۱۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۹
کد خبر: ۷۴۱۳۴

درآمدی بر مفهوم توسعه و عدالت در فرهنگ عاشورا

حجت الاسلام حمید عبد اللهیان شاهرودی
حجت الاسلام عبداللهيان استاد حوزه و دانشگاه شاهرود


چکیده
از آنجا که توجه به تعالیم انبیاء تضمین کننده توسعه، پیشرفت و عدالت جوامع را در زمینه های علمی, اخلاقی وتمدنی فراهم می آورد در این گزارش سعی شده است ابتداء با استفاده از آیات قرانی وسپس سنت وسیره پیامبر گرامی اسلام (ص) به نقش برجسته امام حسین (ع) که احیاء کننده ارزشهای اسلام پس از فترت وبازگشت جامعه به دوران جاهلیت است پرداخته شود چرا که پیامبر (ص) علت بقای اسلام را فرهنگ عاشورا معرفی می کنند وچون فرهنگ منطق پیشرفت وتوسعه است وتوسعه دارای شاخصه های فراوانی است به تعریف فرهنگ وبررسی اجمالی برخی از آنها با سر فصلهای 1- نقش دین درتوسعه و پیشرفت 2- نقش انسان در توسعه 3- نقش علم ومعرفت در توسعه 4- نقش آزادی در توسعه 5- نقش عدالت در توسعه، می پردازیم



پیشگفتار:

اگر حادثه عاشورا را را مورد باز بینی مجدد قرار دهیم به این نکته خواهیم رسید که هدف ائمه علیهم السلام چیزی جدای از اهداف والای پیامبران الهی نیست وآن عبارت است از انسان سازی , چه اینکه اگر انسانهایی با الگوی وحی ساخته شوند از آنجا که انسان محور آفرینش است تمام شئونات و ضوابط اجتماعی آنان اصلاح خواهد شد.

از میان اهداف بلندی که قرآن کریم برای پیامبران خود مشخص فرموده توسعه وپیشرفت همه جانبه وجامع الاطراف است زیرا توسعه های مضاف خود موجی مغفول ماندن بخش دیگری از نیازهای انسان می شود واین فرد وجامعه را از اعتدال بیرون برده , توازن اجتماعی را برهم می زند.

ما در این گفتار می کوشیم با اشاره به برخی محورهای توسعه از قبیل انسان , فرهنگ , علم وآگاهی ,اقتصاد و عدالت بر اساس معارف قرآن کریم وبیانات پیامبر بزرگوار اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) به نقش انقلاب امام حسین (ع) در تحول وتوسعه این محورها بپردازیم.

آیا توسعه و پیشرفت مقوله ای مادی است یا معنوی؟

رفتار خشن اصحاب کلیسا و کنست و برخورد نادرست آنان با عالمان واندیشمندان علوم تجربی وعقلی از قبیل برخورد با گالیله در 400 سال قبیل و صدور لعنت نامه وتبعید فیلسوف اخلاق باروخ اسپینوزا در قرون وسطی این تلقی را برای مردم و دانشگاهها پدید آورد که قلمرو دین حوزه فردی وقلمرو سیاست حوزه اجتماعی است بنابراین دنیا را باید فارغ از معیارهای وحیانی وتنها با اتکا به عقل ( سکولاریسم ) ساخته شود ! لذا این سوال مطرح است که آیا می توان توسعه وپیشرفت را ره آورد عقل جزئی بشر دانست ؟ برای پاسخ به این سوال باید ابتدا به چند سوال اساسی پاسخ گفت اما قبلا باید به این نکته اشاره کنیم که روش ما در این تحقیق کتابخانه ای است.

کلید واژه
مفهوم : اسم مفعول است از واژه فهم به معنای فهمیده شده یا آنچه فهمیده وادراک می شود , آنچه از لفظ فهمیده می شود.

توسعه: وسعت دادن، فراخ کردن.

عدالت : داد کردن، داد دادن، نهادن هر چیزی به جای خود . استقامت بر طریق حق واجتناب از آنچه که در دین از آن نهی شده.

فرهنگ : ادب , تربیت, دانش, مجموعه ای از آداب ورسوم, مجموعه ی علوم ومعارف وهنرهای یک قوم, کتابی شامل لغات یک یا چند زبان.

در قرآن از این معنی به شاکله تعبیر شده.

عاشورا: روز دهم محرم


مقدمه:

توسعه و پیشرفت چیست؟

توسعه عبارت است از یک جریان چند بعدی که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی وتسریع رشد اقتصادی , کاهش نابرابری وریشه کن کردن فقر است در واقع توسعه را ایجاد نوعی زندگی پر ثمر برای فرهنگ وتکامل فرهنگ یک جامعه باید دانست.

اما از آنجا که توسعه ,پیشرفت وعدالت زیر مجموعه فرهنگ محسوب می شود باید نخست به مفهوم فرهنگ پرداخت.

فرهنگ چیست؟

فرهنگ دارای معانی گسترده ای است که از ابعاد مختلف قابل تعریف است اما آن جنبه ای از آن که در این گفتار مورد نظر است توسعه فرهنگی است که عبارت است از مجموعه ای از آرمانها , عقاید وافکار و... که سبب کنترل غرایز انسان می گردد . در واقع تمدن وپیشرفت وماندگاری ملتها در طول تاریخ را باید در عقبه فرهنگی آنان جستجو کرد بنابر این برای توسعه رابطه مستقیمی با َفرهنگ دارد و توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزشهای انسانی باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی واجتماعی به نیازهای معنوی ومادی افراد جامعه پاسخ دهد.

توسعه فرهنگی منجر به خود باوری جامعه شده است وتوانایی های بالقوه وخلاق انسان را در زمینه فرهنگی شکوفا می کند واین مسئله در شکل گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی را یفا می نماید.

همان گونه که مشاهده می شود جوهره توسعه , تحول ودگرگونی به سمت کمال است وپر واضح است که تا تحول فکری وفرهنگی در انسان , آرمانها واعتقادات وباورها ی او پدید بیاید نباید توقع هیچ پیشرفتی را در زندگی اجتماعی او داشت . متاسفانه امروزه مفهوم پیشرفت وتوسعه با اخلاق رابطه معکوس یافته وهرچه رفاه مادی وصنعت وتکنولوژی انسان توسعه یافته اخلاق وجنبه های حیات انسانی اورو به کاهش نهاده.

نقش دین در توسعه و پیشرفت

خویشاوندی دین, فرهنگ وتمدن با یکدیگر قطعی است به شکلی که اولین واژه این کتاب « خواندن» و « آموزش با قلم » وسوگند به آن است این قرآن بود که ابتدا افکار مسلمانان را متوجه فلسفه آفرینش و عاقبت هستی نمود وصرف نظر از از آموزش علوم دینی در ابتدای بعثت از قرن دوم تا پنجم هجری نهضت علمی جدیدی را پایه گذاری کرد.

مفسران قرآن قریب 750 آیه را مربوط به علوم دانسته اند در حالی که آیات الاحکام در حدود 500 آیه است مرحوم علامه طباطبایی می فرماید : به جرئت می توان گفت که عامل اصلی اشتغال مسلمانان با علوم عقلی از طبیعیات وریاضیات و حتی ترجمه های صورت گرفته از متون لاتینی تا آثار مستقل علمی همان انگیزه فرهنگی بود که قرآن در بین مسلمانان ایجاد کرده بود محصول این نهضت نرم افزارانه اسلام تاسیس بیش از 70 دانشکده علمی در قر« سوم و چهارم هجری در اندلس وتالیف کتب مرجعی در علم جغرافی، شیمی, فیزیک, اختر شناسی و اختراعات مهمی در صنایع کاغذ سازی, سد سازی, داروسازی, اختراع چاپ, قطب نما , گردش خون وکشف فرمول باروت می باشد.

مسلمانان نه با هواپیما که با اسب وشتر سواحل خزر تا اتلانتیک را پیمودند و علوم وتجارب فراوانی بدست آوردند که امروزه کاخ رفیع علم و دانش در غرب برزیر ساختهای علمی محکم مسلمانان بنا شده است به گونه ای که خود دانشمندان غربی نیز به این حقیقت اعتراف واذعان دارند.

انقلاب پیامبر اکرم(ص) نیز یک انقلاب فرهنگی بود که به دنبال تغییر وتحول ودگرگونی در زیر ساختهای فکری وفرهنگی بشر بوده است کما اینکه فرمود بعثت لاتمم مکارم الاخلاق واخلاق همان ارزشهای الهی وانسانی است لذا توانستند پیروز مندانه فرهنگ اسلام با ظرافت وجذابیتهای خاص خود به جهانیان عرضه نمایند.

حدود چهارقرن است که مسیحیت، اعم از کلیسای کاتولیک ویا سایر شعب مسیحیت، دارای سازمان تبلیغات مستقل، متشکل و منظم است. همه ساله گروهی ازکشیشان را با سیاست‌های از پیش تعیین شده آموزش می‌دهند و با صرف هزینه‌های بسیار سنگین، به اقصی نقاط جهان به مأموریت تبلیغاتی اعزام می‌کنند.

سازمان تبلیغات وابسته به مسیحیت از حمایت دولت‌های بزرگ مسیحی برخوردار است و اگر موفق شوند کسی را به آیین مسیحیّت در آورند، همه گونه تسهیلات مادی برای او فراهم می‌سازند. با وجود این، بنا برتحقیقات خود اروپاییان، تقریبا پیشرفت مسیحیت متوقف شده است و تبلیغات کشیشان، حتی در سر زمین‌های پررونق پیشین، مانند برخی از کشورهای آفریقایی نیز دیگر تأثیر چندانی در رواج مسیحیت نداردوما امروزه شاهد استقبال گسترده مردم اروپایی وآمریکایی بویژه دانشمندان مستقل آنان از قبیل هانری کربن، بولن ویلی یه, ولتر,کوپر وکلود الکساندر فارغ از هرگونه تعصب وتبلیغات رسانه و تنها از راه مطالعه اسلام آنرا بپذیرند اما این حرکت نیاز به حمایت وحراست دارد والا متوقف شده وسیر قهقرایی به خود می گیرد وانقلاب امام حسین (ع) ذخیره تمام نشدنی است که در همه اعصار با تامل وتفکر پیرامون آن می توان این روند فرهنگ ساز را برای انسان ضمانت نماید وپیامبر بزرگوار اسلام (ص) این ضمانت را در قالب جمله کوتاهی بیان نمودند که: َحسین منی وانا من حسین یعنی اهداف بعثت را می توان در عاشورا جستجو کرد.

نقش انسان در توسعه
مکاتب فکری را در یک تقسیم بندی کلی می توان بر دو دسته تقسیم کرد : مکاتب مادی ومکاتب الهی واینکه چرا توسعه به معنای مادی آن با اخلاق رابطه معکوس یافته را باید در تعریف این دو گروه از انسان جستجو کرد مکاتب مادی را نیز باید به دو دوره پیش از بعثت وپس از آن تقسیم کرد به عبارت دیگر جاهلیت کهن وجاهلیت مدرن.

در جاهلیت قبل از بعثت انسان را صرفا موجودی مادی وتک بعدی می دانستند که با مرگ او همه چیز پایان می یابد واز این جهت هیچ تفاوتی با سایر حیوانات واشیاء ندارد. به عنوان نمونه در آیه وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْر (مشرکان) مى گفتند: زندگىِ دیگرى غیر از همین زندگى دنیوى وجود ندارد که همواره مى میریم و زنده مى شویم (گروهى مى میرند و گروهى زنده مى شوند، یا از بدنى مى میریم و در بدنى دیگر به نحو تناسخ، زنده مى شویم) و ما را جز مرور زمان نمى کشد. دو نکته قابل استفاده است ا- انکار توحید 2- انکار معاد , اما علّامه طباطبائى، نظر خاصى دارد و چنین مى فرماید: راغب گفته: کلمه "دهر" در اصل، به معناى طولِ مدت عالم، از اول پیدایش تا آخر انقراض آن بوده و در آیه شریفه هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ به همین معناست; ولى پس از آن، هر مدت طولانى را هم "دهر" گفته اند. معناى این کلمه با معناى کلمه "زمان" فرق دارد; زیرا کلمه "زمان"، هم به مدت بسیار اطلاق مى شود و هم به مدت اندک. و آیه شریفه به گونه اى که از سیاقش استفاده مى شود ـ چون سیاقش سیاق احتجاج علیه وثنى مذهبان است که صانع را قبول دارند، ولى منکر معادند ـ باید حکایت کلام مشرکان باشد که گفتیم منکر معادند، نه کلام دهرى مذهبان که هم مبدأ را منکرند و هم معاد را و تمامى بود و نبود حوادث را کار دهر مى دانند; زیرا در آیات قبل، هیچ سخنى از دهرى ها به میان نیامده بود تا بگوییم: این آیه هم مربوط به ایشان است.

پس ضمیر "هى" در جمله (مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا)به حیات برمى گردد و معنایش این است که ما هیچ حیاتى نداریم، مگر همین حیات دنیا، که ما با آن در دنیا زندگى مى کنیم. پس همواره بعضى از ما ـ یعنى سالخوردگان ـ مى میرند و بعضى دیگر ـ یعنى اخلاف و نسل هاى جدید ـ زنده مى مانند و ما را جز دهر و روزگار، کسى هلاک نمى کند. این گذشت زمان است که هر نوى را کهنه، و هر سالمى را فاسد، و هر زنده اى را آماده مرگ مى سازد.

پس مسئله مرگ عبارت از انتقال از خانه اى به خانه دیگر که منتهى به بعث و بازگشت به سوى خدا باشد، نیست.

اما در جاهلیت جدید ومدرن گرچه انسان را موجودی دو بعدی می دانند که یکی مادی ودیگری معنوی است اما آنچه مایه انحراف آنان شده است وآنها را به همان راهی برده است که جاهلیت کهن بدان سو رفته است همانا اصالت دادن به تن به جای روح است بنابر این در انسان دوره رنسانس وانقلاب صنعتی که 360 سال از عمر آن می گذرد روح و تفکر انسان تابعی از تمایلات نفسانی وتمتعات مادی او قرار گرفت با دقت در این مطلب این نکته روشن می شود که انسان هیچگاه بی نیاز از پیامبران الهی واوصیای آنان نبوده وآنان نعمتهایی هستند که از جانب خدا برای هدایت انسان از ابتذال وذلت به سمت توسعه وکمال که همانا اخلاق وعدالت است آمده اند .لذا شباهتهای واضحی بین انسان دوران جاهلیت کهن ومدرن وجود دارد وآن ماده گرایی افراطی وبی بنده باری اخلاقی است که بگونه ای که در دوران جاهلیت کهن, شب و شراب وشاهد وشهوت هویت آنان را تشکیل می داد ودر جاهلیت مدرن احیای مجدد تفکر قوم لوط ورسمیت یافتن هم جنس گرایی است بنابر این دشوار است که بپذیریم انسان امروز توسعه یافته تر وپیشرفته تر از انسان های گذشته است چه امروزه شاخصه های انسان توسعه یافته در کوتا هترین اندازه خود دیده می شود.

نقش علم و معرفت در توسعه

یکی دیگر از محور های توسعه ی فرهنگی دانش است بر اساس آموزه های قرآن کریم انسان در بدو تولد انسان بالقوه وحیوان بالفعل است , والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که هیچ نمی دانستید سپس به شما حواس پنجگانه داد تا بفهمی معنای رنگ چیست؟ , موج چیست؟, شرایط فو تون های نور چیست؟ , بنابر این انسان در فرایند شدن است وباید به تدریج با فاصله گرفتن از بعد مادی وغرایز حیوانی به حقیقت اصیل خود که روح انسانی است نزدیک شود . تلاش عمده ی رهبران الهی توجه دادن انسان به خویشتن خویش است.

این موضوع در فرهنگ اسلامی آنقدر اهمیت دارد که در تقسیم بندی فرهنگی جامعه امیر المومنین(ع) مردم را به سه گروه تقسیم می کند:الناس ثلاثة عالم ربانی ,او متعلم علی سبیل النجاة و همج رعاع , دانشمند خدا شناس, دانشجویی که در مسیر درست گام بر می دارد وعلم او جهت دار است وعوامی که استقلالی از خود ندارند و ابزار دست دیگران قرار می گیرند بنابر این می توان گفت حضرت مردم را به دو دسته تقسیم می کنند یا عالم ودانشمند هستند یا نه ودر صورت دوم یا دانشجو هستند یا نه پس گروه سوم هیچ جایگاهی ندارند زیرا انسان به حکم قدرت علمی ، بر طبیعت مسلط می‏گردد و طبیعت را آنچنانکه‏ می‏خواهد منطبق بر نیازهای خویش می‏سازد و به حکم نیروی خودسازی و خودساختگی ، خود را آنچنانکه می‏خواهد می‏سازد وبا تکیه به نیروی ایمان مانع آن می‏گردد که انسان آینده را بر محور مادی و فردی بسازد.

علی علیه السلام در بیان فلسفه بعثت انبیاء می فرمایند : لمّا بدّل اکثر خلقه عهد الله الیهم فجهلوا حقه واتخذوا الانداد معه واجتالتهم الشیطان عن معرفته فبعث فیهم رسله وواتر الیهم انبیاء لیستادوهم میثاق فطرته ویذکرّوهم منسیّ نعمته ویحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول یعنی آنگاه که مردم عهد خویش را مبنی بر توجه به فطرت الهی ودوری از شیطان , ( الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین * ) فراموش نمودند وبه جاهلیت کهن که بر پایه شرک وبت پرستی استوار بود باز گشتند خداوند پیامبران خویش را بدنبال هم فرستاد تا وفا داری به پیمان فطرت را از آنان بخواهند ونعمت های فراموش شده را به یاد آورند وعقلهای پنهان شده ( در زیر انبوه تمایلات نفسانی وغرایز حیوانی و آمال وآرزوها وبدعتها وباطلها ) را آشکار سازند ونشانه های قدرت خدا را معرفی نمایند.

پس پس ره آورد انبیاء را می توان در دو عنوان کلی خلاصه کرد , علم وایمان، تجربه تاریخی به ما آموخته است آنچه جوامع پیشرفته را با سقوط مواجه می کند علم بدون ایمان است یعنی انسان آینده خود را می سازد اماکیفیت این سازندگی را که باید مبتنی برمعنویت واخلاق باشد را لحاظ نمی کند وتنها بر اساس بعد مادی خود آنرا شکل می دهد اینجاست که کار سفیران الهی وجانشینانشان آغاز می شود.

وقتی قصص قرآن را مورد مطالعه قرار می دهیم با نمونه ای از این انسانهای زنده به گور شده مواجه می شویم شخصی بنام شداد وبهشت ارم که به ضرب المثل نبز تبدیل شده است الم تر کیف فعل ربک بعاد ارم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد تمدن وصنعت وتکنیک قوم عاد در دنیای آن روز نظیر نداشت وشداد می خواست جای خدا بنشیند واعتقادات وارزشها وباید ها ونبایدها ونظم نوین جهان آن روز را او ترسیم کند همین تفکر در زمان عثمان , معاویه وبویژه یزید تجلی یافت اما امام حسین (ع) بدنبال ساختن دنیایی آباد ومبتنی بر اخلاق , عدل وآزادی که همگی شاخصه های پیشرفت وتوسعه هستند بود چه کسی با جنت النعیم دنیوی به گونه ای که همه نعیم آن نشانه های جنت النعیم اخروی است می تواند مخالفت کند؟

امام حسین (ع) یکی از اهداف قیام خود را اصلاح امت اسلامی واصلاح شهر ها معرفی می کند در یک جا می فرماید : برای اصلاح امت جدم قیام کردم ودر جای دیگر می افزاید نظهر الاصلاح فی بلادک , رویکرد امام در این اصلاح یک حرکت ( رفورمیستی و ) روبنایی بر اساس آنچه امروزه در عرف سیاسی متداول است نیست بلکه اصلاح بلاد یعنی آبادانی ورونق کشور در همه شئون فرهنگی , سیاسی واقتصادی واجرای الگوی مدینه فاضله در برابر چشمان بشر واین برنامه بدون داشتن علم وآگاهی و طرح جامع امکان پذیر نیست.

نقش آزادی در توسعه

الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عند هم فی التوراه والانجیل یامرهم بالمعروف وینها هم عن المنکر ویحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم

یکی از ویژگیهای جامعه توسعه یافته بر خورداری افراد جامعه ونخبگان از آزادی است اما از آنجا که آزادی صفت روح است نه صفت تن بنابر این در فرهنگ قرآنی عبارتست از آزادی از هر قید وبندی که اسارت روح وبردگی اورا در برابر غیر خدا فراهم آورد اعم از اینکه بندگی بت های درونی باشد یا بت های بیرونی , چگونه ممکن است کسی که گرفتار خود خواهی وتابع تمایلات نفسانی خویش در ابعاد سیاسی , اقتصادی وقبیله ای است بتواند از حقوق دیگران واحترام به آن سخن بگوید ؟ با دقت در آیه فوق که در مقام بیان صفات هفتگانه پیامبر است ایشان را بعنوان کسی معرفی می کند که بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن توده هاى مردم و استعمار و استثمار آنها است ، نیست ، نه تنها بندى بر آنها نمى گذارد، بلکه بارها را از دوش آنان بر مى دارد، و غل و زنجیرهائى را که بر دست و پا و گردنشان سنگینى مى کرد، مى شکند.

شکی نیست که مقصود از اصر واغلال زنجیرها و حلقه های سنگین آهنی نیست بلکه مقصود اوهام وخرافاتی است که مانع رشد تفکر عقلانی می شودوچه بسا در سنگینی وآسیب رساندن کمتر از غل های آهنی نباشد زیرا زنجیرهای آهنی ممکن است از دست وپای اسیر جدا شود ولی اوهام وخرافات تا لحظه مرگ از انسان جدا نمی شود.

امروزه گروهی از سیاستمداران جهانی که قدرت را هدف می پندارند از هر ابزاری که آنان را به اهدافشان نزدیک کند استقبال می کنند, عقاید خرافی واسطوره های قدیمی را بنام احترام به فرهنگ وآراء مردم ترویج وتبلیغ می کنند در حالی که سنت وسیره پیامبر اکرم (ص) این بود که مردم را تابع دلیل ومنطق نماید نه خرافه پرستی به عنوان نمونه در کتب تاریخی نقل است که وقتی ابراهیم فرزند سه هاله ایشان از دنیا رفت اتفاقا پدیده خورشید گرفتگی اتفاق افتاد مردم گمان کردند این پدیده طبیعی به خاطر مرگ فرزند پیامبر است اما پیامبر اکرم (ص) با مردم سخن گفتند و فرمودند : ای مردم ماه وخورشید از نشانه های خداوند است وتابع فرمان اویند وبرای مرگ یا حیات کسی نمی گیرند . در حالی که ترویج این گمان وتخیل می توانست باعث گرایش بیشتر مردم وگسترش رسالت او در جهان آن روز شود ولی ایشان راضی نبودند که مبنا وپایه های توسعه رسالت خود را بر خرافه بگذارند.

یکی از شعار های امام حسین (ع) در عاشورا طرح مسئله آزادی انسان است ودر لابلای بیانات خود گاهی به صورت متن وگاهی در قالب شرح به آن پرداخته اند در قسمتی از وصیت خود به بردار ش محمد بن حنفیه می نویسند : انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر واسیر بسیره جدی وابی علی بن ابیطالب یعنی من برای پیاده کردن سیره و روش جدم پیامبر اکرم (ص) قیام کردم وسیره وسنت ایشان مبارزه و برچیدن خرافات و عقاید باطل بود سیره ای که پس از رحلت ایشان به فراموشی سپرده شد ومعاویه برای برای تثبیت خود در شام مبلغان در باری را موظف ساخت تا پس از نمازهای جماعت به بیان داستانهای دروغین و فضائل خود ساخته در باره او بپردازند واز این راه مردم را فریب داده وبا استفاده ابزاری از دین به مقاصد شوم خود برسد.

ایشان در مسیر حرکت خود به کربلا در مکه سر شناسان ومتنفذان جامعه را مورد سرزنش قرار دادند که: فاسلمتم الضعفاء فی ایدیهم فمن بین مستعبد مقهور وبین مستضعف علی معیشته مغلوب شما بواسطه وابسته بودن به موقعیت ومقام خود و استمرار بخشیدن به بهره مندی های مادی وحفظ امنیت خود با ستمکاران از در سازش در آمدید ومردم مستضعف را ( کسانی که قدرت دفاع از خود را در بعد سیاسی واقتصادی وفکری ندارند) تسلیم وبرده آنها قرار دادید, وما اهون الموت علی سبیل نیل العز واحیاء الحق چقر آسان است پذیرش مرگ برای رسیدن به عزت وسر بلندی و احیای حق وچنین مرگی مرگ نیست که زندگی وحیات جاویداست , در مکتب عاشورا ایثار جان وقربانی منافع مادی برای رسیدن به آزادی وکرامت نفس و اهتزاز روحی وتامین امنیت مستضعفان حیات است نه مرگ ونابودی.

امام حتی تا آخرین لحظات زندگی خود در بستر شهادت وقتی مشاهده کرد که دشمن بر خلاف مقررات انسانی ودر تقابل با عزت نفس و روحیه ی آزادگی به زنان وکودکان یورش برده و برای رسیدن به قدرت همه ارزشها را به سخره گرفته نهیب می زند که: یا شیعه آل ابی سفیان ان لم تکن لکم دین ولا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم ای پیروان اب سفیان اگر اعتقاد به دین وارزشهای الهی آن ندارید واز معاد وسر انجام کار نمی هراسید پس در زندگی دنیایی خود جوانمرد وآزاده باشید . یعنی حریت وآزادگی روح وجوانمردی فطری انسان است واختصاص به دین خاصی ندارد.

نقش عدالت در توسعه

لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط.

عدالت در لغت به معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خود است اما در اصطلاح به معنای برابری فرصت رشد ورفاه وبهره مندی از امکانات مادی ومعنوی برای همه در کنار تامین حد اقل های بهداشت , خوراک, پوشاک وآموزش البته تعیین این حد اقل ها به شرایط روز واستانداردهای هر عصری بستگی دارد.

در آیه فوق یکی از ا هداف انبیاء را توسعه عدالت بیان می کند اما این توسعه رویکرد فرهنگی دارد یعنی باید مردم به گونه تحت تربیت قرار گیرند که در تعاملات اجتماعی وسیاسی واقتصادی خود با یکدیگر با قسط وعدل رفتار کنند.

بنابر این یکی از عوامل فرو پاشی جوامع رواج فقر وفساد وتبعیض است بگونه ای که در بررسی اخبار ظهور امام عصر (عج) بطور مکرر با این عبارت مواجه می شویم که پیامبر اکرم (ص) می فرماید : فبعث الله رجلا من عترتی فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا خداوند مردی از عترتم را مبعوث می کند تا زمین را پر از عدل وداد کند آنگونه که از ظلم وستم پر شده باشد . این مطلب گویای آنست که دغدغه های مردم در دوره های پایانی , توحید ونبوت نیست بلکه گسترش بی عدالتی ,فساد وتبعیض است.

بعد از رحلت رسول گرامی اسلام ( ص) جامعه دچار انحراف از ارزشها شد و هرچه مردم از عصر نبوی فاصله گرفتند بر زاویه انحراف آنهاافزوده شد بگونه ای که شراب خواری , بی بندوباری وموسیقی های مبتذل در محافل عمومی وخصوصی رایج گردید , فساد وبی بندوباری اخلاقی ولجام گسیختگی اقتصادی باعث تقسیم جامعه به دو قطب ثروتمند وبرخوردار و فقیر ومحروم شده بود.

به گونه ای که شکستن این بن بست تنها با نثار و ایثار نفایس آل رسول (ص) امکان پذیر می شد تا در نتیجه هم مردم بیدار شوند وهم معادلات ظالمانه حاکمان در هم ریزد.

امام در گفتگوی خود با فرزدق شاعر به حقیقت اشاره می کنند : یا فرزدق ان هؤلاء القوم لزموا طاعة الشیطان وترکوا طاعة الرحمان واظهروا الفساد فی الارض واستاثروا من اموال الفقراء والمساکین ای فرزدق این گروه تابع شیطان شده اند واز عبودیت خدا بیرون رفته اند وفساد را در جامعه علنی کردند واموال فقراء ومحرومان را در اختیار گرفتند , این پیام امام بیانگر این است که گرچه عدهای کوشیدند ودر دوره معاصر هم تلاش می کنند حادثه عظیم عاشورا در مرزهای جغرافیایی وآنهم در پوشش در گیری های قومی محدود وخلاصه کنند اما منشور مبارزاتی امام حسین (ع) در عاشورا جهانی است وباید این ذخیره تمام نشدنی برای بشریت باقی بماند والگوی آزادی خواهان وعدالت جویان جهان قرار گیرد.

نتیجه:
کار کرد انبیاء واولیاء الهی صرفا تامین نیازهای معنوی جامعه آن هم در بعد فردی نیست بلکه از آنجا که فقر وعقب ماندگی اقتصادی یکی از عوامل ضعف ونقصان دین وعقل است کما اینکه علی(ع) به فرزندش امام حسن (ع) می فرماید : یکی از آفت های فقر, النقصان فی عقله , کمبود عقل است واین کمبود عقل محصولش کفر است، الفقر طرف من الکفر، فقر طرفی از کفر است فرستادگان الهی زیر ساختهای توسعه وتمدن را فراهم کردند تا انسان ها بر اساس, لیس للانسان الا ما سعی , با تلاش خود آینده را بسازند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- تفسیر المیزان
4- تفسیر نمونه
5- در بهشت شداد
6- موسوعه الکلمات الامام الحسین (ع)
7- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید
8- شرح نهج البلاغه خوئی
9- لهوف سید بن طاووس
10- عوامل پیدا وپنهان امام حسین (ع)
11- علم وایمان شهید مطهری


ی / 701

ارسال نظرات