آتشبیاری آن سنّی و این شیعه برای زاهدان مظلوم
عباس عبدی، تحلیلگران اصلاحطلب و از کسانی که مواضع وی "آتشبیاری" در معرکه اخیر ارزیابی میشود؛ به تازگی طی یادداشتی در اشاره به اغتشاشات زاهدان نوشت: بدترین نوع برچسبزنی برای خارج کردن رقیب از میدان است. این اتفاق در مورد بلوچستان و بلوچها رخ داده است. سه برچسب ناروا به آنان زده میشود که متأسفانه مطابق این نظریه و در صورت تداوم این برچسبزنی آنان را تشویق میکند که مطابق این برچسبها زندگی کنند.
او میافزاید: اولین آن برچسب وهابیت و نزدیکی آنان به آل سعود است. این برچسب بسیار زشت و از سوی برخی از تندروهای روحانی زده میشود تا رفتار و مواضع زشت خودشان را موجه کنند. به طور کلی اهل سنت در بلوچستان به نسبت نزدیکتر از گرایشهای دیگر اهل سنت به شیعیان هستند... این برچسبی ناجوانمردانه است. مشابه همان کاری که وهابیون در برچسبزنی به شیعیان میکنند. در اینکه گرایش سلفی و سنتیگرا در میان اهل تسنن وجود دارد شکی نیست، همان طور که گرایش مشابه و حتی به صورت ارتجاعی در ایران و نزد برخی از شیعیان وجود دارد ولی این امر به معنای وابستگی به سعودیها نیست.
عبدی در ادامه تصریح میکند: برچسب دوم زندگی از راه قاچاق است اعم از سوخت، یا مواد مخدر و... که در فیلمها نیز دیده میشود. این مسأله حتی اگر وجود داشته باشد، بیش از آنکه محصول خواست و انتخاب آنان باشد، ناشی از وضعیت و سطح توسعه اقتصادی و پایین بودن مشارکت سیاسی و اقتصادی و وضعیت تحصیلی آنان و نیز موقعیت جغرافیایی است. اینها ذاتی هیچ گروه و قومی نیست، بلکه در شکلگیری چنین وضعی بیش از همه باید به عملکرد حکومت و وضعیت عمومی منطقه رجوع کرد.
او همچنین مینویسد: و بالاخره سومین برچسبزنی که ناجوانمردانهترین و خطرناکترین برچسب نیز هست، تجزیهطلبی است. موضوعی که با فرهنگ و رفتار بلوچ تطابقی ندارد زیرا پیمایشهای ملی نشان داده که بلوچها بیشترین تعلقات ملی را دارند. زدن چنین برچسبی موجب عادی سازی و ترویج این گرایش خواهد شد، در حالی که از اساس چنین گرایشی جدی و غالب نیست. حکومت ایران مهمترین کاری که باید انجام دهد، منع افراد و گروهها و رسانهها از زدن این برچسبهای ناروا به اقوام و گروهها و شهروندان ایرانی است.
به گزارش جماران، عبدی در بند پایانی یادداشت خود عنان اختیار از کف مینهد و با تغییر ادبیات میگوید: بجای این که دنبال منتقد و معترض باشید تا به حساب آنان برسید بهتره نیروهای خود را جمع و جور کنید که با برچسب زدن بحران آفرینی نکنند![1]
*این از مظلومیت نظام و مردم عزیز سیستان و بلوچستان است که عدهای به بهانه وجود لباس و گویش و مذهب متفاوت در خطه بلوچستان قصد فتنهانگیزی کردهاند.
عدهای و کسانی که یک روز لباس مولوی میپوشند و ریش بلند میگذارند و بر فلان منبر سنی در بلوچستان به نظام اسلامی میتازند و یک روز هم همان ریش را از ته میتراشند و در تهران، نظام جمهوری اسلامی را با رژیم پهلوی مقایسه میکنند و طعنه به بلوچستانیهای نجیب میزنند.
عباس عبدی صراحتا در یادداشت مذکور دروغ میگوید و دأب و موضع نظام اسلامی، خواص شناسنامهدار و رسانههای رسمی کشور هرگز چنین تهمتهایی نبوده و نیست.
آنچه با شیطنت مورد اشاره او قرار گرفته؛ گزیدهچینی از حرفهای محفلی و توییتهای مشتی افراد ناآگاه است که نه آشنایی با قوم شریف بلوچ دارند و نه نسبتی رسمی با نظام اسلامی.
چه اینکه در سمت مقابل عبدی هم مگر کم هستند حرفهای محفلی و توییتهای تفرقهافکنانه مشتی مدعی سنیگری که از بام تا شام علیه مردم، علیه ایران و علیه نظام اسلامی حرف میزنند.
آیا مردم ایران هرگز باور کردند که عبدالمالک ریگی معدوم؛ نماینده بلوچستانیهاست؟
به همین سیاق نیز کسی اباطیل عبدی درباره وجود فضای تهمت و برچسب علیه بلوچها را باور نخواهد کرد.
عبدی همچنین در کمال ناجوانمردی "مقام معظم رهبری" بعنوان رأس نظام را از نسبت همخونی ما، انقلاب اسلامی و بلوچها حذف کرده و به مخاطبانش نگفته است آنچه که باید از نگاه نظام اسلامی به سیستان و بلوچستان فهم شود؛ سیره و بیانات مقام معظم رهبری است نه مشتی اراجیف محفلی!
همان رهبری که مردمان بلوچ در پیش از انقلاب میزبان مجاهدتهای او در تبعید بودند و در پسا انقلاب از استراتژی او برای عمران و امنیت و آزادی بهرهمند شدند.
همان رهبری که بسیجیانش را به سمت برقراری امنیت بلوچستانیها و سیستانهای عزیز گسیل داشت و تأکید کرد که کویر ایران را گورستان اشرار خواهد کرد.
همچنین است که عباس عبدی گویا نمیخواهد مردم ایران قرائت رسمی حاکمیت از نگاه به اهل سنت و سیستان و بلوچستان را بفهمند. آنجا که شهید حاجقاسم سلیمانی در بیانی غرّا تأکید کرد جان ما فدای اهل سنت است.
دلیل و سند و مدرک برای ردّ آنچه که عباس عبدی ادعا کرده است کم نیست. اما دلیل و مدرک خاصه هنگامی به کار میآید که خواص شیعه و سنی به وظایف خود عمل کنند و مردم نیز هوشمندی لازم را به خرج بدهند.
در قضایای اخیر زاهدان کسانی تقلا کردند این هوشمندی همیشگی را ذبح کنند لکن زمستان رفت و روسیاهی بر صورت آتشبیاران معرکه باقی ماند.
آتشبیارهایی که شرمنده رفتار خود نیستند و باز هم به توطئه و دسیسه دست خواهند زد...
مرتضی مبلغ، فعال چپ و از مقامات دولت اصلاحات، در قسمتی از یک گفتوگوی تفصیلی با شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی درباره آنچه طی هفتههای اخیر در کشور اتفاق افتاد و کنشگری اصلاحطلبان در این زمینه گفته است:
"اصلاحطلبان سالهاست که نسبت به ناکارآمدیها و سیاستهای اشتباه هشدار داده و با تحلیل مسائل و ارائه راهحل، کنشگری کردهاند. بدون تردید اگر به هشدارهای اصلاحطلبان در زمینههای فرهنگی، مدنی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توجه میشد کار به اینجا کشیده نمیشد و جامعه با بحران مواجه نمیشد![2]
*باید دانست که اولا آنچه در هفتههای اخیر در کشور شاهد آن بودیم هرگز بحران نبود و بلکه یک مشکل معمولی خیابانی بود که با تدبیر نظام و هوشمندی مردم صرفا مایه عبرت دشمنان نظام و دنباله داخلی آنان شد.
ثانیا ادعای مبلغ مبنی بر اینکه اگر به هشدارهای اصلاحطلبان توجه میشد کار به اینجا کشیده نمیشد در حالی است که دو اغتشاش بزرگ "دیماه 96" و "آبان 98" هر دو در ایامی رخ دادند که اصلاحطلبان بر اریکه قدرت اجرایی دولت اعتدال بودند و به راهکارها و هشدارهایشان توجه میشد!
فلذا اغتشاشی سهمگینتر و پرتلفاتتر از حوادث اخیر یعنی آبان 98 به وقوع پیوست و زندگی اقتصادی مردم نیز ضربات عمیقی دریافت کرد.
بگذریم از اینکه به زعم برخی محافل تحلیلی؛ اصلاحطلبان در قضایای اخیر نیز عملا "بانیان آشوب" بودهاند و جولان فریب در کف خیابانها تماما دستپخت ستاد هسته سخت اصلاحات بوده است. دستپختی که دست از فتنه برنداشته است و به فتنه اقتصادی در سطحی وسیعتر میاندیشد.
اینکه چرا امثال مبلغ هیچ شعوری برای مخاطب قائل نیستند و احترام تاریخ را هم نگه نمیدارند؛ از تأملات روزگار ماست...