جنگ رسانهای و انسجام اجتماعی؛ چرا باید به فراتر از خبرهای جنگی نگاه کنیم؟

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با شدت گرفتن حملات نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران، پلتفرمهای اجتماعی مملو از اخباری درباره جنگ، تحلیلهای نظامی، پدافند، موشکها و انفجارها شدهاند. این جریان بیوقفه اطلاعات، توجه عمومی را به خود معطوف کرده و فضای مجازی را تحت تأثیر قرار داده است. اما در این میان، نکتهای نگرانکننده به چشم میخورد: هیچ خبری از دفاع مدنی، همدلی و همبستگی اجتماعی پوشش داده نمیشود. این نوع پوشش خبری نهتنها به جامعه سرایت میکند، بلکه بر حفظ انسجام و آرامش آن نیز تأثیر میگذارد. در این یادداشت، با تکیه بر نظریههای رسانهای و علوم شناختی، به بررسی این کوتاهی و پیامدهای آن میپردازیم.
۱. نظریههای رسانهای: چگونه رسانهها ذهن جامعه را هدایت میکنند؟
رسانهها تنها ابزار انتقال اطلاعات نیستند؛ آنها در تعیین موضوعات مورد توجه جامعه و نحوه برداشت از آنها نقش کلیدی دارند. سه نظریه مهم در این زمینه عبارتند از:
بر اساس نظریه تنظیم دستور کار (Agenda-Setting Theory)، رسانهها با انتخاب موضوعاتی که پوشش میدهند، تعیین میکنند که جامعه به چه مسائلی توجه کند. در شرایط کنونی، تأکید بیش از حد بر اخبار نظامی و خشونتآمیز باعث میشود که مردم بیشتر به این جنبهها معطوف شوند و از اهمیت موضوعاتی مانند دفاع مدنی و همبستگی اجتماعی غافل بمانند. این عدم توجه میتواند انسجام اجتماعی را تضعیف کند و جامعه را در برابر بحران شکنندهتر سازد. وقتی اخبار تنها بر انفجار و موشک متمرکز میشود، فرصتی برای برجسته کردن تلاشهای مدنی و همدلی جمعی باقی نمیماند.
– نظریه برجستهسازی (Agenda-Setting Theory):
این نظریه بیان میکند که رسانهها با تمرکز بر موضوعات خاص، به ما میگویند که به چه چیزی فکر کنیم. در حال حاضر، تمرکز بیش از حد بر اخبار جنگ و مسائل نظامی باعث شده که افکار عمومی به سمت تهدیدات و درگیریها سوق پیدا کند و موضوعات حیاتی مانند دفاع مدنی و همبستگی اجتماعی به حاشیه رانده شوند. این انتخاب موضوعی، اولویتهای ذهنی جامعه را شکل میدهد و میتواند جنبههای سازنده بحران را از دید عموم پنهان کند.
–نظریه چارچوببندی (Framing Theory):
نحوه ارائه اخبار، بر تفسیر ما از رویدادها اثر میگذارد. وقتی رسانهها بحران را صرفاً در چارچوب جنگ و ویرانی ارائه میدهند، ترس، اضطراب و احساس ناامنی در جامعه تقویت میشود. در مقابل، اگر چارچوبهایی مانند همدلی، تلاشهای مدنی و همبستگی اجتماعی برجسته شوند، میتوانند امید و اتحاد را در میان مردم ترویج دهند. اما فقدان این چارچوبها در پوشش فعلی، خلأ بزرگی را ایجاد کرده است.
۲. علوم شناختی: تأثیر اخبار جنگی بر ذهن و رفتار
از منظر علوم شناختی، مواجهه مداوم با اخبار منفی و جنگی اثرات عمیقی بر روان و رفتار افراد دارد:
–افزایش اضطراب و استرس:
پژوهشها نشان میدهند که بمباران مداوم اخبار تهدیدآمیز، سطح اضطراب و استرس را بالا میبرد. این موضوع در شرایطی که جامعه به آرامش و انسجام نیاز دارد، میتواند به یک عامل مخرب تبدیل شود و مانع از تمرکز بر راهحلهای سازنده شود.
–احساس ناتوانی و درماندگی:
وقتی اخبار صرفاً بر جنبههای ویرانگر جنگ متمرکز میشوند، افراد ممکن است احساس کنند که هیچ کنترلی بر اوضاع ندارند. این حس ناتوانی میتواند مشارکت فعال در فعالیتهای مدنی و اجتماعی را کاهش دهد و انسجام جامعه را تضعیف کند.
–اختلال در تصمیمگیری:
استرس و اضطراب ناشی از اخبار منفی، توانایی افراد برای تصمیمگیری منطقی را مختل میکند. در نتیجه، ممکن است رفتارهای غیرسازنده یا تکانشی در جامعه افزایش یابد که به نوبه خود آرامش جمعی را به خطر میاندازد.
۳. چرا دفاع مدنی و همبستگی اجتماعی مهماند؟
در زمان بحران، توجه به جنبههای انسانی و اجتماعی نهتنها ضروری، بلکه حیاتی است:
–تقویت انسجام اجتماعی:
پوشش خبری از فعالیتهایی مانند کمکهای مردمی، اقدامات داوطلبانه و حمایتهای اجتماعی میتواند حس اتحاد و همبستگی را در جامعه تقویت کند. این نوع اخبار به مردم یادآوری میکند که در کنار هم قویترند و میتوانند با چالشها مقابله کنند.
-ترویج تابآوری:
داستانهای مقاومت مدنی و تلاش برای حفظ زندگی در شرایط سخت، میتوانند انگیزهبخش باشند. این روایتها به جای انفعال، افراد را به مشارکت فعال در بهبود اوضاع تشویق میکنند و روحیه جمعی را بالا میبرند.
-آگاهی و آمادگی:
اطلاعرسانی درباره دفاع مدنی، مانند آموزشهای ایمنی یا آمادگی برای شرایط اضطراری، میتواند به افراد کمک کند تا در برابر تهدیدات بهتر عمل کنند. این نوع پوشش خبری، جامعه را مجهزتر و آمادهتر میکند.
-نیاز به تعادل در پوشش خبری:
پلتفرمهای اجتماعی و رسانهها در حال حاضر نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به افکار و احساسات عمومی دارند. تمرکز یکجانبه بر اخبار جنگی و نظامی، بدون توجه به جنبههای انسانی و اجتماعی، به انسجام و آرامش جامعه آسیب میزند. برای جلوگیری از این پیامدها، رسانهها باید رویکرد متعادلتری اتخاذ کنند و در کنار اخبار جنگ، به موضوعاتی مانند دفاع مدنی، همدلی و همبستگی اجتماعی نیز بپردازند.
این تعادل نهتنها به حفظ آرامش و انسجام کمک میکند، بلکه از منظر علوم شناختی میتواند اضطراب را کاهش داده و تابآوری را افزایش دهد.
رسانهها در زمان بحران، بیش از هر چیز، باید بهعنوان ابزاری برای تقویت روحیه و اتحاد عمل کنند، نه عاملی برای تشدید ترس و تفرقه. وقت آن است که از خود بپرسیم: آیا پوشش خبری فعلی، ما را به سمت جامعهای آرامتر و منسجمتر هدایت میکند، یا برعکس؟ پاسخ به این سؤال، مسئولیت رسانهها را بیش از پیش روشن میکند.