۰۵ آبان ۱۳۹۷ - ۱۶:۳۸
کد خبر: ۵۸۳۵۸۱

گزارشی از نشست تخصصی "تعامل حوزه علمیه با دانشگاه در حل مسائل مستحدثه"

نشست تخصصی "تعامل حوزه علمیه با دانشگاه در حل مسائل مستحدثه" با حضور اساتید و صاحب نظران حوزوی و دانشگاه در مدرسه علمیه سلیمانیه برگزار شد.
علی طالقانی راد

به گزارش خبرگزاری رسا در مشهد، میزگرد تخصصی«تعامل حوزه علمیه با دانشگاه در حل مسائل مستحدثه» از سلسله نشست های پژوهشی دین و سلامت با حضور حجج الاسلام سید حسن وحدتی شبیری،رییس دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سید علی طالقانی راد، عضو هیأت علمی مرکز تخصص آخوند خراسانی ومحمد جواد عنایتی راد، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد به دبیری حجت الاسلام والمسلمین سید محمود طباطبائی، مسؤول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی مشهد در مدرسه علمیه سلیمانیه برگزار شد که در ابتدای نشست حجت الاسلام والمسلمین سید محمود طباطبائی، مسؤول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی مشهد به بررسی تاریخی مسائل مستحدثه پرداخت که مشروح سخنان ایشان در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می شود.

مرحوم جواهری آن اموری را که مورد ابتلا به آن دوران بوده است در صاحب جواهر آورده است و ما در همان دوره ای که مکاسب شیخ رامطالعه می کردیم یکی از جنبه های بارز کتاب مکاسب شیخ همیشه این نکته مطرح بوده که همیشه توانسته است مسائل مبتلا به امروز در حوزه معاملات را به خوبی درک کند که پویایی فقه ما به این موضوع وابسته استو امروزحسب پیشرفت های تکنولوژیکی که در دنیا داریم مسائل بسیار متنوعی مطرح شده است که ما با آنها مواجه هستیم که ضرورت دارد برای اینکه پویایی فقه را حفظ کنیم فقها و طلاب ما در این حوزه ورود پیدا کند و آنقدر این سرعت پیشرفت های تکنولوژیک و موضوعات جدید که در فضای جامعه پخش می شود به صورتی فراوانی است که اگر ما بر حسب رسالت خودمان در این راستا عمل نکنیم این گونه نیست که جامعه معطل ما و شما شود و جامعه همانند آن آبی است که راه خودش را پیدا می کند و گاه ممکن است در این مسیر راهیابی به انحراف کشیده شود .

جای خالی پژوهشگران حوزوی در عمل های جراحی تغییر جنسیت

در زمینه مباحث اهدای عضو که خراسان رضوی در کل کشور آماری که در این زمینه وجود دارد در بالاترین سطح است و برحسب پرسش های فراوانی که دراین باره مطرح است و از آنجا که فضای رسانه ای و فقهی ما متفاوت و جدا از یکدیگر است وقتی که شما در مسئله اهدای عضو دقیق شوید می بینید که درباره این مسائل با چالش های جدی مواجه هستیم و در عین حال جامعه کار خودش را انجام می دهد و متوقف پاسخ های فقهی نمی ماند و مشهد در زمینه تغییر جنسیت در منطقه خاورمیانه به عنوان مرکز تخصصی     مطرح است ودر مشهد ما سالانه نزدیک به 100 عمل جنسیت را در مشهد انجام می دهیم و در این عرصه جای طلاب و پژوهشگران حوزوی خالی است  در حالی که در انجام شدن یا نشدن این عمل متخصص دد و زنان و تخصص های مختلف پزشکی حضور دارند و آنان اطلاعی از مباحث فقهیدر این زمینه ندارند و در آنجا عدم خلاء پژوهشگران حوزوی محسوس است که در آنجا باید حضور داشته باشند.

 وجود خلأ بین حوزه و دانشگاه در مسائل مستحدثه

درحیطه موضوع شناسی حقیقت این است که طلاب از بسیاری از موضوعاتی که تحت عنوان مسائل جدید مطرح می شود بی اطلاع هستند و در جلسات تخصصی که برگزار می شود درباره الکل که در صنعت داروسازی استفاده می شود متفاوت از شرابی است که قرآن و روایت به آن اشاره کرده اند و در صنایع داروسازی از الکل به عنوان حلال استفاده می شود و وقتی ما در جلسات اساتید علوم پزشکی حاضر می شویم به گونه ای است که زبان ما با یکدیگر متفاوت است و خلأیی در این وسط وجود دارد که طلاب ادبیات اساتید دانشگاه  علوم پزشکی و در عین حال آنان ادبیات طلاب را متوجه نمی شوند و در دو فضای متفاوت در حال صحبت کردن هستیم و قرار است که ما برای آنها حکم صادر کنیم و وقتی حکم صادر می شود آنها درک احکام صادر شده را ندارند.

ما امروز نیازمند این امر هستیم که این دو مرکز علمی با یک نگاه کارشناسی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و تجاربی که ما داریم بسیار ارزشمند است که اگر طلبه های ما در این حوزه ها با مبنای علمی ورود کنندمی توانند فعالیت های خودشان را در این راستا در مراکز دانشگاهی توسعه داده و  در عین حال ما در حیطه سلامت در فضای دانشگاه علوم پزشکی مشهد در حیطه سلامت معنوی ورود کرده ایم و امروز در دنیا بیش از اینکه در اندیشه سلامت فیزیک انسان ها باشند به این نتیجه رسیده اند که بیش از 80 درصد بیماری ناشی از فقدان سلامت معنوی و اجتماعی و روانی است که این برحسب آمار دقیق است و ما در زمینه مداخلات معنوی در زمینه درمان ورود پیدا کرده ایم.

نزدیک سازی نگاه و ادبیات حوزه به فضاهای علوم پزشکی

اما این موضوع قابل مشاهده است که دنیا قبل از ما در این عرصه ورود پیدا کرده است وبحث طب تسکینی را مطرح کرده است که متشکل از یک تیم درمانی هستند که در این تیم دین یار حضور دارد که کاراو مداخلات معنوی برای کاهش درد و آلام بیماراست و در بیمارستان های اروپا همانطور که پزشک متخصص وجود دارد دین یارها نیز هستند که آنان بر حسب دین های زنده دنیا که مسیحیت و یهودیت و بودیسم و ادیان دیگر، خدمات معنوی ارائه می کنند و ما بر حسب تجربیاتی که در مشهد داشته ایم امروز در قالب یک طرح پژوهشی که شکل مداخله معنوی در فضای درمان است و امروز در قالب اجرای طرح پژوهش دوستان طلبه آنجا فعالیت می کنن دوکل فضای بیمارستان در این باره توجیه شده است و حضور روحانی به عنوان یک نیروی متخصص و نه یک نیروی پاسخ دهنده به مسائل شرعی در آنجا فعال است و ما باید نگاه و ادبیات خود را به فضاهای علوم پزشکی نزدیک کنیم که زمینه های تعامل بسیار فراوان است که می توان به تغییر جنسیت و موضوع شناسی و فرآورده های حلال اشاره کرد که این مسائل ضرورت دارد که در قدم نخست نسبت به این مسائل دغدغه ایجاد شود و ما در این حوزه ها خلاء جدی داریم چرا که طلبه های تخصصی در این زمینه نداریم که از ادبیات دانشگاهی پزشکی  مطلع باشند.

درادامه حجت الاسلام سیدعلی طالقانی راد عضو هیأت علمی مرکز تخصص آخوند خراسانی درباره تعامل حوزه و دانشگاه به سه تلقی اشاره کرد که هر کدام را اخذ کنیم در تعامل و نحوه ساختار تعامل اثر دارد که تلقی اول از هر دو نهاد یا سازمان است که نهاد حوزه و نهاد اجتماعی دانشگاه و نهاد دانشگاه و نهاد اجتماعی دانشگاه عنوان می شود و تلقی دوم علم است که شامل علوم حوزوی و علوم دانشگاهی می شود وتلقی سوم افراد حوزوی و دانشگاهی است که این تلقی سوم ابهام دارد  چرا که گاه حوزویان دانشگاهی  هستند و در دانشگاه و حوزه تدریس  دارند و این ابهام وجود دارد و از جهاتی در شرایط کنونی در کشور ما خیلی تفاوت های ساختاری سازمانی وجود ندارد.

البته در چند دهه قبل نهاد حوزه و نهاد دانشگاه تفاوت های جدی ساختاری داشتند و کاملا متمایز بودند، اما در حال حاضر به شدت در هم تنیده شده اند و به تعبیری علوم و اندیشه های حوزوی و نگاه حوزوی وارد دانشگاهها شده اند که از لحاظ ساختاری و مدیریتی نزدیک به یکدیگر هستند و از طرفی افرادی در دانشگاه سمت دارند و یا عضو هیأت علمی و یا دانشجو هستند که ساختار فکری آنها حوزوی است و در عین حال در حوزه ما تحولات سازمانی فراوانی داشتیم و از جهات اداری و آموزشی و غیره به  فضای دانشگاه نزدیک شده ایم و در حال حاضر از منظر جامعه شناختی تفاوت ها جدی نیست.

ولی بعضی از دانشگاههای ایران هستند که به دلیل بافت اکثریت اعضای هیأت علمی و دانشجویان کاملا متفاوت و ویژه هستند وآنها کاملا با حوزه متفاوت هستند و در عین حال دانشگاه الهیات دانشگاه فردوسی شبیه حوزه است و تفاوت های ساختاری چندانی ندارد پس از این جهت بحث جدی نیست و تنها موضوعی که باقی می ماند این است که این نهادها با یکدیگر تعامل دارند یا نه و این تعامل عمدتا ناظر به روابط مدیریتی است و این امر بستگی به سلایق و گرایش های شخصی مدیران دارد و مشکل جدی وجود ندارد و قابل حل است.

مراد از سکولار تعریف فنی است نه رسانه ای

در عین حال تعداد اندکی از دانشگاهها در تهران نماینده ای از دانشگاههای مدرن سکولار هستند و بقیه سکولار نیستند که البته مراد از سکولار تعریف فنی است نه رسانه ای و آن غیب شدن ساحت غیبی به معنای بی توجهی به عالم غیب و ارزش های مذهبی است که در دانشگاههای ما این وضعیت به صورت غالب وجود ندارد و افراد این دو نهاد مشترک شده اند که هر دو تحصیلات حوزوی دارند و یا مسؤلیت اداری دارند و فضای فکری افراد به صورت عمومی خاکستری است که ناب سنتی حوزوی و ناب مدرن دانشگاهی نیست و بین این دو مشترک است و تعامل سازمانی و فردی در این وضعیت مشکلات بنیادی و ساختاری ندارد که نیازمند بحث داشته باشد و در هر زمینه ای این دو می توانند با یکدیگر تعامل داشته باشند که اگر نیست مشکل روبنایی است و زیر ساختاری نیست و یک نکته مهم درباره علوم حوزوی و علوم دانشگاهی وجود دارد که منظور ما از علم چیست؟

مراد ما از دانشگاه، دانشگاه های موجود کشور نیست بلکه یک مدل ایده آل از دانشگاه است و این آمدن دانشگاه به کشور ما سرگذشتی دارد که در غرب همان مدارس سنتی بودند که تحول پیدا کردند و دانشگاه شدند که آکسفورد یک قدمت 70 ساله دارد اما در کشور ما این اتفاق رخ نداد و درکشورما کمی پیش از مشروطه توسط یک سیاستمدار نیک نام نهادی گذاشته شد که دارالفنون است و این مکان، الگوبرداری از دانشگاه مدرن بود نه ارتقای حوزه علمیه و اساسا آن فرد نیک نام روابط  وسیعی با حوزه های علمیه و علما نداشت و لذا هیچ تلاشی برای تقویت حوزه های علمیه نکرد.

در علم خط مونتاژ درست کردند

و از امکانات و قدرت خودش بهره ای برای تماس عالمان حوزوی با تحولات گسترده و ژرفی که در مغرب زمین رخ داده بود که ما تحت عنوان تجدد ومدرنیته می شناسیم در حالی که درهمان عصر فیلسوفان مسلمانی بودند که شیفته ارتباط و آشنایی بودند ولی کمک نشدند و ساختمانی بنا شد که نام دارالفنون گرفت  که علم ها و دانش ها غربی هستند و دانش های آنان کاربردی است وعلوم پایه نیست چرا که بنیادی درباره این مرکز فکر نشده بود وکاملا عمل گرایانه بود چرا که می خواستند ارتش روز آمد بنا کنند  و نمی دانستند که آیا ارتش روز آمد نیاز به بنیان های علمی دارد و در واقع در علم خط مونتاژ درست کردند و در شرایط فعلی همین کار انجام می شود که روشن است که این مسیر اشتباه است و این پروژه پیشاپیش شکست خورده است.

 سکولاریته به معنای این جهان گرایی است

همه دانش ها وارداتی بود و یکسری دانش های حوزوی نیز وارد شدند وعلوم مدرن بودند که بنیادین و در عین حال سکولار بودند که توجهی به عالم غیب جهان نمی شود و همه چیز عالم شهادت است وسکولاریته به معنای این جهان گرایی است معیار و مرز سکولاریته این است که وقتی ایمان به غیب آمد سکولاریته رخت بر می بندد که این علوم، علومی است که درآنها ایمان به غیب وجود ندارد ودر عین حال نمی توان آنها را زینت کرد و ساختار این علم، خود بنیاد و مبتنی بر خرد خود بنیاد است که  پیشینه ای دارد و گسترده است.

در عین حال از تکنولوژی که ما امروز استفاده می کنیم میوه های همین علم هستند  که نگاه وجهان بینی خاص به عالم است و فلسفه ویژه  دارد وما در حوزه ها فکر می کنیم که این میوه ها ربطی به علم ندارد و به همین دلیل گشاده دستانه از همه ثمرات علم سکولار و ایدِئولوژی پنهان آن استفاده می کنیم در حالی که تمایل داریم که آنها را به شدت نفی کنیم و این به نظر من مهمترین معمای حوزه های علمیه و اساسا مهمترین معمای ایمان است و بنیادی ترین مسئله این است که باید این را طرح کرد.

تقابل سنت و تجدد، تقابل یک دین خاص با مدرنیته نیست بلکه تقابل پارادیم سنت است

در عین حال خصوصا بیوت امامیه در ایران و عراق وعمدتا در ایران کلا به این موضوع بی تفاوت هستند و در استفاده از آخرین فرآورده های تکنولوژی گشاده دستانه عمل می کنند بنابراین ما یک علم مدرن داریم و دانشگاه ایده آل و در جه یک این است که این علم مدرن را به نسل های جدید آموزش، توسعه وگسترش بدهد و نماینده این علم مدرن باشد وحوزه های علمیه بهترین ها آنهایی هستند که نماینده علم سنتی هستند که الزاما اسلامی هم نیست بلکه ریشه های آن در یونان وهند بوده است و تقابل سنت و تجدد، تقابل یک دین خاص با مدرنیته نیست بلکه تقابل پارادیم سنت است که در آن پارادیم، ادیان مشرکانه هم بودند و شرک یونانی هم بود که سنتی بود و ایمان به غیب داشت و گمان می کرد که این غیب متکثر است و موحد نبود  ولی ایمان به غیب داشت و سقراط به خاطر عدم ایمان به خدایان محاکمه شد و درآن عالم هم ایمان به غیب بود البته نه غیب صحیح بلکه غیب انحرافی بود و در اینجا باید پرسید در حال حاضر چه اتفاقی افتاده است؟

بودیسم هم از طریق یوگا رشد می کند که یک عملیات عبادی سکولار می شود و وجوه غیبیو متافیزیک تخلیه می شود و تبدیل به ورزش صرف می شود و ورزش صرف به وزارتخانه ورزش می آید و نهاد می گیرد در حالی که آن یک عبادت بوده است و بحث   بر این است که دانشگاه هاروارد و آکسفورد و علمی که آنها در زمینه های مختلف حتی حوزه های الهیاتی تولید می کنند وقتی با حوزه سنتی ونجف صد سال پیش مقایسه شوند و اینها دو دسته علم هستند ودر این حوزه همه این علوم بود و چه زمانی رخت بربست؟

عمدتا با فشار پهلوی اول رخت بربست که آنان بولدزری بودند که راننده آن روشنفکران سکولار باستان گرای ما بودند و مغز متفکر آنها بودند و به وسیله این راننده ها، پروژه های خودشان را پیش بردند و بخش اعظم آموزش وپژوهش و تمام فرآیند آموزشی کشور را سکولار کردند و ما بعد از چهاردهه نتوانستیم به جای اولیه بازگردیم البته به فکر آن نیستیم و برنامه ای برای آن نداریم.

منظور از تعامل حوزه و دانشگاه چیست ؟

نوشتن تفاهمنامه بین حوزه و دانشگاه راهکار حل شدن مشکلات نیست مشکلات مورد اشاره با این تعاملات حل شدنی نیست که به جنس مسائل مستحدثه مربوط است و وقتی گفته می شود مسائل مستحدثه، گمان می شود یکسری مسائل نوپیدا است که فقط حدوث زمانی دارد و متأخر است و این مسئله را در موضوعات کلامی هم داریم و بعضی اساتید گمان می کنند که مسائل جدید کلامی به معنای مسائلی است که حدوث زمانی متأخر نسبت به مسائلی که حدوث زمانی متقدم دارد که یکسری مسائل درعصر شیخ طوسی بوده و یکسری مسائل در قرن بیست و یک بوده پیدا شده است ولی گویا جنس مسائل یکی است چرا که تلقی یکی است و نسبت به مسائل مستحدثه نیز همین تلقی وجود دارد که صاحب جواهری و شیخ انصاری و ما مسائلی  داریم که تفاوت آنها درباره تفاوت زمان ها است.

مسائل مستحدثه به معنای مسائل مدرن است

 و تلقی دیگر این است که مسائل مستحدثه به معنای مسائل مدرن است و مدرن یکی از شاخصه های و مقدمات آن سکولاریته است ومسئله، مسئله دنیای مدرن است و دنیای مدرن، دنیایی است که تهاجم فرهنگی کرده و کل عالم را بلعیده است و مسائل آن را  خودش ایجاد و صادر می کند بدین شکل که ارزش ها را می سازد و صادر می کند و اهدای عضو یک ارزش اخلاقی و انسانی است و این را به کل دنیا صادر می کند و شهود اخلاقی همه جهان تغییر می کند در حالی که ما فکر می کنیم شهودات اخلاقی ثابت می مانند در حالی که آنها عوض می شوند و این موضوع با تهاجم فرهنگی برای ما مسئله شده است و این مسئله اسلامی و درون پارادیمی نیست بلکه مسئله مهمان و مهاجم است و قرار است حوزه های علمیه به حل این مسئله کمک کنند و حل کنند.

گرایش دوگانه در مواجهه با مسائل مستحدثه

دوگرایش وجود دارد که یکی این است که ما باید راهی پیدا کنیم برای هضم این وضعیت در سنت خودمان و به بیان ساده تر اینکه آیه و روایتی که می گوید اشکال ندارد را باید پیدا کنیم وما نمی توانیم جلوی این امر را بگیریم بنابراین باید درونی و بومی سازی شود و از آنجا که دانشگاهها نمی توانند بومی سازی کنند این کار حوزه ها است و به سراغ حوزه ها می آیند که این موضوع بومی شود و گفته شود که در فقه ما این موضوع اشکالی ندارد و بعد گفته شود این از افتخارات ماست که توانسته این این مسئله را حل کنیم و از طرفی همه دنیا با شبیه سازی مخالف است اما ما می گوییم هیچ اشکالی ندارد و کل دنیا با تغییر جنسیت مخالف و غیر قانونی در کشورهای رسما سکولار است ولی ما می گوییم اشکالی ندارد لذا کشور ما و مشهد پایتخت و بهشت تغییر جنسیت در جهان شده است.

 گرایش دیگر این است که ما نمی توانیم از احکام مسلم فقهی و مبانی دست برداریم و قرار نیست دست برداریم که مباحث فقهی و فرا فقهی( جامعه شناختی و تمدنی دارد) و باید چه کرد؟ یک جریان که نمی شود گفت جریان غالب است بلکه جریانی است که مایل است در مقابل این موضوع به نحو بنیادین و ریشه ای و رادیکال موضع بگیرد و قرار نیست که به سادگی بپذیرد که شبیه سازی علم است و نمی توان جلوی پیشرفت را گرفت و ما هم به سراغ توسعه می رویم و راهش این است که یکسری اصول مانند اصاله الحلیه و اصاله البرائه داریم که این اصول راه را باز کرده است و مایل نیستیم به وجوه بنیادی تر مسئله و ریشه ها و احکامی فکر کنیم که این احکام چه بسا در اسلام احکام راهبردی باشد مثل موضوع اسراف و حرمت اسراف و قناعت و زهد و ما این مسائل را در ارتباط با همین دنیای مدرن ندیدیم که بخواهیم در مقابل آن موضوع بگیریم و فکر نمی کنیم که چه بسا تفاوت ساختاری در طبیعت و نه استفاده از طبیعت و علم مدرن و صنعت مدرن به دنبال تغییر ساختاری طبیعت است نه فقط بهره مندی از طبیعت و اگر کسی بگوید که براساس مبانی بنیادی که ما در اسلام داریم تغییر بنیادین و ساختاری طبیعت غیر مجاز و ممنوع است و به جای اینکه بخواهیم این مسیر را در نظر بگیریم که از نظر فقهی جایگاه اباحه این امور که در دنیا رایج شده است را نشان دهیم برای مومنان توضیح بدهیم که چرا با این شیوه زیست مخالفیم چرا که مشکل بنیادین است واین شیوه زیست سکولار را نمی پسندیم و با آن مخالف هستیم و بنابراین به نوعی یکی از فروع سنت وتجدد است که متأسفانه به نحو بنیادین دراین هم اندیشی ها مطرح نشده است ولازمه اش این است که ما تجدد و مدرنیته را همچنان که است و خود متجددان شناسانده اند و اضلاع آن را معرفی کرده اند بشناسیم و  نسبت سنجی با سنت انجام شود که اسلام بخش مهم و یگانه سنت صحیح است./934/د۱۰۱/ق

ارسال نظرات