جهل و نادانی سبب پیدایش انحرافات
به گزارش خبرگزاری رسا در شیراز، علت تمام انحرافات عالم از بدو پیدایش تا کنون در دو عامل منحصر است؛ یکی جهل و نادانی و دیگری هوا پرستی.
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه پنجاهم نهجالبلاغه میفرماید: «همانا آغاز و پدید آمدن فتنهها، هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نو آوری که قرآن با آن مخالف است و گروهی با دو انحراف یاد شده بر گروه دیگر سلطه ولایت مییابند که بر خلاف دین خداست، پس اگر باطل با حق مخلوط نمیشد بر طالبان حق پوشیده نمیماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت زبان دشمنان قطع میگردید؛ اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآویزند. آن جاست که شیطان بر دوستان خود چیره میگردد و تنها آنان که مشمول لطف و لطف پروردگارند نجات خواهند یافت».
در طول تاریخ، تقریباً تمامی ملل دنیا به این دو عامل انحراف مبتلا بوده و هستند و مسلمانان نیز از ین دو قاعده مستثنا نبودهاند. در عرفان نیز کسانی دانسته و آگاهانه امور باطلی را از پیش خود اختراع کرده و کسانی دیگر در اثر جهل و بیاطلاعی این روشهای باطل را پذیرفته و آنها تبعیت کردهاند.
بهتدریج در طول قرنها همین روشهای باطل از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و تا آن جا رسیده که امروز ما شاهد فرقهها، مرامها و مسلکهای مختلف و متنازعی هستیم که هریک دیگری را نفی میکند و مدعی حق بودن خود و باطل بودن دیگران است. در این میان کمتر فعالیت و حرکتی برای تمیز حق از باطل صورت میگیرد و هرکس به آن چه در دست دارد دل خوش کرده و به همان اکتفا میکند.
معمولاً در این معرکه تعصبات قومی و فرقهای حرف اول را میزند و هر فرقهای با حمایت و تبعیت از مرام و مسلک خویش، سایر مرامها و فرقهها را تخطئه میکند.
یکی از این فرقههای انحرافی که از جهل و هواپرستی استفاده کرده و سوار بر بال احساسات مردم شده و در طول تاریخ اسلام همواره مورد بحث بوده است، فرقه ضاله صوفیه است.
پيشوايان راستين اســلام كه حافظان دیناند، بيــش از همه بــا افكار انحرافــي و بدعتها مبارزه میکردند و پيروان خويش را از پيروي صوفيــان و هر گروه باطــل ديگر بر حذر میداشتند و در اين باره احاديث فراواني از معصومين(ع) وارد شــده است.
تا آن جا كه مرحوم شيخ حر عاملي (متوفاي ۱۱۰۴ هجری قمری) صاحب كتاب وسایل الشــيعة در كتاب مستقلی به نام «الاثني عشرية» رواياتی در انكار و نكوهش آنان نقل كرده است. در اينجــا چندين حديث از كتــب معتبر كه مورد اعتماد علماي شــيعه است، نقل میکنیم:
پیامبر اکرم(ص) از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده است: روز قیامت بر امتم برپا نشود تا آنکه قومی از امت من به نام «صوفیه» برخیزند، آنها از من نیستند(و بهرهای از دین ندارند) و آنها برای ذکر دور هم حلقه میزنند و صداهای خود را بلند میکند به گمان این که بر طریقت و راه من هستند؛ در حالی که آنان از کافران نیز گمراهتر و اهل آتشاند و صدایی مانند عرعر الاغ دارند.(۱)
از این روایت معلوم میشود که صوفی گری در زمان پیامبر(ص) نبوده و حضرت بهعنوان خبر دادن از آینده ذکر کردهاند که بعدها چنین فرقهای در میان امت پیامبر(ص) پیدا خواهد شد و این معجزه دلیل صحت آن حدیث است.
همچنین در روایت تصریح شده است که آنان بر طریق پیامبر نیستند و از کفار نیز گمراهترند.
پیامبر اکرم در روایتی دیگر از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است؛ آن جا که در اثنای سفارشهای خود به ابوذر فرمود:«ای اباذر، در آخرالزمان قومی پیدا میشوند که در تابستان و زمستان لباس پشمی میپوشند و این عمل را برای خود فضیلت بر دیگران(و نشانه زهد و پارسایی) میدانند. آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن میکنند».(۲)
روشن است قومی که به پشمینه پوشی و خرقه صوف معروف هستند و خود را بهتر از دیگران میدانند همین صوفیان و درویشان هستند.
از احمد محمد بزنطی روایت کردهاند که مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: در این زمان قومی پیدا شدهاند که به آنها صوفی میگویند. در باره آنان چه میفرمایید؟
امام در پاسخ فرمودند:«آنها دشمن ما هستند، پس هر کس به آنها میل کند، از آنان است و با آنها محشور خواهد شد و بهزودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت ما میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند، خود را به ایشان شبیه کرده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأویل میکنند. بدان که هر کس به ایشان تمایل نشان دهد؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را انکار و رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم(ص) با کفار جهاد کرده است.(۳)
از این روایت چند نکته استفاده میشود:
الف) تا زمان امام صادق(ع) در میان مسلمانان صوفی نبوده و از آن به بعد پیدا شده است؛ پس اگر کسی اصحاب پیامبر(ص) یا امیر مؤمنان(ع) را صوفی بنامد، دلیل بیاطلاعی او است.
ب) این خبر کرامتی از امام صادق(ع) است که از ساده لوحان زمان خبر میدهد؛ آنجا که میفرماید«ادعای محبت ما میکنند و حال آن که به دشمنان ما مایل هستند» که مراد، صوفیهای به ظاهر شیعه است که دعوی محبت اهل بیت(ع) میکنند.
به سند صحیح از«بزنطی» و «اسماعیل بن بزیع» از امام رضا(ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود:« هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و با زبان و دلش انکارشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار کند، گویا در حضور رسول خدا(ص) با کفار جهاد کرده است.(۴)
از این روایت استفاده میشود که هر فرد شیعه موظف است اگر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آمد، با زبان و دل آنان را تقبیح کند.
به سند معتبر از«حسین بن سعید» روایت شده است که گفت: از حضرت رضا(ع) درباره صوفیه سؤال کردم و ایشان فرمود«کسی قائل به تصوف نمیشود مگر از روی خدعه(و مکر) یا گمراهی یا حماقت؛ اما اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد(تا از شر آنان در امان بماند) بر او گناهی نیست؛ و علامتش این است که به نام اکتفا کند و به چیزی از عقاید باطلش قائل نشود».(۵)
این روایت صراحت دارد در این که به هیچ وجه جایز نیست کسی خود را صوفی بنامد؛ مگر از روی تقیه. همچنین دلالت دارد بر این که عقاید آنان باطل است و اگر احیاناً یک دسته صوفی سالم وجود که عقاید آنها صحیح بود، امام آن را بیان میفرمود.
حال این سؤال مطرح میشود،چطور کسانی که خود را پیرو اهل بیت(ع) میدانند بر خلاف دستورات و سخنان صریح پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به تعصب و لجاجت ادامه میدهند و بر پیروی از این فرقه ضاله و انحرافی ادامه میدهند./101/919/ب1
1) سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸.
2) وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۰۸.
3) اثنی عشریه، ص ۳۳.
4) سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۷.
5) اثنی عشریه، ص ۳۳.