۱۵ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۹
کد خبر: ۱۳۷۵۳۴
خاطرات حجت الاسلام رضوانی پور (2)؛

معنی نماز امام حسین در روز عاشورا را فهمیدم

خبرگزاری رسا ـ یکی از روحانیان رزمی تبلیغی در خاطراتش نوشت: لحظات طلوع آفتاب بود در حال حرکت و و نبرد نماز صبح را خواندم نماز استثنائی بود تنها نمازی با آن کیفیت بود که شاید در طول عمرم خوانده‌ام و شاید خدای ناکرده دیگر سعادت آنچنان نمازی را نداشته باشم شاید مقداری معنی نماز امام حسین (ع) در روز عاشورا را فهمیدم.
روحانيت و دفاع مقدس

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا ، متن زیر بخش دوم خاطرات حجت الاسلام محمدرضا رضوانی پور مدیر سابق مدرسه علمیه صاحب‌الامر آشتیان و مدیر فعلی مدرسه امام حسن عسکری تهران از حضور در عملیات فتح خرمشهر ، گردات سلمان است که بیش از 20 ماه در جبهه‌های حق علیه باطل به مبارزه نظامی و فرهنگی علیه استکبار پرداخته است وی که به قول خودش چند تکه یادگار از آن دوران در بدنش دارد در دفتر خاطراتش نوشت:

عملیات بیت‌المقدس

جنگ تن به تن آغاز شد شاید حداقل به مدت یک ساعت روی این خاکریز جنگ تن به تن بود تا برخی از کفار دست به فرار زدند و برخی نیز به هلاکت رسیدند و برخی به اسارت در آمدند

بامشت به سینه عراقی ها میزدم و میگفتم لاتخف

زمان پاک‌سازی خاکریز بود. داخل سنگری تیراندازی کردم ناگهان چند عراقی بیرون آمدند همراه قرآنی که در دست داشتند جهت شفاعت نزد من آوردند جالب اینکه من احساس کردم که با مشت بر سینه‌ی آن‌ها می‌زنم و میگویم «لا تخف» و آن‌ها بدتر می‌ترسیدند.

 برخی از برادران آن‌ها را به رگبار بستند و به درک فرستادند (چون دستور کشتن عراقی‌ها و آتش زدن مهمات و زرهی‌های آن‌ها بود). در اینجا ذکر این نکته لازم است که بسیاری از تانک‌ها و نفربرهای چپ شده‌ی دشمن را مشاهده می‌کردم این‌ها چون با عجله در حال فرار بودند سقوط کرده بودند.

مانع از انفجار تانک شدم

تانکی که در نزدیکی ما بود دیدم یک برادر آرپی‌جی زن در حال گلوله گذاری و شلیک به سوی آن است. من مانع شدم. گفت دستور است، گفتم: درست اما الآن وضع به نفع ما تمام شده فعلاً منهدم نکن، اگر دیدیم وضعیت برگشت به حسابش می‌رسیم.

بالاخره با اصرار من آن تانک سالم ماند و دیدیم که بعداً برادران پاسدار سوار بر آن شدند و از آن علیه دشمن استفاده می‌کنند.

معنی نماز امام حسین در روز عاشورا را فهمیدم

لحظات طلوع آفتاب بود در حال حرکت و و نبرد نماز صبح را خواندم نماز استثنائی بود تنها نمازی با آن کیفیت بود که شاید در طول عمرم خوانده‌ام و شاید خدای ناکرده دیگر سعادت آنچنان نمازی را نداشته باشم شاید مقداری معنی نماز امام حسین (ع) در روز عاشورا را فهمیدم.

 کمی که جلوتر رفتیم و خطرات کمتر بود دوباره نمازم را به همان حالت اعاده کردم ، بعد از نماز پیرمرد مظاهر صفتی را دیدم که پای راستش گلوله خورده بود و آن‌را با چفیه بسته بود. در حالی که خونریزی می‌کرد حاضر نبود به عقب برگردد؛ و ماند تا آخر عملیات.

 برادر روحانی‌مان ابراهیم رجائی در حال جان دادن

ساعت 5 صبح خاکریز دشمن کاملاً فتح شده بود و حالت پدافندی گرفتیم. کنار خاکریز بودم که ناگهان چشمم به برادر روحانی‌مان به نام ابراهیم رجائی(1) افتاد که در حال جان دادن بود بالای سرش رفتم، پاهایش را باز کردم، از روی خاکریز به دامنه آن کشاندم، ناگهان دیدم دست خود را بالا برد و محکم بر زمین کوبید و به ملکوت اعلی پیوست.

زمان جمع آوری شهیدان رسید جوانانی چون لاله های پرپر شده. پیکرهای بی سر و برخی پیکرهای بی سر و بی دست و بی پا برخی پیکرهای قطعه قطعه شده ، اجساد شهیدان ما با اجساد کثیف دشمنان مخلوط بود.

یا زیارت یا شهادت

برخی از شهیدان بسیج، بر پشت پیراهن خود نوشته بودند که «ما مسافر کربلا هستیم» برخی نوشته بودند که «یا زیارت یا شهادت»  و برخی «الله اکبر» و برخی دیگر نوشته بودند «با خمینی رهسپاریم تا شهادت»؛ و حقا که بر پیمان خود عمل کرده بودند.

 نه تنها بلکه پیام شجاعت و دلاوری و صبر و استقامت و اطاعت از ولایت را بر ما می‌دادند. در میان این لاله‌ها، صدها کشته‌ی متعفن دیگری بود که اصلاً قابل مقایسه با آن شهیدان راه حق و حقیقت نبودند جسدهای در هم پیچیده آن‌ها حاکی از یک عذاب ابدی و جهنم سوزان بود؛ و پیام این‌ها همانا ندامت و اسارت و وقاحت و ذلت و صدها پیام این گونه بود.

شاهد پیکر بی سر مهدوی بودم

ساعت تقریباً 9 صبح بود که خبر رسید تیپ محمد رسول الله جاده آسفالته را نیز به تصرف در آوردند و ما رفتیم از آنجا پدافند کردیم، مدتی در آنجا ماندیم پاتک های دشمن را خنثی کردیم و قربانیان دیگری نیز به راه خدا هدیه کردیم؛ همچون مهدوی‌ها که شاهد پیکر بی سر او بودم.

درست به خاطر دارم که روزی من و آقای شهر ابی داخل یک سنگر بسیار گرمی بودیم، وقتی آتش دشمن به نهایت خود رسید ما تنها درون سنگر مشغول خواندن دعا بودیم، بچه‌ها می‌گفتند بیایید دعا بخوانیم اما انفجارات پی در پی اجازه چنین دعای دسته جمعی را نمی‌داد.

بالاخره در همان روز یکی از ماشین‌های ارتش ما که مملو از مهمات و وسایل تجهیزاتی واحدی بود آتش گرفت و یک سر و صدای مضاعفی هم توسط این امر ایجاد شد.

لازم به ذکر است که فرمانده اصلی گردان فردی به نام طالبیان (بسیار مؤدب و خوش اخلاق) در ابتدای عملیات در قسمت عقبه جبهه توسط توپ دوربرد دشمن به شهادت رسید.

1.طلبة شهید ابراهیم رجایی، تولد: 3/4/1340- اراک روستای انجدان، شهادت: 2/3/1361 پس از آزادی شلمچه در فتح خرمشهر شرکت کرد و به درجه رفیع شهادت نائل گردید،محل شهادت: خونین‌شهر، بر اثر اصابت تیر مستقیم به سر،تحصیلات حوزوی: لمعتین/995/ت302/ن

ارسال نظرات