روایت دیپلمات متعهد به ایران از ماجرای جدایی بحرین
در دهه 80 جلسات خاطرات مرحوم دکتر داود هرمیداس باوند در مرکز اسناد ثبت و ضبط می شود. در این جلسات دکتر باوند، روایت های قابل توجهی از حوادث مهم تاریخی در برهه های مختلف کاری و زندگی خود بیان می کند.آنچه که در خاطرات مرحوم هرمیداس باوند بسیار بارز است، ایران دوستی و تعهد به ملک و ملت است. خاطره ای که در ادامه می آید، در خصوص جدایی بحرین از ایران و حال و هوای دکتر باوند در روزهایی است که کارمند وزارت خارجه پهلوی بوده و مرکز اسناد به مناسبت گرامیداشت درگذشت ایشان برای نخستین بار منتشر می کند.
"ایران نسبت به بحرین قبلا یک تفاهمهای شفاهی انجام داده ... چون شاه هم در مصاحبهای در هندوستان اشعار داشت که ایران در طلب توسعه ارضی نیست. حتی در مورد بحرین اگر مردم بحرین مایل نباشند، ایران حاضر است نظرات آنها را محترم بشمارد. که خود این موید این بود که نسبت به بحرین اول زمینه را فراهم میکنند. نکته دیگر اینکه مجلس این را به آرای مردم ایران نگذاشتند. معمولا سرزمینی را اگر چشمپوشی میکنند میگذارند که مشارکت مردم باشد ولی تنها کسی که مخالف بود پزشک پور بود چون قبلا در کمیسیون به نمایندگی از پانایرانیستها شرکت میکرد؛ خود پزشکپور هم نماینده مجلس بود در آن تاریخ. تنها پزشکپور مخالفت جدی کرد علیه ترتیبات در مورد بحرین. کمیسیونی در تهران بود نماینده وزارت خارجه، ساواک، ارتش، وزارت کشور که در چگونگی اعاده حاکمیت ایران، به موازات همین کمیسیونی که اینجا بود، آنجا جریان به شکل دیگری پیگیری میشد. جزایر هم نوعی استخوان لای زخم هست.
اعضای وزارت خارجه کم و بیش منهای [عده] معدودی اشخاصی محافظهکار بودند. البته یک مقدار مقتضای بروکراسی است. بروکرات هر دولتی سر کار باشد میخواهد جایش حفظ بشود و ارتقا پیدا کند؛ زیاد حالت چالشگرانه ندارد. نسبی همه جای دنیا هست ولی خوب گاهی وقتها مسائل حیاتی مملکت پیش میآید. در مورد بحرین من یادم هست که هنوز این جریانات انجام نشده بود آقای زاهدی در نیویورک در هتل والدوف آستودیا ضمن بحث راجع به بحرین گفت: اگر من به عنوان وزیر خاجه روزی در پای سندی امضا بکنم دائر به اینکه بحرین از ایران جدا بشود باید دست مرا قطع نمود. ولی بعد که این کار هم انجام گرفت ایشان هم وزیر خارجه بودند امضاء هم کردند؛ نه تنها دستشان قطع نشد بلکه کماکان پست را داشتند.
اکثر اعضای وزارت خارجه احساسات خاصی نداشتند. یعنی جلسهای تشکیل میشد هیچ عکسالعمل انتقادآمیز یا چالشگرانهای نداشتند متاسفانه؛ و این حاکی از این است که به هر دلایلی این سیاست استعماری غیرمستقیم بوده، حکومتهای وقت تمایلی نداشتند که این مسائل چه از سطح آکادمیک مطرح بشود چه در چارچوب مطبوعاتی یا مسائل دیگر.
تنها در یک مورد مصوبهای گذشت که بحرین استان چهاردهم ایران است. آن هم خیلی گذرا و البته در کنفرانسهای بینالمللی یا عضویت در سازمانهای بینالمللی که مسئله عضویت بحرین هنوز مستقل نشده بود مطرح میشد منجمله در یونسکو، خوب کشورهای همسایه ما مثل پاکستان و اینها به این رأی میدادند، ایران هم اعتراض میکرد از جلسه خارج میشد. ولی فراتر از آن اقدام دیگری صورت نمیگرفت.
من احساس یک رنج سیاسی [دارم]. من چون رساله لیسانسم درباره بحرین بود یعنی آگاهی از مسائل و سوابقش داشتم بعد هم اسنادش را در وزارت خارجه انگلیس مطالعه و پیگیری کرده بود. بر این بودم که ایران میتواند در مورد بحرین به نوعی مشارکت داشته باشد. نکته دوم این است که ایران به رایگان در قبال گرفتن هیچگونه امتیازی حتی سپاس از سوی جوامع عرب این مسئله را داشته باشد. آقای شبیب نماینده عراق در شورای امنیت وقتی مسئله را بردند برای گزارش معاون دبیرکل اظهار داشت که ایران هیچ چارهای نداشت این هم از لحاظ حفظ آبرو تن در داد. حتی ایشان ادعا کرد که جزیره قشم و هنگام هم متعلق به اعراب بوده در صورتی که در زمان آقامحمدخان اجاره داده شده بود به امام مسقط در ازای چهار هزار تومان یا بعدها هشت هزار تومان.*"