اختلافات بین ایران و عربستان سیاسی است نه مذهبی/ داعش واکنش غرب به بیداری اسلامی است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، کشورهای اسلامی به خصوص منطقه خاورمیانه، روزها و ماههای پر چالشی را پشت سر میگذارند. اعتراضات سال 2011 که جمهوری اسلامی آن را «بیداری اسلامی» تعبیر کرد، از یک طرف با گفتمان لیبرالی از اسلام روبهرو شده و از طرف دیگر، پدیده اسلام تکفیری نیز آن را به چالش کشیده است. برای بررسی این چالشها به خصوص بعد از تکمیل اجرای توافق هستهای ایران با 1+5 و تنشهای اخیر تهران - ریاض، با حجتالاسلام والمسلمین محسن قمی معاون ارتباطات بینالملل دفتر رهبر انقلاب به گفتوگو نشستهایم. وی معتقد است که غرب چون نتوانسته با قدرت گرفتن تفکر اسلامی و بیداری اسلامی رویارو شود، مدلی بدلی برای آن به وجود آورده است. حجتالاسلام والمسلمین قمی همچنین اختلافات بین ایران و عربستان را نیز سیاسی و نه مذهبی میداند.
بحث را از بیداری اسلامی شروع کنیم. جهان اسلام به لحاظ چالشها و تنشهایی که پشت سر میگذارد وضعیت چندان مناسبی ندارد و حتی این را به جنگهای 30 ساله اروپا شبیهسازی کردهاند. اخیراً هم اوباما در نطق سالانهاش گفت چالشی که الان خاورمیانه با آن روبهرو است. یک دهه دیگر ادامه خواهد داشت با توجه به اینکه شما بحث «ظهور ابرقدرت امت اسلامی» را مطرح کردهاید، چالشهای فعلی نسبتش با ظهور چنین ابرقدرتی چیست؟
این دو مسئله یکی ظهور ابرقدرت اسلامی و دومی هم مشکلات داخلی که الان در درون جهان اسلام شکل گرفته اشاره به یک موضوع دارند؛ از نظر فلسفی و تاریخی که قرآن «اصحاب تکاثر» را در مقابل جبهه دیگری مطرح میکند که «اصحاب کوثر» هستند.
قدرتهای متکاثر قدرتهایی هستند همانند امریکا که مسلط بر جهان هستند و قدرت اقتصادی و رسانهای جهان را در اختیار دارند و همچنین قدرت علم و فناوری نیز در کنترل این کشورهاست، بنابراین نوعی بیعدالتی در سطح جهانی و عرصههای مختلف اقتصادی، علم و فناوری، سیاسی و فرهنگی و به ویژه عرصههای جنسیتی را شاهد هستیم. ظلمی که امروز به جنس زن میشود در تاریخ بشر بیسابقه است، امروز بردهداری مدرن یا بردهداری جنسی یکی از پردرآمدترین تجارتهایی است که در جهان وجود دارد که محصول همین فرهنگ تکاثر است در مقابل جبهه کوثر که البته برای خودش زمینههایی دارد از جمله خسته شدن افکار عمومی مردم جهان از مدیریت کره خاکی به دست چند کشور محدود، ظلم و بیعدالتی که در دنیا وجود دارد، علاقه و تشنگی جهانی به معنویت و عقلانیت و اخلاق و مدیریت جدیدی که بتواند انسانها را از این تبعیضها رها کند.
آنچه در این دوران بیداری اسلامی شاهد هستیم تضعیف شدن قدرت ارباب تکاثر و افزایش توان جبهه کوثری است، به این معنا که شما میبینید هر چند امریکاییها بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی مدعی رهبری واحد جهان بودند، ولی در این عرصه شکست خوردند. امروز هیچکس باور نمیکند که مدیریت واحد جهانی تحتنظر امریکا قابل تحقق باشد. خوشبینانهترین حالت وجود چندین قطب است.
از طرف دیگر، شکست امریکا در پروندههای منطقهای مسئله مهمی است، امریکا در پرونده افغانستان، عراق و الان هم در سوریه و لیبی باناکامی مواجه شده و نتوانسته به هیچ کدام از اهداف خود برسد. دلیلش هم این است که حرکت امریکاییها یک حرکت غصبی است یعنی برخلاف جریان آب است و به همین دلیل مردم مسلمان به صورت طبیعی مخالف نظام سلطه هستند و اگر چند روزی هم براساس تبلیغات مسیری را طی کنند دوباره به مسیر طبیعی خود برمیگردند.
با این اوصاف معتقدید که وضعیت چالشی که جهان اسلام با آن روبهرو است، گذراست؟
این را در نتیجهگیری عرض میکنم. بیداری اسلامی امر جدیدی نیست و حدود دو قرن است در منطقه رواج دارد اما بیداری اسلامی لزوماً مساوی با به دست گرفتن قدرت سیاسی نیست یعنی بیداری اسلامی یک حرکت فطری و اجتماعی است نه حرکتی برای به دست گرفتن قدرت تا اگر جایی قدرت از دست رفت بگوییم بیداری اسلامی با مشکل روبهرو شده است. البته بیداری اسلامی در برخی کشورها هم توانست خودش را به عرصه قدرت هم نزدیک کند که خیلی زود دشمنان متوجه این مسئله شدند و سعی کردند با آن مقابله کنند.
اجازه دهید به مصر به عنوان یک نمونه اشاره کنیم. یکی از جاهایی که بیداری اسلامی سعی کرد قدرت را به دست بگیرد مصر بود، اما وقتی اخوانیها به رهبری مرسی به قدرت رسیدند رفتارهایی از خود نشان دادند و این فرضیه تقویت شد که ظاهراً اندیشه اسلامگرایی سنی وقتی به قدرت نزدیک میشود، گرایش فرقهای پیدا میکند و بحث سنی و شیعه را دنبال میکند، نظر شما در این باره چیست؟
من در این جهت با نظر شما موافق نیستم. به نظر من مشکل مصر عملکردی بود و البته این واقعیتی است که اگر در مصر با رهبری معتدل مجرب مردمی روبهرو بودیم، وضعیت خیلی فرق میکرد. اصلاً یکی از امتیازات ما در جمهوری اسلامی و در انقلاب اسلامی که بخشی از بیداری اسلامی است، وجود رهبری بود. ما رهبری داشتیم که چند روز بعد از پیروزی انقلاب یاسر عرفات را به عنوان رهبر فلسطینیان در کشور پذیرفت و به قول خود یاسر عرفات، این اولین باری بود که وقتی هواپیماهای اف14 بلند میشدند نه برای زدن فلسطین بلکه برای حمایت از فلسطین بلند میشدند. عرفات پس از ورود به تهران با رهبر ایران ملاقات کرد و همچنین در میدان فلسطین مقابل سفارت اسرائیل سخنرانی کرد. فرزند امام سیداحمد آقا بدون مماشات کنار ایشان ایستاد و بعد کلید سفارت اسرائیل را تحویل گرفتند و به یاسر عرفات دادند. این حد از شجاعت رهبری، جایگاه خاص خودش را داشت که در همین راستا شاهد بودیم که شش ماه بعد امام روز قدس را اعلام کردند و باز در همین امتداد مقام معظم رهبری هم فرمودند هر کس بخواهد مقابل اسرائیل بایستد ما حمایتش میکنیم. اگر این صراحت لهجه و شجاعت در رهبران کشورهای دیگر از جمله مصر وجود داشت شاید روند جریانات و اتفاقات در این کشور به شکل دیگری رقم میخورد. ولی مماشات بیجهت و استفاده نکردن از نیروهای مردمی که در اختیار داشتند باعث بعضی از این مشکلات شد. البته فکر میکنم اینها مقطعی است و شعور و آگاهی مصر مجدداً مسیر حرکت بیداری اسلامی را ادامه خواهد داد.
پس جمعبندیای که از مجموع صحبتهای شما به نظرم میرسد این است که جنابعالی به بیداری اسلامی یک جنبه تاریخی دادید و یک جنبه فکری، اندیشهای و اجتماعی. این را میپذیریم، ولی به هرحال داعش یک پدیده اجتماعی (هر چند غیرمسلط) است. این پدیده را در زمینه بیداری اسلامی چطور تفسیر میکنید؟
نظام سلطه در کشورهای اسلامی وقتی حضور پیدا میکرد یا میگفت ما برای حفاظت از منافع ملی آمدهایم یا اینکه میگفت میخواهیم از حقوق بشر حفاظت کنیم، یعنی اینکه آنها مجبور بودند ادبیاتشان را عوض کنند و برای رسیدن به اهداف خود از شاخههای جنگطلب و دروغین اسلامی مثل داعش استفاده کنند که خودش مدعی اجرای شریعت اسلامی است. این نشان میدهد که به هرحال، تفکر اسلامی و بیداری اسلامی قدرت گرفته است و چون نتوانسته مستقیماً با تفکر اسلامی مبارزه کند، بیاید مدل بدلی این تفکر را به عنوان مزدور خودش به میدان آورد.
منظورتان این است که داعش واکنش غرب به جریان بیداری اسلامی است؟
داعش روش سوءاستفاده آنهاست. شک نکنید داعش بدون پشتوانه غرب هرگز داعش نمیشد و در اعترافات مقامات امریکاییها هم هست که ما از کنار داعش عامدانه با یک تصمیم حضور داشتیم. داعش برای غرب یک سرمایه راهبردی است و نکته دیگر که رهبر معظم انقلاب در صحبتشان اشاره کردند این است که در تحلیل مؤسسات و اندیشکدههای راهبردی هم وجود دارد که غربیها میگویند و دشمنشان داعش نیست، اسلام هم نیست، بلکه میگویند دشمن ما اسلامگرایی است. این اسلامگرایی یعنی کسانی که میخواهند احکام اسلام را اجرا کنند چه با استفاده از ابزار مسالمت آمیز و چه با استفاده از ابزار خشونت. غربیها هر دو را میگویند. اسلامگرایی یا همان بیداری اسلامی که آنها را نگران کرده حرکتی است که در سالهای اخیر شاهد رشدی چشمگیر بوده است؛ البته این رشد با مشکلاتی جدی هم مواجه شده که ناشی از دو عامل «مداخله بیگانگان» و «برخوردار نبودن از رهبران مجرب و مردمی و شجاع» بوده اما معنایش این نیست که اگر با موانعی برخورد کرد، متوقف میشود بلکه چون یک حرکت طبیعی منطبق با فطرت است ادامه مییابد.
کمی هم به حوادث جاری البته در همین زمینه بپردازیم. همانطور که شما هم مستحضرید، دو ماه قبل حوادث نیجریه و دستگیری شیخ زکزکی اتفاق افتاد و بعدهم شاهد صدور حکم شیخ نمر بودیم که تبعات خاص خودش را داشت، از جمله اینکه تنشهای بین ایران و عربستان به اوج رسید و تا الان هم ادامه دارد. البته قبل از اینها هم جنگ یمن بود که از فروردین ماه 1394 شروع شده است. به نظرتان آیا مجموع این حوادث را ما میتوانیم در قالب یک فرضیه به هم وابسته بدانیم؟ البته ممکن است بگویید که خیر هر کدام از اینها یک حادثه مجرد است.
یک اصل در مسائل سیاسی همین است که ارتباط حوادث مختلف را با یکدیگر پیدا کنیم و هیچ موقع به حوادث سیاسی، جزیرهای و جدا نگاه نکنیم. اینها امور به هم پیوسته هستند و لایههایی دارند. مقدمتاً باید بگویم که ما در شرایط کنونی شاهد سه گفتمان در منطقه خودمان هستیم. یک گفتمان لیبرالیسم غربی است که منطقش روشن است و بحثهایی مثل اصل آزادی، حقوق بشر و تعدد مذهبی (پلورالیسم) را هم در عرصه اخلاق و هم در عرصه دین و مذهب را مطرح میکند. گفتمان دیگر، گفتمان وهابیت است که نقطه اوج این گفتمان هم پدیده داعش است.
نگفتید نماینده گفتمان اول چیست؟
قدرت شاهزادگان سعودی است که مقام معظم رهبری تعبیر زیبای مست قدرت، شهوت و ثروت هستند را برایشان به کار بردند اما گفتمان سوم در منطقه گفتمان مقاومت است که ستاره و نماد آن هم سیدحسن نصرالله میشود. دو گفتمان اول از یک خانواده هستند یعنی هم وهابیت و هم گفتمان لیبرالیسم امریکایی از یک خانواده هستند. امریکاییها مدعیاند ما یکسری ارزشهایی داریم که این ارزشها جهانی هستند و حق داریم برای توسعه این ارزشها از زور هم استفاده کنیم هرچند تعدادی بیگناه هم کشته شوند. این منطق را وقتی با منطق عربستان یا وهابیت مقایسه کنید، شباهتهای زیادی دارند. داعش هم میگوید ما یکسری ارزشها داریم که اسلامی و جهانی هستند و ما حق داریم برای توسعه این ارزشهای جهانی از زور استفاده کنیم.
اما گفتمان مقاومت در گوشه و کنار دنیا به شکلهای مختلفی بروز کرده که مرکز آن امروز جمهوری اسلامی است. اگر بخواهیم گفتمان مقاومت را به خیمهای تشبیه کنیم باید بگوییم این خیمه در جمهوری اسلامی بنا شده و با طنابهایی به گوشه و کنار دنیا این ستونش متصل است مثل عراق، نیجریه، یمن و غیره که هر کدام شل شود، استقامت ستون اصلی را مورد خدشه قرار میدهد.
یکی از پایههای مقاومت در نیجریه است که نزدیک به 15 میلیون شیعه دارد. در مراسمهای مختلف شرکت میکنند از جمله در روز قدس و همانطور که میدانید سال گذشته در جریان برگزاری این مراسم تعدادی از طرفداران اهل بیت به شهادت رسیدند که سه نفر از آنها فرزندان زکزکی بودند و یک سال بعد باز به تجمع شیعیان نیجریه حمله میشود که باز سه نفر دیگر از فرزندان ایشان به شهادت میرسند. چه رابطهای بین شرکت در راهپیمایی قدس و شهید شدن اینها وجود دارد؟ چیزی که اینها را به هم پیوند میدهد همین فرهنگ مقاومت است؟
همین مسئله را به نوعی دیگر در یمن شاهد هستیم. در طول 10 ماه گذشته هزاران نفر را شهید کردند و سیاست سرزمین سوخته را در این کشور پیاده میکنند و دست به نسلکشی میزنند اما مجامع بینالمللی در مقابل این همه جنایت سکوت میکند فقط به خاطر اینکه فرهنگ مقاومت از بین برود. این مسئله در جاهای دیگر هم مصداق دارد و ما نگران هستیم که گروههای مقاومتی که در سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی هستند مورد تهدید قرار بگیرند.
در رابطه با روابط ما با عربستان، به هرحال طی هفتههای اخیر درگیری تنشی بیسابقه یا حداقل کمسابقهای را شاهد بودیم. به نظرتان با توجه به اینکه به هرحال هر دو کشور مسلمان هستند و رویارویی از این بیشتر هم به صلاح نیست، راهحل چیست؟
بهرغم اظهارات سخیف و بیمنطقی که مسئولان عربستان دارند مسئولان ما همیشه دعوت به آرامش و دوری از تنش کردهاند. یکی از این رؤسای جمهوری که چند وقت قبل با حضرت آقا ملاقات داشتند از حضرت آقا سوال کردند که شما که با مسیحیت مذاکره میکنید، چرا گفتوگوی بین شیعه و سنی ندارید؟ حضرت آقا فرمودند ما جهان اسلام را یک مجموعه واحد میدانیم. ایشان تاکید کردند مشکلاتی که ما با عربستان داریم مذهبی نیست اصولاً ما در منطقه جنگ مذهبی نداریم هر چه که هست مسئله سیاسی است. البته عربستان خیلی دوست دارد این جنگ را مذهبی جلوه دهد به خاطر اینکه در مسائل سیاسی شکست خورده است. سعودیها سعی میکنند به جای امت اسلامی از طریق امت سنی یارگیری کنند. در کنار عربستان، اسرائیل هم سعی میکند از این اختلافات سیاسی استفاده کند و جنگ طایفهای را در منطقه دامن بزند. اعدام شیخ نمر و حوادثی که در عربستان پیش میآید ناشی از بیتجربگی حکام عربستان و همچنین مست بودن آنها از قدرتشان و مزدوری آنها نسبت به اسرائیل و نظام سلطه جهانی است. اینها دارند اوامر آنها را خواسته یا ناخواسته اجرا میکنند و البته تجربه ما هم نشان میدهد که این مسائل خیلی گذراست و زود از بین میرود؛ چراکه عربستان در جایگاهی نیست که بتواند این فتنهای که خودش به راه انداخته را ادامه دهد و از طرف دیگر این فتنه گریبانگیر خودش میشود.
اخیراً به صورت بیسابقهای شاهد انتشار گزارشهایی در رسانههای غربی درباره رابطه با وهابیسم و عربستان سعودی هستیم که تقریباً در تمامی آنها به نقش مخرب این سیاستها و خطرهای ناشی از آن اشاره شده است، به نظر شما چگونه میتوانیم از این تحول جدیدی که در افکار عمومی دنیا ایجاد شده استفاده کنیم؟
واقعیت این است امروز شاهد طوفانی در افکار عمومی غرب علیه عربستان هستیم، این طوفان ناشی از این است که جریانات تروریستی که اخیراً در منطقه به وجود آمده و عواقب آن دامن غربیها را هم گرفته از نظر فکری منتسب به تفکر وهابیت هستند که ریشهاش در عربستان است. در واقع به ریشههای عقیدتی و ایدئولوژیکی گروههایی مانند القاعده، بوکوحرام و داعش به وهابیت بر میگردد. علاوه بر این گروههایی به صورت مستقیم و غیرمستقیم از حمایت مالی و اقتصادی سعودیها برخوردار هستند. اما حاکمان سعودی امروز در یک بحرانی قرار گرفتهاند که اگر بخواهند با این گروههای تروریستی در داخل عربستان مقابله کنند مشکل داخلی برایشان پیش میآید، یعنی توان مقابله با این تفکرات وهابی را در داخل کشورشان ندارند و اگر بخواهند مقابله نکنند افکار عمومی دنیا را علیه خودشان چگونه مدیریت کنند؟ به همین دلیل، با راهاندازی ائتلاف علیه تروریسم راه فرار به جلو را در پیش گرفتند که البته این برای افکار عمومی دنیا قابل قبول نیست.
اما اینکه ما چه کاری میتوانیم انجام بدهیم باید بگویم بین افکار عمومی غرب و جریان حاکم بر افکار عمومی غرب و سیاستمداران غربی تفاوت قائل شویم. سیاستمداران غربی از قدیم میدانستند که این کار عربستان است و چیز جدیدی نیست ولی افکار این را نمیدانستند. ما باید در کنار آن برخورد محکم و مقتدری که در برابر نظام سلطه جهانی داریم، یک برخورد روشنگرایانه و مبتنی بر عاطفه و منطق با افکار عمومی داشته باشیم؛ یعنی همین کاری که حضرت آقا در نامههایی که به جوانان مینویسند. ما هر چقدر بتوانیم این گفتوگو را با افکار عمومی دنیا افزایش داده و خطرات این نگاه تروریستی را نشان دهیم و گفتمان اصیل اسلامی که گفتمان مبتنی بر منطق عقلانیت و اخلاق است را به نحو احسن نشان دهیم طبعاً در آینده میتوانیم از شر تفکر وهابیت در منطقه کمتر آسیب ببینیم.
به نظرتان بحث توافق هستهای ایران با شرایط فعلی منطقه چه نسبتی دارد. اگر بخواهیم صریحتر بپرسیم، به هرحال بعضیها ممکن است اینطور تعبیر کنند که جمهوری اسلامی با طرف غربی حداقل در یک زمینه حاضر شده که مصالحه کند و در مراحل بعدی هم برجام را به مسائل منطقه تسری بدهد. امروز برجام هستهای مطرح شد و فردا همین مدل را به سوریه، عراق و جاهای دیگر تسری بدهیم. به نظرتان، مصالحههایی که میکنیم با بحث بیداری اسلامی چه نسبتی دارد؟ هم مسیرند یا خیر؟
ما واقعاً باید شاکر خداوند متعال باشیم که در این فرآیند مذاکرات هستهای یک مسئله برای افکار عمومی دنیا روشن شد که اتهاماتی که در خصوص سلاح هستهای ظرف بیش از 10 سال علیه جمهوری اسلامی زدند بیپایه و اساس بوده است. ما دنبال تکنولوژی هستهای هستیم اما برای اهداف صلحآمیز و استفاده در فناوریهای جدید کشاورزی، انرژی، دارویی و شیرین کردن آب و دهها نیازی که کشور احتیاج دارد اما به صورت کلی سیاستی که جمهوری اسلامی در همه مسائل بینالمللی دارد مبتنی بر چند اصل است، اصل اول اینکه ما نسبت به امریکا بیاعتماد هستیم. سوابق امریکا نشان میدهد که اصلاً قابل اعتماد نیست .
اصل دوم اینکه ما اهل تسلیم هم نیستیم که بخواهیم از حقوق حقه ملت ایران در هر زمینه از جمله مسئله هستهای کوتاه بیاییم مسلماً این کار را نخواهیم کرد و با استشهاد و استناد به هیهات مناالذله تسلیم نمیشویم.
اصل سوم اینکه ما به استقبال بحران هم نمیرویم بالاخره مملکت احتیاج به پیشرفت دارد و مردم نیاز دارند که زندگیشان تامین شود و اینها در سایه بحرانهای غیرضروری حاصل نمیشود. از مجموع اینها یک اصل چهارمی نتیجه گرفته میشود که همان بحث سیاست بازدارندگی فعال است؛ یعنی ما باید کاری کنیم که دشمنان اصلاً توهم اینکه بخواهند نسبت به ما تعارض کنند را به ذهنشان راه ندهند. ترجمه این سیاست در مذاکرات هستهای خود را نشان داد. ما از یک طرف قدرت فناوریمان در عرصه هستهای غنیسازی 3 درصد، 5 درصد و گاهی تا 20 درصد انجام شد، از سوی دیگر وحدت ملی مردم که همه یکپارچه در مسئله هستهای ایستادگی کردند و از همه مهمتر رهبری مقتدر و دوراندیش مقام معظم رهبری که این جریان را هدایت کردند، این زمینه را پیش آورد که ما اگر قدرت و اقتدار خودمان را داشته باشیم دشمنان مجبورند با ما کنار بیایند.
البته ما عقبنشینیهایی هم در مواضعمان انجام دادیم و از همین جهت، این بحث در بخشی از جامعه مطرح است که فناوری هستهای را تا جایی جلو بردیم ولی حالا در جاهایی هم عقبگرد کردهایم؛ مثلاً سانتریفیوژهایمان 19 هزار بود ولی حالا به سطح 5 هزار رضایت دادهایم. غنیسازی هم تا 20 درصد رفتیم ولی نهایتاً قبول کردیم فعلاً در سطح 5 درصد باشد. این تعدیل بعضی وقتها قابل هضم نیست.
در مذاکره طبعاً یک جایی طرف کوتاه میآید و یک جایی پیشرفت میکند که صورت طبیعی هر مذاکرهای است. نکته اساسی و راهبردی برای ما اصل پذیرش غنیسازی است و اینکه این غنیسازی در داخل خاک ایران بود و همچنین تأکید بر این بود که تحقیق و توسعه نباید متوقف شود.
آنچه در این شرایط پسابرجام مهم است دو نکته است یک نکته برمیگردد به دولتمردان که قدر دانشمندان هستهای را بدانند. اینها هستند که افتخار را برای ایران پدید آوردند. دولتمردان کاری کنند که به تدریج آثار این تکنولوژی هستهای در زندگی روزمره مردم نمایان شود، یعنی زمینه تحقیقات و پژوهش را فراهم آورند تا در کشاورزی، داروسازی، پزشکی و شیرین کردن آب و... آثار خود را نشان دهد و مردم نتایج ملموس آن را در زندگی خود ببینند. نکته دوم هم این است که ما همه این دستاوردها را در شرایط بیاعتمادی کامل به امریکا و مقاومت در برابر امریکا به دست آوردیم و نباید این مسئله را فراموش کنیم.
من جواب سوال آخرم را نگرفتم. به طور خلاصه در زمینه بحث بیداری اسلامی، بالاخره بحث توافق کجا قرار میگیرد؟
این فرهنگ این حقیقت را به ما میفهماند که اگر با اقتدار در مسائل مختلف ظاهر شویم نظام سلطه چارهای جز کوتاه آمدن در برابر بیداری اسلامی ندارد، امریکا توان آن را ندارد که در برابر جریان بیداری اسلامی و مقاومت مردم منطقه ایستادگی کند، نمونه بارزش مسئله هستهای است که در جریان آن مردم، رهبری و دانشمندان ما مقاومت کردند و این پیروزی به دست آمد. خود رئیسجمهور امریکا به صورت صریح گفت اگر ما میتوانستیم پیچ و مهره را جمع میکردیم اما به خاطر اقتدار ملت نتوانستند. اگر همه ملتهای اسلامی به سمت افزایش اقتدار علمی، فناوری و وحدت ملی خود و رهبریهای فرزانه باشند طبعاً بیداری اسلامی سرعت بیشتری خواهد گرفت./998/102/ب3
منبع : روزنامه جوان