بخش دوم/ تحلیل اجتماعی مسأله حجاب
اختلال هنجاری به اشکال قطبی شدن هنجاری، تضاد هنجاری، ضعف هنجاری و بیهنجاری، که ذکر شد هر کدام به تنهایی یا آمیختهای از آنها میتواند نوعی توصیف کلی از وضعیت ناهنجار پوششی در جامعه ایران باشد، اما برای تبیین ناهمنوایی و کجروی زنان در نحوه پوشش کافی نیست. البته کجروی و تخطی از ارزشها و هنجارهای اجتماعی به عنوان انحرافات اجتماعی، نقض قانون است و قانون شکنی، در طول تاریخ زندگی اجتماعی بشر وجود داشته و از سوی بسیاری از جامعهشناسان از جمله «دورکیم»، «مرتون» و «ساترلند»، پدیده کجروی و کجرفتاری رویدادی طبیعی در جامعه محسوب شده است؛ چنان که دورکیم، تصور وجود جامعه عاری از جرم را محال میداند؛ با این وصف اختلال در ساختارهای هنجاری، تضعیف ارزشها و وجدان جمعی جامعه را حاصل تغییرات ساختاری ناشی از پیشرفت یا پسرفت اقتصادی تلقی میکند. مرتن به پیروی از دورکیم، در سطح ساختار اجتماعی، کجروی اجتماعی را پاسخی عادی به شرایط اجتماعی غیر عادی دانست و ریشه انحرافات اجتماعی را در شکاف و عدم تعادل میان دو عنصر اساسی ساختار فرهنگی، یعنی اهداف و آرمانهای فرهنگی و شیوهها، راهها و هنجارهای مشروع دستیابی بدانها جستجو نمود. «ساترلند» در سطح تعامل اجتماعی مدعی شد که افراد به همان شیوهای که یاد میگیرند از قوانین تبعیت کنند، به همان شیوه نیز یاد میگیرند که ناهمنوا و کجرو باشند و همنشینی با گروههای کجرو و رسانههای جمعی نقش مؤثری در یادگیری کجروی دارد. (1)
در اختلالات هنجاری پوشش زنان در جامعه مذهبی ایران، احتمالاً تغییرات ساختاری در عرصه اقتصادی و تغییرات ارزشی در عرصه فرهنگی و تغییرات سریع ارتباطات در عرصه جهانی شدن نقش عمدهای داشته، به گونهای که وفاق اجتماعی و انسجام اجتماعی جامعه را تحت شعاع قرار داده است.
گفتمان رشد و توسعه محور
در واقع مسأله حجاب و پوشش در جامعه، در وضعیت فقدان یا کمبود وفاق ارزشی و انسجام اجتماعی رخ میدهد و نتیجه تغییر ارزشها در فرآیند توسعه وسیع، نامتوازن و برونزا است که نابرابری را نیز در جامعه باز تولید میکند. نابرابری در ثروت ملی به ویژه نابرابری در درآمد میتواند زمینه تضادهای توزیعی در جامعه را فراهم نماید. این تضاد نیز میتواند به دو شکل تظاهر نماید: یکی به صورت به اصطلاح تضاد انتشاری (یا کلی و غیر مشخص) مانند جرح، قتل و آدمکشی و دیگری به صورت تضاد سیاسی. هر دو شکل تضاد به نوبه خود میتوانند وفاق و انسجام اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهند» (2) چنانچه امنیت را به مثابه یک گفتمان تعریف کنیم که به سبب ماهیت گفتمانیاش سیال است و میتواند بر حسب شرایط زمان و متغیرهای مختلف تغییر نماید، گفتمان امنیت کشور در سطح ملی، در سه گفتمان عمده قابل طبقهبندی است: گفتمان بسط محور، گفتمان حفظ محور و گفتمان رشد محور.گفتمان بسط محور، محصول شرایط و محیط عمومی اوایل انقلاب اسلامی است که مرز امنیتی، مرزهای ایدئولوژیک است نه مرزهای جغرافیایی.گفتمان حفظ محور، مربوط به دوران جنگ تحمیلی است که در آن حفظ نظام واجب میشود و در رأس همه امور قرار میگیرد.گفتمان رشد محور، نیز مربوط به دوران پس از پایان جنگ تحمیلی است که در آن گفتمان رشد و توسعه به خصوص رکن اقتصادی آن در اولویت سیاستگذاری ملی قرار گرفت. (3)
اختلال در نظم اخلاقی و هنجاری جامعه در واقع وضعیتی معطوف به دوره گفتمان رشد محور از سال 1368 به بعد است که بعد از هشت سال دفاع مقدس، کارگزاران سیاسی جامعه به طور طبیعی راهبرد توسعه اقتصادی را برای رشد و پیشرفت کشور انتخاب نمودند که آهنگ این توسعه، سریع و شتابان، و جهتگیری آن ناموزون و نامتوازن بود، به طوری که الگوی توسعه بیشتر سمت و سوی اقتصادی داشته و به سطوح سیاسی، فرهنگی و اجتماعی توجه متناسبی نداشت و صرفاً از یک نگاه و منظر اقتصادی مدرن گردیده بود. ماهیت این برنامههای توسعهای، برونزا، غیر درونی و بر اساس الگوی سرمایهدارانه غربی بود که ویژگیهای عمده آن فردگرایی است و هدف آن رسیدگی به قلههای پیشرفت، ثروت و شهرت بدون توجه به عدالت، معنویت و منزلت انسانی بود. الگویی که با مانور تجمل و ترویج مصرفگرایی، به تک ساحتی شدن جامعه منجر شده و افراد جامعه را اسیر نیازهای کاذب و روزآمد نمود، به طوری که برای ارضای این نیازهای مصنوعی، ثروت (اقتصادی) در نزد افراد جامعه دارای ارزش گردید. مطابق این مدل از توسعه با ارزش شدن ثروت، جامعه را در یک فاز اقتصادی قرار میدهد که نابرابری را بازتولید میکند و نظم اجتماعی، بیشتر متکی به پول و ثروت شده و ابعاد دیگر نظم اجتماعی یعنی فرهنگ، اجتماع و سیاست، تحت الشعاع قرار میگیرد و در نتیجه ارزشهای متناظر نظم اجتماعی، بر اساس ثروت و مقایسه آن ارزیابی میگردد.
تغییر ارزشهای فرامادی به ارزشهای مادی
ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، تحت تأثیر ارزش ثروت و دارندگان آن یعنی ارزشهای ثروتمندان و اقشار متمول جامعه قرار میگیرد. این گروه که اکثراً تقلیدگر شبه ارزشهای غربی از طریق رسانههای جمعی و ارتباطات جمعی نوین جهانی هستند، از یک سو انتقال دهنده شبه ارزشها در جامعه و از سوی دیگر مروج نیازهای کاذب و ارزشهای مادی در جامعه، به عنوان اهداف فرهنگی هستند.
بر اساس تحقیق دکتر رفیعپور در زمینه فرآیند تغییر ارزشها، مشخص گردید که از سال 1365 تا سال 1371 (و سالهای بعد) یک تغییر ارزشی از ارزشهای فرامادی به سمت ارزشهای مادی روی داده است که علت عمده این تغییر ارزشی در ایران نابرابری اجتماعی است که از یک سو موجب گسترش فقر و از سوی دیگر سبب با ارزش شدن ثروت در جامعه شده و عواملی نظیر نمایش ثروت، نیازآفرینی و مقایسه اجتماعی، فرآیند تغییر نظام ارزشی را تشدید نموده و منجر به افزایش حقوق اجتماعی ثروتمندان و اشاعه ارزشهای مادی میشود. رفیع پور در تحقیق خود نشان میدهد که فشار هنجاری و کنترل درونی که در زمینه رعایت حجاب در سالهای 65 وجود داشته در سال 71 بسیار کاهش یافته است و همچنین احترام به زنان با حجاب نیز پایین آمده است؛ چرا که «وقتی ارزشهای یک جامعه تغییر کند و از ارزش مذهبی به طرف غیر مذهبی برود، یعنی ارزشهای مذهبی از نظر اجتماعی بیارزش شوند، طبعاً دارندگان سمبلهای آن (از جمله حجاب) نیز از نظر افراد کم با بیارزش میشوند» (4)
البته «اگر چه سمبلها میتوانند تحت شرایطی در پایداری و کارکرد یک نظام اجتماعی مؤثر باشند، اما آنها عامل اساسی نیستند. عامل پایهای و اساسیتر برای یک نظام اجتماعی نابرابری اقتصادی ـ اجتماعی است» که در پی آن اخلاقیات و ارزشهای مذهبی تضعیف میگردد و این برای جامعه ما که پایه و اساس نظم اجتماعی آن، احساسات دینی و ارزشهای مذهبی است، بسیار هشدار دهنده میباشد.
دکتر رفیعپور در تحقیق دیگری با تحلیل محتوای پر فروشترین فیلمهای سینمایی سال 1360 (برزخیها)، (بایکوت)، 1370 (عروس) و(هنر پیشه) 1372، تغییر ارزشهای جامعه از فرامادی به مادی را در آیینه سینما جستجو کرده و فرضیه اصلی خود مبنی بر تغییر نظام ارزشی جامعه ایران از سال 1368 به بعد را مجدداً تأکید و تأیید نموده است. وی در ارتباط با تحقیق خود اظهار میدارد «یکی از مهمترین سمبل (نماد)های مذهبی که پس از انقلاب بر رفتار و ارزشهای افراد بسیار تأثیر داشته، حجاب و پوشش زنان است. این نماد به مثابه یک معروف مهم برای نشان دادن میزان اعتقاد هنجاری (نه اعتقاد فردی) و میزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است. از این رو در فیلمهای مذکور، هدف، بررسی این نکته بود که پوشش بازیگران تا چه حد مروّج و مبلّغ این نماد یا نفی کننده آن است»
تحلیل محتوای دو فیلم «برزخیها» و «بایکوت» در مقایسه با فیلم «عروس» نشان میدهد که در دو فیلم نخست، زنان در پوششی متوسط یا بیشتر ظاهر شدهاند، اما در فیلم عروس (پرفروشترین فیلم 1370) از مجموع 47 تصویری که از هنرپیشه زن نشان داده شده، 34 مورد (72 درصد) با پوشش و حجاب نسبتاً کمتر از متوسط بوده است و بر خلاف دو فیلم مذکور که حاوی ارزشهای ملی ـ مذهبی و انقلابی است، روحیه مصرفگرایی و نیز ارزشهای مادی، ثروت، نابرابری و سودجویی به مثابه ارزشهای مثبت اشاعه داده شده است و در فیلم هنرپیشه (پرفروشترین فیلم 1372) بیتوجهی به نمادهای مذهبی را حتی بیشتر از فیلم عروس اشاعه داده است. (5)
توسعه نامتوازن
با نفوذ و گسترش شبه ارزشهای فرهنگ غربی بعد از سال 1370 «بدحجابی» تنها یکی از مظاهر سطحی تغییر ارزشها از فرامادی به مادی است که در نتیجه توسعه ناموزون و نامتوازن نمایان گردیده است. مسأله مدرنیزاسیون و توسعه و تهاجم فرهنگی با اشاعه و نفوذ فرهنگ غرب، مسألهای است که اساساً کشورهای جهان سوم از جمله ایران را با یک نوع پارادوکس و «بالکتیک سوردل» مواجه نموده است. «دیالکتیک سوردل به این معناست که برای فرار از تهدید قدرت به قدرت پناه ببریم، مانند بچهای که از ترس مادر خود به پدرش پناه میبرد. در اینجا مجبورید برای توسعه به دیگران مراجعه کنید. به قول هایدگر، نمیتوانید تکنولوژی را وارد کنید، بدون اینکه فرهنگ آن را وارد کنید.(6) و بدون پویایی و بالندگی فرهنگ بومی، استحاله ارزشی در همه عرصههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رخ خواهد داد که برای مثال در زمینه ارزشهای فرهنگی مرتبط با ارزش حجاب و عفاف ظاهرگرایی به جای محتواگرایی، زیبایی چهره به جای زیبایی اندیشه، تناسب اندام به جای تناسب شخصیت، مصرفگرایی و تجملگرایی به جای قناعت و سادهزیستی، سبکسری و جلفگری به جای متانت و وراثت، برهنگی و بیمبالاتی جسمی و جنسی به جای حجب و حیا و حرمت جسم و جنسیت و ... ارزش و هنجار میگردد بنابراین مسأله حجاب از جمله آسیبهای اجتماعی است که در سطح و لایههای ظاهری جامعه نمایان میشود و میتواند برای متفکرین اجتماعی، علامت و نمادی از آسیبهای اجتماعی. در عمق و لایههای زیرین و پنهان جامعه باشد که توسعه سریع، برونزا و ناموزون و تغییرات ارزشی حاصل از آن یکی از عوامل عمده آن باشد.
چالشهای کنترل اجتماعی در مسأله حجاب
نظریه کنترل از نظریههای مطرح در حوزه جامعهشناسی انحرافات اجتماعی محسوب میشود و مفروض اصلی آن، این است که ناهمنوایی و کجروی اجتماعی، نتیجه کمبود یا فقدان کنترل اجتماعی اعم از رسمی (قضات، ضابطین قضایی، پلیس، زندان و...) و غیر رسمی (خویشاوندان، دوستان، همسایگان، همکاران و...) میباشد.
طبق تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی، فقدان حجاب شرعی نوعی جرم است و پلیس در این زمینه ملزم به اجرای قانون است، با این وصف، به دلیل عدم شفافیت قانون و حساسیت و پیچیدگی موضوع در این ارتباط سه دیدگاه عمده وجود دارد: دیدگاهی که به صورت مستقیم معتقد است نیروی انتظامی موظف به اصلاح و فراهم نمودن قضایی است که در آن بدحجابی ایجاد نشود، دیدگاه دوم، صرفاً بر وظیفه کنترل بدحجابی تأکید دارد و توسعه حجاب را وظیفه نهادهای فرهنگی میداند و دیدگاه سوم «بر این تأکید دارد که موضوع حجاب امری شخصی است و به هیچ وجه نباید با آمریت قانونی و قوه قهریه با آن برخورد کرد.» (7) در زمینه چالشهای نیروی انتظامی در برخورد با مسأله حجاب، در یک تحقیق علمی دیدگاه فرماندهان انتظامی، مسئولین قضایی، روحانیان در امور اجرایی ذیربط و گروهی از اساتید دانشگاههای تهران، بررسی گردید و مشخص شد بین متولیان و مسئولین جامعه در رابطه با کنترل بدحجابی و حدود حجاب، وحدت نظر وجود ندارد و متولیان و مسئولین ذی ربط در رابطه با کنترل بدحجابی معتقدند که قانون از شفافیت لازم برخوردار نیست و بین قوانین موضوعه و عرف جامعه با حدود حجاب هماهنگی وجود ندارد. همچنین از جمله نتایج دیگر تحقیق مذکور عبارتند از:
-
بین دیدگاههای چهار گروه مذکور در زمینه برخوردهای سلیقهای با پدیده بدحجابی و ابهامات قانونی همپوشانی وجود دارد.
-
در زمینه نوع مجازات، گرایشهای مطرح شده عمدتاً به سمت کاهش سختگیری است.
-
اکثریت قریب به اتفاق پاسخگویی ضمن موافقت با مسأله بدحجابی به عنوان یک پدیده فرهنگی، تأکید کردهاند که کنترل آن نیز باید به شیوههای فرهنگی انجام شود.
-
1/95 درصد مسئولین قضایی، 5/92 درصد روحانیون، 1/87 درصد فرماندهان انتظامی و 5/76 درصد دانشگاهیان مورد مطالعه معتقدند که ناجا میبایست از طریق روشهای ارشادی و آگاهی دهنده اقدام نماید.
-
بالاخره این که اکثر پاسخگویان، اعتقاد خود را به عدم وحدت نظر میان مسئولین و متولیان جامعه در رابطه با کنترل بدحجابی، ابراز داشتهاند.
پلیس به عنوان بخشی از دولت، باید نقش نظارت و کنترل بیرونی و رسمی در مدیریت امنیت عمومی جامعه داشته باشد و لذا نقش و کارکرد پلیس، ویژگیها و مسئولیتهای اجتماعی و مشکلات پلیس در برخورد با انحرافات اجتماعی و چالشهای پلیس در به کارگیری شیوههای تصمیمگیری در اجرای قوانین از موضوعات تحقیقات جامعهشناسی است.
فرآیند مدرنیزاسیون و توسعه برونزا، سریع و نامتوازن، سبب تغییرات اجتماعی سریع، از جمله رشد شهرنشینی، مهاجرت، صنعتی شدن، شکاف طبقاتی، افزایش سطح تحصیلات (خصوصاً در بین زنان)، افزایش ارتباطات میان فردی، حضور و مشارکت زنان در حوزه عمومی، انتظارات فزاینده و افزایش حس محرومیت نسبی میشود، به علاوه ظهور پدیده جهانی شدن که با ادغام زمان و فضا، خصوصاً در عرصههای فرهنگ و اجتماع، هویتهای فرهنگی و جنسیتی را تهدید نموده (8) و به «ناامنیت هستی شناختی» دامن میزند، به همراه انقلاب انفورماتیک که با شبکهای نمودن جامعه انسانی و ایجاد جامعه اطلاعاتی و گسترش ارتباطات جمعی، شرایط انتقال و اشاعه سریع وسیع و آسان شبه ارزشهای غربی را به جامعه فراهم ساخته و به افزایش فزاینده آسیبهای اجتماعی و افزایش حساسیت امنیتی پدیدههای فرهنگی و اجتماعی از یک سو و عرفی شدن (به معنای عبور مفاهیم و مقولات از ساحت قدسی به ساحت ناسوتی) احکام شریعت از جمله حجاب زنان از سوی دیگر انجامیده است، نظارت و کنترل اجتماعی و مدیریت آسیبهای اجتماعی را با تنگناها و چالشهای پیچیدهای مواجه ساخته است، لذا برخورد انتظامی با پدیده فرهنگی ناهنجاری پوششی زنان بدون اتخاذ استراتژی و تاکتیکهای عقلانی و همه جانبه و فقدان مشارکت عمومی، مشارکت مدنی و مشارکت دولتی، کارآمدی، اقتدار، مقبولیت و محبوبیت پلیس را علیرغم تلاشها و فداکاریهای آن در جامعه تحت شعاع قرار میدهد.
آسیبشناسی کنترل اجتماعی رسمی در مسأله حجاب
ارزشهای مذهبی در جامعه اسلامی ما از ارزشهای محوری است که آحاد جامعه متعهد به حفظ و دفاع از آن میباشند؛ اما به گفته دکتر شریعتی «برای خراب کردن یک حقیقت، خوب به آن حمله کنید، بد از آن دفاع کنید» (9) ، تاریخ گواه است که دین با حمله خوب، عقب نرفته، بلکه جلوتر آمده است، آن چه دین از آن زیان دیده، دفاع بد از آن است و عرضه ضعیف آن. کنترل اجتماعی ـ اعم از رسمی یا غیر رسمی ـ در مسأله حجاب، همواره در معرض آسیب نگرش غلط به مسأله، دفاع بد و سوء عملکرد و ... میباشد، لذا آنچه مهم است نقد همدلانه و درون گفتمانی برای بهبود بخشی نوع رویکرد و شیوههای عمل در مقابل آن است که در اینجا به برخی از دیدگاههای انتقادی درباره نوع برخورد با مسأله حجاب اشاره میگردد.
از جمله آسیبها و آفتهای کنترل اجتماعی رسمی در مسأله حجاب، تفکیک عفاف و حجاب از یکدیگر است؛ «به نظر میرسد امروز بیش از عفاف به حجاب توجه میشود که این امر از درون خطر آفرین است، چرا که ممکن است با برخی از الزامها، بتوان پوششی به شکل پوستهای نازک بر پدیده ناسالم بدحجابی کشید، اما از درون فاسد مینماید» (10)
آفت دیگر در کنترل اجتماعی رسمی حجاب، دولتی شدن فریضه امر به معروف و نهی از منکر است؛ به طوری که آیت الله حائری شیرازی اظهار میدارد: «در امر به معروف و نهی از منکر، مردم باید متولی آن باشند و اجرای این فریضه را به دست بگیرند، زیرا امر به معروف و نهی از منکر دولتی به جایی نخواهد رسید و نتیجه مطلوب ندارد»
اساساً همان گونه که دولتی شدن و فربه شدن آن در حوزههای اقتصادی بدون توجه به بخش خصوصی فساد آور است. عدم توجه به گروههای مدنی و نیروهای اجتماعی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی نیز فساد آور، بلکه خطرناکتر است، زیرا موجب واکنشهای منفی و احساس بیگانگی جامعه نسبت به اهداف فرهنگی و دینی خواهد شد.
افراط و تفریط عامل فساد
وضعیت امروز جوامع غربی از بحران معنویت و فساد اجتماعی آن که در نتیجه افراط و تفریطهای قرون وسطی میباشد، شاهد خوبی برای این مسأله است. شاید اگر کلیسا (که در دوران قرون وسطی دارای قدرت سیاسی بود)، ازدواج را امری مغایر با معنویت محسوب نمیکرد و روحانیت را مستلزم پرهیز از ازدواج نمیدانست، امروزه شاهد داغی بازار سکس و برهنگی و کالا شدن زن در تمدید جدید غرب نبودیم. باید قبول کرد که لازمه هر تفریطی یک افراط است به طوری که در نتیجه این افراط و تفریطهای قرون وسطی «بیش از چهار قرن است که در اروپا، خدا از صحنه زندگی غایب شده و در کلیسا عزلت گزیده است، معنویت به حاشیه زندگی خزیده و استخوانبندی فرهنگ و تمدن غربی یک استخوانبندی مادی شده است» (11)
آسیب دیگری کنترل اجتماعی بیرونی و رسمی در مقوله حجاب، غفلت از کار فرهنگی و نگاه فرهنگی به مسأله و درونیسازی حجاب به مثابه ارزش انسانی و دینی و باور قلبی است. چنانکه ایوبی میگوید: «اساساً پوشش مسألهای است که جنسش فرهنگی است و کار زیربنایی و اساسی در این حوزه، کار فرهنگی است». (12) در همین ارتباط محمد علی کی نژاد ضمن تأکید کردن بر پرهیز از یک جانبهنگری و نگرش یک سویه به مسأله حجاب و عفاف زنان اظهار میدارد: «وضعیت عفاف و حجاب از ابتدای انقلاب تاکنون دستخوش تغییرات و فراز و نشیبهایی شده که عوامل مختلفی از جمله سلیقهمداری، افراط و تفریط در امر حجاب، نبود هماهنگی و وحدت رویه میان دستگاههای مختلف، نبود برنامههای دراز مدت و اصولی، ارایه الگوهای متضاد و ضعف معرفت جوانان و خانوادهها از حجاب و فلسفه آن، دخالت داشته است» غفلت از بسترسازی فرهنگی و عدم توجه به مقتضیات زمان و مکان نیز از دیگر آسیبهای کنترل اجتماعی رسمی محض است. (13)
صدیق سروستانی اظهار میدارد: «در مسأله حجاب 50 درصد تقصیر متوجه سازمانهایی نظیر سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد و آموزش عالی و ... است که بستر مناسب فرهنگی را فراهم نکردهاند... هنجاری که مستمراً شکسته میشود از حیثیت یک مسأله میافتد... . لذا باید حجاب را باز تعریف نموده و قوانین را بازخوانی کنیم و اساساً هنجارهای مربوط به عرصه عمومی باید با توجه به مصلحت زمان و مکان و سیره نبوی از نو تعریف شود» (14)
صادق طباطبایی طی مقالهای تحت عنوان «شل حجابی» با مقایسه جامعه ایران با برخی کشورهای دیگر، روشهای سلبی و قهری در مقابل مسأله حجاب را زیر سئوال میبرد که خلاصهای از نکات عمده آن به شرح ذیل است:
... باید پرسید در کشورهایی مانند لبنان، سوریه و الجزایر که از ناحیه حکومت اعمال فشاری برای حفظ شعارهای دینی و سنن مذهبی وجود ندارد، یا در ترکیه با وجود حکومت لائیک، یا در اروپای امروز علیرغم محدودیتهای شغلی، آموزشی و اجتماعی، شاهد گسترش گرایش به حجاب و کیفیت حجاب مبتنی بر عمق باور دینی زنان مسلمان هستیم، در هیچکدام از این کشورها، ماهوارههای تصویری، اثرات تربیت دینی جوانان را خنثی نساخته است و ناهیان منکر هم به رویکرد سلبی دست نمیزنند و با وجود همهگونه امکانات و ابزار و شرایط طرب و عیش و عشرت و بیبند و باری، دختران و زنان مسلمان متعهدانه در پی حفظ حجاب خود هستند، ولی در جامعهای مانند ایران که هیچکدام از این عوامل مهیا نیست یا حداقل رایج نیست و بدون هزینه گزاف فراهم نمیگردد و از آن طرف تمامی امکانات رسانهای، انتشاراتی، تبلیغی، آموزشی و تربیتی و... در کنار ابزارهای برحذر دارنده و مجازات کننده، سرزنشهای روحی و احتمال محرومیتهای تحصیلی، مالی، شغلی و ... چرا هر از چندی باید به شیوههای کنترل سلبی متوسل شویم؟ اگر تاکنون این روشهای قهری کارساز بودهاند، چه نیازی به تکرار آنها وجود دارد؟ (15)
افروغ نیز در مصاحبه با خبرگزاری انتخاب درباره مسأله حجاب اظهار میدارد: «هیچ اعتقادی به رویکردهای سلبی، اجباری و تحمیلی ندارم». از آسیبهای دیگر کنترل اجتماعی بیرونی و رسمی، مقوله ظاهرگرایی و قالبگرایی و غفلت از محتوا است و بالاخره این که، چنانچه این کنترل رسمی بدون جذب مشارکتهای عمومی مردم و مشارکت سازمانهای مردم نهاد (سمن) و مشارکت سازمانهای دولتی باشد، به هدف مطلوب خود نخواهد رسید؛ چرا که سازمان متولی کنترل رسمی و بیرونی جامعه بایستی متکی و دلگرم به این مشارکتهای سهگانه باشد. برای مثال وقتی دستگاه دولت خود را مبرا از برخوردهای کنترلی و انتظامی در زمینه ناهنجاریهای پوششی میداند چگونه میتواند به این رویکردهای کنترلی برای حفظ و گسترش هنجار حجاب امیدوار بود هر چند با قصد و نیت دلسوزانه و ارزشمدارانه باشد.
بنابراین، به نظر میرسد برای اینکه حجاب که یکی از ضرورتهای دین اسلام است به عنوان یک باور و ارزش اجتماعی در جامعه تثبیت و در شخصیت دختران و زنان مسلمان درونی شود، بایستی از رویکرد قهری و اجباری پرهیز نمود، بلکه از طریق راهکارهای فرهنگی و جلب مشارکتهای عمومی، مدنی و دولتی حجاب را به عنوان یک مسئولیت خطیر و حقی مسلم در نگرش آنان وارد کرد، چرا که حجاب یا اجبار بدون عقیده، به یک یونیفرم سنگین تبدیل میشود و ماهیت معطوف به عفاف خود را از دست میدهد. اجبار بدون اقناع و فرهنگسازی موجب لجبازی و عناد یا نفاق و دورویی و ظاهرگرایی و غفلت از محتوا میگردد. جان کلام این که گسترش امر فرهنگی و دینی با رویکرد سلبی و اجباری نه تنها با روح دین منافات دارد، بلکه با وفاق عمومی و انسجام اجتماعی نیز متعارض است و با ایده جهانی شدن جامعه دینی فرسنگها سال نوری فاصله دارد./882/ت۳۰۳/س
نویسنده: حسین محبوبی منش( دکترای علوم ارتباطات با زمینه جامعه شناسی)
با همکاری کارگروه سبک زندگی خبرگزاری رسا
-
امنیت و انحرافات اجتماعی، حسین محوبی منش، فصلنامه کتاب زنان، سال پنجم، ش 18، 1381، ص 64
-
جامعه شناسی نظم، تشریح و تحلیل نظم اجتماعی، مسعود چلبی، تهران، نشرنی، 1375، ص 27
-
گفتمان امنیت ملی در جمهوری اسلامی، محمد رضا تاجیک، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1380، ص 44-45
-
تغییر ارزشها در آیینه سینما و مطبوعات، فرامرز رفیع پور، فصلنامه پژوهش، سال چهارم، پائیز و زمستان 1378، ص 166
-
همان، ص 15-16
-
گفتمان امنیت ملی در جمهوری اسلامی، محمد رضا تاجیک، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1380، ص51
-
موانع و مشکلات ناجا در کنترل بی حجابی، حسین ذوالفقاری، فصلنامه مطالعات مدیریت انتظامی، سال اول، ش اول، 1385، ص 71
-
ماهواره و هویت جنسی دختران جوان، فروغ السادات عریضی و دیگران، مجله جامعه شناسی ایران، دوره هفتم، ش 2، 1385، ص 100
-
علی(ع)، علی شریعتی، تهران، نیلوفر، 1361، ص 375
10-عفاف، محمد صنایع، مجله راه رشد، ش 78، ص 2
11-فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل، تهران، سروش، چاپ هفتدهم، 1386، ص 27
12- نگذاریم مسائل اجتماعی، امنیتی شود، حجت الله ایوبی، روزنامه شرق، ش 886، 1386، ص 58
13- محمد علی کی نژاد، به نقل از سایت بازتاب، 1385
14- همه متهمیم، رحمت الله صدیق سروستانی، روزنامه همشری، ش 4268، 1386، ص23
15- شل حجابی، صادق طباطبایی، سایت بازتاب، 1385