روایتی کوتاه از روز اول و دوم محرم سال 61
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، چهارشنبه اول محرم سال 61 هجری قمری، امام حسین(ع) به «قصرمقاتل» رسید و عده ای از اهل کوفه را در این منزل مشاهده کردند. از آنها یاری طلبیدند اما آنها بهانه مال و فرزند آورده و دوری از مرگ و نامعلومی سرنوشت جنگ را دلیل بر پاسخ رد بر درخواست یاری امام خود بیان کردند.
در این منزل امام با «عبیدالله بن حرجعفی» ملاقات داشت که او نیز از یاری و همراهی امام امتناع ورزید و بعدها پشیمان شد امام به وی فرمود پس اگر ما را یاری نمی کنی بپرهیز از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و یاری نکند، خدا او را به رو در آتش می افکند.
در این منزل به امر امام آب برداشته و شبانه به راه افتادند و در ادامه به سرزمین نینوا رسیدند.
توصیه امام رضا(ع) به شیعه در اول محرم
به نقل از کتاب«منتهی الامال ج1 ص212» و «بحارالانوار ج98ص102» از «رَیّانِ بن شَبیب» که روز اول محرم محضر امام رضا(ع) شرفیاب شد، آمده است که امام از وی پرسید آیا روزه ای ریان پاسخ داد خیر امام فرمود این روز دعای زکریا در طلب فرزندمستجاب شد هرکس روزه بدارد و دعا کند خدا دعای او را اجابت کند.
ریان می گوید در ادامه امام فرمود که محرم ماهی بود که عرب جاهلی ظلم و کشتار را در آن حرام می دانست و از جنگ دست می کشید اما این امت حرمت رسول خدا را نادیده گرفته و فرزندان او را کشته و اهل و عیالش را اسیر کرده و اموالشان را غارت کردند خداوند هرگز ایشان را نیامرزد.
هرگاه میخواهی بر چیزی گریه کنی بر حسین گریه کن که اگر اشک بر دو طرف صورتت جاری شود خداوند همه گناهان تو را می آمرزد زیارت حسین تو را از گناهان پاک می کند و لعنت بر قاتلان او تو را در غرفه های عالیه بهشت ساکن می کند.
اگر میخواهی ثوابی چون شهدای کربلا داشته باشی هرزمان یاد آنها می کنی بگو کاش من هم با ایشان در آن رستگاری بودم اگر میخواهی در بهشت با ما باشی بر حزن ما اندوهگین و بر شادی ما شادباش و برتو باد ولایت و دوستی با ما چرا که خدا درقیامت هرآنچه را دوست بداری بدان محشور می کند.
روز دوم محرم
بنابر نقل مشهور کاروان اباعبدالله الحسین(ع) روز پنج شنبه دوم محرم 61 وارد سرزمین کربلا شد.
نینوا جایی است که حرّبن یزید ریاحی دستور داشت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد. امام(ع) برای اقامت در مکانی مناسب به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید که در آنجا اسب حضرت حرکت نکرد امام نام آن سرزمین را پرسید گفتند «غاضریه» پرسید نام دیگری دارد؟ گفتند «شاطئ الفرات» امام سوال خود را تکرار کرد گفتند «کرب و بلا» هم می گویند. در این هنگام حضرت آهی کشید و گریه شدیدی کرد و فرمود «اللهم انی أعوذ بک من الکرب و البلاء»
در ادامه فرمود به خدا قسم زمین کربلا همین است. به خدا قسم اینجا مردان ما را می کشند! بخدا قسم اینجا زنان و کودکان ما را به اسیری می برند! بخدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می شود. ای جوانمردان فرود آیید که محل قبرهای ما اینجاست. پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست. و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد جدّم رسول خدا چنین وعده داد.
اصحاب امام(ع) پیاده شدند و بار انداخته و اثاثیه را از پایین آوردند. سپاه حرّ نیز در ناحیه ی دیگری در مقابل امام(ع) اردو زد. حضرت(ع) اهل بیت خود را جمع کرده، نگاهی به آنان کرد و گریست و بعد فرمود « خدایا! ما را از حرم جدّمان راندند، بنی امیه در حقّ ما ستم روا داشت. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و بر دشمنان پیروز گردان»./933/پ202/س