پاسخ به سؤالات رایج جامعه در مورد مفاهیم عظیم عاشورا
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در شهرکرد، دلى كه به حسین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) عشق دارد، بىشك در سوگ آنان مىگرید و با این گریه، مهر و علاقه درونى خود را نشان مىدهد و گریه بر حسین(ع) تجدید بیعت با «كربلا» و فرهنگ شهادت و امضاى راه خونین شهیدان است.
در اینگونه مجالس، احساس و عاطفه، به كمك شعور مى آید و مكتب عاشورا زنده مىماند و اشك، زبان گویاى احساسهاى عمیق یك انسان متعهد و پاى بند به خط حسینى و كربلایى است. اشك، دلیل عشق است و نشانه پیوند. اشك، زبان دل است و شاهد شوق.
جبهههاى گرم ایران اسلامى در سالهاى «دفاع مقدس»، گویاترین و زندهترین سندى است كه نشان مىدهد چگونه عشق عاشورایى و مراسم نوحه خوانى و اشك ریختن بر سالار شهیدان، محرم را ماه «پیروزى خون بر شمشیر» می سازد و اشك را به سلاحى كارى و مؤثر تبدیل مىكند.
سابقه عزادارى و سوگوارى بر مظلومیت خاندان پیامبر(ص) بسیار دیرینه است و خود پیامبر و على و فاطمه و...(ع) و فرشتگان و كروبیان و جن و انس بر مظلومیت «آل الله» گریسته و مجالس عزا و گریه بر پا كردهاند. حتى انبیاى گذشته هم اشك ریزان با دلی سوزان، توسل و توجهى ویژه به خاندان عصمت و اسوههاى شهادت داشتهاند. همه این فضیلتها در صورتى ارزش والا پیدا مى كند كه بتوانیم به عمق آنچه در عاشورا رخ داده پى ببریم و براى درك آن به سوالات و چرایى چنین حادثه بزرگ و مفاهیم آن پاسخ دهیم؛ به همین منظور گفت و گویی تفصیلی با حجت الاسلام یدالله رحمانی، مدیر حوزه علمیه خواهران استان چهارمحال و بختیاری انجام دادیم که مشروح آن در ادامه آمده است.
رسا –باسلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام محرم الحرام و تشکر به خاطر وقتی که در اختیار این رسانه دینی قرار دادید، اگر اجازه بفرمایید می خواهیم در مورد موضوعات رایج در بین عموم مردم در مورد مفاهیم عاشورا و امام حسین(ع) سؤالاتی را از محضر حضرتعالی بپرسیم، اگر اجازه بفرمایید؟
سلام علیکم؛ بنده هم عرض تسلیت دارم این ایام جانسوز را خدمت شما و همه عاشقان و شیفتگان اباعبدالله(ع) و از تلاشهای شما در راستای نشر معارف دین خصوصا توجه به حوزه های علمیه تشکر و قدردانی می کنم. در خدمت شما هستم؛ بفرمایید.
رسا –به عنوان نخستین سؤال؛ چرا به امام حسین(ع) «ثارالله» مى گویند؟
«ثار» در لغت هم به معنى خون آمده و هم به معنى طلب و انتقام گرفتن از خون كسى كه به دست دیگران كشته شده است. «ثارالله» لقبى است كه در زیارت معتبر عاشورا آمده است.
آن حضرت را با این لقب مورد خطاب قرار مى دهیم. ثارالله؛ یعنى (طلب دمه الله) كسى كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلین او را خداوند خواهد گرفت. ثارالله به كسىكه خود و خویشانش در راه خدا كشته شوند نیز گفته مىشود.
احتمال دارد معناى ثارالله چنین باشد، خونى كه صاحب آن خداوند است و ولیّ دم او خداوند است. چون خون حسین(ع) در راه خدا و براى حفظ قرآن و تمامیت اسلام ریخته شده این خون و این شهیدان، خدائى هستند. بنابراین انتقام آن نیز باید از طرف خداوند باشد، یا اینكه چون امام حسین(ع) حجت خداوند بر زمین و ولى مطلق حق بود و مردم او را كشتند بنا بر این خداوند انتقام حجتش را از قاتلین او خواهد گرفت.
و احتمال دارد به این معنا باشد كه جان و خون امام حسین(ع) چنان متعالى و حقانى است كه به خداوند استناد دارد و از شرافت ویژهاى برخوردار است مثل: بیت الله، یوم الله، ید الله، و...
امّا درباره اینكه این لقب را چه كسى به امام حسین(ع) داده است باید گفته شود كه این لقب در زیارت معتبر عاشورا آمده است و چون سند زیارت عاشورا قدسى است، یعنى زیارت عاشورا كه زیارت امام حسین(ع) است از طرف خداوند به ائمه رسیده است و آن را پیامبر اكرم از جبرئیل گرفته و جبرئیل آن را از خداوند یاد گرفته است و از طریق معصومین به ما آموختهاند تا آن حضرت را زیارت كنیم. بر این اساس این لقب را خداوند به امام حسین(ع) داده است.
رسا –یکی از سؤالات رایج امروز جامعه که مخصوصا در فضای مجازی نیز زیاد به آن پرداخته می شود این است که چرا امام حسین(ع) خانوادهاش را به همراه خود به كربلا برد؟ لطفا در این باره توضیح بفرمایید؟
فلسفه همراه بردن اهل بیت(ع) از سوی امام حسین(ع) این بود كه قیام حضرت بدون آنها كامل نمىشد.
امام حسین(ع) با تدبیر و حسابگرى دقیق زنان و فرزندان را همراه خود به كربلا برد تا راوى رنجها و گزارشگر صحنههاى عاشورا و پیام رسان خون شهیدان باشند و سلطه یزیدى نتواند بر آن جنایت عظیم پرده بكشد یا قضایا را به گونهاى دیگر وانمود كند.
از این رو وقتى ابن عباس به حضرت گفت: چرا زنان و كودكان را به عراق مىبرى پاسخ داد: «انّ الله قد شاءِ اَنْ یراهُنَّ سبایا...» خدا خواسته كه آنان را اسیر ببیند، این اشاره به همان برنامه حساب شده دارد.
به گفته مرحوم كاشف الغطاء اگر حسین(ع) و فرزندان او كشته مىشدند اما آن سخنرانىها و افشاگرىهاى اهل بیت در آن موقعیتهاى حساس نبود آن آثار و اهدافى كه امام حسین(ع) در واژگون ساختن حكومت یزیدى داشت محقق نمى شد.
اسارت اهل بیت با آن وضع رقت بار عواطف مردم را به نفع جبهه حق و به زیان حكومت یزید برانگیخت و سخنان حضرت زینب و امام سجاد(ع) در طول اسارت لذت پیروزى را در ذائقه یزید و ابن زیاد چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحریف تاریخ را گرفت.
حضرت مىدانست كه اصحابش از سوی سپاه یزید به شهادت مىرسند و هیچ كس از افراد بشر به این فاجعه و هدف آن آگاه نمىشوند. پس احتیاج به مروجینى دارد كه نداى حق و حقیقت را به گوش انسانهاى عاقل برسانند و آن مروجین اهل بیت و زنها و بچههاى او بودند كه مكمل قیام خونین كربلا بودند.
بنابراین ایشان كاملا عالمانه اقدام به این كار نمود و به مردم دنیا ثابت كرد كه اینها حاضر نیستند احدى از بنىهاشم زنده بماند حتى طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند كرد، و با اهل بیت پیغمبر نوعى رفتار مىكنند كه با امراى مشركین هم آن طور سخت رفتار نكردهاند و نظرشان جز نابودى اسلام و آثار نبوت و ریاست و حكومت چیزى دیگرى نیست.
پس با توجه به مطالب فوق نتیجه مىگیریم كه فلسفه همراه بردن اهل بیت را باید در عوامل مختلف جستجو كرد:
1. پیام رسانى: افشاگرى هاى زنان و دختران كاروان كربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه پاسدارى از خون شهدا بود سخنان بانوان هم به صورت خطبه و هم گفتگوهاى پراكنده به تناسب زمان و و مكان جلوه گر شد.
۲. نمایان شدن نقش زنان و مادران: در كربلا مادران و همسران شهدا به تمام زنان تاریخ این درس را دادهاند كه در هنگام خطر براى دین چگونه مىتوان از آن دفاع كرد.
۳. پرستارى: رسیدگى به بیماران و مداواى مجروحان از اهداف دیگر بود مانند نقش حضرت زینب در پرستارى از امام سجاد(ع) كه در آن زمان حساس، حمایت او از امام سجاد(ع) استمرار سلسله امامت را در پى داشت.
4. عمق بخشیدن به بعد عاطفى: گریهها و شیونها، عزادارى بر شهداء تحریك عواطف مردم نسبت به ماجراى كربلا را عمق بخشیده و بر احساسات نیز تأثیر گذاشت و از این رهگذر ماندگارتر شد.
۵. ماموریت ویژه اهل بیت: از همه مهمتر ماموریت ویژه اهل بیت امام براى حفظ و تداوم نهضت امام از این ماموریت بود.
رسا –دوره كنونى ما با دوران زندگانى امام حسین(ع) چه تشابهى دارد؟ لطفا در این باره توضیح بفرمایید؟
امروز هم اگر كسى بخواهد جامعه اسلامى را از مسیر خود منحرف كند، ابزارى غیر از سه عامل تطمیع، تهدید و تبلیغات ندارد. شما خیال نكنید اگر كسى بخواهد حكومت انقلاب اسلامى ایران را نابود كند، حتماً باید از آن طرف دنیا بیاید. بلكه در درون همین كشور منافقانى هستند و همان كارى را مىكنند كه منافقان صدر اسلام با حسین(ع) كردند.
در جامعه امروزى علاوه بر مصیبت خیانت خودىها، كمكهاى خارجى هم اضافه شده است. امّا نقش مستقیم را عوامل داخلى ایفا مىكنند. فكر نكنید اگر بخواهند مسیر انقلاب اسلامى ایران منحرف بشود حتماً آمریكا باید مستقیماً عمل كند. آمریكا عوامل داخلى را شناسایى مىكند، آنها را بهوسیله حمایت تبلیغاتى، كمكهاى مالى و احیاناً قضایاى دیگرى، مانند ایجاد فتنهها، آشوبها و ترورها تقویت مىكند. درست است كه بسیارى از این ترورها به دست منافقان انجام گرفته است، اما منافقان كه آمریكایى نیستند؛ از كجا آمده اند؟ از همین جامعه ایرانى آمدهاند و بسیارى از اینها به نام طرفدارى از اسلام به وجود آمدند.
رسا –یکی از سؤالات رایج امروز جامعه این است که چرا اگر امام حسین(ع) قیام نمى كرد اسلام از بین مى رفت؟ لطفا در این باره نیز نظر خود را بفرمایید؟
بنى امیه با رفتارهاى خود اسلام را كاملاً وارونه كردند. اگر قیام امام حسین(ع) نبود امروز اسلام واقعى از اسلام اموى متمایز نبود، آنها مردم شام را چنان فریفته بودند كه گمان مىكردند پیامبر خویشانى غیر از آنها ندارد. در اثر رفاه طلبى و گرایش به فرار از سختىها و علاقه به زندگى دنیوى و لذایذ مادى و سطحى نگرى وظیفه خطیر خود را فراموش كرده و در كژ راهه گام بر مىداشتند.
به قدرت رسیدن معاویه در شام و تمرد او از حكومت علوى سبب به وجود آمدن بسیارى از بدعتها و دورى شدید جامعه از اسلام اصیل شده بود و جایگزینى یزید به عنوان خلیفه از سوى معاویه كه حتى ظواهر التزام به اسلام را رعیت نمىكرد در صورت تثبیت و عدم اعتراض از سوى ملتزمان به اسلام واقعى دیگر نشانى از تعلیمات پیامبر(ص) باقى نمى ماند.
با این روند امام قیام خونین خویش را در چنین جامعهاى ضرورى مى دید چنانكه ایشان در خطبههاى خویش بارها تكرار نموده كه من براى اصلاح در امت كه از سوى بنى امیه منحرف شده و اخلاق مردم را نیز به فساد كشیده است قیام مىكنم.
رسا –یکی دیگر از سؤالاتی که امروزه در فضای مجازی زیاد دست به دست می شود این است که چرا گنبد و حرم ائمه(ع) از طلا ساخته مى شود؟ آیا این اسراف و سبب بدبینى نیست؟
این سؤال را باید از چند منظر پاسخ دهیم تا همه شبهات حول آن برطرف شود، اگر کمی پاسخ به آن طولانی می شود، عذرخواهی می کنم.
1. از نظر عقل: انسانها به هرچه ارزش بیشترى قائل باشند، آن را زیباتر مى سازند و شاید به همین علت است كه سعى مىكنند، حرمها و زیارتگاههاى خود را كه از اهمیت بیشترى برخوردارند، با بیشترین امكانات بسازند و تزیین كنند.
2. از لحاظ دینى و مذهبى: قرآن مجید به روشنى به ما دستور مىدهد كه به بستگان و خویشاوندان پیامبر گرامى(ص) مهر ورزیم و مسلماً یكى از راههاى ابراز علاقه به خاندان رسالت، حفظ و بزرگداشت حرمهاى آنان است. به دلیل همین ابراز احساسات و نشان دادن عشق و علاقه فراوان به اهل بیت(ع)، شیعیان همواره سعى كردهاند كه ارزندهترین و با ارزشترین فلزات اعم از طلا و نقره و سایر جواهرات را وقف آن قبور مطهر نمایند و با زیباترین هنرهاى معمارى و آیینهكارى و منبتكارى آنها را در حرمها و بناهاى متعلّق به آنان، در تزیین گنبد و بارگاه به كار برند. «طلاكارى گنبد و ضریح نیز نشان دهنده عشق به اهل بیت است، خداوند به پیامبرش مىفرماید: (قل لا اسئلكم علیه اجرا الاّ المودّة فى القربى. شورى، آیه ۲۳.
بگو: من چیزى به عنوان مزد رسالت از شما مطالبه نمىكنم، مگر دوستى با اهل بیت من. در واقع طلا كارى گنبد و ضریح، نوعى ابراز علاقه و محبّت به اهل بیت پیامبر و تعظیم شعائر و تشكر از آنهاست. علاوه بر آنكه نوعى زینت و زیبایى است و زیبایى نیز هیچ ایراد و اشكالى ندارد، بلكه امرى پسندیده است. بنابر این از لحاظ دینى نه تنها هیچ مشكل و منعى ندارد بلكه بر مسلمانان لازم است در تكریم و حراست بیوتى كه به پیامبر اكرم(ص) منسوب است، بكوشند و آن را یك امر قربى تلقى كنند.
3. از لحاظ فقهى: طبق احكام فقهى نیز بسیارى از مبالغى كه صرف ساخت و توسعه مكانهاى متبركه و مشرفه شود، از طریق نذورات و موقوفات مردمى است كه با عشق و علاقه آن را به زیباسازى و توسعه بارگاه امامان معصوم(ع) اختصاص دادهاند و از نظر شرعى تنها مى بایست در همین راه استفاده شود و چه بسا خیرینى كه به طور خود جوش در این امر مهم سهیم مىشوند. ازاین رو نباید اینگونه عشق ورزى و طلاكارى گنبدهاى حرمهاى ائمه را اسراف تلفى كرد.
4. از لحاظ فرهنگى: خردمندان جهان، به بزرگان مذهبى و ملى خود ارزش والایى قائلند و در نگهدارى آثار آنان كوشا بوده و آن را تحت عنوان میراث فرهنگى از گزند روزگار حفظ مىكنند. این كار حركت ملتها را در تبیین سیر و ترقى و تعالى به روشنى ترسیم مىكند و در حفظ ایمان و عقیده مردم نسبت به آنها، تأثیر به سزایى دارد؛ روى این اصل مسلمانان نیز در ساخت هرچه پر شكوهتر و زیباتر و نگهدارى آن كوشش مىكنند.
5. از لحاظ علمى: زیباسازى فضاهاى معنوى ازجمله مساجد و حرمها، در ایجاد جذابیت براى زائران، داراى آثار ثمربخش و سازندهاى است. به عبارت دیگر تعظیم جلال و عظمت بزرگان دین از طریق آبادانى و زیباسازى قبور آنان و در كنار آن به وجود آوردن امكانات رفاهى، براى زائران و ارائه خدمات فرهنگى مىتواند نقش سازندهاى در گسترش و ترویج فرهنگ و ارزشهاى اسلامى، اسوه قراردادن ائمه اطهار(ع)، تمسك به سیره آن بزرگواران براى عموم مردم و... داشته باشد.
6. از لحاظ اجتماعى و اقتصادى: بسیارى از امور عام المنفعه (مانند خیرات، نذورات، اوقاف، سرپرستى ایتام، پرداخت وجوهات شرعى، ایجاد كتابخانه، مراكز درمانى، مراكز فرهنگى، تفریحى ورزشى و... براى عموم افراد جامعه خصوصا افراد نیازمند و كمك به نیازمندان و...) از تأثیرات و نتایج بسیار ارزنده ساخت و ساز صحن و بارگاه امامان و امامزادهها است؛ زیرا شكوه این مكانهاى مقدس در جذب مردم، براى زیارت و انجام دادن خیرات مؤثر است و با یادآورى مقام و عظمت والا و سیره و سنت آن بزرگان، مردم بسیار زیادى را در كمك به محرومان تشویق كند.
رسا –چرا امام حسین(ع) پس از عدم استقبال كوفیان به مدینه برنگشت؟ لطفا در این باره نیز توضیح بفرمایید؟
سه عامل مهم در پیدایش نهضت امام حسین(ع) تأثیر داشت:
1. درخواست بیعت از امام حسین(ع) براى یزید و وارد كردن فشار به آن حضرت: در این عامل امام حسین(ع) حالت دفاعى داشت زیرا حكومت یزید از او با فشار و اصرار بیعت مىخواست و حضرت خوددارى مىورزید.
2. دعوت مردم كوفه از امام حسین(ع): در این عامل عكس العمل امام مثبت است و نوعى همكارى و تعاون با كوفیان به شمار مىرود. حضرت در مكه از نظر خوددارى از بیعت یزید دیگر وظیفهاى به عهده نداشت چون در هر حال بیعت نكرده بود اما دعوت كوفیان بُعد تازهاى به قضیه داد و وظیفه تازهاى براى امام ایجاد كرد. گویى ارزیابى امام(ع) این بود كه حال كه كوفیان با این همه اصرار و اشتیاق مرا دعوت كردهاند به عراق مىروم اگر آنان به وعدههاى خود وفادار بودند كه چه بهتر و اگر چنین نبود باز به مكه بر مىگردم یا به یكى از مناطق اسلامى مىروم.
3. امر به معروف و نهى از منكر: در این عامل، منطق امام، منطق اعتراض و تهاجم بر حكومت اموى است زیرا معتقد بود كه جهان اسلام را فساد و آلودگى فرا گرفته و حكومت وقت به صورت سرچشمه فساد درآ مده است و او به حكم مسؤولیت شرعى و وظیفه الهى خود باید قیام كند. معلوم مىشود كه اگر دعوت مردم كوفه عامل مهم و اساسى بود وقتى خبر اوضاع پریشان كوفه به حضرت رسید امام دست از سخنان و مواضع خود بر مىداشت و از ادامه سفر خوددارى مىكرد در حالى كه داغترین و شورانگیزترین سخنان امام از اینجا شروع شد. پس عامل امر به معروف و نهى از منكر مهمترین انگیزه براى قیام امام حسین محسوب می شود.
عامل امر به معروف و نهى از منكر، مهمترینانگیزه براى قیام امام حسین(ع) بود اما با این وجود، امام بعد از شكستن بیعت از سوی مردم كوفه قصد بازگشت را داشت و این حاكمان جور بودند كه مانع حركت امام شدند و امام را به شهادت رساندند.
رسا –یکی از شاهکارترین جملات تاریخ بشریت این جمله «ما رأیت الا جمیلا» حضرت زینب(س) در آن شرایط سخت حادثه کربلا بود؛ در مورد مقصود ایشان از بیان این جمله توضیح بفرمایید؟
عزادارى و اشك ریختن و غمگین شدن در سوگ ابا عبدالله(ع) با جمله حضرت زینب(س) «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» (جز زیبایى چیزى ندیدم) منافاتى ندارد. با این توضیح كه كربلا یك سكه دو رویه بود؛ یك روى، نیش بود از سوى بشرى نادان و روى دیگر نوش بود از حكیمى مهربان، یك روى آن خون بود و شمشیر و آتش، قتل بود و غارت و این ظاهرى بود كه دیده مى شد و از سوى یزید و یزیدیان بود. اما روى دوم كه درك آن بصیرت و دقت نظر لازم داشت، تقرّب به ذات اقدس الهى بود؛ به نمایش گذاردن درسها و زیبایىهاى مكتب الهى و تربیت یافتگان آیین اسلام و جانفشانى براى احیاى چنین مكتبى و عنایت خاص پروردگار به جهت این جانبازى و ایثار در راه هدف مقدس الهى، همان هدفى كه خداوند در آفرینش انسان و هدایت او داشت و دارد و اینكه این هدف و این هدایت بایستى تا قیامت بماند؛ تا بشریت در سایه آن تربیتى آسمانى بیابد؛ آن روى كه مستند به خدا است عنایت است و همه زیبایى و حضرت زینب(س) نیز همین روى را دیده كه سخن از زیبایى مىگوید؛ از همین روى است كه هر چه آتش جنگ شدّت مىگرفت امام حسین(ع) و برخى از همراهانش را مى دیدند كه چهرههایشان گلگونتر و شكفتهتر مىشود و دلهایشان آرامتر مىگردد.
رسا –یکی دیگر از سؤالات رایج امروز بین عموم مردم این است که چه مىشد امام حسین(ع) با یزید سازش مىكرد؟ در این باره توضیح بفرمایید؟
یكى از درسهاى بزرگ امام حسین(ع) در واقعه عاشورا، درس عزت مندى و سربلندى بود. همه مىخواهند عزیز باشند و عزتمند زندگى كنند اما براى رسیدن به این هدف ابتدا باید دشمن شناس باشند؛ چراكه این دشمنان هستند كه نمىخواهند طرف مقابل روى عزت و سربلندى را ببیند.
همواره بودند افرادى كه براى كسب عزت و سربلندى تلاش كردند اما از آن جهت كه راه را درست انتخاب نكرده بودند و از ابزار صحیح استفاده نكرده بودند؛ نتیجه معكوس و غلط گرفتند و به جاى عزت، ذلیل شدند. حتى در صدر اسلام برخى از مؤمنان عزت را در نزدیكى، رفاقت و ارتباط با كافران مىدانستند كه خداوند در این آیه، عمل آنها را تقبیح كرد و به آنها راه صحیح عزتمندى را یادآور شد: «الَّذینَ یَتَّخِذونَ الكافِرینَ أَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنینَ أَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعًا(نساء/۱۳۹) همانها كه كافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مىكنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان مىجویند؟ با اینكه همه عزّتها از آن خداست؟!»
امام حسین(ع) اگر سكوت مىكرد یا سازش را در پیش مىگرفت؛ مطمئناً عزت تمام مسلمانان خدشه دار مىشد و حتى سربلندىاى براى اسلام باقى نمىماند. وقتى یك فرد فاسق و گناهكار بر مسند خلافت بنشیند، شراب بنوشد و با سگ و بوزینه همبازى شود، چگونه مىتوان حرف از عزت و سربلندى اسلام به میان آورد؟
رسا –در پایان از وقتی که در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید، کمال تشکر را داریم؛ اگر صحبت پایانی دارید، بفرمایید؟
در پایان می خواهم ضمن تشکر از همکاری های خوب خبرگزاری رسا در این استان با مجموعه حوزه های علمیه خواهران توضیحات مختصری هم در مورد رسالت عزاداری بیان کنم؛ گاهى یك جریان موج خیز و حركت زاى اجتماعى، روح خود را از دست مىدهد و از آن جز یك سلسله آداب و تشریفات بىاثر باقى نمى ماند. امیرالمؤمنین فرمود: اسلام به دست اموىها مانند ظرفى كه وارونه شود و محتوایش بیرون بریزد و جز خود ظرف باقى نماند، وارونه مىشود و از محتواى خود خالى مىشود.
ما نام این پدیده اجتماعى را تبدیل حركت به بنیاد مى نهیم. با ذكر یك مثال توضیح مىدهم: عزادارى سنتى امروز امام حسین(ع) تبدیل حركت به بنیاد است. این عزادارى كه به حق در بارهاش گفته شده: «من بَكَى أوْ أبْكَى أوْ تَبَاكَى وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة» كه حتى براى تباكى (خود را شبیه گریه كن ساختن) هم ارزش فراوان قائل شده، در اصل، فلسفه اش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابن زیادها و به سود حسینها و حسینىها بوده. در شرائطى كه حسین به صورت یك مكتب در یك زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعى معین و نفى كننده راه و روش موجود معین دیگرى است، یك قطره اشك برایش ریختن واقعاً نوعى سربازى است. در شرائط خشن یزیدى، در حزب حسینىها شركت كردن و تظاهر به گریه كردن بر شهدا نوعى اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت نوعى از خود گذشتگى است. اینجا است كه عزادارى حسین بن على یك حركت است، یك موج است، یك مبارزه اجتماعى است. اما تدریجاً روح و فلسفه این دستور فراموش مىشود و محتواى این ظرف بیرون مىریزد و مسأله شكل یك عادت به خود مىگیرد كه مردمى دور هم جمع بشوند و به مراسم عزادارى مشغول شوند، بدون این كه نمایانگر یك جهتگیرى خاص اجتماعى باشد و بدون آنكه از نظر اجتماعى عمل معنى دارى به شمار رود، فقط براى كسب ثواب (كه البته دیگر ثوابى هم در كار نخواهد بود) مراسمى را مجرد از وظائف اجتماعى و بىرابطه با حسینهاى زمان و بىرابطه با یزیدها و عبیداللههاى زمان بپا دارند. اینجا است كه حركت تبدیل به بنیاد یعنى عادت شده و محتواى ظرف بیرون ریخته و ظرف خالى باقى مانده است. در چنین مراسمى است كه اگر شخص یزیدبن معاویه هم از گور بدر آید حاضر است كه شركت كند بلكه بزرگترین مراسم را بپا دارد. در چنین مراسم است كه نه تنها «تباكى» اثر ندارد، اگر یك مَنْ اشك هم نثار كنیم به جایى بر نمىخورد./9457//۴۰۳/خ
گفت و گو از سجاد محمدی فارسانی