آزادی با چهره زنانه

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در سطح خاصتر، این استعاره بهصورت زیر تعریف میشود: «دانشی که برای دستیابی به آزادی لازم است؛ نوری است که مسیر را روشن میکند.» در اینجا، دانش بهعنوان ابزار و نور بهعنوان وسیلهای برای نشان دادن راه تعریف میشود.
در این جلسه دربارهی شناخت استعاری صحبت میکنم و همزمان به یک اثر فرهنگی نیز میپردازم. این اثر فرهنگی، یعنی مجسمهی آزادی، به دلیل تجربهی شخصیام انتخابی عملگرایانه بود؛ بنابراین ما ترکیبی ایدئال از شناخت و فرهنگ را داریم.
چندین سال پیش، مقالهای دربارهی مجسمهی آزادی نوشتم. در آن زمان در بخش مطالعات آمریکایی فعالیت داشتم و سعی کردم از تحقیقات زبانشناسی شناختی خود برای توضیح مفاهیم فرهنگی آمریکا استفاده کنم. چند هفته پیشتصمیم گرفتم این مقالهی قدیمی را بازبینی کنم و از نظریهی استعارهی مفهومی گسترشیافتهای که در کتابم ارائه دادهام، بهره بگیرم. این نظریه، برخلاف نظریهی استاندارد، استعارهها را در چندین سطح مورد بررسی قرار میدهد.
تعریف اصلی استعارهی مفهومی (conceptual metaphor) است که در آن، یک حوزهی تجربه بر حسب حوزهی دیگری از تجربه درک شود. یعنی یک مفهوم میتواند نشان دهد مفهوم دیگری وجود دارد. در نظریهی استاندارد، این فرایند تنها در یک سطح رخ میدهد. اما از سال ۱۹۹۳، پس از آثار جورج لیکاف، مشخص شد که میتوان استعارهها را در سطوح مختلف بررسی کرد.
لیکاف دو سطح اصلی را در استعارههای مفهومی تشخیص داده است:
1. سطح کلی یا عمومیترین سطح: این سطح شامل مفاهیمی مانند علل یا نیروها است که بسیار انتزاعی و کلی هستند.
2. سطح خاصتر یا حوزهای: در این سطح، استعارهها به حوزههای خاصی تعلق دارند و بهمراتب مشخصتر و جزئیتر هستند.
گاهی این تقسیمبندی به دو یا سه سطح گسترش مییابد، اما معتقدم که ما باید چهار سطح مختلف از استعارههای مفهومی را تشخیص دهیم. این موضوع تنها یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. ممکن است این ایده کمی عجیب یا دورازذهن به نظر برسد، اما سؤال اصلی این است که چگونه میتوان مفهوم سطوح مختلف استعاره، چه دو، سه یا حتی چهار سطح را در تحلیل مجسمهی آزادی به کار گرفت.
شیء مورد مطالعۀ ما مجسمهی آزادی است. این مجسمه برای همه آشنا است، حتی اگر به آمریکا سفر نکرده باشید؛ زیرا در تصاویر و کارتپستالها دیده میشود. این مجسمه بسیار بزرگ است و دارای تاریخچهی قابل توجهی میباشد. همانطور که ممکن است بدانید، مجسمهی آزادی یک هدیه از سوی مردم فرانسه به مردم آمریکا بود.
ایدۀ ساخت این مجسمه توسط یک مجسمهساز فرانسوی در دههی ۱۸۶۰ مطرح شد. او به همراه دیگرانی که هزینهی ساخت آن را تأمین کردند، باور داشتند که آمریکا روح آزادی را حفظ کرده است؛ مفهومی که نتیجۀ انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجدهم بود. بنابراین این هدیه، نوعی ابراز سپاسگزاری از مردم آمریکا بود. عنوان اصلی این مجسمه «آزادی روشنکنندهی جهان» بود.
در دست راست مجسمه، مشعلی قرار دارد که او آن را بالا نگه داشته است. هرچند از زاویهی معمولی، چگونگی «روشن کردن جهان» توسط این مشعل کاملاً قابل مشاهده نیست. اما اگر از نزدیک به مجسمه نگاه کنید، زنجیری شکسته در پای مجسمه خواهید دید. این زنجیرها نماد رهایی هستند و انگار مجسمه در حال قدم برداشتن روبهجلو است. این جزئیات برای بحث من بسیار مهم است.
دو جنبۀ اصلی در مجسمهی آزادی وجود دارد که باید روی آنها تمرکز کنیم:
1. مشعل که نماد روشنکردن جهان است.
2. زنجیری که در پای مجسمه پاره شده و نشاندهندهی حرکت روبهجلوی اوست.
اکنون بررسی میکنیم که این موارد چه ارتباطی با استعارههای مفهومی و نظریهی گسترشیافتۀ استعارهی مفهومی دارند و چگونه این نظریه، ما را فراتر از نظریهی استاندارد استعارهی مفهومی میبرد.
بر اساس نظریهی گسترشیافتۀ استعارهی مفهومی، استعارهها دو نوع هستند:
1. استعارههای مبتنی بر شباهت؛
2. استعارههای مبتنی بر همبستگی؛
این ایده جدید نیست؛ اما چرا این موضوع اهمیت دارد؟ زیرا تنها استعارههای مبتنی بر همبستگی امکان تحلیل چندلایه و در سطوح مختلف را فراهم میکنند؛ بهخصوص در چهار سطحی که دربارۀ آن صحبت میکنیم.
اینجا من چهار سطح مختلف برای تحلیل استعارهها مطرح میکنم:
1. سطح طرحوارۀ درونی (in-image schema level): مفاهیمی کلی مانند علل یا نیروها.
2. سطح حوزه (domain level): که به طور خاصتر به استعارهها میپردازد.
3. سطح چهارچوب (frame level): کمتر مورد بررسی قرار گرفته اما همچنان وجود دارد.
4. سطح فضای ذهنی (mental space level): که در نظریههای پیشین بهندرت مورد استفاده قرار گرفته است.
حالا پرسش اصلی این است: «چگونه این سطوح را به یک مجسمهی بزرگ و جامد مانند مجسمهی آزادی اعمال کرده و آن را بهعنوان استعاره تحلیل کنیم؟»
مشعل در دست مجسمه
ابتدا به مشعل در دست راست مجسمه نگاه میکنیم. مشعل، مسیر حرکت مجسمه را روشن میکند. اما سؤال این است که تحلیل را از کجا شروع کنیم: از پایینترین سطح (سطح فضای ذهنی) یا از بالاترین سطح (سطح طرحوارۀ درونی)؟ هرکدام از این سطوح چالشهایی دارند، اما بهتر است با سطح طرحوارۀ درونی آغاز کنیم، به دلیل اینکه شناختهشدهتر است.
در این سطح، دو نوع استعاره وجود دارد:
1. استعارههای علل یا انگیزهها: که بیشتر شناختهشده هستند.
2. استعارههای ابزار یا وسایل: که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
ابتدا به استعارههای ابزار یا وسایل در این سطح میپردازیم.
مشعل مجسمهی آزادی را میتوان بهعنوان ابزاری برای روشن کردن مسیر در نظر گرفت. این مشعل، نوری فراهم میکند که به مردم امکان میدهد چیزهایی را ببینند، تشخیص دهند، بفهمند یا درک کنند که پیشاز آن نمیدانستند. بنابراین، این ابزار (مشعل) به افراد کمک میکند تا مسیر درستی را برای حرکت و پیشرفت خود بیابند.
به همین دلیل، من از مفهوم «ابزار» یا «وسیله» استفاده کردهام، زیرا توضیح بیشتری نسبت به مفاهیم کلی مانند «علل» یا «نیروها» ارائه میدهد. البته نیروها نیز میتوانند شامل ابزارها یا وسایل باشند. نیروها فقط به نیروهای قوی و مستقیم که تأثیرات بزرگ و مشهود ایجاد میکنند محدود نمیشوند، بلکه شامل نیروهای توانمندساز نیز هستند؛ نیروهایی که به طور غیر مستقیم باعث وقوع رویدادها میشوند. این نوع نیروها در سطح طرحوارۀ درونی استعاره، نقشی مهم ایفا میکنند.
اکنون به سطح حوزه میرسیم. در این سطح، مفاهیمی مانند علل یا نیروها، چه بهصورت مستقیم و چه بهصورت غیر مستقیم، به حوزههای مختلف تجربهی انسانی اعمال میشوند. یکی از این حوزهها، «عقل و تفکر» است. من این حوزه را بهعنوان «عقل» تعریف میکنم، به دلیل اینکه متمایز از احساسات و سایر حوزههای تجربهی انسانی است. در این سطح، استعارهی اصلی «عقل همان نور است» میباشد.
در سطح خاصتر، این استعاره بهصورت زیر تعریف میشود: «دانشی که برای دستیابی به آزادی لازم است؛ نوری است که مسیر را روشن میکند.» در اینجا، دانش بهعنوان ابزار و نور بهعنوان وسیلهای برای نشان دادن راه تعریف میشود.
در سطح چهارچوب (frame level)، استعارهای شناختهشده به نام «دانستن برابر با دیدن» یا «درک کردن همان دیدن است» مطرح میشود. در این استعاره، منبع دانش معادل منبع نور در نظر گرفته میشود. در مورد مجسمهی آزادی، مشعل نمادی از منبع دانش است که مسیر را روشن میکند. این موضوع نشان میدهد که منبع نور (مشعل) بهعنوان منبع دانش عمل میکند.
حال به سطح چهارم، یعنی سطح فضای ذهنی (mental space level) میرسیم. این سطح بسیار خاص است و تنها زمانی که بهصورت لحظهای به مجسمه مینگریم، معنا مییابد. استعارهای که در این سطح شکل میگیرد، بدیع و نوآورانه است: «دانشی که به آمریکا کمک کرد تا پس از استبداد به آزادی دست یابد، همان نوری است که توسط مشعل ارائه میشود و به وسیلهی زنی قدرتمند برای خروج از تاریکی به سمت روشنایی استفاده میشود».
این استعاره نهتنها عناصر لازم را بهخوبی همتراز میکند، بلکه به دلیل جدید بودن، منحصربهفرد است. این استعاره در حافظهی کوتاهمدت (حافظهی کاری) و تنها در لحظهای که به مجسمه مینگریم، شکل میگیرد. به طور خلاصه، این استعارۀ مفهومی، دانش را به نور، آزادی را به حرکت روبهجلو و غلبه بر استبداد را به خروج از تاریکی مرتبط میکند.
در این بخش، استعارههای مفهومی مربوط به مجسمهی آزادی و تاریخ آمریکا مورد بررسی قرار میگیرد. این استعارهها بهصورت خاص در سطوح مختلف تحلیل میشوند و به تغییرات لحظهای و موقتی درک انسان از نمادها اشاره دارند. این تغییرات استعارهای لحظهای (ad hoc metaphors) در حافظۀ کوتاهمدت شکل میگیرند، اما میتوانند به استعارههای بلندمدت و ماندگار تبدیل شوند.
پروفسور زولتان کووچش، نظریهپرداز زبانشناسی شناختی و استاد دانشگاه اتووش لوراند بوداپست
کارشناس ترجمه: ساجده رضایی