هوش مصنوعی میدان جدید نبرد سیاسی و امنیتی در نظم نوین جهانی است
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، دکتر بهروز مینایی مسئول کارگروه هوش مصنوعی مرکز تحقیقات اسلامی مجلس و نائبرئیس شورای هوش مصنوعی حوزههای علمیه در نشست علمی «تحلیل ابعاد سیاسی ـ امنیتی هوش مصنوعی در سپهر سیاست جمهوری اسلامی ایران (الزامات، چالشها و پیامدها)» که ظهر امروز در مرکز تحقیقات اسلامی مجلس برگزار شد، با تأکید بر ماهیت سیاسی هوش مصنوعی این فناوری را یکی از اصلیترین میدانهای منازعه ژئوپلتیک در جهان معاصر دانست.
وی با اشاره به جریانشناسی جهانی هوش مصنوعی اظهار داشت: امروز هوش مصنوعی صرفاً یک ابزار فناورانه نیست بلکه بهمثابه یک میدان نبرد ژئوپلتیک عمل میکند. همانگونه که در گذشته زمین دریا و هوا عرصه منازعات قدرت بودند اکنون هوش مصنوعی به میدان نبرد سیاست تبدیل شده و نوعی جنگ سیاسی، اطلاعاتی و شناختی را در سطح جهانی رقم زده است.
نقش فناوریهای ارتباطی و پردازش اطلاعات در شکلگیری تمدن جدید
مینایی با اشاره به دیدگاههای هنری کسینجر، سیاستمدار برجسته آمریکایی، خاطرنشان کرد: کسینجر در سالهای پایانی عمر خود، با همکاری دو تن از دانشمندان به بررسی پیامدهای سیاسی هوش مصنوعی پرداخت و بر این نکته تأکید داشت که هوش مصنوعی روابط میان دانش، سیاست و جوامع انسانی را بهطور بنیادین دگرگون میکند و در نهایت به شکلگیری نظم نوین جهانی میانجامد. به باور او این نظم جدید بر دو عنصر اصلی استوار است؛ نخست گسترش فناوریهای ارتباطات بیسیم و دوم قدرت بیسابقه گردآوری و پردازش هوشمند اطلاعات که میتواند زمینهساز شکلگیری تمدنی نوین شود.
وی در تبیین چرایی سیاسی تلقی شدن هوش مصنوعی، به نظریه سوزان استرنج نظریهپرداز برجسته آمریکایی اشاره کرد و گفت: بر اساس این نظریه، هوش مصنوعی دارای چهار وجه اصلی قدرت است. نخست، بعد امنیتی که شامل سلاحهای خودکار، کاربردهای تروریستی، جمعآوری گسترده اطلاعات و تأثیرگذاری عمیق بر فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری دشمن است؛ بهگونهای که میتواند نوعی قطعیت تحمیلی در تصمیمات ایجاد کند.
مسئول کارگروه هوش مصنوعی مرکز تحقیقات اسلامی مجلس افزود: دومین وجه قدرت، بعد اقتصادی است؛ جایی که هوش مصنوعی در حوزه بازاریابی، عرضه محصولات، خلق بازارهای جدید و درآمدزایی نقشآفرینی میکند. سومین وجه بعد فرهنگی است؛ زیرا دادهها و الگوریتمها بهتدریج الگوهای فکری، سبک زندگی و نظام معنایی جوامع را هدایت میکنند. چهارمین وجه نیز بعد فناورانه و ساختاری است که از طریق ایجاد انحصارهای تکنولوژیک، نوعی قدرت ساختاری در نظامهای سیاسی و حکمرانی به وجود میآورد.
وی با تشریح مدلهای مسلط جهانی در حوزه هوش مصنوعی تصریح کرد: در سطح بینالمللی میتوان از چند الگوی اصلی سخن گفت. مدل نخست، مدل لیبرال ـ تکنوکراتیک است که در آمریکا، کانادا و برخی کشورهای غربی حاکم است. در این مدل، رهبری از مسیر نوآوری دنبال میشود و بازارمحوری، نقش تعیینکننده بخش خصوصی و حداقلگرایی در تنظیمگری دولتی از ویژگیهای اصلی آن است؛ بهگونهای که شرکتهای بزرگ فناوری با جذب گسترده نخبگان، موتور اصلی پیشرفت هوش مصنوعی محسوب میشوند.
مدل اقتدارگرایانه چین در مدیریت داده و فناوری هوش مصنوعی
مینایی ادامه داد: مدل دوم، الگوی چین است که رویکردی دولتمحور و اقتدارگرا دارد. در این مدل، داده و فناوری در اختیار دولت قرار دارد و سرمایهگذاریهای کلان و متمرکزی در این حوزه انجام شده است. نهادهایی همچون وزارت صنعت و فناوری اطلاعات چین و آکادمی علوم چین نقش اصلی ایفا میکنند و قانون امنیت داده نیز نشاندهنده حساسیت بالای این کشور نسبت به مدیریت و کنترل اطلاعات است.
وی مدل سوم را الگوی اتحادیه اروپا دانست و گفت: اروپاییها رویکردی حقوقبنیاد و تنظیمگرایانه در پیش گرفتهاند و تنظیمگری را بهمثابه نوعی قدرت نرم میدانند. نهادهایی مانند کمیسیون اروپا و هیئت داده اروپا تلاش میکنند با صدور استانداردهای اخلاقی و حقوقی، نوعی سلطه نرم و تنظیمگرانه را در سطح جهانی اعمال کنند.
نائبرئیس شورای هوش مصنوعی حوزههای علمیه با اشاره به سایر بازیگران فعال در این عرصه اظهار داشت: کشورهایی مانند روسیه، هند، رژیم صهیونیستی، امارات و عربستان سعودی نیز هر یک با رویکردهای خاص خود وارد میدان هوش مصنوعی شدهاند. روسیه این فناوری را در خدمت جنگهای هیبریدی و اطلاعاتی دنبال میکند، هند با تکیه بر جمعیت جوان به سمت اقتصاد دیجیتال حرکت کرده و درآمد قابلتوجهی از خدمات دیجیتال به دست آورده است. رژیم صهیونیستی نیز در حوزه استارتآپهای امنیتی و نظامی در زمره کشورهای پیشرو قرار دارد و بخش مهمی از درآمد خود را از صادرات محصولات دفاعی تأمین میکند.
وی افزود: در حوزه زیرساختهای حیاتی، کشورهایی مانند کرهجنوبی و تایوان نقش اساسی در تولید تراشههای پیشرفته هوش مصنوعی دارند و تمرکز بخشی از این زنجیره در کشور هلند نیز اهمیت راهبردی بالایی دارد. در این میان استانداردگذاری بهویژه در حوزه تراشه نقش تعیینکنندهای در هژمونی جهانی دارد و هر کشوری که بتواند استانداردها را تعیین کند، عملاً قدرت اداره جهان را به دست خواهد گرفت.
سناریوهای حکمرانی هوش مصنوعی
مینایی با اشاره به سناریوهای محتمل آینده گفت: در افق ۲۰۳۰ میتوان از چند سناریوی اصلی سخن گفت؛ از جمله شکلگیری دو اکوسیستم تقریباً مجزا یکی غربی و دیگری چینی با حداقل ارتباط میان آنها، یا ظهور یک هژمونی جدید جهانی و یا نظم چندقطبی پیچیده با ائتلافهای سیال. در کنار اینها سناریوی حکمرانی جمعی با مشارکت نهادهای چندذینفعی نیز قابل تصور است.
وی پیامدهای امنیتی و انسانی این روندها را تشدید مسابقه تسلیحاتی، کاهش آستانه درگیریها، امپریالیسم داده و شکلگیری نوعی استعمار دیجیتال علیه کشورهای ضعیفتر دانست.
مسئول کارگروه هوش مصنوعی مرکز تحقیقات اسلامی مجلس در بخش پایانی سخنان خود به جایگاه ایران پرداخت و گفت: جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک بازیگر وحیمحور و متکی بر فرهنگ اسلامی ـ ایرانی، با تهدیدهایی مواجه است. از اینرو الگوی پیشنهادی برای حکمرانی هوش مصنوعی در ایران، مدلی نزدیک به رویکرد چین است که در آن دولت نقش محوری در مالکیت، هدایت و کنترل ایفا میکند و اولویت اصلی، امنیت ملی، صیانت از فرهنگ بومی و دستیابی به خودکفایی فناورانه است.
وی تأکید کرد: تمرکز بر «داده بهمثابه نفت» و ایجاد ذخایر دادهای ملی باید بهعنوان یکی از راهبردهای اساسی جمهوری اسلامی ایران در مسیر حکمرانی هوش مصنوعی مورد توجه قرار گیرد.