۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۲
کد خبر: ۵۴۰۲۷۰
در گفت‌وگوی استاد خسروپناه با رسا مطرح شد؛

از نسبت حوزه و دانشگاه در تحول علوم انسانی تا ارائه الگوی حکمی اجتهادی

حجت‌الاسلام والمسلمین خسروپناه با تبیین نسبت حوزه و دانشگاه در تحول علوم انسانی، از الگوی حکمی اجتهادی خود سخن گفت و بر تخصصی‌تر شدن رشته‌های حوزوی و دانشگاهی در این زمینه‌ تأکید کرد.
اختتامیه کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی استاد خسروپناه

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، یکی از دغدغه‌های مقام معظم رهبری که در سخنرانی‌های مختلف به ویژه در سال‌های اخیر بر روی آن تأکید ورزیده‌اند مسئله «علوم انسانی» و مشکلات آن است. ایشان بارها گلایه خود را درباره وضعیت موجود این علوم ابراز داشته و تحول اساسی در محتوای درسی رشته‌های مختلف این علوم را لازم شمرده‌اند.

رهبر فرزانه انقلاب در این زمینه می‌فرمایند: «با این همه تأکیدی که بر علوم انسانی شده، تقریباً علوم انسانی هم به همان شکلِ علوم پایه اداره می‌شود و باز همچنان همان اشکال به قوّت خودش باقی است. ما آغوش مان را باز کرده‌ایم و حرف‌هایی که الان در زمینه‌های جامعه شناسی، روان‌شناسی، تاریخ و حتّی فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج برای ما دیکته می‌شود!» (دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 13/10/84).

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز، تحقیق و نظریه‌پردازی در عرصه علوم انسانی را ضروری خوانده و می‌فرمایند: «... تحقیق کنید، به فکر نظریه‌سازی باشید. الگو گرفتن بی‌قید و شرط از نظریه پردازی‌های غربی و شیوه ترجمه گرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینه علوم انسانی به نظریه‌سازی احتیاج داریم (دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه های شیراز، 14/2/87).

ایشان همچنین بر استفاده از دانش‌های روز با نگاه نقادانه تأکید می‌کنند و می‌فرمایند: «بنشینید فکر کنید؛ نظریه‌پردازی کنید؛ از موجودی این دانش‌ها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بی‌فزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله کارهایی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است» (دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه های کردستان، 27/2/88).

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه از اندیشمندانی است که به ندای رهبر معظم انقلاب درباره ضرورت بومی‌سازی علوم انسانی لبیک گفته و پس از بررسی آراء مخالفان و موافقان علم دینی، نظریه جدیدی در این زمینه ارائه کرده است. این عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در زمینه تولید علم دینی به بیان یک الگوی حکمی ـ اجتهادی پرداخته و آن را روش‌شناسی نو برای علوم انسانی اسلامی دانسته و معتقد است اگر حوزویان و دانشگاهیان بخواهند نقش خود را برای تحول علوم انسانی به درستی ایفا کنند رشته‌های حوزوی و دانشگاهی باید تخصصی‌تر شود.

گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین خسروپناه انعکاس دیدگاه این استاد و پژوهشگر فلسفه دین درباره نسبت حوزه و دانشگاه در تحول علوم انسانی و تبیین الگوی حکمی اجتهادی وی به عنوان یک پیشنهاد برای تولید علمی دینی است که تقدیم مخاطبان خبرگزاری رسا می‌شود.

رسا ـ پس از مطرح شدن موضوع ضرورت تحول علوم انسانی و تولید علم دینی از سوی رهبر معظم انقلاب، دو نگاه متفاوت و رایج در این زمینه مطرح می‌شود. برخی موافق علم دینی و برخی نیز مخالف آن هستند؛ بفرمایید دیدگاه شما در این زمینه چیست؟

افراد مخالف علوم انسانی اسلامی معتقدند علوم انسانی همین علومی است که از غرب به دست ما رسیده و با روش‌های مختلف تبیینی، تفسیری، انتقادی و گفتمانی نظریه‌پردازی شده است. طرفداران این دیدگاه می‌گویند که علوم انسانی دنیا را افرادی مانند آگوست کنت، دورکیم، فروید، هابرماس، فوکو، آبرام مازلو، فریدمن و دیگران تولید کرده‌اند که هیچکدام در حوزه‌های علمیه درس نخواندند و از علوم اسلامی، علوم دینی یا علوم مسیحی بهره نبرده‌اند و حتی نرفته‌اند در واتیکان از علوم مسیحی استفاده کنند تا طبقه‌بندی نیازها را ذکر کنند. آنها معتقدند که اگر بخواهیم علوم انسانی جامعه خود را کاربردی کرده و از این رکود در بیاوریم و یا حتی علوم انسانی کاربردی و کارآمدی ناظر به جامعه اسلامی خود تولید کنیم همین علوم دانشگاهی کفایت می‌کند.

دیدگاه دوم از سوی موافقان علوم انسانی اسلامی مطرح می‌شود که می‌گویند علوم انسانی اسلامی به علوم اسلامی مانند فلسفه اسلامی و فقه اسلامی محتاج است و تنها با روش اجتهاد و استدلال به دست می‌آید. براساس این اعتقاد علوم انسانی برای اسلامی شدن محتاج علوم اسلامی و علوم اسلامی مانند فلسفه اسلامی و فقه اسلامی محتاج روش استدلال و اجتهاد است و تا کسی روش استدلال و  اجتهاد را نداند به علوم اسلامی دست نمی‌یابد و تا علوم اسلامی تحصیل نکند نوبت به علوم انسانی اسلامی نمی‌رسد.

موافقان ضرورت تحصیل علوم اسلامی برای دست‌یابی به علوم انسانی اسلامی با بیان این‌که روش اجتهاد و استدلال به سه علم علم الاسناد، علم الفهم و علم الاستنباط نیاز دارد، مطرح می‌کنند که این سه دسته علوم که به ما روش اجتهاد را می‌آموزد در حوزه‌های علمیه آموزش داده می‌شود و با این روش است که ما می‌توانیم به علوم اسلامی دست بیابیم و بعد به تولید علوم انسانی اسلامی برسیم.

براساس این دیدگاه چون علوم در حوزه‌های علمیه هست پس فقط کسانی می‌توانند به تولید علوم انسانی اسلامی بپردازند که در حوزه‌های علمیه درس خوانده باشند و دانشگاهیان توان این کار را ندارند و فقط می‌توانند با همان پارادایم علوم انسانی غربی کاری انجام دهند که البته با هر دو گرایش مخالف هستم و بر آن نقد دارم.

موافقان و مخالفان علم دینی بیشتر به نقلی سازی علم تأکید می‌کنند و تلقی‌شان از علم دینی این است که علم را نقلی کنیم در حالی که ماهیت علم مدرن تجربه است. مخالفان علم دینی خیال می‌کنند که دینی‌سازی علوم یک‌شبه تحقق پیدا می‌کند در حالی که اصولاً تحقق یک علم بعد از تولید نظریه‌ها است و ما باید اول نظریه‌های دینی را داشته باشیم و اگر این نظریه‌ها جمع شد تبدیل به علم می‌شود و باید از اول انتظار نظریه‌های دینی داشته باشیم تا به تولید علم دینی برسیم.

رسا ـ آیا دانشگاهیان و حوزویان با هم در تحول علوم انسانی سهم دارند یا تحول علوم انسانی و اسلامی سازی علوم انسانی تنها بر عهده دانشگاهیان یا فقط برعهده حوزویان است.

معتقدم حوزویان و دانشگاهیان هر کدام سهمی در تولید و تحول علوم انسانی و اسلامی سازی علوم انسانی دارند اما این سهم و نقش مهم است. برای توضیح این مطلب ابتدا علوم انسانی را به سه دسته علوم مبنایی مانند فلسفه، عرفان، قرآن شناسی و حدیث شناسی که در حوزه تدریس می‌شوند؛ علوم کرداری مانند فقه و اخلاق که در دانشگاه و حوزه تدریس می‌شوند و علوم کاربردی مانند اقتصاد، مدیریت، جامعه شناسی، روان‌شناسی و علوم تربیتی که در دانشگاه تدریس می‌شوند تقسیم می‌کنیم.

علوم مبنایی به دو روش استدلال و استنباط نیازمند است، در بحث‌های فلسفی و عرفانی بیشتر به روش استدلال نیاز داریم و در فلسفه مخصوصا و در قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی به روش استنباط و اجتهاد نیازمندیم و در عرفان اسلامی هم روش استدلال هم روش استنباط هر دو نیاز است. از بین دو نهاد حوزه و دانشگاه نهادی که بیشتر تمرکز بر روش استدلال و استنباط دارد حوزه‌های علمیه هستند. لذا اگر یک دانشگاهی بخواهد روش استدلالی و روش استنباطی و اجتهادی قوی به دست بیاورد باید حتما از سیر آموزشی حوزه استفاده کند.

اما در نهاد دانشگاه واحدهای رشته‌های فلسفه و قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی دارای قدرت استدلال و استنباط کافی نیستند. در علوم مبنایی حوزویان به لحاظ روش شناختی توانمندی بیشتری دارند، اما همین علوم مبنایی در روزگار ما یک پیوندی با موضوعات جدید پیدا کرده‌اند که اصطلاحا از آن به فلسفه‌های مضاف تعبیر می‌‌شود. موضوعاتی مانند فرهنگ، تمدن و تکنولوژی سبب شده که مباحث فلسفی به این حوزه‌ها ارتباط پیدا کند و فلسفه فرهنگ، فلسفه تمدن و فلسفه تکنولوژی شکل بگیرد.

از آنجا که فلسفه از فلسفه محض به فلسفه‌های مضاف توسعه پیدا می‌کند، در توسعه فلسفه محض به فلسفه‌های مضاف نقش دانشگاهیان پررنگ‌تر است چون دانشگاهیان نسبت به حوزویان اگر سنجیده شوند به موضوعات جدید و موضوعات کاربردی ارتباط بیشتری پیدا می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت که فلسفه محض که با روش استدلال به دست می‌آید یا قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی که با روش استنباط به دست می‌آید بر عهده حوزویان است اما برای پیوند این فلسفه محض به موضوعات جدید که فلسفه‌های مضاف شکل پیدا کند نقش دانشگاهیان پررنگ‌تر است.

رسا ـ معمولا حوزویانی که در سنت رایج حوزوی تحصیل می‌کنند چندان فلسفه را درگیر مباحث جدید نمی‌کنند، معقوله‌هایی مانند فرهنگ چیست، تکنولوژی یا تمدن چیست از بحث‌هایی نیست که در حوزه‌ها مطرح شود در حالی که امروز هم به فلسفه محض نیاز داریم و هم فلسفه‌های مضاف. آیا با ساختار حوزه می‌توان انتظار توسعه فلسفه محض به فلسفه مضاف را داشت.

ساختار آموزشی حوزه در تعمیق بخشیدن به فلسفه محض ساختار مناسبی است اما ساختار دانشگاه برای تعمیق فلسفه محض مناسب نیست و از آن طرف برای توسعه فلسفه محض به فلسفه مضاف ساختار دانشگاه پاسخ‌گو است. کسی که می‌خواهد از مباحث قرآنی و حدیثی بحث‌های جدیدی را در حوزه فرهنگ و تمدن استفاده کند چون در دانشگاه‌ها بیشتر مطرح است می تواند دانشگاهیان را جهت دهد و این مباحث را دنبال کند.

علومی مانند فقه، اخلاق و عرفان عملی که جنبه عملیاتی دارد مانند مباحث اجتهادی فقه، مباحث فقه عبادات، فقه معاملات و فقه رایج در حوزه‌های علمیه مناسب‌تر تحصیل می‌شود. اگر کسی می‌خواهد روش اجتهاد و استنباط را به دست بیاورد و در فقه مجتهد شود این امکان در حوزه‌ها میسر است و ساختار دانشگاه مجتهدپرور نیست و اگر کسی دکترای فقه هم بخواند نمی‌تواند با ساختار علمی دانشگاه یک فقیه مجتهد شود و تنها می‌تواند مقداری اصول فقه بخواند. بنابراین حوزویان برای ورود به عرصه‌های جدید مانند فقه فرهنگ یا فرهنگ توسعه به دانشگاهیان نیاز دارند.

در حقیقت امکان شناخت موضوع توسعه آن گونه که در دنیا وجود دارد جز از طریق دانشگاه امکان‌پذیر نیست. حوزویان از آن جهت که ساختار آموزشی حوزه را گذرانده‌اند اطلاعی از اصطلاح توسعه فرهنگ تمدن و رسانه ندارند و از فضای مجازی بی‌اطلاع هستند، برای بررسی فقه فضای مجازی باید فقه و اجتهاد فقهی را از حوزه کسب کنیم اما بخشی از این فقه مضاف روش‌هایی است که رسانه توسعه و تکنولوژی در اختیار ما قرار می‌دهد که از عهده دانشگاه برمی‌آید.

بحث اصلی را علوم کاربردی مانند مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی، علوم تربیتی و مانند آنها برعهده دارند؛ بنابراین مهم‌ترین دغدغه نظام جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر تحول در علوم اجتماعی است و اسلامی سازی علوم اجتماعی دغدغه امروز ما است. بنابراین باید بگویم که هر دو نهاد حوزه و دانشگاه سهمی در تحول علوم اجتماعی دارند و بنده معتقدم که به هیچ وجه دانشگاه یا حوزه به تنهایی نمی‌تواند به اسلامی‌سازی علوم انسانی بپردازد.

رسا ـ با توجه به این‌که حضرت عالی برای تولید علم دینی الگویی را با عنوان «الگوی حکمی ـ اجتهادی» پیشنهاد کرده‌اید. درباره این الگو و احیانا ابعاد مختلف آن توضیح دهید.

من در این الگو برای اسلامی‌سازی علوم انسانی روش اجتهادی را چهار قسم کرده‌ام و روش اجتهادی اول همان روشی است که در  حوزه‌ها جاری است و با استفاده از اصول کلیات را استنباط و بر فروع جاری می‌کنند. اجتهاد نوع دوم این است که از حوادث جدید و مکاتب جدید سؤال‌هایی استخراج شود و بر کتاب و سنت عرضه شود و جواب‌هایی از کتاب و سنت گرفته شود بدون این که گرفتار تفسیر به رأی شویم، این نوع اجتهاد اولین بار با عنوان تفسیر موضوعی از سوی شهید صدر انجام‌شده است و مجتهدان سنتی از این اجتهاد کمتر استفاده می‌کنند.

اجتهاد قسم سوم ابتکاری است و در میراث ما سابقه ندارد و باید از منظومه معرفت دینی که از اجتهاد قسم اول و دوم به دست آمده است پرسش‌هایی را به دست آوریم و بر واقعیت‌های خارجی عرضه کنیم. اجتهاد قسم چهارم هم روشی است برای نهادسازی که برای تغییر انسان محقَق به انسان مطلوب به کار می‌آید که الآن وارد این بحث نمی‌شویم.

ما توصیف انسان مطلوب را با اجتهاد نوع اول و دوم به دست می‌آوریم و توصیف انسان محقَق را با اجتهاد نوع سوم به دست می‌آوریم زیرا پرسش‌هایی که در تحقیقات آماری طرح می‌کنیم با استفاده از مبانی دینی است و نمی‌شود گفت که در توصیف انسان محقَق نیاز به مبانی اسلامی نداریم زیرا هر انسانی پیش‌فرض‌هایی دارد و آن پیش‌فرض‌ها در آمارگیری هم دخیل هستند. در تغییر انسان محقق به مطلوب هم هر سه قسم اول اجتهاد کار آیی دارد.

بنابراین هرکس بخواهد علم اسلامی تولید کند، باید در گام اول، مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی، ارزش‌شناسی و غایت‌شناسی خود را معین کند. علمای ما به برخی از این مبانی پرداخته‌اند، اما در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی باید هر پنج مبنا را تبیین کنیم.

گام دوم، مکاتب اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی است که آزادی اجتماعی، عدالت اجتماعی و تعاون اجتماعی را تولید می‌کنند و مبتنی بر مکاتب فلسفی هستند. گام سوم، توصیف انسان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطلوب است. در برخی از این حوزه‌ها کارهایی انجام شده است اما باید برای توصیف انسان مطلوب در تمام این حوزه‌ها نظریه تولید کنیم. گام چهارم، توصیف انسان محقَق است و گام پنجم، تغییر انسان محقق به مطلوب است.

رسا ـ بسیاری از افراد تصور درستی از کارکردهای علوم انسانی ندارند و حتی برخی از استادانی هم که علوم انسانی تدریس می‌کنند تصور درستی از علوم انسانی ندارند. کارکردهای علوم انسانی چیست؟

علوم انسانی سه کار انجام می‌دهد. توصیف می‌کند انسان مطلوب را و در صدد است بگوید انسان مطلوب و ایده‌آل کیست. دنبال این است که بگوید انسان تحقق یافته کیست و به توصیف آن بپردازد. به طور مثال از نظر ازدواج، کار، مسائل معنوی و مسائل مادی و منظرهای مختلف دیگر انسان محقق را مطالعه می‌کند که متأسفانه در این زمینه ما تحقیقات میدانی و آماری دقیقی نداریم. و می‌خواهد بگوید که این انسان تحقق یافته چگونه می‌تواند به انسان مطلوب تغییر پیدا کند. بایدها و نبایدهایی که بیانگر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب است. بنابراین از توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب می‌توان به عنوان سه کارکرد علوم اجتماعی نام برد که توصیف انسان مطلوب را علوم مبنایی و علوم ارزشی و کرداری در اختیار ما می‌گذارد که با بحث از انسان کامل و انسان ایده‌آل به ما کمک می‌کند انسان مطلوب جامعه را بشناسیم.

توصیف انسان مطلوب

علوم اجتماعی از انسان کامل بحث نمی‌کند اما درباره انسان مطلوب و متعارف مانند جامعه هنجار، انسان هنجار و سازمان هنجار سخن می‌گوید و برای توصیف انسان مطلوب حتما باید از این دو دسته علوم مبنایی و ارزشی کمک بگیریم. این علوم هم با روش استدلالی، هم استنباطی و هم اسنادی تحصیل می‌شود که روش اسنادی به ما می‌فهماند این حدیث، حدیث معصوم است، با روش استنباطی از قرآن و روایت می‌توانیم استنباط و فهم درستی داشته باشیم و در روش استدلالی با اسناد روشی را ثابت می‌کنیم.

در توصیف انسان مطلوب به علوم مبنایی و علوم ارزشی نیاز داریم که از روش‌های اسنادی، استنباطی و استدلالی به دست می‌آید که آن را باید از حوزه‌ها گرفت، اما برای توصیف انسان مطلوب فلسفه محض و فقه محض کافی نیست و به فلسفه‌های مضاف و فقه‌های مضاف هم نیاز داریم که باید از دانشگاه کمک بگیریم.

بنابراین در توصیف انسان مطلوب هم به فلسفه‌های محض هم به فلسفه‌های مضاف، هم به فقه محض و هم به فقه‌های مضاف نیاز داریم، از این‌رو در این زمینه هر دو نهاد حوزه و دانشگاه باید کمک کنند و هرگز نمی‌توان به ساختار حوزه و یا دانشگاه به تنهایی اکتفا کرد.

توصیف انسان محقق

یکی از مهم‌ترین وظایف علوم اجتماعی توصیف انسان محقق است. توصیف انسان محقق با تحقیقات آماری و روش میدانی انجام‌پذیر است، یعنی باید در دل جامعه رفت و آن را مطالعه کرد. روش‌های تحقیقات میدانی در نهادهای دانشگاهی ارائه می‌شود و در نهادهای حوزوی روش اجتهاد قوی‌تر مطرح است، بنابراین انسان محقق را نهاد دانشگاه می‌تواند توصیف کند و یک نقش حوزویان طرح سؤال‌هایی است که می‌خواهد از جامعه پرسیده شود. پس نقش اصلی کشف و توصیف انسان محقق برعهده متخصصان دانشگاهی است و حوزویان یک نقش ممیزی و تکمیلی را در این زمینه برعهده دارند.

تغییر انسان محقق به انسان مطلوب

در بررسی نقش حوزه و دانشگاه در مؤلفه سوم یعنی تغییر انسان محقق به انسان مطلوب باید گفت که نقش حوزویان تحقیق درباره بایدها و نبایدهای مربوط به تغییر انسان محقق به انسان مطلوب است. البته چون این تغییر ناظر به یک موضوع خاصی است اینجا فقه‌های مضاف و اخلاق مضاف کاربرد دارد.

فقه توسعه باید بایدها و نبایدهای تغییرات توسعه را بگوید، فقه فضای مجازی باید تغییر فضای مجازی محقق به فضای مجازی مطلوب را ارائه کند و تنها فقه محض کافی نیست، از این‌رو در تولید فقه مضاف حوزویان به دانشگاهیان نیاز دارند. اما فقه، اخلاق و عرفان عملی ضمانت اجرایی در ساختار نظامات اجتماعی ندارد.

ما در تغییر وضع موجود به وضع مطلوب ناچاریم نظامات اجتماعی درست کنیم. نظامات اجتماعی با نظامات حقوق شکل پیدا می‌کند و فقه می‌تواند تغییر ایجاد کند اما نسبت به کسی که اعتقاد دارد؛ مانند پرداخت سال خمسی به مرجع تقلید یا خواندن نماز و گرفتن روزه.

سرقت ضمانت اجرایی دارد و حرام است اما وجوب نماز ضمانت اجرایی ندارد چراکه فقه نماز به نظام حقوق تبدیل نشده و بنا نیست هم تبدیل شود اما حرمت سرقت از مسأله فقهی تبدیل به یک نظام حقوقی شده است و بنابراین ضمانت اجرایی دارد. از این‌رو فقه‌های مضاف، اخلاق‌های مضاف و عرفان‌های عملی مضاف اگر بخواهند بایدها و نبایدها را بگویند باید به نظام حقوقی تبدیل شوند و دانشگاه است که می‌تواند نظام فقه را به نظام حقوقی تبدیل کند.

رسا ـ از توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب به عنوان سه کارکرد علوم اجتماعی نام بردید و فرمودید که هم حوزویان در تحول و اسلامی‌سازی علوم انسانی نقش دارند و هم دانشگاهیان. به طور ملموس نقش حوزویان و دانشگاهیان در این عرصه چیست؟

نقش حوزویان تعمیق فلسفه اسلامی برای به کارگیری در فلسفه‌های مضاف در راستای توصیف انسان مطلوب و همچنین در ممیزی کردن پرسش‌هایی است که می‌خواهد در تحقیقات میدانی در توصیف انسان محقق با معیار انسان مطلوب استفاده شود. نقش دانشگاهیان نیز تولید فلسفه‌های مضاف مبتنی بر فلسفه محض، انجام تحقیقات میدانی برای توصیف انسان محقق با استفاده از پرسش‌های برگرفته از انسان مطلوب، تبدیل احکام فقهی، اخلاقی و عرفان عملی به نظامات حقوقی است. بنابراین اگر حوزویان و دانشگاهیان بخواهند این نقش سه‌گانه خود را برای تحول علوم انسانی به درستی انجام دهند باید قدری رشته‌های حوزوی و دانشگاهی تخصصی‌تر شود.

رسا ـ آیا وقتی از فلسفه اسلامی یا علوم انسانی اسلامی سخن می‌گویید مقصودتان این است که فلسفه غرب تعطیل شود؟

این ایرادی است که برخی مخالفان علوم انسانی اسلامی و عده‌ای سیاست‌باز به ما می‌گیرند و می‌گویند شما که دم از فلسفه اسلامی و تحول علوم انسانی می‌زنید یعنی می‌خواهید علوم را نقلی کنید و تجربه و عقل تعطیل شود و این یعنی موضوع را بد فهمیده‌اند یا این‌که می‌خواهید دانشگاه‌ها را تعطیل کنید و حوزه‌ها رونق پیدا کند که ما این بحث را قبول نداریم. ما در همین حوزه‌های علمیه فلسفه غرب داریم فلسفه اسلامی هم داریم. در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران هم فلسفه غرب داریم و هم فلسفه اسلامی. جدیدترین کتابی که به زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسوی منتشر می‌شود برای مؤسسه خریداری می‌کنیم.

مقصود ما از تحول علوم انسانی آن است که علوم انسانی را به روز و بومی کنیم یعنی ناظر به مسائل و معضلات جامعه خودمان تحقیق کنیم. چند درصد رساله‌های دکتری و پایان‌نامه‌های ارشد که در علوم انسانی نوشته می‌شود، ناظر به مسائل و نیازهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور ما هستند. وقتی می‌گوییم علوم انسانی تحول پیدا کند منظور این است که علوم انسانی به روز و بومی شود. البته حرف دیگری نیز داریم و آن این‌که علوم انسانی اسلامی تولید شود و البته مقصودمان این نیست که علوم انسانی که الآن هست تعطیل شود و مقصودمان این نیست که این علوم انسانی اسلامی شود. 

ما می‌گوییم محققان و پژوهشگران که توجه دارند نظریه علوم انسانی مبتنی بر جهان‌بینی و مبتنی بر فلسفه‌ای هست، ما هم فلسفه اسلامی داریم و بیاییم نظریه جامعه‌شناسی و نظریه اقتصاد مبتنی بر فلسفه اسلامی ارائه دهیم. البته به نقش متقابل حوزه و دانشگاه در تحول علوم انسانی اسلامی قائل هستیم و معتقدیم که اسلامی‌سازی علوم انسانی تنها به دروس حوزوی نیست و قطعا بخش مهمی از اسلامی‌سازی علوم برگرفته از علوم انسانی تجربی است.

رسا ـ پاسخ شما به مخالفان اسلامی‌سازی علوم انسانی چیست؟

با تمام مخالفان تحول علوم انسانی صحبت کرده‌ام حتی یک نفر آنها یک مقاله از شخصیت‌هایی که درباره اسلامی‌سازی علوم سخن گفته‌اند نخوانده‌اند. اصلا اجازه نمی‌دهند بحث تحول مطرح شود. 

ممکن است در جامعه یک ویروس بیماری‌زا پخش شود و عده‌ای اجازه برطرف شدن آن را ندهند، آیا ما هم باید ساکت باشیم. ما باید کار خود را انجام دهیم اما نسبت به منتقدان علوم انسانی اسلامی اگر نقد علمی دارند جواب داریم هرچند نقد برخی غیرعلمی است و اگر مطلبی نیز در حوزه اسلامی‌سازی علوم انسانی بنویسیم می‌گویند نه آن را خوانده‌ایم و نه می‌فهمیم که چه می‌گویید اما مخالف هستیم؛ با این افراد نمی‌توان گفت‌وگو کرد.

رسا ـ چه موانعی بر سر راه تحقق تحول علوم انسانی وجود دارد؟

برخی از موانع تحول ساختاری است و برای حرکت به سمت اسلامی‌سازی علوم انسانی باید ساختار آموزشی کشور تغییراتی پیدا کند. برخی از موانع تحول نیز روانشناختی است. افرادی هستند که تعلق خاصی به فقه سنتی دارند و وقتی از ضرورت تکامل فقه سنتی با حفظ مبانی سنتی‌اش حرفی می‌زنیم سریعا موضع می‌گیرند. تعلق روان‌شناختی این افراد به این ساختار به اندازه‌ای است که نمی‌توانند از آن دست بردارند.

چند سال پیش گفتیم که ساختار علم کلام باید تغییر کند؛ برخی در برابر این حرف موضع‌های سختی گرفتند مثل این‌که ساختار علم کلام قدسی است. در حالی که از خداشناسی تا معاد ساختاری است که خواجه نصیر از ابتدا برای علم کلام مطرح کرده و اکنون با بحث‌های جدید این ساختار نیازمند تغییر است. پیش از خواجه نصیر ساختارهای متعددی بوده که تغییر کرده و خواجه نصیر هم آن را تغییر داده است و الآن هم وقت تغییر مدلل این ساختار است.

البته این را هم بگویم که بعضی از آقایان وقتی می‌خواهند حوزه را نقد کنند بلدزری نقد می‌کنند که این نوع نقدها را من قبول ندارم. حوزه یک وزانت و متودولوژی و ساختار معرفتی قوی دارد اما در ساختار علمی حوزه باید تغییراتی ایجاد کنیم و این همه تعلقات روان‌شناختی نداشته باشیم.

رسا ـ آیا شرط تمدن‌سازی را تحول علوم انسانی می‌دانید، راهکارتان برای حرکت کشور به سمت تمدن‌سازی چیست؟

بله همانطور که قبلا هم گفته‌ام برای این‌که کشور ما به سمت تمدن‌سازی برود باید علوم انسانی متحول شود که من اینجا سه راهکار را عرض می‌کنم. راهکار اول تغییر ساختار علوم انسانی است. ساختار آموزشی و پژوهشی علوم انسانی در کشور تحول‌ساز نیست.

وزارت علوم باید معاونت علوم انسانی داشته باشد نه معاونت آموزش و معاونت پژوهش که معمولا هم مربوط به رشته‌های فنی مهندسی می‌شود. باید برنامه آموزشی و پژوهشی دانشکده‌ها و پژوهشکده‌های ما براساس نیازهای جامعه باشد. ساختار آموزشی و پژوهشی در حوزه علوم انسانی تا تغییر پیدا نکند نمی‌توانیم تحول در علوم انسانی را مشاهده کنیم.

راهکار دوم راهکار روان‌شناختی است. علوم انسانی باید از روحیه تقلید به تحقیق تبدیل شود و راهکار سوم توجه به فلسفه علوم انسانی است. البته این راهکار برای همه علوم لازم است. مهندسان ما باید به فلسفه مهندسی و فلسفه تکنولوژی توجه داشته باشند. دانشجویان و دانش‌پژوهان علوم پایه نیز باید به فلسفه علم به ویژه فلسفه فیزیک توجه داشته باشند.

فلسفه علوم انسانی بحث از مبانی، روش‌ها و الگوهای علوم انسانی است، اگر ما از اسلامی‌سازی علوم انسانی صحبت می‌کنیم باید الگو دهیم صرف این‌که یک تعریف از علوم انسانی اسلامی بدهیم کافی نیست.

اگر این سه راهکار توجه شود می‌توانیم به تحول علوم انسانی برسیم و یک علوم انسانی کارآمدی داشته باشیم که ملت ما براساس این علوم انسانی یک سرنوشت تمدنی پیدا کنند وگرنه با مشکلات و معضلات جدی در آینده هم بیش از حال و گذشته مواجه خواهیم بود.

رسا ـ از حضرتعالی که علی رغم مشغله ها و مسؤولیت های متعدد علمی وقت خود را در اختیار ما گذاشتید و با سعه صدر به سؤالات مطرح شده پاسخ گفتید، تشکر می‌کنیم، در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید.

اگر کسی می‌خواهد در زمینه تحول علوم انسانی موفق باشد باید یک علم را اصل قرار دهد و از اطلاعات علم دیگر استفاده کند، مثلا اگر می‌خواهد در علوم اجتماعی کار کند باید متودولوژی تجربی آن را به خوبی بداند از آن طرف یک مقدار علوم حوزوی را بخواند تا توصیف انسان مطلوب و تغییر را بداند.

اما اگر می‌خواهد در توصیف انسان مطلوب یا تغییر انسان محقق به انسان مطلوب متخصص باشد آنجا درس‌های حوزه اصل است و درس‌های دانشگاهی تفاوت می‌کند و اگر بخواهد آن نظام‌های فقهی را به حقوقی تبدیل کند، من معتقدم ابتدا بیاید اجتهاد را در حوزه بخواند و دکترایش را هم در حقوق بگیرد آن وقت آن شخص می‌تواند چنین کاری را انجام دهد.

رشد، عقب‌ماندگی، تمدن‌سازی، فرهنگ‌سازی و انحطاط یک ملت منوط به علوم انسانی است بنابراین علوم انسانی را باید به روز و بومی کرد و آن را ناظر به جامعه خودمان بسط داد و به عنوان یک دغدغه اصلی و مهم‌تر از علوم مهندسی، علوم پزشکی و علوم پایه بدانیم. در حقیقت حکومت‌داری و تدبیر و اداره هر جامعه و ملتی با علوم انسانی است و نباید به آن شک کرد. علوم مهندسی و علوم پزشکی اداره جامعه را به عهده ندارد. اداره جامعه با علوم اجتماعی است با دانش مدیریت است با جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، حقوق، اقتصاد و علوم سیاسی است. سرنوشت هر ملتی در پرتو علوم انسانی آن ملت است. وقتی می‌خواهیم یک جامعه‌ای را اداره کنیم باید جامعه مطلوب و محقق را بشناسیم و بدانیم چگونه این جامعه محقق به جامعه مطلوب تبدیل می‌شود.

برخی می‌گویند مشکلات اجتماعی کشور با تغییر حکومت‌ها درست می‌شود که اینطور نیست. اگر برخی معضلات حل نمی‌شود یا مسأله روشن نیست، به سبب وضعیت علوم انسانی ما است. از این‌رو بر تحول علوم انسانی تأکید می‌کنیم.

در پایان بنده هم از تلاش شما عزیزان در خبرگزاری رسا که به این قبیل مسائل اهتمام ویژه دارید تشکر می کنم و امیدوارم در رسالت خبری که عهده دار هستید موفق باشید. /۹۲۰/گ۴۰۱/ج

ارسال نظرات