۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۰
کد خبر: ۶۰۶۶۱۶
یادداشت؛

آدرس غلط ندهید

آدرس غلط ندهید
اگر نیروی انسانی لایق و فعال در کشور نباشد، بودجه کلان به چه‌کار می‌آید؟ درحالی‌که اگر نگاه‌ها به نیروی داخلی باشد، ثروت هم تولید خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری رسا، درحالی‌که مقامات آمریکایی با تنگ‌تر کردن حلقه فروش نفت ایران از یک‌سو و تحمیل نسخه‌های سرمایه‌داری به کشور از سوی دیگر، همه توان و نیروی خود را برای به اصطلاح در تنگنا قرار دادن جمهوری اسلامی کار گرفته‌اند، پای‌کار بودن همه ارکان حکومت و آحاد مردم در حمایت از تولید و دفاع متعصبانه و سرسختانه از محصولات وطنی به‌منظور کند کردن حربه تحریم‌ها، از اولویت‌های مهم و اساسی کشور به شمار می‌آید. برای تولید، اما همیشه الزاماتی وجود دارد که در همه کشور‌های پیشرفته و مترقی جهان رعایت می‌شود.

۱. مسئولین و متصدیان اگر ادعای حمایت از تولید دارند، باید ابتدا شرایط را به‌گونه‌ای مهیا کنند که هر کس به هر میزان پس‌انداز و آورده – هرچند اندک – دارد، با میل و رغبت به بازار تولید و سرمایه بیاورد. شرط تحقق این امر، «سودآور» بودن تولید است درحالی‌که شاهدیمدر خیلی از موارد سرمایه‌گذاران به تنها بخشی که میل و رغبت نشان نمی‌دهند، تولید است، چراکه این روز‌ها فعالیت‌های غیر تولیدی به‌مراتب «سودآورتر» است.
 
جلوی این اتفاق اگر گرفته شود کمتر کسی به فکر تولید خواهد بود، چون وارد باتلاقی می‌شود که به‌محض ورود، هر چه برای نجات خود دست‌وپا بزند، بیشتر در مشکلات آن فرو می‌رود! پذیرفته نیست که بعد از ۴۰ سال و با وجود فشار‌های سنگینی که بر کشور تحمیل‌شده و قاعدتاً تابه‌حال باید انگیزه‌های لازم برای مقاوم‌سازی اقتصاد را به مسئولین داده باشد، هنوز دنبال بهانه تراشی باشیم! در اینکه چرا تولید رونق نگرفته و جای آن را فعالیت‌های غیرتولیدی، سفته‌بازی و دلالی گرفته‌اند، دو علت مهم را می‌توان برشمرد که عبارت‌اند از «ضعف مدیریت و خمودگی برخی مدیران» و «ترویج تفکر لیبرالی و فردگرایی».

۲. مدیریت خسته‌ای که رونق اقتصاد را در تأمین بودجه می‌داند، باید از این چرخه حذف شود، چراکه اقتصاد‌های برتر دنیا مثل ژاپن، توان و قوت امروز خود را مرهون «نیروی انسانی» و «توان داخلی» خود می‌بینند و می‌دانند. فرض کنید که نیروی انسانی لایق و فعال در کشور نباشد، آنگاه بودجه کلان میلیونی و میلیاردی به چه‌کار می‌آید؟ درحالی‌که اگر نگاه‌ها به نیروی داخلی باشد، ثروت هم تولید خواهد شد.
 
نباید این معادله را معکوس کرد و نتایج معکوس‌تر از آن گرفت! مشکل بعدی در این خصوص، اولویت‌بخشی به فرهنگ لیبرالیسم و فردگرایی است که هر انسان وابسته به این تفکر را به سمت پس زدن دیگران و مقدم داشتن منافع خود سوق می‌دهد. این نگاه موجب می‌شود که افراد، فقط به سود حداکثری خود بیندیشند و مصالح و منافع کلان کشور را نادیده انگارند. رونق دلالی و دیگر بخش‌های سودآور غیرتولیدی یکی از بلیه‌هایی است که از این تفکر غربی حاصل می‌شود.

۳. به فرض اینکه نیروی انسانی، آماده کار و پول هم در جیب مسئولان برای هزینه موجود باشد، باید دید که این کمک‌ها قرار است در «کجا» و «چگونه» هزینه شوند. در ماجرای جهش نرخ ارز دیدیم که ۲ هزار و ۵۰۰ شخص حقیقی یا حقوقی دلار رانتی دریافت کردند که بسیاری از آن‌ها هم ادعای تولید داشتند، ولی به علت عدم نظارت که ناشی از اقتصاد به‌اصطلاح آزاد است، این مبالغ وارد بازار‌های کاذب مثل ارز، سکه و طلا شده و کاری کردند که ارزش پول کشور به‌شدت افت کند. این افتخار نیست که به منابع کشور چوب حراج بزنیم، بلکه «نظارت دقیق» و «دائمی» مایه مباهات است.

۴. وقتی نظارت نباشد، این تفکر به جامعه القاء می‌شود که امورات کشور یله و رهاست و هر کس هر طور میلش کشید می‌تواند قیمت‌ها را افزایش دهد. در نتیجه، چرخ‌های تولید از چرخش بازمی‌ایستند و نرخ بیکاری افزایش پیدا می‌کند. دستگاه‌های ذی‌ربط، تعداد بیکار را ۳ و برخی ۸ میلیون نفر اعلام کرده اند. حتی اگر همان آمار به‌اصطلاح رسمی را فرض بگیریم، این تعداد بیکار برای کشوری که از اقلیم چهارفصل و جوانان آماده و جویای کار برخوردار است زیبنده نیست! چنانچه ریشه بیکاری را کنکاش کنیم، به عدم اعتقاد برخی به بعضی از اصول قانون اساسی می‌رسیم. اصل ۴۳ قانون اساسی تصریح دارد که اشتغال‌زایی از وظایف دستگاه‌های اجرایی است، حال‌آنکه برخی معتقدند که ایجاد شغل به متصدیان امر مربوط نیست!

۵. عدم دریافت مالیات از فعالیت‌های تجاری ازجمله واردات و خدمات و نیز فقدان ساز و کاری جامع برای دریافت مالیات از ثروت‌های بادآورده و هنگفت، موجب شده تا صنایع کوچک و متوسط تحت‌فشار قرار گیرند، زیرا با کمبود نقدینگی مواجه هستند و در چنین شرایطی باید مالیات نیز بپردازند. در حال حاضر، مالیات حقوق کارمندان و اقشاری که زیرخط فقر قرار دارند پیش از آنکه حقوق خود را دریافت کنند، کسر می‌شود، ولی برخی از سرمایه‌داران و واحد‌های تجاری از پرداخت آن فرار می‌کنند. فرار مالیاتی، نوعی فشار روانی را هم بر بخش تولید وارد می‌کند و موجب می‌شود تا تولیدکننده از خود بپرسد که با کدام دلیل و منطق باید به تولید ادامه دهد و چرا مثل بسیاری از افرادی که عطای تولید را به لقایش بخشیدند، وارد بخش دلالی و فعالیت‌های غیر مولد نمی‌شود.

نکته اینجاست که تا وقتی شاه‌بیت مسئولین سه کلمه «تولید»، «تولید» و «تولید» نباشد، نمی‌توان به گشایش اقتصاد کشور امیدوار بود، درحالی‌که جمهوری اسلامی در موارد متعددی موفق شده که در بخش‌های بسیار پیشرفته مثل هوا- فضا و صنایع نظامی تولیداتی در کلاس جهانی داشته باشد. این بدان مفهوم است که چنانچه در سایر بخش‌ها هم برای تولید کمر همت بسته شود، می‌توانیم از شرایط دشوار فعلی نیز عبور کنیم، ولی برخی گویا عادت کرده‌اند که آدرس غلط بدهند و همه تقصیر‌ها را به گردن تحریم‌ها بیندازند! اگر اقتصاد درون‌زا و مقاوم محقق می‌شد، امروز بعضی افراد و جریان‌ها برای فرار از معضلات اقتصادی، نسخه مذاکره را برای کشور نمی‌پیچیدند.
 
از حامیان مذاکره و سازش هم که بپرسیم چرا باید بهبود اقتصاد را از بیگانگان دریوزگی کنیم، پاسخ می‌شنویم که چاره دیگری هم مگر هست؟! بله، راه حمایت جدی و فارغ از شعارزدگی از تولید، مسیری است که بسیاری از کشور‌ها ده‌ها بلکه صد‌ها سال پیش پای در آن نهاده و به قدرت‌های بزرگ اقتصادی تبدیل‌شده‌اند؛ راهی که با ملاحظه توانمندی‌های داخلی، مدیران جهادی و انگیزه‌های انقلابی در مدت بسیار کوتاه‌تری قابل طی کردن به سمت قله‌های افتخار است. /۱۰۱/۹۶۹/م
محمدرضا محمودخانی
منبع: حمایت
ارسال نظرات