۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۴
کد خبر: ۷۹۲۵۷۷
پویش دلنوشته «از دفاع دیروز تا مقاومت امروز: روایت پایداری یک امت»؛

دلنوشته‌ای از جنس خاک و خون؛ پرواز دیروز، پرواز امروز

دلنوشته‌ای از جنس خاک و خون؛ پرواز دیروز، پرواز امروز
گاهی به شباهت‌ها و تفاوت‌های مواجهه با استکبار فکر می‌کنم. دیروز، جنگ، فیزیکی‌تر بود، با توپ و تانک. امروز، شاید میدان جنگ تغییر کرده باشد، اما دشمن همان دشمن است، با همان ذات تهاجمی و استکباری. فقط ابزارهایش عوض شده است. اما نکته اینجاست که ما هم عوض شده‌ایم؛ قوی‌تر، هوشیارتر و با تجربه‌تر.

گاهی فکر می‌کنم، میان آن سال‌های پر التهاب که بوی باروت و غیرت می‌داد، تا این روزهای پر از فریاد و امید، رشته‌ای ناگسستنی است. رشته‌ای از جنس همان اراده‌ای که وقتی می‌خواستیم بایستیم، ایستادیم؛ وقتی باید مقاومت می‌کردیم، کردیم. دلنوشته‌های “دفاع مقدس” دیروز و “مقاومت امروز” ما، انگار از یک قلم برآمده، فقط صفحاتش فرق می‌کند.

یادم هست که چطور “اتحاد مقدس” ما، مثل یک چشمه از دل کوه‌های سخت جوشید و همه را سیراب کرد. فرقی نمی‌کرد کجای این خاک قد کشیده باشی، وقتی پای ناموس و وطن در میان بود، همه یک “امت واحده” می‌شدیم. امروز هم وقتی می‌بینم آن مقاومت دوازده روزه چطور دل‌ها را به هم گره زد، همان حس دیروز را تجربه می‌کنم. انگار دوباره همان زمزمه “ما می‌توانیم” در گوش جان‌ها پیچید. چه رازی در این یگانگی پنهان است که هر بار، از دل تاریک‌ترین شب‌ها، خورشید امید را طلوع می‌دهد؟

راستش را بخواهید، وقتی چشمم به آسمان می‌افتد، به یاد همان “رهبری الهی” می‌افتم که مثل ستاره‌ای در شب‌های بی‌مهتاب، راه را نشانمان داد. دیروز، پیر جماران بود که با یک کلام، دریایی از ایمان را به جوش آورد و امروز، خلف صالحش که با نگاهی عمیق، جبهه حق را از هر گزندی دور نگه می‌دارد. این رهبری، نه فقط یک نام، که یک تکیه‌گاه، یک دلگرمی، و یک قطب‌نماست برای لحظه‌های سرگردانی. چه جادویی در این هدایت هست که هر بار، زخم‌ها را التیام می‌بخشد و پاها را استوار می‌کند؟

و اگر بپرسید قهرمان اصلی کیست، بی‌تردید می‌گویم “مردم”. همین “انسجام ملی” و همین حضور میلیونی، رمز پیروزی‌های ما بوده و هست. همان مردمی که دیروز، با دست خالی، سینه سپر کردند و امروز، با فریاد حق‌خواهی، خواب از چشم دشمنان ربوده‌اند. وقتی یک ملت، همدل و هم‌صدا، پای آرمان‌هایش می‌ایستد، هیچ قدرتی یارای مقابله با آن را ندارد. این همان بذر امیدی است که در دل خاک کاشته شده و هر بار، میوه‌ی شیرین مقاومت می‌دهد.

گاهی به شباهت‌ها و تفاوت‌های مواجهه با استکبار فکر می‌کنم. دیروز، جنگ، فیزیکی‌تر بود، با توپ و تانک. امروز، شاید میدان جنگ تغییر کرده باشد، اما دشمن همان دشمن است، با همان ذات تهاجمی و استکباری. فقط ابزارهایش عوض شده است. اما نکته اینجاست که ما هم عوض شده‌ایم؛ قوی‌تر، هوشیارتر و با تجربه‌تر.

درس‌هایی که از این دو واقعه گرفته‌ایم، گنجینه‌ای است برای آینده. اینکه “مقاومت” تنها راه بقا و عزت است. اینکه باید همیشه آماده بود، همیشه یکدل بود و همیشه به راه حق ایمان داشت. این "دفاع"ها، نه فقط یادآوری یک تاریخ، که نقشه‌ی راهی است برای فرداهای ما. برای اینکه بدانیم، تا وقتی این رشته‌های اتحاد و رهبری و انسجام محکم است، هیچ طوفانی یارای کندن ریشه‌های ما را نخواهد داشت.

بهزادغلامی

ارسال نظرات