فرصت امتداد و پیاده سازی اندیشههای دینی در اجتماع
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تشکیل تمدن نوین اسلامی، افزون بر زیرساختهای فیزیکی، نیازمند بنیانهای فکری و اندیشهای خواهد بود. بنیانهایی که باید سه شاخصه تمدنسازی، نوین بودن و اسلامی بودن را در خود داشته باشند.
در بحث نوین بودن، به دنبال روزآمدی و متناسبسازی زمانی و شرایطی هستیم؛ بر این اساس باید داشتههای گذشته تمدن اسلامی را بهصورت نوآورانه در جامعه پیاده کرد تا پذیرش حداکثری را به دنبال داشته باشد؛ همچنین برای اثبات نوین بودن، تمایز از تمدنهای غیر اسلامی نیز ضروری است.
یکی از زیرساختهای فکری برای تحقق تمدن نوین اسلامی، ارائه فرصت به اندیشههای دینی برای پیادهسازی در بستر جامعه میباشد. رویکردی که به خاطر تبعات و مخاطرات احتمالی، حتی از سوی دینداران هم کمتر مجال ظهور یافته است.
در اینکه متدیّنان به دنبال تحقق تمدن اسلامی و اجرای احکام اسلامی هستند تردیدی وجود ندارد و این آرزویی است که در ذهن خود میپرورانند، اما این افراد بهمنظور رعایت تقوا و حقالناس از اقدامات بدون درنگ اجتناب میکنند که لازمه دینداری آنها محسوب شده و تقیّدشان ستودنی است.
عدم تفکیک آموزههای دینی از دینداران
شاید احتمال شکست اندیشههای مبتنی بر آموزههای دینی و گریزان شدن و سست شدن باورمندی مردم به دین جانب احتیاط را تقویت میکند. مشکل اساسی در این عرصه عدم تفکیک بین «آموزههای دینی» و «دینداران» در ذهن مردم است.
این اختلاط باید ابتداءاً در ذهن متولیان فرهنگی و سپس در افکار عمومی مردم اصلاح شود و تلاش کرد که میان رفتار یک فردِ منسوب به دین و یک اندیشه دینی تفکیک قائل شوند. در غیر این صورت است که هراس از ناکارآمدی دین و رویگردانی مردم، مانعی بزرگ برای تحقق اندیشههای دینی ایجاد خواهد کرد.
بههرحال، باید واقعیتهای جامعه را نیز در نظر گرفت؛ امروز انسانهای فراوانی در کشاکش الگویهای غربی و شرقی به دنبال الگوی سبک زندگی اسلامی میگردند. این تشنگی و تشنگان را نمیتوان برای مدتزمان زیادی منتظر گذاشت؛ چرا که جوامع بشری نمیتوانند بدون الگو و دستورالعمل، خود را اداره کنند و طبیعی است که یکی از الگوهای تمدنی را قبول و اجرایی کنند.
خلا اندیشهای منجر به سوء استفاده میشود
در فضایی که تمدن غرب، غلبه خود را با ارائه الگوهای جزئی در تمام امور زندگی بر جهانیان تحمیل میکند، کنارهگیری و دست روی دست گذاشتن رفتاری غیردینی و غیرمسئولانه خواهد بود. امروزه در خلأ اندیشههای تمدنی اسلام، برنامههای تمدن غرب بهراحتی در جوامع اسلامی فرصت اجرا مییابند و پس از آشکار شدن خطای آنها، بدون هیچ هزینهای، کنار گذاشته شده و دوباره همگان راه جایگزین بعدی را از همان تمدن غرب طلب میکنند!
یکی از مساعدترین شرایط برای آزمایش اندیشههای دینی، چارچوب حکومت دینی خواهد بود؛ لذا جایی که حکومت در اختیار دینداران است، درنگ در پیادهسازی اندیشههای برآمده از معارف دینی، جایز نخواهد بود. نکته مهم این است که اندیشههای اینچنینی باید مبتنی بر روشهای مورد تائید دین و از مصادر دینی باشد که همان کتاب، سنت و عقل هستند. اندیشههای دینی باید به مرحله تولید دستگاه و مکانیزم برسند تا بتوانند در بخشی از مسائل، جامعه را پیش برند.
بدون شک این موضوعات مبتنی بر معارف اصیل اسلامی است که با فرصت آزمایش یافتن در جامعه توانستهاند تأثیرات مثبتی در جامعه داشته باشند. با این حال، دیده میشود که در یکی از مهمترین موضوعات تمدنی و دینی، یعنی مساله تعلیم و تربیت، الگوهای اسلامی فرصت کمی برای ظهور و بروز مییابند و روح حاکم بر فضای تعلیم و تربیت کشور، غربی است.
بدبینی و تشکیک دائمی نسبت به روشهای تربیتی دینپایه، فضا را برای الگوهای غربی مانند سند موسوم به 2030 مهیا کرده و قطعاً تحقق تمدن نوین اسلامی را به مخاطره و چالش خواهد کشید.
بنابراین با رعایت الزامات بنیانی و محاسبات اجرایی، میتوان فرصت اجرای یک اندیشه دینی را ولو در یک فضای محدود و زمان مشخص به افراد متخصص و کارآزموده داد و در صورت موفقیت و رفع ایرادات احتمالی، آن تفکر و برنامه را با حمایت حاکمیت در عرصه کشور و جامعه اسلامی نیز پیاده نمود. /882/ 704/
محمدجواد حسنی، طلبه سطح عالی حوزه علمیه قم