سید جمالالدین اسدآبادی؛ فراتز از خستگی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بی تردید علمای شیعه طبق وظیفه ی الهی خود در راه دفاع از استقلال و آرمان های فرهنگی و ملی مبارزه نموده اند. بیداری و هشیاری تحسین برانگیز علمای شیعه از مهم ترین عوامل بیداری ایرانیان در دفاع از آرمان ها و ارزش های دینی و ملی بوده است. مبارزه با استعمار و استبداد به منظور حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی در اولویت مبارزات علما، از جمله عالم مبارز و روشن فکر تاریخ شیعه، سید جمال الدین اسدآبادی بوده است.
ولادت
سید جمالالدین در ماه شعبان 1254 ق(آبان 1217 ش) در شهر اسدآباد همدان در محله قدیمی«امامزادهاحمد» در فضایی پاک و معنوی پا به عرصه وجود نهاد. پدر و مادر وی هر دو از خاندان بافضیلت و پرهیزگاری بودند. مادر بزرگوار سید، زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوهر خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار بود و پیوسته در رونق کانون گرم زندگی میکوشید.
اندیشه سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی چه بود؟
الف) محورهای اصلی اندیشه ی سیاسی سید جمال
سید ابتدا در پی این بود که استعمار از کشورهای مسلمان زدوده شود، سپس مدینه فاضله ای را مطرح می کند که مسلمین در ظل آن به سعادت برسند. او در توضیح بنیان های این مدینه ی فاضله می گوید: سه خصلت عامل پایداری هیأت اجتماعیه و اساس محکم مدنیت اند و بدون آنها هیأت اجتماعیه بر هم خواهد خورد: اول، اعتقاد به این که انسان فرشته ای زمینی و اشرف مخلوقات است; دوم این که یقین کند که امت او اشرف امت هاست و دیگران در گمراهی هستند؛ و دست آخر این که انسان به این عالم آمده تا تحصیل کمال نماید و بعد به عالمی افضل منتقل می شود. هر یک از این خصال، آثاری دارند؛ از جمله این که، افراد انسانی از این که چونان گرگ همدیگر را پاره کنند اجتناب خواهند کرد، و در میدان فضایل از هم سبقت خواهند گرفت و به علوم و صنایع روی آورده، سعی خواهند کرد از خیانت و دروغ بپرهیزند و اموالشان را از طریق مشروع به دست آورند.
1. مبارزه با استعمار
سید جمال استعمار را عامل اصلی عقب ماندگی دول اسلامی می دانست و می گفت: دولت های مقتدر سقوط نکردند مگر با دخالت بیگانگان. او معتقد بود که انگلستان نه تنها قدرتی استعماری، بلکه دشمن صلبی مسلمانان است; از این رو قصد آنها را نابودی اسلام می شمرد.
وی تمایل داشت اسلام را دین سخت کوشی بداند و به همین دلیل به فریضه ی جهاد بسیار تأکید می کرد; چه در برابر حکومتی که مصمم به نابودی اسلام است، مسلمانان راهی جز توسل به زور ندارند و این مبارزه احتیاج به حکمِ حاکم ندارد. او واماندگی امروزی مسلمانان را نتیجه ی تبهکاری حکومت های استبدادی و قدرت های استعماری می داند که آنان را با علم و فلسفه بیگانه کرده اند; و از بین رفتن این بیگانگی تنها با آزادی سیاسی و پیشرفت اجتماعی، فکری مسلمانان میسر است.
2. رجوع به اسلام و آموزه های آن
سید جمال می گفت: فرهنگ اسلام سرشار از آموزش های ضد ظلم، آزادی طلبی، برابری و مساوات خواهی و از همه بالاتر، حاوی انگیزه های ضداستعماری است; و چون سعادت دو سرا و برقراری قسط و عدالت اجتماعی جزء برنامه های دین است نمی توان آن را از سیاست جدا دانست و از این رو مسلمین باید دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه ی دینی بشمارند تا از این راه سرنوشت سیاسی جامعه ی خود را در دست بگیرند و لذا می گفت: دین مطلقاً سلسله ی انتظام هیأت اجتماعیه است و بدون دین هرگز اساس مدنیت محکم نخواهد شد و اگر مردم به عقل تکیه و به امور سیاسی اعتنا نکنند، زمینه ی انفعال و اغفال آنان و سلطه ی استبداد و استعمار مهیّا خواهد شد.
3. اندیشه ی وحدت مسلمین
سید جمال ریشه و اساس مسائل ملل شرقی را در استبداد داخلی و استعمار خارجی یافته بود و پادزهر این درد را وحدت ملل مظلوم شرق می دانست. جامعه ی ایده آل او جامعه ای بود که وحدت بر سراسر آن حاکم باشد و اختلاف های نژادی، زبانی، منطقه ای و فرقه ای بر اخوت اسلامی آنها فایق نگردد.
اما چون این ایده ی سید که برای ایجاد نیرویی مشترک در مقابل دشمن مشترک دین بود، به زودی مورد سوء استفاده ی حاکمان سیاسی وقت چون ناصرالدین شاه و سلطان عبدالحمید دوم عثمانی قرار گرفت، ظاهراً از تشکیل دولت واحد ناامید شد و خاطرنشان کرد که; مسلمانان باید تابع حکومت هایی باشند که قرآن بر آن حاکم باشد. من نمی گویم که بر همه ی کشورهای اسلامی یک نفر حکومت کند.
در هر صورت، سید با بهره گیری از این دست مایه ی سیاسی تلاش کرد تا با مرتبط کردن دو جریان بزرگ تاریخ اسلام، یعنی شیعه و سنی، نهضت را جهانی کند و امت اسلامی را در مسیر واحد سیاسی قرار دهد.
ب) حکومت و حاکمیت در نظر سید جمال
1. منشأ حکومت
سید جمال حکومت را نشأت گرفته از قدرت مطلقه ی خداوند می دانست; چرا که آن قدرت واقعی، مبدأ همه ی موجودات و حاکم بر آسمان ها و زمین است و حکومت های زمینی که از سوی آن قدرت تعیین می شوند، فقط برای اجرای احکام آن قدرت مافوق عمل می کنند.
2. پایه های حکومت
سید جمال دو رکن اساسی را مایه ی پابرجا ماندن حکومت و نیز غایت تشکیل آن می داند:
اولی عدالت است و آن «پرداخت حق به مستحق و قرار دادن اشیا در محل آنها و سپردن کارهای مملکت به کسی است که قدرت اجرای آن را دارد که موجب مصونیت و تحکیم سلطه و مانع فروپاشیدگی نظم داخلی است و نفوس ملت را از بیماری نجات می دهد... این همان حکمتی است که آسمان ها و زمین به واسطه ی آن بنا یافته... و این همان عدلی است که شارع به آن امر کرده است که «ان الله یأمرکم بالعدل.» و در مقابل، سبب همه ی خرابی ها ظلم است.
رکن دوم امانت است. او می گوید امانت قوام بقای انسان و مقوّم حکومت است که بدون آن راحت و امنیت حاصل نمی شود. بقای نوع انسانی در این عالم متوقف بر ارتباطات و معاملات، و روح و جان این معاملات امانت است; و اگر امانت در میان نباشد، نظام معاملات پاره پاره می شود و رفاهیت، آسایش امم و شعوب و انتظام معیشت آنها صورت وقوع نمی پذیرد.
«پس حکومت ها باید حافظ خزانه ای باشند که با پول مردم پرشده و آن را در راه منافع عمومی جامعه مصرف کنند... نتیجه آن که اگر امانت داری در بین حکومت ها نباشد... خزانه ی حکومت خالی می ماند و همین سبب سقوط حکومت خواهد بود».
3. مدل حکومتی
سید جمال همواره بر قانون و مجلس برای تحدید قدرت مطلقه تأکید می کرد و معتقد بود که باید نمایندگان مجلس مستقیماً توسط مردم انتخاب شوند نه این که دست نشانده باشند; زیرا: قوه مقننه ی هیچ ملتی نمی تواند حقیقی باشد، مگر این که صرفاً از نیروی ملت الهام بگیرد. هر مجلس نوابی که توسط پادشاه یا امیری یا نیروی بیگانه ای تشکیل شود، چون حیات چنین مجلس موهومی، متکی به نیروی ملت نیست، بلکه ناشی از اراده ی کسی است که مجلس را به وجود آورده، قطعاً مفید نخواهد بود.
این گونه مجلس ها آلت دست و خاموش اند و هیچ وقت دردهای اجتماع را نخواهند گفت، چون تمام آزادی شان سلب شده است. سید حکومت مشروطه را مناسب ترین جای گزین حکومت مطلقه می شمارد و می نویسد: تغییر شکل حکومت مطلقه ی استبدادی به حکومت پارلمانی مشروطه آسان تر و سریع تر به دست می آید... (و با همین حکومت) پادشاه مشروطه، عظمت پادشاهی خود را خواهد داشت و نمایندگان ملت سختی های اداره ی مملکت و دفع مفاسد و حفاظت از سلامت آن را با مال و جان به عهده خواهند داشت.
او خطر عدم ایجاد چنین حکومتی را به تزار روس این گونه گوشزد می کند: برای پادشاه این بهتر است که توده ی رعیت، دوستانش باشند تا این که دشمنانش و منتظر باشند که بر او دست یابند.
4. حکومت ایده آل سید جمال
نظام سیاسی ایده آل سید در قالب نوعی جمهوری بر مبنای تفکر دینی بود، چنان که هاردینک سفیر انگلیس در ایران متوجه این جریان شده و در گزارشی به وزیر خارجه ی بریتانیا می نویسد: وی در فکر انقراض رژیم قاجاریه و برقراری رژیم جمهوری اسلامی و اتحاد نزدیک با کشور عثمانی است.
5. شرایط حاکم
سید جمال الدین معتقد است فردی متقی که به حفظ شعایر اسلامی و بسط حکومت میان مسلمانان بر حسب اطاعت آنان از حکم الهی و به دور از برتری جویی و تفاخر علاقه مند باشد شایسته ی خلافت مسلمین است.
حکومت اسلامی باید در دست افراد کاردان و صاحبان رأی و تدبیر باشد، تا امنیت و آرامش را گسترش دهند و حکومت را بر عدل و انصاف مستقر سازند. حاکم باید به اصل مشورت با دیگران اهمیت دهد. کارگزاران باید از دو دسته از مردم باشند: یا از مردمی هم نژاد و هم ملت آنها و مصون از خطا و ضعف و دارای صداقت و امانت و روحیه ی میهن دوستی و مورد احترام مردم; و یا این که با آنان دین واحدی داشته باشند تا این رابطه ی دینی، جانشین رابطه ی قومی گردد. بیگانگان و مزدوران و افراد خارج از دو دسته ی فوق به هیچ وجه نباید اداره ی امور کشور را در دست بگیرند.
در پایان نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که سید جمال با تمامی روحیه ی ضد استعماری اش برای دست یافتن به مقاصد خود گاهی به دولت های دیگر به ویژه فرانسه و روسیه امید می بست، تا در برابر انگلیس، از مسلمانان حمایت کنند. او برای فرانسه در آسیای غربی و برای روسیه در آسیای مرکزی حقوقی قایل می شود و انگیزه ی انگلستان را به دلیل آز و فزون طلبی محکوم می کند و هدف فرانسه را تنها آرزو می نامد. لذا سخنی در نکوهش سیاست های استعماری فرانسه در الجزایر به بنان و بیان او جاری نمی شود.
نقش سید جمال در مبارزه با استبداد حاکم بر ایران چگونه بود؟
حکومت استبدادی حکومتی است تابع اراده ی شخصی، در این نوع حکومت قوانین موضوعه ی قبلی وجود ندارد و بر فرض وجود تابع اراده ی حاکم و سلطان است و تنها اوست که تصمیم می گیرد و به اجرا می گذارد و یا فسخ می کند.
ایران در طول تاریخ گرفتار این نوع حکومت بود که به صورت، سلسله های سلطنتی بر مردم سیطره داشته و سرنوشت ملت را رقم می زده اند. مبارزه با استبداد نیز همپای استبداد وجود داشت و علمای اسلامی از پیشگام ترین مبارزان علیه استبداد بوده اند و با الهام گرفتن از کلام امیرمؤمنان(علیه السلام)که می فرماید: « ... خداوند از علما عهد و پیمان گرفته که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند ...»، به مبارزه با استبداد پرداخته اند.
در دوره ی قاجار مصلحان زیادی به سرنوشت قائم مقام و امیرکبیر دچار شدند; از جمله ی این مصلحان بزرگ ضد استبداد و طرف دار حکومت مردمی، سید جمال الدین اسدآبادی بود که در بیداری مردم ایران و جوامع اسلامی نقش بسیار برجسته ای داشت. او معتقد بود که تمام جهان اسلام گرفتار استبداد و خودکامگی پادشاهانی است که فقط در فکر حفظ قدرت و آسایش خود هستند و باید از بین بروند. او مصلح بسیار روشنگر و روشن بینی بود و از ذکاوتی فوق العاده و ستودنی برخوردار بود و در همان جوانی، همگام با تحصیل در فکر رفع فقر و محرومیت از طبقات مختلف جامعه بود و افکار بلندی برای رهایی انسان ها از قید استبداد در سر داشت. او از محرومیت و فقر و فقدان رفاه و بهداشت برای طبقه ی عامه ی جامعه در رنج بود.
سید جمال مردی جهان دیده و جهان شناس و آگاه از سرنوشت مسلمین در جهان غرب و اسلام و در فکر رهایی ایران از استبداد و زمینه سازی برقراری حکومت مردمی بر محور قانون اسلام بود و عقیده داشت تنها راه رهایی از سلطه ی استبداد در ایران آگاهی بخشیدن به مردم توسط علماست.
سید جمال الدین پس از فراغت تحصیل از نجف عازم ایران و ابتدا با استقبال مقامات مختلف حکومتی روبه رو شد و حتی شاه قاجار که در این زمان ناصرالدین میرزا بود از او دعوت کرد تا در پایتخت حضور یابد و در امور مختلف به حکومت مشورت بدهد و در اصلاح امور، دولت ناصری را یاری کند; اما او چون مرد اندیشه و خرد بود، هرگز علاقه ای به قدرت نداشت و در اندیشه ی اصلاح عمومی و پایان دادن ساختار استبدادی و حاکم ساختن مشارکت مردم و افزایش آگاهی آنها و ترقی و پیشرفت کشور و برپایی قوانین زنده ی قرآن و اسلام در جامعه بود.
اقدامات سید جمال الدین برای مبارزه با استبداد در ایران
1. برخورد با دربار برای مبارزه با استبداد: اولین راه کار ارائه ی نظریه ی اصلاح گرایانه به شخص شاه در مورد امور دربار و درباریان بود.
سید در ابتدای کار خویش با نرمی، اما به صراحت از شاه خواست که اطراف خود و دربارش را از مار و عقرب پاک سازد تا از نفوذ و سلطه ی عوامل استبداد و درباریان که بزرگ ترین مانع اصلاحات بودند کاسته شود.
او ابتدا از شاه کمک می خواست تا با اصلاح و تدوین قانون استبداد تبدیل به حکومت قانون گردد تا گامی در راه اصلاح و تعدیل استبداد برداشته باشد. سید درست از آن نقطه ی حساسیت زای حکومت استبدادی آغاز و موضع خویش را به صراحت بیان کرد که مخالفت بی درنگ و شدید درباریان را در پی داشت. وی پس از این واکنش به طور علنی و همه جانبه با دربار و استبداد ایران به مبارزه برخاست و این مبارزه ی فراگیر سید در دوره ای بود که دولت های فزون خواه و استعماری روس و انگلیس و سایر کشورهای استعماری با استفاده از نفوذی که در دربار استبدادی داشتند تمام منابع ملی ایران را به یغما بردند و هر یک با گرفتن امتیازی در فکر غارت منابع اقتصادی و ثروت های فرهنگی و ملی ایران بودند.
2. آگاهی دادن به مردم و مردمی کردن جریان استبدادستیزی: سید با درک شرایط و با آینده نگری بسیار زیرکانه تمام این توطئه ها را به اطلاع مردم می رساند و به نوعی در مقابل استبداد داخلی و استعمار که شدیداً حامی این نوع استبداد بود جبهه گیری مردمی ایجاد می کرد و این بهترین روشی بود که عامه ی مردم را از راه استعمارستیزی به محدود کردن استبداد و سیطره ی آن برمی انگیخت و طبقات روشن فکر جامعه را نیز نهیب می زد و بیدار می کرد و اساس و پایه های حکومت استبدادی را به چالش می کشاند و به مردم می آموخت که در راه رسیدن به حقوق باید قیام و مبارزه کرد و این ذهنیت که «سلطان سایه ی خداست» را از افکار مردم می زدود و سلاطین را منفعل می نمود. او در این روش با آگاه کردن افکار عمومی از آنچه در دربار استبدادی می گذشت، با تحصن در اماکن مقدس، مثل حرم حضرت عبدالعظیم و برگزاری مجالس سخنرانی و ارتباط مستقیم با مردم و نوشتن مقالات و انتقال اندیشه های استبدادستیز خود، توده های عظیم اجتماعی را با اندیشه ی خود همراه می نمود.
3. تربیت نیروهای جوان و ایجاد روابط صمیمانه با آنها و نهادینه کردن اندیشه ی ضداستبدادی خود در نسل های آتیه: او روح مبارزه را به جوانان انتقال می داد تا جرأت حمله به شخص شاه را داشته باشند.
سید با تربیت شاگردان بزرگ توانست با نسل های آینده ارتباط فکری برقرار کند و همین شاگردان که جزء نخبگان ایران شدند در پیروزی مشروطه بر استبداد نقش مهمی ایفا کردند.
4. آگاه ساختن علمای بلاد از اوضاع استبدادزده ی ایران و منسجم نمودن آنان برای مقابله با استبداد: سید تمام حوادث و رویدادهای کشور را به علمای نجف و مراجع تقلید گزارش می داد و آنان را از هتک حرمت شاه نسبت به علما و ارتکاب جرایم و محارم شرعی و ترویج این گونه رفتارها آگاه می ساخت. سید در نامه ای بسیار شورانگیز به زعیم شیعه، میرزای شیرازی، او را از وضع اجتماعی و مذهبی ایران آگاه می کرد و همین ارتباط بود که منجر به صدور فتوای معروف ضداستبدادی و ضداستعماری گردید و شاه و حرم او را از قدرت مرجعیت و روحانیت هراسان نمود تا دیگر جرأت توهین به ارزش ها را نداشته باشند.
سید طی نامه ای دیگر به علمای ایران و مجتهدین حوزه های علمیه ی ایران، علمای بزرگی چون میرزای شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، میرزا جواد تبریزی، سید علی اکبر شیرازی، میرزا ابوالقاسم کربلایی، شیخ هادی نجم آبادی، میرزا حسن آشتیانی، آقا محسن عراقی، شیخ محمدتقی اصفهانی و آقا محمد تقی بجنوردی را مخاطب نمود و اوضاع کشور استبدادزده ی ایران را تشریح و آنها را برای محدود کردن قدرت استبدادی و فراهم نمودن شرایط برای کنترل قانونی قدرت آماده کرد.
5. مشروعیت حکومت استبدادی: سید هیچ مشروعیتی برای حکومت استبدادی قاجار قایل نبود و شخص شاه را ملحد و زندیق می دانست و عقیده داشت که علمای شیعه و پیشوای دین (میرزای شیرازی) باید او را از تخت سلطنت سرنگون نمایند. سید قبل از این با شاه به نرمی و از ضرورت قانون و مدنیت سخن گفته بود، ولی درباریان، خصوصاً امین السلطان که از نوکران استعمار انگلیس بود، با او مخالفت و شاه را علیه او تحریک کرد. مبارزه ی علنی و رودرروی سید با استبداد، حکومت شاه را از مقبولیت و مشروعیت عمومی تنزّل و آن را در مقابل مردم و علما قرار می داد و تمام اقشار اجتماعی را برای مبارزه با استبداد آماده می نمود. او در فکر انقراض دولت قاجار و سلطنت و جای گزین کردن دولت جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی و اتحاد با کشورهای اسلامی و جلوگیری از انقراض خلافت عثمانی بود و به احیای عظمت تمدن اسلامی گذشته می اندیشید.
او در راه مبارزه با استبداد از تمام وجودش گذشت. به بصره و ترکیه و ... تبعید شد، ولی مبارزه ی سرسختانه با استبداد را هرگز فراموش نکرد و این انگیزه را به صورت یک نهال در دل ملت ایران کاشت که بعدها مبدل به نهضت مشروطه شد.
و سرانجام با رهبری علمای بزرگ و مراجع تقلید و مصلح و مرجع بزرگ شیعه حضرت امام(رحمه الله)کاخ استبداد فرو ریخت و آرمان علمای بزرگی چون سید جمال و مدرس و نخبگانی چون امیرکبیر و قائم مقام و... عملی شد و نهال آزادی و حاکمیت قانون اسلام به بار نشست.
سید جمال الدین اسدآبادی در تحریم تنباکو چه نقشی داشت؟
در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار امتیازات زیادی به بیگانگان، خصوصاً به دو کشور انگلیس و روسیه اعطا شد. یکی از این امتیازات، امتیاز «انحصار خرید و فروش تنباکو» بود. این امتیاز در سال 1358 هـ. ق به یک شرکت انگلیسی موسوم به «هیئت شاهنشاهی دخانیات در ایران» داده شد.
صاحب امتیاز «تالبوف» و مدت امتیاز پنجاه سال بود و مقرر شده بود که شرکت مزبور سالی 15000 لیره ی انگلیسی به علاوه ی یک ربع منافع خالص به دولت ایران بپردازد.
سید جمال الدین اسدآبادی پس از آگاهی از این امتیاز با آن به مخالفت برخاست که در ادامه به اقدامات ایشان اشاره می شود.
الف) اقدامات سید پیش از اخراج از ایران
1. پخش اعلامیه علیه امتیاز تنباکو: سید جمال که به ماهیت این امتیاز پی برده بود، با اعلام مخالفت خود، مردم را علیه آن بسیج کرد و به قول مخبرالسلطنه، «اوراق در شهر منتشر کرد در دعوت به انقلاب». در همان ایامی که این امتیاز را به انگلیسی ها داده بودند، شب نامه ها بر درهای کاروان سراها و معابر عمومی و سفارت خانه ها چسبانده بودند به این مضمون که این کوچه های تنگ که عموم مردم مسلمان حتی سگ ها و گوسفندها حق دارند، چگونه به خارجه بخشیده اند که فردا اطفال مسلمان زیر عرابه و کالسکه ی اجانب خرد خواهد شد. از آن بدتر تنباکو مال ایرانی، خریدار ایرانی، استعمال کننده ایرانی، به چه دلیل خرید و فروش منحصر به اجانب شده است؟
بی شک این اعلامیه توسط سید جمال و به کمک و همراهی مریدانش منتشر شده بود. حاج سیاح در خاطراتش می نویسد: روزی به حضور آقا میرزا ابوالحسن جلوه رفتم، دیدم خیلی پریشان حال است. در خلوت از من پرسید: چرا سید را به این افتضاح بیرون کردند؟ گفتم: آن اعلامیه ای که نوشته شده بود به او نسبت داده اند.
2. نامه ای به شاه ایران: بعد از اعطای امتیاز تنباکو و قبل از تبعید سید به خارج از ایران «نامه ی سرگشاده ای بدون امضا به دست شاه می رسد در آن نامه سوء تدبیر شاه، ناتوانی وی در اداره ی کشور، تسلیم کشور به بیگانگان و... نمایانده می شود. در گزارش محرمانه ای که سفارت انگلیس به لندن مخابره می کند، سید جمال نویسنده ی نامه معرفی می شود».
3. سخنرانی برای آگاهی دادن به مردم و تحریک آنها: سید جمال تا جایی که می توانست به بیداری افکار خفتگان در ایران پرداخت. وی در تهران و در حرم حضرت عبدالعظیم با ارتباط با عناصر روشن فکر و ناراضی، مردم را علیه وضع روز تحریک می کرد. تبلیغات علنی او سبب شد که عده ای «برای حفظ جان سید» از او بخواهند که دست از تحریکات بردارد; اما او این درخواست را شدیداً رد کرد. سپس دستور دست گیری سید از طرف شاه داده شد. سید به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد و بست نشست. وی در این دوره ی توقف در تهران تکان شدیدی به افکار عمومی داد.
ب) اقدامات سید بعد از اخراج از ایران
1. نامه ای به میرازی شیرازی: اقدامات سید جمال در راه مبارزه با استبداد و استعمار و امتیازات گوناگونی که به استعمارگران داده می شد، خصوصاً امتیاز انحصاری توتون و تنباکو سبب شد که شاه طبق دستور انگلستان دستور اخراج وی را صادر کرد و با وضعیت اسف باری او را در فصل زمستان کشان کشان از حرم حضرت عبدالعظیم بیرون کشیدند و به خارج از ایران فرستادند. سید جمال به بصره رفت و مدت شش ماه در بصره ماند. در این زمان سید علی اکبر فال اسیری، داماد مرحوم میرزای شیرازی، به جرم مخالفت علنی با انحصار دخانیات به بصره تبعید شد. سید جمال ملاقات با فال اسیری را مغتنم شمرد و از طریق او نامه ای به آیت الله میرازی شیرازی نوشت و توانست به واسطه ی او میرزای شیرازی را به صدور فتوی، علیه انحصار دخانیات وادار کند. هر چند ممکن است در صدور این فتوا علل دیگری هم وجود داشته باشد، بی شک یکی از علل عمده ای که سبب صدور این فتوا شد نامه ی پرمحتوا و روشنگرانه ی سید جمال بود.
محمد محیط طباطبائی در این باره می نویسد: پیروزی میرزا محمد حسن شیرازی و میرزا حسن آشتیانی از خارج و داخل کشور در قضیه ی تنباکوی عصر ناصری با نامه ها و اقدامات سید جمال الدین آغاز شد و به ثمر رسید.
شهید مطهری(رحمه الله) دو امتیاز برجسته برای سید جمال الدین ذکر می کند. اولین ویژگی را استفاده از نهاد مستقل روحانیت شیعه، برای مقابله با قدرت های استبدادی و استعماری می داند و می نویسد: از مضمون نامه ی سید جمال به زعیم بزرگ شیعه مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی ـ اعلی الله مقامه ـ و نامه ی دیگرش، که صورت بخش نامه دارد، به سران علمای معروف و برجسته ی شیعه، این مدعا کاملا پیداست.
در قسمتی از نامه ی سید جمال خطاب به میرزای شیرازی آمده است: ... تنباکو و آنچه لازمه ی این محصول است، از مراکز کشت زارها، خانه های نگهبانان و متصدیان حمل و نقل و فروشنده ها، هر کجا واقع شده و هر جا ساخته شود به خارجی ها واگذار شده است... تو ای پیشوای دین اگر به کمک ملت برنخیزی و آنها را جمع نکنی و کشور را با قدرت از چنگ این گناه کار، ناصرالدین شاه، بیرون نیاوری، طولی نخواهد کشید که مملکت اسلامی زیر اقتدار بیگانگان در می آید. آن وقت است که هر چه می خواهند می کنند و هر حکمی دلشان خواست میدهند.
2. اقدامات او در لندن: دولت مردان ایران، چون نقش انکارناپذیر سید را در تحریک مجتهد بزرگ میرزای شیرازی می دانستند و از اقدامات او در این زمینه آگاه شده بودند «از خواب غفلت بیدار شدند و دریافتند عجب اشتباهی در تبعید سید به خارج از ایران مرتکب شده اند. لذا در صدد برگرداندن او به ایران برآمدند. باب مذاکرات سیاسی با کشور عثمانی برای اعاده ی سید جمال به ایران باز شد تا آن که با این درخواست موافقت شد. دستور تلگرافی به بصره صادر شد که سید را فوراً به ایران اعزام کنند.» اما سید جمال موفق شد به اروپا مسافرت کند. سید از عراق به سوی لندن حرکت و از آن جا با شدت بیشتری فضایح دربار ایران را بیان می کند.
سید جمال در لندن، به نوشتن مقالات و سخنرانی و اوراق چاپی بر ضد ناصرالدین شاه مشغول شد. «او در یکی از مقالاتش تحت عنوان «حکومت وحشت» حتی سلامت عقل شاه را مورد تردید قرار داد نیک نفسی یک مأمور ترک شریف و روشنفکر در «بصره» سید را از خطر اعزام به تهران و کشته شدن به دست دژخیمان استبداد ایران نجات داد. سید جمال فساد شاه و درباریان را بیان می کرد و این نوشته ها به ایران می رسید; به همین علت از ورود آثار سید به ایران جلوگیری به عمل آمد.
«تلاش پی گیر سید علیه استعمار به ثمر می رسد و بالاخره میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را صارد می کند.» آیت الله میرزای شیرازی این گونه فتوا داد: الیوم استعمال توتون و تنباکو به ایّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
عاقبت شاه مجبور شد در چهارم جمادی الثانی 1309 برابر با 5 دی ماه سال 1271 امتیاز را لغو کند و معادل 500000 لیره ی انگلیسی از بابت خسارت به کمپانی انگلیسی بپردازد و برای پرداختن این مبلغ دولت مجبور گردید که از بانک شاهنشاهی در 28 رمضان 1309 هـ. ق مبلغ مزبور را قرض نماید و این اوّل قرضی بود که دولت ایران از خارجه می نمود.
با تلاش های مجدانه و همه جانبه ی سید جمال، دولت ایران مجبور شد یکی از ننگین ترین امتیازاتی که به کشورهای بیگانه داده بود را لغو کند. و نام سید جمال الدین اسدآبادی را به عنوان یکی از مخالفین سرسخت این امتیاز در تاریخ این مرز و بوم جاودانه سازد.
غروب غمافزا
سید جمالالدین اسدآبادی روز سه شنبه 19 اسفند 1275 هجری شمسی مطابق با 5 شوال 1314 هجری قمری و 9 مارس 1897 میلادی پس از گذشت چهارسال از ورود به مرکز خلافت اسلامی و تلاش فراوان در این کشور جهت ایجاد اتحاد اسلامی، با دسیسه سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی، مسموم شد و جان به جانان سپرد و خاکیان را بدرود گفت. پیکر پاک سید با احترام مردم ترکیه در قبرستان «شیخ لرمزاری» در شهر بندری استانبول به خاک سپرده شد./907/د101/ح
منبع: فصلنامه مصباح