افزایش جمعیت، درآمد سرانه کشورها را افزایش میدهد
به گزارش گروه جمعیت و خانواده خبرگزاری رسا، مسعود عالمی نیسی در نشست «جمعیت و پیشرفت؛ نظریه و واقعیت» به بررسی سه دسته از نظریات منفی، مثبت و خنثیگرا در مسئله جمعیت پرداخت و اظهار کرد: در آینده نزدیک کشور با مسئله سالمندی مواجه خواهد شد و این موضوع مورد اجماع متخصصین است؛ حل این بحران نیازمند افزایش نرخ ازدواج و فرزندآوری در کشور است.
وی ادامه داد: یکی از مهمترین سؤالاتی که مطرح میشود این است؛ اگر جمعیت افزایش پیدا کند آیا وضعیت اقتصادی بدتر نمیشود؟! ما میخواهیم این مسئله را بررسی کنیم؛ آیا افزایش جمعیت موجب فقر میشود یا خیر؟ و آنچه بهصورت عینی و تجربی در جوامع بشری رخ داده چیست؟
عالمی نیسی خاطرنشان کرد: دیدگاه منفی درباره جمعیت معتقد است که جمعیت موجب فقر و مانع توسعه است؛ این دیدگاه توسعه را مانند قرص نانی میبیند که هرچه تعداد بشر افزایش یابد سهم افراد از این قرص نان کمتر میشود؛ شروع نظریات منفی با مالتوس بود؛ مالتوس ادعا کرد سرعت رشد جمعیت بیش از سرعت رشد غذا در جهان است و لذا با افزایش جمعیت، جهان دچار کمبود غذا میشود.
وی افزود: در نقد این نظریه باید این پرسش را مطرح کرد؛ آیا انسان فقط مصرفکننده است؟ حتی اگر فرض کنیم انسان تا 18سالگی مصرفکننده است، از 18سالگی تا 64سالگی میتواند مولد باشد یعنی بیش از دو برابر عمر مصرف خود، تولیدکننده است همچنین تولید درآمد یک شخص، معمولاً بیش از نیاز شخصی اوست و یک سرپرست خانواده برای چند نفر تولید میکند؛ بنابراین جمعیت بیشتر، به معنای تولیدکنندگان بالقوه بیشتر است. مشکل تأمین غذا و تولید بهدلیل جمعیت نیست؛ مشکل در مدیریت این جمعیت و استفاده از ظرفیت تولیدکنندگی آن است.
وی در ادامه به مفاهیم جمعیت کنشگران توسعه و جمعیت پایه لازم برای داشتن این جمعیت کنشگران پرداخت و تصریح کرد: از جمله کنشگران توسعه، اعضای هیئت علمی هستند؛ در سال 2008 اعضای هیئت علمی ایران 126 هزار نفر و تعداد مقالات و کتابها 11هزارتا بودند، در همان سال هیئت علمی آمریکا یکمیلیون و 268 هزار نفر و تعداد تألیفات 272 هزار بود، بهنوعی این رقم 10 برابر تألیفات اعضای هیئت علمی ایران است؛ این تفاوت ریشه در تعداد اعضای هیئت علمی آمریکا دارد.
وی اضافه کرد: آیا میتوانیم ظرفیت هیئت علمی ایران را بدون افزایش جمعیت بالا ببریم؟ اگر بخواهیم تعداد هیئت علمی را حتی به یکچهارم آمریکا برسانیم، جمعیت پایه و مشاغل دیگر هم باید 2ونیم برابر شود، زیرا آن عضو هیئت علمی برای زندگی کردن به خدمات پزشک، مهندس، معمار، نانوا، فروشنده، تعمیرکار و غیره نیاز دارد، به این خاطر باید «جمعیت پایه» افزایش یابد تا بتوان تعداد هیئت علمی و در نتیجه تولیدات آنها را افزایش داد؛ این مثال را می توان برای سایر کنشگران توسعه از جمله مهندسان، پزشکان و… نیز به کار برد.
سرپرست مؤسسه تحقیقات جمعیت کشور گفت: اما نظریه های علمی در خصوص تأثیر جمعیت بر اقتصاد، بهسمت مثبت تغییر کردهاند و افزایش جمعیت را عامل توسعه و رفاه میدانند؛ “کینز” اقتصاددان معروف، جمعیت بیشتر را موجب بازار بزرگتر و افزایش تقاضای سرمایه و ظرفیت تولید بیشتر میداند؛ “گری بکر” افزایش جمعیت را موجب تخصصیسازی ملتها و پیشرفت سریعتر میداند؛ “سایمون کوزنتس” رشد جمعیت را دارایی اقتصادی میداند و “جولیان سایمون” در کتاب «منبع غایی» که سال 1981 منتشر شد، میگوید رشد سریع جمعیت می تواند به تأثیر مثبت بر توسعه اقتصادی منجر شود و جمعیت را اصلیترین منبع اقتصاد میداند.
وی افزود: در خصوص تأثیر جمعیت بر توسعه حتی بانک جهانی که از حامیان تنظیم خانواده بود، گزارشی را منتشر کرده و در آن اعلام کرده است؛ پس از این ما به کشورها بابت کاهش جمعیت یا احیاناً افزایش آن توصیهای نمیکنیم، بلکه صرفاً بر اصلاح سیاستهای اقتصادی تأکید میکنیم و به مسئله جمعیت کاری نداریم.
عالمی نیسی با اشاره به یافتههای تجربی و آمارها یادآور شد: نمودار درآمد سرانه جهانی نشان میدهد که در چند دهه گذشته و تا جایی که آمار وجود دارد، با افزایش جمعیت جهان درآمد سرانه (بر پایه دلار ثابت 2005 و با حذف تورم) نیز افزایش پیدا کرده است؛ ممکن است گفته شود در این آمار همه کشورهای غنی و فقیر وجود دارند؛ اما وقتی موضوع بهتفکیک کشورها بررسی میشود نیز همین موضوع در هر کشور صدق میکند.
وی خاطرنشان کرد: در کشورهای پیشرفته و سایر کشورها، حتی در کشورهای فقیری چون بنگلادش و بورکینافاسو نیز با افزایش جمعیت، درآمد سرانه نیز افزایش پیدا کرده است؛ اصولاً هیچ کشوری وجود ندارد که با افزایش جمعیت درآمد سرانهاش کاهش پیدا کرده باشد یا حتی ثابت مانده باشد؛ بلکه در همه کشورها روند افزایشی داشته است.
سرپرست مؤسسه تحقیقات جمعیت کشور با تأکید بر مؤلفه مدیریت در بحث جمعیت گفت: مجموع مطالعات تجربی نشان میدهند که جمعیت قطعاً تأثیر منفی بر توسعه اقتصادی نمیگذارد؛ حداکثر آن است که اگر هم نظریههای خنثی پذیرفته شوند به این معنی است که جمعیت تأثیری بر اقتصاد نمیگذارد؛ میتوان جمعبندی کرد، جمعیت و افزایش آن مسئله نیست بلکه مسئله در مدیریت است؛ ما باید مدیریت اقتصادی را درست کنیم و نباید نگران جمعیت باشیم؛ از متخصصین و رسانهها انتظار میرود این واقعیتهای تجربی را با مردم و مسئولان در میان بگذارند و صورت مسئله را از جمعیت به مدیریت تغییر دهند؛ این شاهبیت تمام بحثهای امروز ماست.