یادداشت اختصاصی؛
زیباییزدگی بلای جان جامعه ایرانی اسلامی

تحلیل جامعهشناختی غلبه معیار «زیبایی» میگوید که اگر زیبایی با آگاهی و مسئولیت همراه نباشد، میتواند چهره زشتی به خود بگیرد.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، عبارت «خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد» به عنوان یک آموزهی فرهنگی و دینی، جایگاه ویژهای در ذهنیت جامعه ایرانی دارد؛ با این حال، مشاهده دقیقتر الگوهای رفتاری و نظام ارزشی حاکم بر جامعه معاصر، نشان میدهد که مفهوم «زیبایی» و کاربست آن دستخوش تحولات عمیقی شده بهگونهای که گویا هر آنچه زیباست، بدون قید و شرط، مورد تأیید خداوند است. اما آیا چنین برداشتی با روح دین، عقلانیت و فرهنگ اسلامی سازگار است؟
وقتی زیبایی، معیار مطلق میشود
ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن، زیبایی به یک ارزش مستقل و بیقید و شرط بدل شده؛ کافی است به فضای تبلیغات، شبکههای اجتماعی، سبک زندگی و الگوهای مصرف نگاهی بیندازیم، می بینیم که خریدهای ما ـ از پوشاک و لوازم شخصی گرفته تا نوع غذا و حتی انتخابهای روابط اجتماعی ـ تحت تأثیر جلوههای بیرونی و زیباییهای ظاهری قرار گرفته، این در حالی است که زیبایی، که روزی یکی از ابعاد شخصیت و زندگی انسان بود، حالا به مهمترین، و شاید تنها معیار تصمیمگیری در بسیاری از عرصهها تبدیل شده است.
اما این اتفاق چه تبعاتی برای یک جامعه دارد؟
این گرایش افراطی به زیباییشناسی ظاهری، میتواند به مثابه یک پدیده اجتماعی با پیامدهای عمیق تحلیل شود که فراتر از انتخابهای فردی، ساختارهای فرهنگی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد.
تحول در نظام ارزشی: از معیارهای چندگانه به تکبعدیگرایی زیباییشناختی
در یک تحلیل جامعهشناختی، انتخابهای افراد در حوزههای مختلف زندگی (مانند مصرف، سبک زندگی، تعاملات اجتماعی) بازتابی از نظام ارزشی حاکم بر جامعه است و در گذشته، معیارهای متعددی – از جمله کارکرد، دوام، اخلاق، ملاحظات دینی و فرهنگی – در کنار زیبایی، در فرآیند تصمیمگیری نقش داشتند؛ اما به نظر میرسد در دوران معاصر، شاهد یک «تقلیلگرایی ارزشی» هستیم که در آن، «زیبایی ظاهری» به تدریج به معیار اصلی و گاه تنها معیار تصمیمگیری، بهویژه در حوزهی مصرف و بازنمایی هویت فردی، تبدیل شده است.

این پدیده را میتوان در چارچوب گسترش «فرهنگ مصرفی (Consumer Culture) و «کالایی شدن» (Commodification) جنبههای مختلف زندگی تحلیل کرد.
در این فرهنگ، اشیاء و حتی افراد، بیش از آنکه بر اساس کارکرد یا ارزش ذاتیشان سنجیده شوند، بر مبنا جذابیت بصری و تواناییشان در ایجاد تمایز اجتماعی و بازنمایی یک «خود» ایدهآل (که غالباً توسط رسانهها و صنعت مد تعریف میشود) ارزشگذاری میشوند.
مصادیق و نمودهای اجتماعی:
۱. الگوهای مصرف: انتخاب پوشاک، لوازم شخصی، وسایل منزل و حتی خودرو، بهطور فزایندهای تحت تأثیر مُد روز و جذابیتهای بصری قرار گرفته است؛ این امر نهتنها به مصرفگرایی دامن میزند، بلکه میتواند ارزشهایی، چون قناعت، دوام، کیفیت و اصالت فرهنگی را به حاشیه براند.
۲. صنعت زیبایی و بدن: افزایش چشمگیر جراحیهای زیبایی در ایران، یکی دیگر از مصادیق این بحران فرهنگی است؛ از بینی گرفته تا فک، گونه، چشم، لب، و حتی تغییرات اسکلتی.
جامعهای که افراد در آن، دائماً در معرض مقایسه با استانداردهای زیبایی غیرواقعی قرار دارند، دچار نوعی خودبیگانگی میشود که احساس نارضایتی از بدن، اضطراب اجتماعی، و در نهایت، آسیب به سلامت روان، از پیامدهای این جریان است.
جراحی زیبایی، اگر صرفاً برای درمان یا بازیابی اعتمادبهنفس انجام شود، قابل توجیه است؛ اما وقتی به یک «اجبار فرهنگی» تبدیل شود، نشانه بیماری است، نه درمان؛ رونق بیسابقه جراحیهای زیبایی و مصرف گسترده لوازم آرایشی، نشاندهنده فشارهای اجتماعی عظیمی است که افراد (بهویژه زنان) برای انطباق با استانداردهای زیبایی خاصی متحمل میشوند.
در اینجا، بدن خود به یک «ابژه» برای دستکاری و بهینهسازی زیباییشناختی تبدیل میشود و ارزشهای درونی، توانمندیها و هویت فردی تحتالشعاع ظاهر قرار میگیرد.
۳. رابطه با طبیعت: از نمودهای قابل تأمل این پدیده، تخریب طبیعت برای ثبت چند عکس زیبا است؛ جریان آسیبدیدن خاکهای رنگی جزیره هرمز یا چیدن شکوفههای درختان توسط عکاسان و فعالان شبکههای اجتماعی، نگرانیهای زیادی ایجاد کرد.
در گذشته، کودکانمان را از کندن برگها برحذر میداشتیم، چون برگ را جاندار میدانستیم و مهربانی با طبیعت را تعلیم میدادیم؛ اما امروز، همین برگها و گلها ابزاری برای تولید محتوا و جذب لایک در فضای مجازی شدهاند.
این یعنی زیبایی، اگر بیمهار شود، نهتنها اخلاق را زیر پا میگذارد، بلکه محیط زیست و سرمایههای ملی را نیز قربانی میکند و باید این را به خود گوش زد کنیم که زیبایی، اگر با آگاهی و مسئولیت همراه نباشد، میتواند چهره زشتی به خود بگیرد.
پیامدهای اجتماعی غلبه معیار زیبایی:
۱. فرسایش ارزشهای بنیادین: هنگامی که زیبایی ظاهری به ارزش مسلط و معیار اصلی قضاوت و انتخاب تبدیل میشود، پیامد طبیعی آن، به حاشیه رانده شدن و «کنار گذاشته شدن» سایر نظامهای ارزشی مهم است.
ارزشهای اخلاقی، معنوی، فرهنگی و حتی معیارهای عقلانی نظیر کارایی و دوام، در برابر سیطرۀ معیار زیبایی رنگ میبازند؛ این فرآیند میتواند به تضعیف بنیانهای فرهنگی و اخلاقی جامعه منجر شده و زمینهساز نوعی «انحطاط اجتماعی» گردد؛ به ویژه در جامعهای که هویت خود را با چارچوب اسلامی تعریف میکند و انتظار میرود «خداوند، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان به عنوان ملاک و معیار غایی عمل و ارزشگذاری مطرح باشند، این «تقلیل یافتن» نظام ارزشی به یک معیار دنیوی و عمدتاً ظاهری مانند «زیبایی»، چالشی بنیادین محسوب میشود.
سیطره این معیار تقلیلیافته میتواند به سست شدن پایبندی به اصول و مرزهای ارزشی منجر شود، تا جایی که فرد ممکن است برای دستیابی به این زیبایی مطلوب، از «تمام خط قرمزها» عبور کند.
در همین زمینه، مسأله حجاب یکی از نمودهای پررنگ این روند است که نهتنها جوانان ایران، بلکه حتی بسیاری از افراد معتقد را نیز دربر گرفته است؛ این افراد، گاه بدون هیچ عناد یا تقابل با اسلام و نظام، تنها در پاسخ به همین معیارهای تحمیلی زیبایی، به شکلی ظاهر میشوند که با هنجارهای رسمی و ارزشهای سنتی در تضاد است.

۲. افزایش فشارهای اجتماعی و روانی: تأکید بیش از حد بر ظاهر، منجر به افزایش اضطراب، نارضایتی از بدن، رقابتهای ناسالم و فشارهای روانی بر افراد برای دستیابی به استانداردهای زیبایی غالباً غیرواقعی میشود.
۳. تقویت نابرابریهای اجتماعی: از آنجا که دستیابی به بسیاری از نمودهای زیبایی (پوشاک برند، جراحیهای گرانقیمت، سبک زندگی خاص) نیازمند منابع مالی است، غلبه این معیار میتواند شکافهای اجتماعی را برجستهتر کرده و به جای ارزشگذاری افراد بر اساس توانمندیها یا فضائل اخلاقی، آنها را بر اساس تواناییشان در «خرید» و «نمایش» زیبایی طبقهبندی کند.
۴. تضعیف هویت جمعی و فرهنگی: تمرکز افراطی بر فردگرایی زیباییشناختی و دنبالهروی از مدهای جهانی، میتواند پیوندهای فرهنگی و هویت جمعی را که بر پایه ارزشها و سنتهای مشترک استوار است، تضعیف نماید.
پدیده مورد بحث، یعنی غلبه معیار «زیبایی» ظاهری در انتخابها و ارزشگذاریهای جامعه معاصر ایران، فراتر از یک سلیقه فردی یا یک گرایش گذراست.
از منظر جامعهشناسی، این امر نشاندهنده تحولات عمیقتری در ساختار فرهنگی، نظام ارزشی و الگوهای رفتاری جامعه است که تحت تأثیر عواملی، چون جهانی شدن، گسترش فرهنگ مصرفی، قدرت رسانهها و شبکههای اجتماعی و تغییر در سبک زندگی شکل گرفته است.
در حالی که زیبایی فینفسه امری مذموم نیست و در فرهنگ ایرانی-اسلامی نیز مورد تأکید قرار گرفته، «تقلیل» یافتن نظام پیچیده ارزشی جامعه به یک معیار واحد و عمدتاً سطحی (زیبایی ظاهری)، و تبدیل شدن آن به ابزاری برای مصرفگرایی، رقابت اجتماعی و نادیده گرفتن ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و زیستمحیطی، میتواند چالشهای جدی برای انسجام اجتماعی، هویت فرهنگی، سلامت روانی افراد و پایداری نظام ارزشی جامعه به همراه داشته باشد.
ارسال نظرات