وقتی شایستهسالاری معنایی ندارد
یک انتخاب دیگر هم توزرد از آب درآمد. بعد از انصاریفرد که برخلاف ادعاهایش به محض رودررویی با مشکلات فرار را بر قرار ترجیح داد و با بهانههای پیشپا افتاده شانه از زیر بار مسئولیت خالی کرد، اینبار نوبت همتای او در تیم رقیب بود که اتفاقاً او هم با شعارها و وعدههای دهان پرکن آمده بود، اما طولی نکشید که در پی مواجهه با مشکلات، عطای مدیریت در استقلال را به لقایش بخشید.
به گزارش خبرگزاري رسا، یک انتخاب دیگر هم توزرد از آب درآمد. بعد از انصاریفرد که برخلاف ادعاهایش به محض رودررویی با مشکلات فرار را بر قرار ترجیح داد و با بهانههای پیشپا افتاده شانه از زیر بار مسئولیت خالی کرد، اینبار نوبت همتای او در تیم رقیب بود که اتفاقاً او هم با شعارها و وعدههای دهان پرکن آمده بود، اما طولی نکشید که در پی مواجهه با مشکلات، عطای مدیریت در استقلال را به لقایش بخشید. درست همان کاری که پیشتر از او انصاریفرد در سومین تجربه مدیریتش در پرسپولیس انجام داده بود، اما نه به انصاریفرد میتوان خرده گرفت، نه به فتحاللهزاده. هر دو با سابقه و تجربههایی که از مدیریت در این دو باشگاه داشتند، آمده بودند تا چند صباحی را با وعدههای رنگارنگ و شعارهای فریبنده سپری کنند و دستآخر نیز با بر جا گذاشتن کوهی از بدهی چمدانهایشان را بردارند و بروند، کاری که پیشتر نیز کرده بودند. اینبار، اما اندکی بدشانسی چاشنی کارشان شد و خیلی زود فهمیدند که فرصتی برای انداختن تقصیرات به گردن مدیران قبلی نیست و حالا هر کس که بر مسند قدرت بنشیند باید پاسخگوی مطالبات مالی بهجا مانده از قبلیها و عملکرد ضعیف خودش باشد و در چنین آشفتهبازاری عاقلانهترین کار همانی بود که هم انصاریفرد انجام داد و هم فتحاللهزاده. استعفا؛ بهترین راه برای فرار قبل از گیر افتادن در باتلاق به جا مانده از مشکلات و معضلات مالی.
اما نه به انصاریفرد میتوان خرده گرفت، نه به فتحاللهزاده، کارنامه آنها کاملاً مشخص بود. مدیریتی ضعیف با هزینههای هنگفت به جا مانده و شکایتهای ناشی از بیکفایتی مدیریتی تنها بخشی از نقاط تاریک پرونده مدیران مستعفی پرسپولیس و استقلال بود. پروندهای که، اما نقاط تاریک آن کوچکترین تأثیری در تصمیمگیریهای آقایان در وزارت ورزش نداشت که اگر غیر از این بود نه انصاریفرد بار دیگر میتوانست بر صندلی مدیریت پرسپولیس تکیه بزند و نه فتحاللهزاده برای چندمین بار عنوان مدیرعاملی این تیم را یدک میکشید.
مسئله نه انصاریفرد است، نه فتحاللهزاده و نه حتی استعفای زودهنگام آنها برای فرار از مشکلاتی که به وقت قبول مسئولیت تصور میکردند میتوانند مثل همیشه با به تعویق انداختن آنها از سر خود باز کنند. تکلیف هر دو کاملاً روشن است، درست مثل پرونده مدیریتیشان. مسئله انتخابهای بیاساس آقایان تصمیمگیرنده در وزارت ورزش است. انتخابهایی که هیچ پایه و اساس منطقی و اصولی ندارد که اگر داشت، مدام روی گزینههای تکراری امتحان پسداده دور نمیخورد و مدیرانی را روی کار نمیآورد که جز مشتی شعار هیچ برنامهای ندارند!
مسئله بیهدف بودن انتخابهایی است که طی این سالها نه تنها هیچ سودی برای سرخابیهای پایتخت نداشته که هر سال اوضاع را بدتر و بدتر هم کرده است، بیآنکه کوچکترین تأثیری در روند انتخابهای بعدی آقایان داشته باشد.
در واقع وقتی انتخابها نه براساس شایستهسالاری که بر اساس روابط و ضوابط است باید هم انتظار چنین آشفتهبازاری را داشت. وقتی انتخابها هیچ هدف و مبنایی ندارد و حول افراد تکراری با کارنامههایی تاریک میچرخد، باید هم شاهد آن باشیم که آقایان به محض مواجهه با اولین مشکل جدی، فرار را بر قرار ترجیح دهند تا شانه از زیر بار مسئولیتی که مدعی بودند بهخاطر عشق به هوادار پذیرفتهاند، خالی کنند و بروند پی کارشان.
مقصر نه مدیران بیکفایت، بلکه آنهایی هستند که راه را برای جولان این افراد باز میکنند. مقصر وزارت ورزشی است که نه از انتخابهای اشتباه خود درس میگیرد و نه فاجعهای که این مدیران از خود به جا میگذارند برایش تجربه میشود تا مرتبه بعدی با انتخابی اصولی و هدفمند مانع از تکرار این فجایع شود. وزارتی که مسئول تمام بیکفایتیهای مدیریتی است که طی همه این سالها از تیمهای پرسپولیس و استقلال بر جای مانده، بیکفایتیهایی که بیتردید نتیجه انتخابها و انتصابهایی است که هرگز هیچ هدف و برنامهای پشت آن نبوده که اگر جز این بود، امروز با دو باشگاهی مواجه نبودیم که هر کدام به کوهی از مشکلات ریز و درشت مالی تبدیل شدهاند. باشگاههای پرطرفداری که به پاتوق مدیران ناکارآمدی تبدیل شدهاند که تغییر پیدرپی آنها ضربههای جبرانناپذیری را به این دو تیم وارد کرده، اما آیا این اتفاقها درس عبرتی میشود برای یک انتخاب اصلح براساس شایستهسالاری تا امیدی باشد برای جبران؟!
/1360/
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات