۲۸ تير ۱۳۹۸ - ۰۵:۵۵
کد خبر: ۶۱۳۷۹۷
سرنوشت کشور‌هایی که به آمریکا اعتماد کردند؛

تجربه‌های تلخ

تجربه‌های تلخ
داستان لیبی و قذافی، عراق و صدام، مصر و مرسی که همگی تلاش می‌کردند به آمریکا نزدیک شوند، حاکی از بدست آوردن تجربه‌هایی تلخ برای مردمان این کشورها ست.
سرنوشت کشور‌هایی که به آمریکا اعتماد کردند چه شد؟ لیبی و برنامه هسته‌ای قذافی، عراق و صلحی که به آدم‌کشی تعبیر شد و مصر و تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا در راستای کاسته‌نشدن از میزان کمک‌های اقتصادی به کشورش و کره شمالی که درصدد سازش در آمد، اما آمریکا به نیمه راه نرسیده نیت خود را آشکار کرد.

لیبی؛ فدایی تصمیم واهی قذافی

معمر قذافی با پیش بردن برنامه‌های هسته‌ای به شدت از لحاظ دیپلماتیک تحت فشار قرار گرفت و تحریم‌های زیادی از طرف آمریکا و متحدان غربی‌اش متحمل شد. از طرف دیگر قرار گرفتن نام این کشور در فهرست کشور‌های حامی اقدامات تروریستی هم فشاری بود که شاید نتوانست تحمل کند.

آمریکا هم هر از گاهی با تجاوز به حریم هوایی لیبی قصد داشت با عملیات‌های هوایی محل استقرار قذافی را هدف قرار دهد. از سال ۱۹۷۹ (سال ۱۳۵۷) که فشار‌ها بر لیبی آغاز شد تا سال ۲۰۰۱ که آغاز گفتگو‌های رسمی دو کشور بود، لیبی تحت تحریم‌های گوناگونی قرار داشت. در سال ۲۰۰۱ اولین گفتگو‌های مقدماتی لیبی با غرب آغاز و در سال ۲۰۰۳ گفتگو‌ها سرانجام تحت تاثیر جنگ آمریکا با عراق، چهره جدی‌تری به خود گرفت.

قذافی تصمیم گرفت ضمن پذیرفتن مسئولیت حمله به هواپیمای خطوط هواپیمایی پان‌امریکن و یا «حادثه هوایی لاکربی» خسارت خانواده‌های قربانیان را بپردازد و از سوی دیگر در مذاکرات با آمریکا برای برداشته شدن تحریم‌ها از تمام حق این کشور برای داشتن برنامه هسته‌ای صلح آمیز گذشت.

قذافی در آن زمان با کل مطالبات آمریکا موافقت کرد. آن‌ها از لیبی خواسته بودند ضمن انهدام و انتقال تجهیزات هسته‌ای این کشور به کشوری دیگر، دسترسی کامل و نامحدودی به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دهد و از تمام فعالیت‌های هسته‌ای اعم از تحقیق و تولید دست بکشد.
 
لیبی که برای اجرای برنامه هسته‌ای تحت فشار بود، درنهایت مجبور شد اطلاعات مربوط به چگونگی دستیابی به تجهیزات هسته‌ای را نیز در اختیار طرف غربی قرار دهد و برای مبارزه با شبکه القاعده در این کشور همکاری کاملی با آمریکایی‌ها داشته باشد. قذافی با به اجرا گذاشتن تمام خواسته‌های آمریکا توانست شاهد لغو شدن تعدادی از تحریم‌ها نیز باشد، اما در همان زمان رئیس CIA در کنگره و سفیر آمریکا در رژیم صهیونیستی به شدت با برداشته شدن تحریم‌های شورای امنیت علیه لیبی مخالفت کرده و هر روز اتهام تازه‌ای را به این کشور وارد کردند.

در سال ۲۰۰۴ یعنی یکسال بعد از نزدیکی لیبی به آمریکا، این کشور معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرد و بازرسان آمریکایی و انگلیسی برای ازبین بردن سلاح‌ها وارد این کشور شدند. بر اساس مطالبی که منابع لیبیایی در همان زمان منتشر کردند، مشخص شد بسیاری از این ورود و خروج‌ها که حجم زیادی از مراودات بین‌المللی لیبی را تشکیل می‌داد، با ورود و خروج اطلاعات محرمانه از لیبی و تشریح زیر ساخت‌ها و نقاط استراتژیک و حساس این کشور همراه بود. در مقابل انگلستان سال ۲۰۰۶ معاهده‌ای نظامی با لیبی با نام «نامه مشترک صلح و امنیت» امضا کرد تا در صورتی که لیبی مورد حمله قرار گیرد، انگلستان ملزم به حمایت از این کشور باشد.

آمریکایی‌ها هم برای اینکه حسن نیت خود را اثبات کنند، پیمان‌های همکاری اقتصادی و البته نفتی را با این کشور به امضا رساندند. اما این پیمان‌ها هنوز به مرحله اجرای کامل در نیامده بود که عهد‌شکنی‌های غرب آغاز شد. تنها پس از گذشت ۵ سال آمریکا با متحد همیشگی خود انگلستان، به دلیل بالا گرفتن اعتراضات مردمی در لیبی به صورت هوایی به این کشور حمله کرد!

انگلستان، که زمانی متعهد شده بود از لیبی در صورت حمله نظامی کشوری دیگر دفاع کند، خود در حمله به لیبی تحت عنوان «نیرو‌های ائتلاف» یا ناتو حضور داشت. مسئولان سیاست خارجی انگلیس در همان زمان پا را فراتر گذاشته و اعلام کردند تا زمانی‌که نا آرامی‌ها در لیبی ادامه داشته باشد، در این کشور می‌مانند و اینگونه بود که قذافی با اعتماد به آمریکا همه چیز را نیز از دست داد.

عراق و امیدی بر سر دوراهی

از این‌جا آغاز کنیم که حمله صدام حسین به ایران در سال ۱۳۵۹ با حمایت کشور‌های غربی مواجه شد و آمریکا و سایر کشور‌های اروپایی از ارسال سلاح گرفته تا کمک‌های مادی، هیچ‌گاه او را در مقابل ایران تنها نگذاشتند، آغاز جنگ اول خلیج فارس و حمله عراق به کویت که آن زمان محل استقرار نیرو‌های نظامی آمریکا و یکی از مراکز استراتژیک آمریکا در خلیج فارس بود، باعث تیره شدن روابط آمریکا با عراق و تحریم‌های سازمان ملل علیه این کشور شد. تا قبل از این، به کار بردن سلاح‌های شیمیایی علیه ایران هیچ‌گاه مورد انتقاد کشور‌های غربی و به خصوص آمریکا قرار نگرفته بود و از زمانی که عراق به منافع آمریکا در خلیج‌فارس چشم دوخت، تهدید‌ها و تحریم‌های بین‌المللی وارد عمل شدند.

از سال ۱۹۹۱ یعنی زمان حمله عراق به کویت، ماجرای سلاح‌های شیمیایی عراق و تلاش آمریکا برای بازرسی از این کشور نیز آغاز شد. صدام در سال ۱۹۹۸ به آمریکا اعتماد کرده و شروع به همراهی با آمریکا نمود و اجازه داد در برخی از مراکز حساس این کشور دوربین نظارتی گذاشته شود، اجازه بازدید از ۸ سایت نظامی متعلق به ریاست‌جمهوری را صادر کرد و قانون آزادی عراق را برای تغییر رژیم در این کشور به اجرا گذاشت.

با وجود تمام این اقدامات، بازرسان سازمان ملل اعلام کردند «عراق با آن‌ها همکاری لازم را ندارد». بر همین اساس بود که در آخرین روز‌های سال ۱۹۹۸ حمله آمریکا به عراق و جنگ دوم خلیج فارس آغاز شد. در سال ۲۰۰۲ باز هم صدام به بازرسان اجازه داد به عراق بازگردند، اما در سازمان ملل قطعنامه‌ها علیه عراق تصویب شد. این در حالی بود که صدام، قطعنامه سازمان ملل درباره خلع سلاح خود را پذیرفته بود. علی‌رغم همکاری‌های حکومت عراق، بوش به این کشور در سال ۲۰۰۳ حمله کرد ورژیم بعث را که به آمریکایی‌ها اعتماد کرده بود را از بین برد!

هم اکنون نیز در عراق همچنان کشتار و خونریزی‌ها ادامه دارد. آمریکا پیش‌تر گفته بود برای به ارمغان بردن صلح و امنیت به افغانستان و عراق حمله کرده است، اما تا کنون هیچ‌گاه امنیت به طور کامل به این دو کشور بازنگشته است.

مصر و رویای به خواب رفته

انقلاب مردمی مصر که رویای چندین ساله مردم این کشور برای رسیدن به آزادی و تشکیل دولت دموکراتیک غیر‌نظامی را به واقعیت تبدیل کرد. رئیسجمهور با رای مردم انتخاب شد و دولت شکل گرفت. با این حال این رویای تحقق یافته، با تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا به رویای ناتمام مردم مصر تبدیل شد و کشور دوباره در باتلاق حکومت نظامیان بر مردم و کودتا فرو رفت.

تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا و اعمتماد وی به این کشور در راستای کاسته‌نشدن از میزان کمک‌های اقتصاد به مصر و ارتش آن، باعث شد آمریکایی‌ها به یار جدید خود در منطقه پشت کنند و در حالی‌که هیلاری کلینتون در سفر به مصر گفته بود برای تشکیل دولت دموکراتیک تمام تلاش خود را به کار می‌بندد، چند ماه بعد با کودتایی نظامی، رئیس‌جمهور منتخب به زندان افتاد و دوباره نظامیان اوضاع را در دست گرفتند.

مسئله مصر نیز به خوبی بیانگر در صدر قرار داشتن عدم اعتماد به آمریکایی‌ها و منافع آن‌ها بر سایر مسایل را نشان داد زیرا رژیم‌صهیونیستی به شدت از روی کار آمدن دولتی بر آمده از حزب اخوان المسلمین، در هراس بود و این کار آمریکا و حمایت از کودتای نظامی در مصر، برای تامین منافع این رژیم در منطقه صورت گرفت.

کره شمالی و ترس آمریکا

نگاهی به روند فشار‌های بین‌المللی بر کشور‌هایی که به دنبال دست‌یابی به انرژی هسته‌ای بودند، نشان می‌دهد که بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، آمریکا با استفاده از جوی که خود از این حادثه ساخته بود، بر شدت فشار‌های بین‌المللی علیه برخی کشور‌های از جمله ایران، کره شمالی، عراق، افغانستان و لیبی اضافه کرد. حمله آمریکا به افغانستان و تهدید بوش پسر، به حمله به کشور‌های دیگر و محور شرارت خواندن ایران، کره شمالی و عراق باعث شد کشور‌های دیگر مانند لیبی به سرعت از مواضع قبلی خود کوتاه بیایند و کره شمالی نیز راهی برای کاستن از فشار‌های بین‌المللی علیه خود پیدا کند.

در سال ۲۰۰۱ آمریکا به افغانستان حمله کرد و در سال ۲۰۰۳ به عراق. طی همین دو سال، این کشور محور‌های شرارت را اعلام و فشار‌های بین‌المللی را افزایش داده بود. ایران در سال ۲۰۰۳ پروتکل الحاقی را پذیرفت و بازرسی‌ها از تاسیسات هسته‌ای ایران نیز شدت بیشتری گرفت. با این حال کره شمالی که از محور شرارت خواندنش توسط بوش عصبانی بود، اعلام کرد که از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای بیرون می‌آید. این کشور همچنین با اخراج بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی، بار دیگر برنامه‌های هسته‌ای خود برای تولید نیروگاه برق را ادامه داد.

کره شمالی با این حال با ادامه یافتن گفتگو‌های ۶ جانبه یعنی گفتگو با چین، ژاپن، کره جنوبی، روسیه و آمریکا موافقت کرد. دور اول این مذاکرات در همان سال ۲۰۰۳ به نتیجه‌ای ختم نشد و در دور دوم و سوم در سال ۲۰۰۴ نیز خلع سلاح کره شمالی مورد تاکید قرار گرفت و قرار بر همزیستی مسالمت‌آمیز این کشور با کشور‌های حاضر در مذاکره شد.
 
در دور چهارم گفتگو‌ها کره شمالی سرانجام پذیرفت که برنامه‌های هسته‌ای خود را کنار بگذارد؛ البته این پذیرش با این شرط بود که کمک‌های مالی به این کشور ادامه یافته و در عین حال قدرت‌های بزرگ راکتور‌های آب سبک را برای تولید برق کره شمالی بسازند. در فاز دوم این گفتگو‌ها که از ۱۳ تا ۱۹ سپتامبر سال ۲۰۰۴ انجام شد، توافق «عمل در برابر عمل» مورد تایید قرار گرفت و اصل بر عادی‌سازی روابط کره شمالی با آمریکا و کره جنوبی و ژاپن گذاشته شد.

کره شمالی هم از سال ۲۰۰۵ با عمل نکردن آمریکا به وعده هایش روبه رو شد. آمریکا در این سال با وجود انجام مذاکرات و توافق نهایی، تحریم‌های جدیدی علیه کره شمالی به اجرا گذاشت. در فاز اول مذاکرات به دلیل اینکه آمریکا حقی برای کره شمالی در دستیابی به انرژی هسته‌ای قائل نبود، مذاکرات به شکست انجامید و در فاز دوم مخالفت آمریکا با تاسیس راکتور آب سبک در این کشور مذاکرات را به شکست کشانید.
 
در فاز سوم این کره شمالی بود که کوتاه آمد و قرار بر از بین بردن تمامی فعالیت‌های هسته‌ای این کشور و تعطیل شدن راکتور‌های اتمی گذاشته شد. با این حال آمریکا در این سال به بهانه اقدامات احتمالی برای پولشویی، نزدیک به ۲۴ میلیون دلار از دارایی‌های کره شمالی را مسدود کرد. در گفتگو‌های ۲۰۰۷ که با اولین آزمایش موشکی کره شمالی همراه بود، آمریکا هر‌گونه توافق با کره‌شمالی برای برداشته شدن تحریم‌ها را رد کرد و سرانجام در ۱۸ جولای سال ۲۰۰۷ کره شمالی تحت تاثیر تحریم‌ها و فشار‌های بین‌المللی موافقت کرد تمام برنامه‌های اتمی خود را در ازای دریافت کمک‌های اقتصادی و فنی تعطیل سازد.

کره در این مدت ۸۰ درصد فعالیت‌های خود را تعلیق کرد، اما خبری از کمک‌های اقتصادی و فنی و وعده‌های آمریکا نشد، تا اینکه سرانجام سال ۲۰۰۹ کره شمالی از مذاکرات ۶ جانبه خارج شد و برای دومین مرتبه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را از این کشور اخراج کرد.

برای آشنایی با این نحو رفتار آمریکایی‌ها و عواقبی که اعتماد به آن‌ها در پی دارد با دوتن از کارشناسان مسائل سیاسی گفت وگویی ترتیب داده ایم که در ادامه می‌خوانید.

عباس سلیمی‌نمین درمورد سرنوشت کشور‌هایی که به آمریکا اعتماد کردند، به «رسالت» گفت: «در این مورد بحث توازن قدرت است، باید به این مسئله توجه جدی شود که آمریکایی‌ها تلاش دارند تا در غرب آسیا توازن قدرت به نفع پایگاه صهیونیستی که خودشان ایجاد کردند باشد و این پایگاه همواره قدرت برتر را در اختیار داشته باشد چرا که دراصل این پایگاه با این هدف جلوگیری از خیزش فرهنگی و سیاسی ملت‌های مسلمان تاسیس شده است.»

او ادامه داد: «زمانی صاحب نظران غربی پیش بینی کردند که غرب در آینده چالش جدی برای احیای فرهنگ اسلامی خواهد داشت و به همین منظور پایگاه اسرائیل شکل گرفت تا بتواند این مسئله را مهار و کنترل کند بنابراین باید این موضوع را درک کرد که برای آمریکا و انگلیس تقویت اسرائیل مهم است درغیر این صورت این پایگاه هیچ موضوعیت دیگری نخواهد داشت، اگر این قدرت درهم بشکند که درحال‌حاضر تا حد زیادی هم از بین رفته دیگر دلیلی ندارد که آمریکایی‌ها سالی چند میلیارد هزینه کنند و آلمان را با بهانه واهی هلوکاست به پرداخت سالی چند میلیارد دلار هزینه وادار و کشور‌های دیگر را هم به پرداخت این هزینه‌ها اجبار کنند.»

کارشناس مسائل بین‌الملل اشاره‌ای به تضعیف اسرائیل و نگرانی غرب کرد و افزود: «انقلاب اسلامی به طور کامل این روند را معکوس کرده است، پیش از خیزش سراسری ملت ایران علیه سلطه آمریکا، انگلیس و اسرائیل این روند به نفع اسرائیل در جریان بود، اما با انقلاب اسلامی این روند معکوس شده و امروز هیچ امیدی به توانایی اسرائیل برای حفظ منافع غرب در منطقه نیست بلکه جریان برعکس است، امروز تمام دغدغه غرب حفظ اسرائیل است و این به مشکلی جدی برای غرب تبدیل شده است که به سهولت امکان پذیر نیست.»

سلیمی‌نمین با اشاره به تقویت صنعت با رشد فعالیت‌های هسته‌ای و ترس غربی‌ها از این موضوع، خاطرنشان شد: «یکی از موضوعاتی که آمریکایی‌ها باید بر آن اعمال نظر کنند این است که نگذارند کشور‌های اسلامی به لحاظ قدرت علمی، اقتصادی و سیاسی رشد کنند، اما این روش باعث کاهش تسلط آمریکا بر منطقه به تسریع فروپاشی سلطه آمریکا منجر خواهدشد، تکنولوژی هسته‌ای به عنوان یک علم تعیین کننده است که در شرایط کنونی می‌تواند تحولی در یک کشور ایجاد کند، کشور‌هایی که به تکنولوژی هسته‌ای نزدیک شدند به صنعت کشورشان هم کمک شایان توجهی خواهد شد یعنی ماشین‌آلات بسیار پیچیده‌ای که ساخته می‌شود مانند سانتریفیوژها، ماشین‌های کوچکی هستند که به لحاظ تکنیکی، پیچیدگی بسیاری دارند و حساس هستند.»
رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران تاکید کرد: «کشوری که بتواند سانتریفیوژ بسازد در بسیاری از عرصه‌های صنعتی می‌تواند پیشرفت داشته باشد؛ به همین دلیل غربی‌ها تلاش می‌کنند تا با اعمال تحریم‌های مختلف جلوی تاثیر توانمندی‌های هسته‌ای را بگیرد تا به سایر صنایع سرایت نکند.»

او با بیان اینکه آمریکا و اروپا حتی نمی‌خواهند کشور‌ها فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای داشته باشند، ابراز کرد: «این موضوع درمورد کره شمالی، مصر، لیبی، عراق و سایر کشور‌های اسلامی هم صدق می‌کند که نگذارند حتی برای استفاده از این تکنولوژی برای فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای پیشرفتی داشته باشند، چرا که این پیشرفت محدود به مسائل هسته‌ای باقی نخواهد ماند و تأثیر سریعی بر سایر صنایع می‌گذارد، مشخص است که تجربیات ملت‌ها در مورد آمریکا چه بوده، آمریکایی‌ها به بهانه واهی نگرانی از دستیابی به سلاح هسته‌ای روند مطالعاتی و تحقیقاتی کشور‌های اسلامی را کند می‌کنند.»

این کارشناس ادامه داد: «ما با این اتفاق روبرو بودیم، که به بازرسی‌های سازمان آژانس بین المللی اتمی از تاسیسات هسته‌ای خود تن دادیم و آن‌ها همواره از تاسیسات ما بازدید می‌کردند؛ اما با این وجود این بحث را مطرح می‌کنند که باز هم آرامش لازم را نداریم و برای اینکه به روند پیشرفت هسته‌ای شما اعتماد کنیم تحقیقات خود را کند و استفاده از سانتریفیوژ‌های جدید را برای خودتان محدود کنید.»

سلیمی‌نمین در پایان ضمن یادآوری هدف دائمی اروپا از ایجاد محدودیت برای ایران در برجام، تشریح کرد: «یکی از مقامات اروپایی در یکی از گفتگو‌های خود اعتراف کرد که ما در قالب برجام محدودیت چند ساله گذاشتیم، اما این محدودیت چند ساله به محدودیت دائمی تبدیل خواهد شد؛ بنابراین باید به اهداف آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها برای متوقف کردن کشور‌های اسلامی از دسترسی به سلاح هسته‌ای آگاه باشیم، غربی‌ها با هر کشوری که در این مورد مذاکره یا گفتگو کردند و گفتند از انرژی هسته‌ای شما نگرانیم هدف اصلی‌شان را آشکار کردند، که به هیچ وجه بحث استفاده نظامی در مقوله هسته‌ای نبوده بلکه هدف اصلی تضعیف ملت‌های مسلمان و منطقه است.»

گفتمان ظریف گفتمان انقلابی نیست

در هیاهوی تهدید‌ها و افزایش تحریم‌های آمریکا بر ایران، عدم عمل به وعده‌های اروپایی‌ها و جنگ اقتصادی که آمریکا در کشور به راه انداخته است، روز گذشته خبری تمام مردم ایران را متعجب کرد. این خبر تنها چند کلمه بود که از زبان وزیر امور خارجه کشورمان به گوش رسید.

محمدجواد ظریف در پاسخ به سوالی مبنی بر این که اکنون در سالگرد تصویب برجام قرار داریم و اگر شما به چهار سال قبل برگردید باز هم برجام را امضا می‌کنید، گفت: حتماً این کار را می‌کنم. سوالی که اینجا مطرح می‌شود آن است که چرا آقای ظریف دیپلمات ارشد کشور که سکان یکی از وزارتخانه‌های مهم کشور را در دست دارد با توجه به این که شاهد شکست برجام، خروج یکجانبه و غیرقانونی آمریکا و همچنین عدم عملیاتی کردن وعده‌های دروغین اروپا بودیم، مجددا اصرار می‌کند که حاضر است برجام را امضا کند؟ مگر این برجام چه فوایدی برای کشور داشته است؟ آیا اعتماد به غربی‌ها به ویژه دولت ایالات متحده آمریکا که در سطور بالا وصف آن رفت می‌تواند ملاک درستی برای اقدامات و برنامه‌های دیپلماتیک کشورمان باشد؟

دولتی‌ها برجام را تنها راه معالجه کشور می‌دانند

هادی محمدی کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا در این باره به «رسالت»‌گفت: در اینجا باید موضوعی را شفاف کرد میان این که نظام تصمیم می‌گیرد تا فاز جدیدی از سیاست‌های خود را در قبال غرب تحت عنوان نرمش قهرمانانه به منصه ظهور بگذارد. تفسیر عملی این نرمش قهرمانانه هم از گفتمان‌های مختلف با مصداق‌های گوناگونی است.

او تصریح کرد: آن چیزی که آقای ظریف، تیم مذاکره‌کننده و آقای روحانی دنبال می‌کنند تفسیر چیزی جز برجام از سیاست کلان نظام نبوده است؛ این گفتمان معالجه تمام مسائل را در گرو این می‌داند که تنها با غرب کار می‌کند، نه تنها با غرب کار کند و منافع ملی‌اش را رعایت کند بلکه حاضر است نگاه و بنیاد فکری خود را به اجرا بگذارد حاضر است برای رضایت غرب امتیازاتی را هم بدهد. این امتیازدهی را اصلا غیرعادی نمی‌داند و تصورش آن است که برای تضمین موجودیت خود حتما این تعامل را باید داشته باشد.

کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا تصریح کرد: این منطق تنها به معنای آماده بودن برای امتیاز دادن به غرب به هر قیمتی است یعنی هر توافقی با غرب داشته باشد؛ لذا این موضع را در تمام عرصه‌ها از سوی آن‌ها شاهد بودیم. نگاه آقای ظریف، تیم مذاکره‌کننده و آقای روحانی تنها در برجام اینگونه نبود که آن‌ها حاضر هستند مجددا این منطق را دنبال کنند بلکه در مسائل اقتصادی، تجارت خارجی و تعاملات عمومی با کشور‌های دیگر همین منطق را دنبال کنند.

او افزود: ما شاهد بودیم که با فرانسوی‌ها و اروپایی‌ها، این تیم مذاکره‌کننده، به دیپلماسی و گفتمان متمایل به غرب معتقد بود که باید برای فشار به آمریکا به اروپا امتیاز داد، یعنی منطق امتیازدهی و توافق با طرف غربی جوهره یک گفتمان و تفکر است؛ بنابراین نسبت به سخنان آقای ظریف که اگر به ۴ سال قبل هم بازگردد، برجام را امضا می‌کند نباید متعجب شد چرا که جوهره فکرش اینگونه است.
 
در صورتی که مسئله برجام یک تفسیر و یک نرمش انقلابی بود که می‌توانست تفسیر دیگری داشته باشد، منطق این تفسیر این بود که می‌توانند منافع ملی کشور را به شکل قوی‌تر، حرفه‌ای‌تر، کم عیب‌تر و با نتایج تضمین‌شده‌تری تامین کنند.

او با بیان این که نماد این گفتمان با تقسیر جدید، گفتمان رهبر معظم انقلاب است، افزود: هنگامی که این برجام در اختیار مجامع داخلی کشور قرار می‌گیرد مقام معظم رهبری بند‌هایی را به عنوان شرط قبول مفاد این توافقنامه مطرح می‌کند، اما نگاه و گفتمان غربی هیچ اعتقادی به شرط و شروطی که گفتمان انقلابی و نظام دارد، توجه نمی‌کند.

این کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا گفت: نباید تعجب کرد که یک نگاه اینچنینی از اقداماتش پشیمان باشد ولو آنکه سهواً از منافع ملی هم عدول کند. ما شاهد این نگاه هم در مجموعه اصلاح‌طلبان هستیم چرا که ملاک آن‌ها تنها منافع باندی و حزبی است و ملاکشان منافع ملی نیست. آن چیزی که از آقای ظریف در این باره می‌شنویم نگاه گفتمانی به جای نگاه منافع ملی است. گفتمان او چیست؟ نگاهی متمایل به غرب است و در این چارچوب این اظهارنظر‌ها موضوع عجیبی نمی‌تواند ارزیابی شود. /۱۰۱/۹۶۹/م
 
تجربه‌های تلخ
محمدرضا محمودخانی
منبع: رسالت
ارسال نظرات