تأثیر ارتباط با عالم غیب بر جسم انسان
معنا و چیستی امور معنوی
از مجموع کاربرد کلمه معنوی در ادبیات دینی به دست میآید که مراد از معنوی، معنای مقابل حسی و مادی است؛ به این بیان که در عالم وجود، علاوه بر موجودات مادی و حسی، برخی مخلوقات و موجودات غیر مادی و غیر محسوس نیز وجود دارند که از حس ما غایباند؛ غیبت آنها از ما به دلیل موانع حسی و ناتوانی دستگاه حسی ما از حس کردن آنها نیست، بلکه اصولا آنها از سنخ امور مادی و حسی نیستند و فاصله بین درک ما و آن امور از سنخ فاصله و موانع حسی نیست؛ البته گاهی برخی محسوسات هم از ما غایباند که علتش تفاوت حس کننده با آن محسوس است؛ مثلا گوش ما تا حدی صداهای حسی را میشنود و بالاتر و کمتر از آن حد را نمیشنود. بنابراین، دو گونه شیء از ما غایب هستند: غایب حسناشدنی و غایب حسشدنی.
در ادبیات قرآنی، غایب حسناشدنی، با کلمه غیب و عالم غیب یاد میشود و خداوند متعال که عالم به غیب و شهادت است یعنی هم به امور و اشیاء حسناشدنی علم دارد و هم به امور حسشدنی.
قابل ادراک بودن امور معنوی
غیب، چیزی نیست که نتوان آن را ادراک کرد، بلکه چیزی است که نمیتوان آن را با قوای حسی، احساس کرد و آن را به طور حسی، دید و شندید. از این رو، ابزار درک عالم غیب، امری است بیرون و برتر از ابزار درک امور حسی گرچه ابزار درک امور حسی در رشد و تعالی درک غیر حسی نیز مؤثر است.
چیستی معنویت
با این توضیح، روشن میشود که مراد از معنویت، یعنی ارتباط با عالم غیب و امور غیبی، و چون وجود باریتعالی که غیب محض و مطلق است، در اوج معنویت است، لذا ارتباط با او برترین درجه معنویت خواهد بود.
میزان اثرپذیری از امور معنوی
در عالم محسوسات، هر چه میزان ارتباط و اتصال، بین حسکننده و محسوس بیشتر باشد، اثرپذیری(مثب یا منفی) بیشتر و شدیدتر است؛ مثلا، وقتی آتش و بدن انسان در مرحله احساس قرار میگیرند، به هر میزان که احساس بیشتر باشد، اثر بیشتر است و معلوم است که احساس، زمانی رخ میدهد که بین حسکننده و محسوس ارتباط برقرار شود؛ لذا شدت ارتباط، عامل شدت یافتن اثرپذیری است و در این مسئله، نحوه و شرایط ارتباط مهم است؛ چرا که ممکن است آتش بسوزاند و نابود کند و ممکن است بسازد و بپزد.
حال میگوییم همین مسئله در ارتباط با غیب و درک آن عالم معنا نیز روی میدهد و به میزانی که درک، یا همان اتصال، شدیدتر و قویتر باشد، اثر بیشتری پدید میآید و چون غیب این عالم از جنس ماده نیست، لذا از امور ناسازگار و مخالف و معارض که در ماده است، دور است؛ از این رو، تأثیری فزاینده و آرامبخش و تعدیلکننده خواهد داشت؛ یعنی کمبودها را جبران میکند و خلأها را پر میسازد و همانگونه که درک حسی زمینه را برای ایجاد درک معنوی یعنی اتصال با عالم غیب فراهم میکند، اثر عکس آن نیز صادق است. یعنی ارتباط با عالم غیب، موجب تصحیح و تنظیم امور عالم شهادت و محسوس میشود.
چیستی سلامت و مداوای معنوی
بنابراین، در تعریف سلامت معنوی میتوان گفت: سلامت معنوی یعنی تلاش برای تنظیم و تعدیل امور مادی و محسوس، به نوعی که برای اتصال با عالم غیب توانمند شود و بتواند با آن عالم ارتباط بگیرد و مداوای معنوی یعنی بهرهگیری از عالم غیب برای تنظیم و سلامتی جسم.
این مسئله را با مثالهایی میتوان روشنتر بیان کرد مانند: رابطه «صوموا تصحوا» با حالت معنوی آن؛ رابطه نماز با جلوگیری از فحشا و منکر؛ رابطه فحشا و منکر با بیماریهای جسمی؛ رابطه ذکر که غایت نماز است، با جلوگیری از فحشا و منکر؛ رابطه پرداخت زکات به قصد قربت با سلامت جامعه به لحاظ اقتصادی و جسمی.
خلاصه مطلب اینکه امر معنوی، به علت بیرون بودن از مقوله حس و ماده و به میزان دوری از کدورت مادی، قوت وجودی و قدرت تأثیری بالایی دارد. از این رو، ارتباط با این معنویت به هر میزان افزایش یابد، سلامتی روحی و روانی بیشتری در پی خواهد داشت و به تبع آن، احتمال سلامتی جسمی و درمان آن بیشتر میشود و چون حق متعال، بالاترین معنویت را داراست، ارتباط مستقیم با او، بالاترین تاثیر را در سلامتی روح و روان خواهد داشت و این مسئله در درمان بسیاری از بیماریها نقش اساسی دارد.
از همین منظر میتوان به شفا بودن قرآن کریم پی برد و با این دیدگاه، مؤثر بودن برخی آیات را برای مداوای برخی بیماریها روشن کرد؛ یعنی آیات الهی موجب ارتباط انسان با همان غیب مطلق میشود که نور محض است و تأثیر آن بر جسم، عامل تنظیم و تصحیح آن و اثر عکس آن، تنظیم زمینه جسمی برای درک معنوی خواهد بود.
975/704/ر