بسیجی با قهرمان هگل متفاوت است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، نشست «امکان تداوم بسیجی شهید به مثابه انسان آرمانی ایرانی» در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با موضوع نقد و بررسی کتاب «بسیجی شهید» نوشته سید جواد طاهایی برگزار گردید.
در ابتدای نشست سید جواد طاهایی پیرامون کتاب بسیجی شهید توضیحات خود را ارائه داد. وی گفت: این کتاب پیرامون مردم کشوری است که مردم آن جسورانه می خواهند ایده مطلق را انضمامی کنند. مردمانی که اهل موعودیت اند و به موجودیت بی اعتنا هستند.
طاهایی ضمن تبیین مفهوم بسیجی افزود: عدم فهم وجه ایرانی بسیجی موجب شده به این مفهوم به طور حقیقی درک نشود. اگر در توضیح هویت بسیجی به این نکته توجه کنیم، بسیجی به عنوان یک ایرانی کارکرد عمیق خود را در جامعه کنونی می یابد. بسیجی عالی ترین تولید ایرانی است. بسیجی در نهایت هم ایرانی است اما ایرانی ای که از من موجود خود به من موعود حرکت کرده است.
در ادامه سید مهدی ناظمی قره باغ، پژوهشگر فلسفه در نقد کتاب بسیجی شهید گفت: نگاه نظری و متفکرانه به مسایل انقلاب و در رأس آن ها جنگ یا دفاع مقدس یکی از خلأهای کنونی ماست. به عنوان مثال مسأله ارتباط میان جنگ و هویت ملی ما، که البته به این موضوع در برخی آثار سینمایی پرداخته شده اما برخی از این فیلم ها هویت ستیز هستند. مسایل نظری مسایلی هستند که در واقعیت وجود دارند. به عنوان نمونه در دوران پهلوی در حوزه ناسیونالیسم خیلی خوب کار شد. کتاب ها نوشته شد و خیلی از روحانیون ما تحت تأثیر این آثار قرار گرفتند که مورخان بزرگی آن ها را کار کرده بودند. اما ما حصل این اتفاق برای ما بحران و سردرگمی به وجود آورد. در ادامه نیز شروع نگاه نظری به این دست مسایل با مرحوم فردید و سپس شهید آوینی بود.
در ادامه نشست سید حسین شهرستانی، پژوهشگر فلسفه و جامعه شناسی گفت: یک سری از آثار ما درون گویی ها و خودگویی ها نسبت به وقایع انقلاب را بازگو می کند که در جای خود لازم و مفید است. در نقطه مقابل هم جریان آکادمیک را داریم بی هویت و بی توجه به تاریخ که تنها کارش ترجمه است و بعد از ترجمه کارش متوقف می شود. آقای طاهایی در این اثرشان سعی کرده اند که به حقیقت و واقعیت انقلاب نزدیک شوند و آن را به زبان تئوریک بیان کنند. این نوع کارها اولین بار توسط شهید مطهری انجام گرفت. شهید مطهری یکی از اولین علمایی بود که وارد نوشتن مطالبش در روزنامه ها و فضای ژورنالیستی شد که در آن زمان کار مرسومی برای یک عالم دینی نبود. سپس فردید و بعد از او مرحوم آوینی به این کار مبادرت کرد. البته بحث شهید آوینی بسیار جای بحث دارد که بنده مقاله ای در این باره نوشته ام با عنوان «آوینی شهید آوینی فیلسوف».
حسین شهرستانی در ادامه گفت: در کتاب بسیجی شهید من متوجه نشدم که این شهید ایرانی است. در جای جای کتاب به جای توصیف امثال حافظ از عالم، توصیف هگل را می بینیم. بعضی تعابیر را هم اصلاً متوجه نشدم مثل دازاین ایرانی! به طور کلی این کتاب از پرداختن به خودِ مفهوم بسیجی دور شده و در گرداب تئوری ها افتاده و خودِ بسیجی هم تبدیل به یک فیلسوف شده است.
در ادامه سید جواد طاهایی، نویسنده کتاب عنوان کرد: نکته مهم فیلسوف بودن بسیجی است. پوپر مقاله ای دارد با نام «چرا من فیلسوف نیستم؟». در آن جا می گوید معنای شخصی فلسفه این است که وقتی فرد به چیستی امور می پردازد در واقع وارد این قلمرو شده است. این نوع فلسفه را هر کس می تواند داشته باشد. تجربیات وجودی جدی موجب بروز این حالت در انسان می شود. شهید آوینی می گوید رنج موجب می شود تا انسان بیشتر به خود و امورات بیاندیشد. همین که شما در شب حمله در یک قدمی مرگ و زندگی قرار می گیری، در این شرایط است که معلوم می شود بودِ ما چقدر از نمودِ ما متفاوت است و ما خیلی بزرگ تر از این هستیم اما خبر نداریم. اما نکته ای که راجع به هگل و حافظ فرمودید. در جایی خواندم هگل ایده مطلق را از ادبیات ایران گرفته است. اگر این حرف درست باشه فلسفه هگل فلسفه ایرانی است. ملت ایران تنها ملتی است که جرئت مطلق فکر کردن دارد و درک مطلق خود را می خواهد به واقعیت انضمامی تبدیل کند. دلیل بودن و هستی ایران از ابتدا تاکنون همین است و این مسأله تمامی تاریخ ما را معنا دار می کند. بنابراین حرف زدن از هگل به نوعی حرف زدن درباره ایران است.
سپس سید مهدی ناظمی قره باغ گفت: انتظار ما از یک کتاب، کامل بودن و منسجم بودن است. معمولاً از مجموعه مقالات انتظار انسجام نداریم. اما در یک کتاب با ابتدا و انتهای مشخص انتظار داریم مسایل به روشنی پاسخ داده شود. ما نمی توانیم با وام گرفتن ناقص از یک ادبیات فلسفی، ایرانی بودنمان را توضیح دهیم. هگل وقتی مطلق بودن را بیان می کند که آن را در یک ملت می بیند و آن هم ملت آلمان است. ما چه شباهتی به آلمانی ها داریم؟ به عقیده من با نظریات پل ریکور بهتر می توانستیم بحث هویت خودمان را تحلیل کنیم. یا کار بهتر تحلیل خود وصیت نامه شهداست. مثلاً در بخشی از این کتاب می خوانیم که گفتگو محصول قدرت است و تا قدرت نباشد گفتگو صورت نمی گیرد. این عبارات خواننده را از فضای شهید و شهادت و ... به مناسبات قدرت و نوعی جهان بینی دیگر می برد.
در ادامه حسین شهرستانی گفت: درست است که لفظ فیلسوف را برای هر کس که اندیشه می کند و درباره خود می توان به کار برد. اما لفظ فیلسوف به عنوان یک کاراکتر و شخصیت تاریخی در اثری که قرار است پدیده بسیجی و شهید را پدیدار شناسی بکند، لفظی تساهل آمیز است. چون این گونه، شرایطی که به آن تعلق دارد را از او جدا می کنیم. تعابیری از مارکس، فروید و ... در کتاب از مفهوم خود آمده که نه با هم نسبتی دارند و نه نگرش بسیجی از مفهوم خود را می رسانند. یا تبیین مفهوم خودآگاهی، که با نگاه انقلابی و دینی خیلی متفاوت است.
سپس سید جواد طاهایی عنوان کرد: این انتقادات مربوط به افراد دانشور و متخصص است. از طرفی این کتاب حاصل احساس بحران من از حضورم در فضاهای دانشگاهی بوده است. حرف من این بوده که این تجربیات انقلابی با آن تفکرات دانشگاهی سازگار نیست. قصد من این نبوده که از موضع بسیجی شهید، دانش و دیدگاه های علمی موجود را نفی کنم. بحث من یک تجربه فی ذاته بود و بهتر است مدعیات این کتاب به صورت فی نفسه درک شود. چون من دانشجوی علوم اجتماعی بوده ام از همان دانسته های خودم برای تحلیل مسایل استفاده کرده ام. البته توجه کنیم که من فلسفه را بر شهدا تطبیق نداده ام، بلکه شهادت را با فلسفه تطبیق داده ام. یک نکته هم این است که ناشر کتاب اصرار داشتند بحث های فلسفی و مقدمات علمی که ربطی به مسأله شهادت ندارند را حذف کنم. در صورتی که من تاریخچه خیلی مبسوطی از مباحث علمی که در کتاب مطرح کردم را آورده بودم.
در ادامه سید مهدی ناظمی گفت: ما نمی توانیم بگوییم از تئوری ها استفاده می کنیم برای رساندن مفهومی ورای تئوری. مگر در مواقعی که یک تئوری جدید ارائه می شود تا علم و نظریه های موجود را متحول می کند. که البته این مربوط به کار و بحث ما نیست.
در انتها حسین شهرستانی اظهار داشت: متنی را می توان متن اصیل دانست که ضابطه سخن گفتن خود را حفظ کند. به عقیده من شهید آوینی دو دسته آثار دارد: یکی آثاری که روایت بی پیرایه و دست اول از حوادث را بازگو می کنند و دیگری متونی که در خلوت به صورت تئوری تبیین کرده است. دسته اول به عقیده من آثار اصیل ایشان است. مثلاً در کتاب بسیجی شهید در فصلی که راجع به مرگ است مرگ را از منظر فیلسوفان بررسی کرده اید و نهایتاً گفته اید مرگ بسیجی هم همین است! آیا نگاه ما به مفهوم شهادت همان نگاهی است که فیلسوفان به مرگ دارند؟! همچنین در موضوع جنگ نیز همین رویه را پیش گرفته اید.
در صورتی که بسیار تفاوت وجود دارد و این نکته بسیار مهمی است. یا درباره مسأله قهرمان نیز از نگاه هگل استفاده کرده اید. در صورتی که ما در ادبیات و تاریخ خود مفاهیمی مثل فتوت، جوانمرد، پهلوان و این قبیل تعابیر را داریم. قهرمان هگل یک قهرمان بی پرواست. مثل مجاهدین خلق، ژاکوبین های فرانسوی و کمونیست ها که با پارسایی و تقوای بسیجی کاملاً متفاوت است. مثلاً در شاهنامه در برابر پهلوانی مثل رستم، قهرمان می تواند اسفندیار باشد. البته مثال دقیقی نیست اما برای روشن شدن موضوع می تواند کمک باشد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ