۰۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۴
کد خبر: ۴۶۳۵۹۲

بررسی نظریه ارتباطات متعالیه

محمد علی غمامی

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، دکتر محمدعلی غمامی با مطالعه تطبیقی نظریه ارتباطات صدرایی و نظریه غربی ارتباطات کوشیده است که این مساله پاسخ دهد که با وجود تکنولوژی‌‏های ارتباطی فروان، چرا ما همچنان در برقراری ارتباط مشکل داریم.

وی در این باره گفت: کاستلز در مورد شبکه‌‏های اجتماعی تعبیر «فردگرایی شبکه‏‌ای» را بکار می‏‌برد؛ یا اصطلاح معروف دیوید رایزمن با عنوان «جماعت‏‌های تنها». این تعبیرها وقتی وارد فلسفه می‏‌شوند، دو تعبیر مهم بوجود می‌‏آید؛ اولین تعبیر، تعبیری است که جان لاک در کتاب «جستار در باب مفاهمه بشری» از آن به عنوان «شکست ارتباط» یاد می‏‌کند و معتقد است که اساساً ارتباط در حوزه انسانی شکست خورده است. تعبیر دوم از هوسِرل با عنوان «خودتنها انگاری» است؛ یعنی انسان هنوز تنهاست.

غمامی در خصوص سنت‌‏های نظریه ارتباطات معتقد است: در این خصوص، تحلیل‏‌های زیادی وجود دارد که معروفترین آنها تحلیل «کریگ» است. کریگ معتقد به هفت سنت ارتباطی است که در هر کدام از این سنت‏‌ها، یک نوع کنش خاص رخ می‏‌دهد. این هفت سنت عبارتند از:

-سنت سخنوری: که در آن کنش سخنرانی اتفاق می‏‌افتد.

-سنت نشانه‌شناختی: کنش آن، به اشتراک گذاشتن معنا از طریق نشانه‌هاست.

-سنت پدیدارشناختی: کنش آن، تجربه همدلانه با دیگری از طریق گفتگو است.

-سنت سایبرنتیک: کنش آن، پردازش اطلاعات است.

-سنت اجتماعی-روانشناختی: کنش آن، تأثیرگذاری بر همدیگر است.

-سنت اجتماعی-فرهنگی: کنش آن، ایجاد نظم اجتماعی از طریق نمادهاست.

-سنت انتقادی: کنش آن، به چالش کشیدن نابرابری در گفتار است.

غمامی با اشاره به متون فلسفی غرب می‌گوید: پنج کتاب فلسفی مؤثر بر نظریه ارتباطات در غرب وجود دارد و این کتاب‏‌ها عبارتند از: کتاب «گرگیاس» افلاطون، کتاب «رتوریک» ارسطو، کتاب «جستار در باب فاهمه بشری» جان لاک، کتاب «گراماتولوژی» ژاک دریدا و کتاب «تأملات دکارتی» ادموند هوسِرل.

کتاب «گرگیاس» افلاطون، گفتگوی سقراط با یک سوفیست به نام گرگیاس است. گرگیاس معتقد است که دستیابی به معرفت امکان‌‏پذیر نیست و اگر هم ممکن باشد، قابل اشتراک‏‌گذاری نیست. گرگیاس خطابه را اینگونه توضیح می‏‌دهد: قدرتی است که در سایه آن، انسان‏‌ها می‏‌توانند در محکمه، قاضی را وادار به قبول گفته‌‏های خود سازند و در مجلس شورای شهر، مردم را با خود همراه گردانند. این خطابه برای اقناع دیگران است؛ نه برای کشف حقیقت و رسیدن به یقین.

در این کتاب، سقراط برخلاف گرگیاس شروع به صحبت می‌‏کند و تلاش می‏‌کند که اثبات کند، اولاً چیزی وجود دارد. ثانیاً معرفت به آن امکان‏‌پذیر است و سوم اینکه آن معرفت، قابل اشتراک‌‏گذاری است؛ و از آنجا کنشی را با عنوان دیالکتیک در برابر خطابه اضافه می‏‌کند و دیالکتیک را اینگونه تعریف می‏‌کند: دیالکتیک چیزی است که ما بتوانیم در مسائل متکثر، یک مسأله واحد را پیدا کنیم و کسی که توانایی برگرداندن کثرت به وحدت را داشته باشد، این فرد، اهل دیالکتیک است.

وی بر این باور است: بخش اعظمی از نظریه‌‏های موجود، متأثر از نگاه جان لاک است. یکی از مهمترین پایه‌‏گذاران تجربه‌گرایی، لیبرالیسم فلسفی و پوزیتویست معرفتی، جان لاک است. در حوزه ارتباطات نیز جان لاک مباحث مهمی دارد. جان لاک در کتاب «جستار در باب فاهمه بشری» بحث انتقال ارتباطات را مطرح می‏‌کند. بدین معنی که برداشت ما تا قبل از جان لاک، انتقال پیام از نقطه‏‌ای به نقطه دیگر نبوده و تنها بحث اشتراک مطرح بوده است؛ اما بعد از جان لاک مبحث انتقال مطرح می‏‌شود.

غمامی می‌افزاید: ویژگی مثبت «دریدا» این است که سعی می‏‌کند از ارسطو فاصله بگیرد. زمانی که ما متون را تحلیل می‌‏کنیم، به سه کنش اصلی دیالکتیک، لاجیک و رتوریک در حوزه انسانی برخورد می‏‌کنیم که این سه کنش به گفتگو، منطق و سخنوری ترجمه می‏‌شوند. دیالکتیک، لاجیک و رتوریک سه کنش ارتباطی هستند که در سه چارچوب معرفتی شکل می‏‌گیرند. این چارچوب‏‌ها عبارتند از: چارچوب معرفتی خود و دیگری، گفتار و نوشتار و نشانه و معنا. در دنیای امروز چیزی به جزء این سه کنش وجود ندارد. یعنی بیان فرد، یا گفتگویی است یا منطقی و یا سخنوری.

در ادامه غمامی با تحلیل نظریه ارتباطات متعالیه بیان می‌دارد: ملاصدرا کتابی به نام «اسفار اربعه» دارد که در 10 جلد نگاشته شده است. جلد اول آن مربوط به مباحث خداشناسی است. اکثر فیلسوفان ما در بحث‌‏های خداشناسی ضعیف هستند و فیلسوف‏‌های خوب در بحث عقل وارد شده‌‏اند و فرد دیگری فصول آخر کتاب اسفار و نظریه‌‏های فیلسوفان خودمان را مطالعه نکرده است.

وی با اشاره به بحث «کلمه» افزود: جان لاک ذیل بحث word یا «کلمه»، نظریه ارتباطات را مطرح می کند. همین ایده باعث شد که ما نظریات صدرا را هم بررسی کنیم و ببینیم که آیا صدرا نیز در مورد «کلمه» سخنی گفته است یا خیر. بعد از بررسی‌‏ها مشخص شد که در جلد هفتم اسفار، ملاصدرا بحثی با نام «کلام الهی» دارد. جان لاک و دکارت، هم‏دورۀ ملاصدرا در غرب هستند و «کلمه» در دو نقطه تحلیل شده است؛ یکی در غرب و دیگری در شرق. چون در غرب ما ابزارهای ارتباطی زیادی داشتیم، گوش ما پر شده است از تعاریف غربی، درحالیکه در شرق و در همان دوره نیز «کلمه» تحلیل و ارتباطات تبیین می‌‏شده است. ملاصدرا کلام را اینگونه تعریف می‏‌کند: کلام فقط صوت نیست. هرآنچه که برای اِبراز معانی استفاده می‌‏شود، کلام است. «کَلَمَ» یعنی شکافته شدن و آشکار شدن.

در ادامه غمامی با اشاره به آیه 82 سوره یس ادامه داد: ملاصدرا معتقد است، اولین ارتباطی که در دنیا رخ داده است بر اساس آیه 82 سوره یس است؛ هنگامی که خدا چیزی را اراده کند، به آن چیز می‌‏گوید باش، پس موجود می شود. اولین ارتباط با مخلوقات در اینجا شکل گرفته است.

ملاصدرا بر اساس تبیین و تفسیر این آیه معتقد است که ارتباط و کلام سه مرتبه دارد: کلام اَعلی، کلام اوسط و کلام اَدنی. در اینجا کلام یک کنش واحد است که دارای سه مرتبه است و نه سه کنش جدا که در مقابل یکدیگر هستند. کلام اَعلی شباهت زیادی دارد به چیزی که سقراط و افلاطون به آن دیالکتیک می‏‌گویند و در آن ابداع و خلق رخ می‏‌دهد. مرتبه پایین، کلام اوسط است. در این کلام، چیزی که در کلام اَعلی خلق شده، بدون اینکه دچار خدشه و اختلال شود، به دست دیگری می‌‏رسد. در واقع کُن فَیَکون، کلام اَعلی است و وقتی که فرشتگان این پیام خدا را به انسان می‏‌رسانند، کلام اوسط اتفاق می‏‌افتد. آخرین مرحله، کلام اَدنی است؛ یعنی آنجایی که قراردادها حاکم هستند. این قراردادها مخالف حقیقت نیستند. ما حقیقت را باید بپذیریم. برای همین است که ما در کلام اَعلی و اوسط، تخطی از معنا نداریم ولی در کلام اَدنی، تخطی از معنا وجود دارد. این شبیه رتوریک است. این سه مرتبه ارتباطات (کلام اَعلی، اوسط و اَدنی) در نظریه صدرایی مرتبه‏‌بندی می‌‏شوند و نه تنها مرتبه‌‏بندی می‌‏شوند، بلکه قوسی و چرخشی هم می‌‏شوند و این فرایند می‏‌چرخد. بدین معنی که در قوس صعود، ابتدا انسان، کلامی را استماع می‏‌کند و سپس در قوس نزول، آن را بیان می‌‏کند. ملاصدرا این فرایند را در مورد رابطه انسان و خدا می‏‌گوید و بعد به رابطه انسان با انسان نیز تسری پیدا می‏‌کند. انسان در قوس صعود کلام الهی را استماع می‌‏کند و سپس آن را بیان می‏‌کند. کاری که پیامبران آن را انجام می‏‌دهند و سپس انسان‏ها هم می‌‏توانند انجام ‏دهند.

یکی از کارهایی که ملاصدرا در نظریه خود انجام داد، این بود که ارتباطات را با قوسی کردن، قدسی نیز کرد؛ در حالی‌که وقتی ارتباط خطی ‏شد، سکولار می‌‏شود. این قوس هم به سمت بالاست، هم افقی و هم به سمت خود فرد برمی‌‏گردد. قوسی است که به سه جهت سمت‏‌گیری و سوگیری می‌‏کند. وقتی من در آنِ واحد با خدا حرف می‏‌زنم، با دیگری نیز حرف می‏‌زنم و با خودم نیز حرف می ‏زنم. بنابراین شما می‌‏توانید در عین اینکه با دیگری حرف می‌‏زنید، خدا را هم از دست ندهید؛ وقتی با خودتان حرف می‌‏زنید، دیگری را از دست ندهید. در ارتباطات خطی، اتفاقی که می‌‏افتد این است که وقتی من با خدا ارتباط دارم، با دیگری ارتباط ندارم.

 غمامی در پایان گفت: نکته دیگری که صدرا به آن معتقد است، این است که شما باید به سمت خدا جهت‏‌گیری کنید تا به دیگری جهت‌‏گیری داشته باشید؛ باید به سمت دیگری جهت‏‌گیری کنید تا به سمت خدا جهت‏‌گیری داشته باشید. ارتباط ما با دیگران، از ارتباط ما با خالق و از ارتباط ما با خودمان جدا نیست و اینها همه یگانه هستند و این همان ارتباط قدسی و قوسی است. /916/ 102/ع

ارسال نظرات