولایت رسیده و آثار آن از آن‏ها ظهور کرده است، همانند انبیا و اولیای الهی و هم چنین انسان‏هایی غیر از انبیا و اولیای الهی، نظیر حضرت مریم، مادر موسی، اصحاب کهف و مانند آن خبر می‏دهد.
مهم این است که انسان در پرتو آموزه‏های قرآن کریم، نه تنها با راه‏های اثبات ولایت در مقام استدلال آگاهی پیدا کند، بلکه بداند که چگونه می‏توان به مقام ولایت رسید و «ولی الله» شد.
 
اسباب تحقق ولایت
پس از شناخت معنای ولایت و علم به تحقق ولایت و انواع آن در خارج، در این فصل از موجبات تحقق ولایت خدا در جان انسان سخن به میان می‏آید. این فصل از مهم‏ترین مباحث ولایت است؛ زیرا شناخت اسباب و موجبات تحقق ولایت، راه رسیدن به مقام والای ولایت را به انسان نشان می‏دهد و زمینه را برای «ولی الله» شدن هموار می‏کند.
خدای سبحان راه‏هایی را ذکر می‏کند که اگر سالک آن راه را طی کند، به خدا نزدیک می‏شود و در اثر قرب الهی، هم خود ولی الله می‏شود و هم «الله» ولی او خواهد شد. انجام هر عملی که فی‏نفسه صلاحیت تقرب به خدا را داشته باشد و عامل نیز آن عمل را برای خدا انجام دهد؛ یعنی در انجام عمل، هم حسن فعلی لحاظ گردد و هم حسن فاعلی، زمینه تقرب به خدا را فراهم می‏کند و اگر بنده‏ای به خدا نزدیک شد، می‏تواند از قرب او بهره‏بگیرد؛ به عبارت دیگر هنگامی که انسان مؤمن با انجام اعمال صالح به خدا نزدیک شد، تحت ولایت خدا قرار می‏گیرد و از قرب او بهره‏مند می‏شود.
 
انسان آغازگر ولایت
به لحاظ این‏که ولایت در نتیجه تقرّب به خدا برای انسان حاصل می‏شود، باید آغازگر ولایت انسان باشد؛ زیرا از سوی خدای سبحان، خواه ناخواه این قرب حاصل است. خداوندی که به همه چیز آگاه است و به همه امور احاطه دارد، معقول نیست که از چیزی دور باشد. از این رو می‏فرماید: «هو معکم أینما کنتم؛ او با شماست، هر جا که باشید.»(29) خداوند با شما معیت قیّومی دارد.
اگر انسانی با انجام کارهایی که موجب قرب وی به خدا می‏شود، خود را به خدا نزدیک کرد، به آغاز ولایت، یعنی نصرت و محبت راه می‏یابد.
علّت این که انسان با تلاش به خدا نزدیک شده و تحت ولایت خدای سبحان قرار می‏گیرد، آن است که انسان در ذات خود احساس نیاز و فقر می‏کند و می‏خواهد به غنی و بی‏نیاز محض نزدیک شود. هم‏چنین انسان احساس ذلّت می‏کند و می‏خواهد، در سایه قرب خدای عزیز به عزّت برسد؛ زیرا عزّت از آن خدای سبحان است؛ «من کان یُرید العزّة فإنّ العزّة لله جمیعاً»(30) انسان برای رفع ذلّت از خویشتن و تحقق عزّت در خود به خدا نزدیک می‏شود.
 
امکان ولایت برای انسان
در این‏جا ممکن است، این سؤال مطرح شود که آیا امکان دارد که انسان به خدا نزدیک شده و به ولایت الهی نائل شود یا خیر؟
در جواب باید گفت: گر چه بر امکان ولایت، هم دلیل عقلی وجود دارد و هم دلیل نقلی و قرآنی بر وقوع آن دلالت می‏کند، اما به لحاظ این‏که دلیل قرآنی وقوع آن را اثبات می‏کند، جا برای بحث از امکان آن نیست.
قرآن کریم از این که عده‏ای اولیای الهی هستند، خبر می‏دهد و می‏فرماید: «ألا إنّ أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون»(31) عدّه‏ای از اولیاء الله هستند و لازمه ولایتشان آن است که خوف و ترس و حزن و اندوه را به آنان راهی نیست؛ زیرا اگر انسان به خدا نزدیک شود، در دژ توحید قرار می‏گیرد. چنان که امام رضا(ع) فرمود: «لا إله إلاّ الله حصنی»(32) و کسی که در دژ توحید قرار گرفت، نه چیزی را از دست داده است، تا غمگین باشد و نه چیزی را از دست می‏دهد، تا هراسان باشد.
و ذلک لأنّ الموحدّ إذا نفی کلِّ وجودٍ و کمالَ و جودٍ عن نفسه و غیرِه و جعل الکلَّ مظاهرَ نوره سبحانه و أشعّة شمس ِظهوره، فقد خرج عن کلّ شیءٍ یَعتقد أنّه له و لغیره و أنّه یحفظه و یقوم بأمره و اعتقد أن الله هو قیوّم السّماوات و الأرض و مافیهما(وَ لایودهُ حِفظُهُما)(33) و دخل فی حصن الله و فی جواره و أمِنَ من بُعده و سخطه(و الله متم نوره).(34)
و علت آن است که انسان موحد با نفی وجود وهستی و کمال وجود و هستی ازخود و دیگران و همچنین با قرار دادن(فهمیدن، دیدن و اعتقاد پیداکردن) به اینکه تمامی مخلوقات مظهر نور خدای سبحان و اشعه خورشید نور او هستند، از هر گونه اعتقاد به اینکه هستی از آنِ او یاشیء شبیه اوست(یعنی آنچه که غیرخداست) خارج می شود و این اعتقاد را حفظ می کند و به دستور او(خدا) قیام می‌کند و معتقد به اینکه خدای تبارک و تعالی قیوم آسمان‌ها و زمین و آنچه که میان آنهاست «وَ لایودهُ حِفظُهُما» و در دژ الهی وارد شده و در جوار خدا قرار می گیرد، از بُعد و عذاب خدا در امان می‌ماند.
حال‏که ولایت و قرب باید از سوی انسان آغاز شود و وصول‏ به آن برای انسان ممکن است، باید ملاحظه شود که چه ‏چیزهایی موجب می‏شود که انسان به ولایت ‏نائل شود.
ادامه دارد...
محمد ساکی مالحی
/9462/702/ر
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:  
1ـ شمیم ولایت -  ص35 .
ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص489.
قاموس قرآن، ج‏7، ص247، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏20، ص310،التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏13،ص202.
ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص489.
الوَلْیُ‏ على مِثَالِ الرَّمْی: المَطَرُ الذی یأْتی بعدَ المَطَرِ،تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏20، ص310.
6ـ سوره کهف، آیه 44.
7ـ سوره ق، آیه 61.
8ـ سوره شوری، آیه 9.
9ـ سوره شوری، آیه 9.
10ـ سوره بقره، آیه 107.
11ـ سوره آل عمران، آیه 68.
12ـ سوره جاثیه، آیه 19.
13ـ سوره رعد، آیه 16.
14ـ سوره نحل، آیه 63.
15ـ سوره نساء، آیه 119.
16ـ سوره أنعام، آیه 121.
17ـ سوره اعراف، آیه 27.
18ـ سوره حجرات، آیه 10.
19ـ سوره توبه، آیه 71.
20ـ سوره ممتحنه، آیه 1.
21ـ سوره مائده، آیه55.
22ـ سوره بقره، آیه257.
23ـ سوره اعراف،آیه27.
24ـ سوره رعد، آیه11.
25 ـ سوره مائده، آیه 57.
26 ـ سوره ممتحنه، آیه 1.
27ـ سوره توبه، آیه 23.
28ـ سوره مائده، آیات 55 ـ 56.
29 ـ سوره حدید، آیه 4.
30ـ سوره فاطر، آیه 10.
31ـ سوره یونس، آیه 62.
32ـ توحید، باب ثواب الموحدین، ح23، ص25.
33ـ سوره بقره، آیه255.
34ـ سوره صف، آیه 8 .
* شرح توحید صدوقِ قاضی سعید، ج1، ص 48.
*جلد دو تفسیر موضوعی، توحید در قرآن، ص437.

 

ارسال نظرات