پشت به قبله، رو به من
به گزارش خبرگزاری رسا، داوود مهدویزادگان نوشت: 1. اگر خواسته باشیم تفکر اینجهانی را در یک جمله خلاصه کنیم، همین است که در عنوان آوردهام؛ «پشت به قبله، رو به من». تمام تلاش اندیشههای اینجهانی بر پشتکردن به خدا و کعبه آمال شدن «من» است. خدا را فراموشکن و خودت را دریاب. قبله من هستم و باید همه پیرامون من بگردند و از من درس بگیرند. چند سال پیش، اواخر عمر مرحوم علامهجعفری(ره) بود که ایشان را در مجلس مبارکی زیارت کردم و فرصت را مغتنم شمردم و از ایشان درباره یکی از همین روشنفکران بهاصطلاح دینی که چند صباحی کر و فری به راه انداخته بود، سوال کردم.
مرحوم علامهجعفری آن فرد را در یک جمله عمیق تحلیل کرد و گفت: «خیلی دور خودش طواف میکند.» این خودشیفتگی و تمنای پرگار وجود بودن خصیصه اندیشه اینجهانی است و فرق هم در سنتی یا متجددبودن نمیکند. اینطور نیست که چنین خصلتی فقط میان سکولارها یافت میشود. این وصف را در خیلی از سنتاندیشان هم میتوان سراغ گرفت. یک نمونه آن، جریان وهابیت است. این فرقه، بهظاهر سلفیگراست، ولی در باطن با هر امری که مربوط به میراث و تاریخ فرهنگی مسلمانان باشد، ضدیت دارد و فقط تظاهر به تبعیت از کتاب و سنت میکند. حکومت سعودی با حمایت معنوی وهابیت و به نام توسعه حرمین شریفین بسیاری از ابنیه و نمادهای تاریخ اسلام را تخریب کرده است.
آنان هرچه را که مربوط به گذشته است، تخریب میکنند. آنان بیشترین اهتمام را در ساخت ابنیه جدید مذهبی دارند. این نوع نوگرایی با فردیت نهفته در ذات وهابیت، سنخیت دارد. بهتر است برای روشنشدن مساله به یکی از مشاهدات خودم که مربوط به انجام مناسک حج در سال 94 است، اشاره کنم.
2. سال 94، همان سالی که فاجعه دردناک و اسفناک منا اتفاق افتاد، خداوند سبحان توفیق زیارت حرمین شریفین و انجام مناسک حج را به من و همسرم داد. در آن سفر معنوی وصفناپذیر نکات گرانبهای زیادی دستگیرم شد. برخی از آنها را در رسالهای با عنوان «وقوفی در منا» منتشر کردم. یک نمونهاش درک قساوت قلب آلسعود در فاجعه منا بود. گفته میشود در این فاجعه برنامهریزیشده، بیش از هفت هزار حاجی در اثر ازدحام جمعیت هلاک شدند. خیلی از آنان در اثر تشنگی و شدت گرما از دنیا رفتند.
ماموران در صحنه قادر به نجات آنان بودند ولی کوتاهی کردند. حتی ماشینهای آمبولانس میتوانستند با خود به محل حادثه آب ببرند، ولی این کار را نکردند و فقط اجساد را خارج میکردند یا ماشینهای آتشنشان یا بالگردهایی که مدام بالای سر حاجیان میچرخیدند، میتوانستند بر سر حاجیان آب بپاشند ولی چنین نکردند. فردای آن روز که برای رمی جمرات میرفتیم، مشاهده کردم برخی از ماموران نظامی با چهرهای متبسم، میان جمعیت حاجیان، بطری آب پرتاب میکردند. این تلخترین تبسمی بود که از کسی دیده بودم. همان موقع به یاد مردم مظلوم یمن افتادم چون چند ماهی بود که از تجاوز عربستان به یمن میگذشت. با خود گفتم این فاجعه یک پیام آشکار از سوی خادمین حرمین شریفین است که ما برای کشتن مسلمانان هیچ پروایی نداریم. چنانکه همین کار را کردند و هزاران انسان بیگناه یمنی را به خاک و خون کشاندند و همچنان به کارشان ادامه میدهند. بگذریم و به اصل بحث بازگردیم.
3. در ایام مناسک حج، یکی از نکاتی که توجه من را خیلی جلب کرده بود، نحوه برگزاری مجلس واعظان وهابی در مسجد مدینه منوره بود. واعظان وهابی در مسجدالحرام مجالی برای برگزاری مجلس وعظ نداشتند و مامورانشان بیشتر فعال بودند و غالبا حال عبادت را از حجاج میگرفتند. اما این مجال، آن هم فقط برای علمای وهابی در مسجدالنبی(ص) وجود داشت. در جایجای مسجد، یک کرسی بود و واعظی بر آن مینشست و جمعی گرد او به سخنانش گوش میدادند. اما نکته تاملبرانگیز این بود که آن کرسی یا منبر وعظ، درست رو به قبله بود.
بهطوریکه واعظ رو به قبله قرار میگرفت و جمعیت مستمع پشت به قبله مینشستند. این نشستن واعظ و مستمعین دقیقا خلافآمد سنت مجالس وعظ مسلمین است. حتی منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که در مسجد قرار دارد پشت به قبله است. پیامبر اکرم(ص) هم که موعظه میکردند، پشت به قبله میایستادند و مسلمانان رو به قبله مینشستند. کار درست همین است. واعظ باید به هنگام بیان مواعظ خود، تکیه به محراب و قبله داشته باشد و از خدا استمداد معنا کند و مستمعین را متوجه قبله حضرت حق کند؛ نه که آنان را وادار کند رو به او و پشت به قبله بنشینند.
ممکن است گفته شود این نحو نشستن واعظ وهابی از باب احترام به قبله است. لیکن این پاسخ بسیار خودخواهانه است. آنچه برای جناب واعظ وهابی مهم است، پشت به قبله نبودن خودش است و لو آنکه مستمعین پشت به قبله بنشینند! درواقع، این نحو رفتار علمای وهابی، ستیز آشکار با سنت نبیاکرم صلی الله علیه و آله و سلف صالح و علمای راستین اسلام است. این رفتار آنان دلیلی محکم بر منحرف بودن وهابیت است. در دو آیه شریفه از سوره بقره به فاصله اندک، خطاب به رسول خدا امرشده که رو به مسجدالحرام کند و همه بدانند که این فرمان حق است و خداوند از عمل آنان که چنین نمیکنند، غافل نیست: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهک فِیالسَّمَاءِ فَلَنُوَلِّینَّک قِبْلَةً تَرْضَاها فَوَلِّ وَجْهک شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیثُ مَا کنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهکمْ شَطْرَه وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ لَیعْلَمُونَ أَنَّه الْحَقُّ مِنْ رَبِّهمْ وَمَا اللَّه بِغَافِلٍ عَمَّا یعْمَلُونَ» [سوره البقره: 144]؛ «وَمِنْ حَیثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهک شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّه لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّک وَ مَا اللَّه بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» [سوره البقره: 149] حال آنکه وهابیت میکوشد با همین حربه شرک و تکفیر، قبله مسلمین را از قبله بودن بیندازد. بههمین خاطر است که میگویم تمام تلاش وهابیت را میشود در همین جمله خلاصه کرد: «پشت به قبله و رو به من». تمام فتاوی حمایتی علمای وهابی از فتنه خونبار مسلمانکشی داعش، طالبان و القاعده و نفی مسلمانی مسلمانان و همراهی با یهودیان صهیونیست و قدرتهای سکولار غربی از همین پندار پشت به قبله و رو به من، نشأت میگیرد. آمال نهایی واعظ وهابی آن است که همه گرد او طواف کنند.
اینجاست که میبینیم اندیشه اینجهانیبودن منحصر در تفکر سکولار غربی نیست، بلکه هر اندیشهای که دیگران را به پشتکردن به قبله و روکردن به او دعوت کند، اینجهانی و سکولار است. این خصلت در خیلی از منها ممکن است سکنا گزیده باشد و از این جهت باید همیشه در کار خود اندیشناک باشیم که بهراستی در بیان گفتهها و نبشتهها و اعمال خود تمنای چه چیزی را داریم؛ رو به قبله آوردن مردم یا پشت به قبله کردنشان؟ آیا از خود و دیگران خواهان طواف خدا را داریم یا طواف خویشتن؟ این پرسشی است که حاجیان همواره بههنگام طواف کعبه با خود زمزمه میکنند.