فرق روحانی و کاسب

به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب«نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان» تدوین شده از سوی علی وافی، دربردارنده چهل پرسش و پاسخ درباره آداب و رموز طلبگی و صدها نکته آموزنده درباره شیوه طلبگی است. با توجه به اهمیت طرح این مباحث برای طلاب بهویژه طلاب جوان و تازهوارد به حوزههای علمیه، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است. در فصل پنجم این کتاب، در بخش پیوستها میخوانیم: برترین سرمایه
قال رسول الله(ص) من طلب قله، فهو کالصائم نهاره القائم لیله، و ان بابا من العلم یتعلمه الرجل خیر له من أن یکون أبوقبیس ذهبا فأنفقه فی سبیل الله:هرکه دانش را برای خدا بجوید، چونان کسی است که روز خود را به روزه ، و شب خود را به عبادت، سپری کند و آدمی اگر فصلی از علم را بیاموزد، بهتر از آن است که به اندازه«کوه» ابوقیس طلا داشته، آن را در راه خدا انفاق کند.
هر دانشی مایه تقرب نمیشود، و هر آموختنی خشنودی پروردگار را به بار نمیآورد؛ بلکه تحصیل علم را شرطهایی است و ساماندهی آن را قواعدی، و اهل علم را آداب و وظایفی، و جویندگی آن را، مقررات و آگاهیهایی است که طالب آن ناگزیر باید آنها را بداند و برای نیل به مطلوب، به آنها رو آورد، تا تلاشش به هدر نرود و عزمش به سستی نگراید.
شکر نعمت الهی
مقام معظم رهبری: شما باید خیلی شکر این نعمت الهی را بگذارید. در زمانهای گذشته ، حوزه علمیه، اینطور امکاناتی را برای طلبهها فراهم نمیکرد. هیچ وقت ما چنین چیزی را ندیدیم. حالا یک وقت اگر طلبهای تصادفاً شانس میآورد که استادی او را مورد مراقبت قرار بدهد و علما و اخلاقاً از او سؤال بکند، آن یک چیز استثنایی بود؛ اما این که شما طلبهها، در یک مدرسه مورد مراقبت برنامهای باشید؛ چه کتابی بخوانید، چه کتابی نخوانید؛ پیش کدام استاد درس بخوانید، همهاش راهنماییهای با ارزشی است. بعد، این درسی که میخوانید، از شما سؤال بکنند؛ به شما مسأله بدهند که رویش کار بکنید؛ اصلاً اینها چیزهای فوقالعاده ای است. من در تمام عمر تحصیلی خودم، این که مسألهای را بدهند و بگویند شما رویش کار بکنید، فقط یک بار برایم اتفاق افتاد؛ آن هم تصادفاً در مشهد، در زمان مرحوم آقای میلانی بود.
تلاش برای خدمت به مردم
مقام معظم رهبری: طبیعت کار روحانی، این است که برای شکم و غذا و تأمین زندگی تلاش نمیکند .نه این که روحانی شکم ندارد، غذا نمیخورد، خانه نمیخواهد،... اما فرق کاسب و روحانی، این است:
وقتی به کاسبی بگویند که چرا این شغل را انتخاب کردی، میگوید چون درآمدش بیشتر است؛ هیچ کس هم او را ملامت نمیکند. اگر به یک تاجر بگویند، به چه مناسبت، این رشته تجارت را انتخاب کردی، میگوید حساب کردم ، دیدم این شغل، درآمدش بیشتر از آن رشته دیگر است. آیا شما که روحانی و اهل خدا هستید، او را ملامت میکنید؟... اگر شما از یک شاغل در کار اداری یا غیره همین سؤال را بکنید، میگوید حقوقمان این قدر بود و حالا تلاش میکنیم، مثلاً فلان مدرک تحصیلی را بگیریم و فلان کار را بکنیم، تا رتبه حقوق ما آن قدر بشود. یعنی تلاش بر محور درآمد مادی است. طلبه نمیگوید که من فلان درس را رفتم، چون درآمدش بیشتر است. چنین چیزی، اصلاً معنا ندارد و نامفهوم و نا معقول است. البته، ممکن است یک وقت طلبهای برای درآمد، به درس کسی یا خانه کسی و سراغ شخصی برود؛ اما این یک کار قاچاق و ممنوع است. اگر کسی بفهمد که فلان معمم، فلان درس را برای پول میخواند، فلان سفر را میکند، فلان کار را انجام میدهد، فلان سلام و علیک را میکند؛ ملامتگران، او را ملامت میکنند.
بقای امر دین
آیت الله بهجت: خوشا به حال کسانی که بفهمند انجام کار آخرتی سخت است. طلاب باید ازهر فرصت و فراغت استفاده کنند وسعی کنند درس بخوانند قبل از آن که روزی بیاید که دیگر نتواند به تحصیل خود ادامه دهند. طلاب باید بدانند که وقت گذشته، هر کس در ایام فراغت درس خواند، خواند، وگرنه اگر اندک شورشی در این ممالک اسلامی به وجود بیاید، دیگر به واسطه وجود موانع نمیتوانند درس بخوانند. اگر جلوی درس خواندن طلاب را گرفتند، کار اسلام و مسلمانان تمام است؛ زیرا بقای امر دین و احیای مذهب به بقای طلاب علوم دینی است، و بقای آنها به درس خواندن است، و کتابها و درسهای طلاب موجب بدبینی مردم به ظالمین و ستمگران است، لذا اگر دسترسی پیدا کنند و بتوانند، از آن جلوگیری میکنند.
راه تحصیل کمالات
آیت الله العظمی بهجت: ما میدانیم که مقامات بسیاری از علمای از همین تعلیم و تعلم و نوشتنها و اشتغال به تحصیل در حوزه های علمیه به دروس معمول در حوزهها ونیز عمل به مستحبات معمول به، حاصل شده است و کار دیگری نداشتهاند. به طوری یقین همینها بوده ولی در عین حال، اهل کرامات بودهاند! اگر بنده هم کرامات و مقامات آنها را ندیده بودم، به طور یقین میگفتم که چنین مقامات را نداشتهاند. تازه آنها از اساتید و بزرگان پیشین چه چیزها نقل میکردند!
عنایت امام زمان (عج)
آیت الله آخوند همدانی : آیت الله عبدالنبی نوری میفرمودند زمانی که من در سامرا بودم مبلغ یکصد تومان قرض کردم و از آن پول ، سفارش دادم که یک دوره کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی را برای من نوشتند و استنساخ نمودند ضمناً یک عبای تابستانی خریدم و بقیه پول را جهت مخارج زندگی مصرف کردم. این عمل من به این جهت بود که هر ساله پولی از ایران برای من میفرستادند و آن پول از محصول مزرعه ما که برنج بود به دست میآمد، ولی آن سال چون پول نرسید و من به امید این که هرساله این مبلغ را دریافت خواهم کرد، لذا با خود فکر کردم که این مبلغ را قرض کنم و چون مبلغ هرساله رسید آن را به طلبکاران بدهم، ولی ازقضا و قدر الهی آن سال در«نور» باران نیامده بود و محصول خوبی به بار نیامد، لذا خانوادهام این پول را نفرستادند و من مبلغ یکصد تومان بدهکار شدم. اندکی بعد طلبکارها به سراغم آمدند درحالیکه قادر به پرداخت بدهی نبودم و من هم به همه آنها جریان را توضیح دادم و واقعیت را گفتم. همه آنها رفتند و منتظر رسیدن پول بودند، مگر یکی ازنا که برخوردش بسیار تند و شدید بود به نحوی که مجبورش دم بگویم به من مهلت بده تا بعد از ظهر که قرض تو را خواهم داد.
گرچه او رفت ولی من به فکر فرو رفته بودم که از کجا و چگونه قرض او را پرداخت کنم. چارهای نداشتم لذا دو رکعت نماز امام زمان خواندم و متوسل شدم، بعد از اتمام نماز باز هم به فکر فرو رفتم. لحظاتی خواب برمن مسلط شد.در عالم خواب دیدم وارد مکانی شدهام که حضرت رسول در آنجا روی تشکی نشستهاند و دستهای مبارکشان روی زانو قرار گرفته است، من نزدیک رفتم و سلام کردم و بر دستان مبارک ایشان بوسه زدم.
حضرت فرمودند: عبدالنبی از آن صندوقچه یکصد و بیست تومان بردار، صد تومانش را به طلبکاران بده و بیست تومان دیگر را برای خودت خرج کن. من هم به طرف صندوقچهای که با دست اشاره کرده بودند رفتم و پولها را برداشتم خیلی خوشحال بودم، ولی خوشحالی من لحظهای بیش نبود، زیرا وقتی که از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که این جریان، علاوه بر این که خواب است بلکه از صندوقچه و پول هم خبری نیست. لحظاتی نگذشت که درب خانه را زدند و به یاد میآورم که آن روز هوا بسیار گرم بود با این وجود وقتی که در را باز کردم مردی را دیدم که گفت: از طرف آیت الله حاج میراز حسن شیرازی آمدهام، ایشان با شما کار دارند. گفتم لحظاتی صبر کنید تا خود را آماده کنم. با داخل برگشتم و ضمن این که خود را آماده میکردم به فکر فرو رفتم که با این هوای گرم آقا با من چه کار دارند؟
هر دو به طرف منزل آیت الله میرزای شیرازی حرکت کردیم و چون وارد منزل شدم با کمال تعجب دیدم که آیت الله میرزای شیرازی همان طور که رسول خدا (ص) روی تشک نشسته بودند و دستهایشان روی زانو قرار گرفته بود، ایشان هم با همان حالت نشستهاند. لذا من هم نزدیک رفتم و سلام کردم و بر دستان مبارک ایشان بوسه زدم.
آیت الله میزای شیرازی فرمودند: عبدالنبی برو از آن صندوقچه یکصد و بیست تومان بردار، صد تومانش را به طلبکاران بده و بیست تومان دیگر را برای خودت خرج کن. خواستم عرض کنم که آقا خوابی دیدهام، ایشان فرمودند: لازم نیست خوابت را بگویی.
یا خدا
آیت الله العظمی بهجت: باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجۀ قرب مستعد خودمان برسیم، وگرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
چرا کوتاهی میکنیم؟
آیت الله العظمی بهجت: شافعی یکی از شاگردان مالک است و ابن حنبل یکی از شاگردان شافعی است. مالک در زندان منصور در اثر مخالفت با او هفتاد تازیانه خورد. در هر حال اینها اگر چه اقوال و عقایدشان باطل است، ولی به آن چه معتقد بودند پایبند بودند؛ اما ما که خود را به حق میدانیم، آیا در مقام عمل کوتاهی نمیکنیم؟!
ادامه راه انبیا
آیت الله حاج سید محسن خرازی: داوطلبان علوم دینی، باید قبل از هر چیز، هدف خود را معین کرده و آن را به طور منطقی تصحیح نمایند. سپس با در نظر گرفتن سختیها و مشکلات این راه، با بصیرت کامل شروع به درس نمایند. آن وقت است که داوطلب بهتر میتواند در مقابل مشکلات مقاومت نماید.
طلبگی ادامه راه انبیا و اولیا است، همان طوری که آن بزرگواران مواجه با مشکلات بودند، طلاب و علما هم مواجه با انبوهی از مشکلات هستند که با استمداد از عنایات الهی و حضرت ولیعصر ارواحنافداه میتوان بر مشکلات فائق آمد.
خود باوری
آیت الله رضا استادی: اگر طلبه، با بصیرت این راه را انتخاب کرده باشد و یا پس از انتخاب، به ارزش آن پی برده باشد، یعنی فهمیده باشد که راهش راه پیامبران و امامان(ع) و مصلحان جهان است، حتماً تحمل مشکلات برای او آسان خواهد شد و بر حوادث غالب میشود. اگر گاهی دیده میشود که برخی در لباس طلبگی و روحانیت عزت خود را زیر پا میگذارند، یا در برابر حوادث و مشکلات، خود را میبازند، برای این است که هنوز به ارزش کار و راه خود پی نبرده و طلبگی را شغلی برای تأمین زندگی به شمار آوردهاند. یک طلبه باید باور داشته باشد که مسیر او یک شغل برای اداره زندگی نیست. بلکه قبول مسؤولیت، برای تأمین سعادت خود و دیگران است. اگر به این باور برسد و هر روز و هر شب، این حقیقت را به خود تلقین کند، امید این هست که موفقیتهایی در پیش داشته باشد و نزد خود و نزد مردم و اولیای دین و خدای متعال عزیز باشد.
دور شدن از هدف
آیت الله آقا نجفی قوچانی: طلبه باید درس را لله؛ یعنی برای دستگیری و هدایت و ارشاد جهال بخواند، که بندگان خدا را از ورطۀ جهالت و ضلالت برهاند، که خدا چنین طلبهای را دوست خواهد داشت. اگر به نیت مالیۀ دنیا و ریاست دنیا و غلبۀ بر امثال و اقران درس بخواند، تن به زحمت چیز فهمی ندهد و در صدد آن نباشد، بلکه به چهار کلمه لفاظی و صناعی که جهال را به آن قانع توان کرد، قناعت کند...
این طور اشخاص دین فروش و راهزنند. باید حتیالامکان، دست آنها را کوتاه کرد و به این طایفه، نباید چیز آموخت که سلاح به دست دزد و دشمن دین دادن است.
همت عالی
... عالی عامل حاج مولی رضا استرآبادی (ره) گوید: در ایام اقامتم در کربلا و درک خدمت آقا باقر وحید بهبهانی (ره) تا جری به زیارت آمد و همراه خود قطعه پارچهای ارزشمند به عنوان هدیه برای آقا باقر آورده بود. چون شنیده بود وحید از کسی چیزی قبول نمیکند، در مقام برآمده بود کاری کند که این هدیه مقبول شود.
به او گفتند: چون مولی رضا استرآبادی از اصحاب وحید و مورد لطف و محبت اوست، اگر او را واسطه کنی شاید آقا از وی بپذیرد. از این رو آن مرد تاجر، پیش من آمد و مقصود خویش را بیان کرد. از آن جا که من از پذیرش آقا مأیوس بودم، قبول نکردم؛ ولی او هم چنان اصرار داشت و پافشاری کرد. پس از گفت و گوی زیاد، سرانجام چنین گفت: «اگر کاری کردی که آقا قبول کند، یک تکه پارچۀ قبا هم به خودت میدهم». وقتی چنین گفت، با خودم گفتم: میروم، اگر آقا پذیرفت، قضای حاجت مؤمنی شده! علاوه سودی هم به من رسیده والا زیانی نخواهم دید.
هدیه را گرفتم و در هوای گرم به سوی منزل آقا شتافتم و در زدم. جناب وحید با پیراهن عربی و شب کلاه ــ که برای حرارت هوا از آنها استفاده میکرد ــ پشت در آمد و آن را باز کرد. هنگامی که چشمش به من افتاد فرمود: « برای چه آمدی»؟ من با خجالت گفتم: مردی مؤمن و صالح پارچهای به عنوان هدیه با خود آورده است تا لباس خود کنید و آورز و دارد که بپذیرید.
هنوز سخن من تمام نشده بود که آقا شدیداً ناراحت شد و با حالتی غضبناک فرمود: پنداشتم در این هوای گرم، که کار خود را رها کردی و مرا نیز از تحقیقات علمی بازداشتی، برای حل مشکلات علمی، این جا آمدهای. این بگفت و به سرعت در را به هم زد و برگشت. من دست پاچه شدم و فوراً گفتم: آقا عرض دیگری هم دارم. آقا در را باز کرد و فرمود: چه چیز است؟
گفتم: آن مرد قول داده است که اگر شما این صله را بپذیرید، هدیه ای هم به من بدهد، راضی نشوید که از دستم برود. چون این سخن شنید، خندید و فرمود: فرزندم! درس بخوان و وقت فرصت خود را صرف این کارهای بیهوده مکن.
سپس آن هدیه را قبول کرد و گفت: «به شرط این که دیگر از این شفاعتها نکنی. آن گاه رفت و من از بزرگواری و سجایای اخلاقی پسندیدهاش تعجب کردم.
عزت نفس
بازرگانان بغداد مبلغ زیادی از حلالترین اموال خود را به شیخ انصاری (ره )اختصاص دادند و کسی را به خدمت شیخ به نجف فرستادند و به او گفتند: به شیخ بگو: این مبلغ از وجوه ـــ خمس، زکات، مظالم عباد و مانند اینها ـــ نیست تا شما اشکال و در صرف آن برای خود امساک کنید؛ بلکه از احل اموال
خود ما است، میخواهیم به شما هبه کنیم که در این سن پیری در وسعت باشید و به عسرت روزگار نگذرانید.
ولی شیخ به رغم اصرار آنان قبول نکرد و فرمود: آیا حیف نیست که عمری به فقر بگذرانم و در آخر عمر خود را ثروتمند کنم و نامم از طومار فقرا محو گردد و روز باز پسین از اجر آنان بی بهره باشم؟.
...یکی از وزرای معاصر سید رضی (ره)میگوید: خدای تعالی نوزادی به سید رضی کرامت فرمود: من هزار دینار در طبقی گذاشتم و به رسم هدیه و چشم روشنی برای او فرستادم. رضی آن وجه را رد کرد و گفت: وزیرمی داند که من از هیچ کس چیزی قبول نمیکنم.
بار دیگر آن طبق را فرستادم و گفتم: این وجه برای آن مولود است، ربطی به شما ندارد. باز پس فرستاد و گفت: کودکان ما نیز چیزی از کسی قبول نمیکنند. بار سوم فرستادم و گفتم: این مبلغ را به قابله بدهید. این بار نیز بازگردانید و گفت: وزیر میداند که زنان ما را زنان بیگانه قابلگی نمیکنند؛ بلکه قابله ایشان از زنان خود ما هستند و اینان چیزی از کسی نمیپذیرند.
برای بار چهارم آن مبلغ را فرستادم و گفتم: این مبلغ از آن طلابی باشد که در خدمت شما درس میخوانند.سید رضی فرمود: طلاب همه حاضرند، هرکس هر قدر میخواهد بردارد. آن گاه یکی از طلاب برخاست و یک دینار برداشت و قدری از آن برید، و آن بریده را نزد خود نگاه داشت و باقی آن را در همان طبق گذاشت.سید رضی پرسید:«چرا چنین کردی؟»گفت: دیشب برای روغن چراغ احتیاج پیدا کردم و کلید در خزانه شما، که وقف بر طلاب است، نبود.از این رو از بقال، نسیه روغن گرفتم. اکنون قدری از این دینار را برداشتم تا قرض خود را ادا کنم.
چنین کردند و سرانجام آن طبق دینار را رد کردند و نپذیرفتند. آری، این گونه بودند عالمان ربانی و طلاب روحانی، با این عزت نفس و بلند همتی و آزادگی و آزاده طبعی و سرافرازی قله مانی. آری ، این گونه بودند آن بزرگان و بلندان قله ساران.
پس از این واقعه سید دستور داد که برای مخزن وجوه دینی به تعداد طلاب، کلید تهیه شود و به هرکدام از آنان کلیدی داد که هرچه لازم داشته باشند، به مقدار ضرورت از خزانه بردارند و نیازمند مراجعه به کلید دار نباشند.
تقویت روحیه و اعتماد به نفس
مسیر طلبگی استمرار راه انبیاست طلبه در راهی قدم نهاده که پیش از او سفیران الهی و بهترین بندگان او آن راه را طی کرده و پشت سر نهادهاند.راهی بس پرشکوه و پر حماسه، راهی سرشار از عظمت و افتخار، راهی سراسر افتخار آمیز و غرورآفرین، راهی هموار و در عین حال دشوار.
پیامبران الهی در راه انجام وظیفه خود، مشکلات فراوانی تحمل کردند، ولی هیچ گاه تراکم این مشکلات، آنان را از میدان بیرون نکرد. مشکلاتی مانند:
انواع فحشها و توهینها(با عناوین): دیوانه، شاعر، جادوگر، کاهن، احمق، دروغ گو، متکبر، گستاخ، گمراه، حیله گر، مفسد، خرابکار، متکبر، برتری جو و...؛
گونههای مختلف تمسخر وبی اعتنایی؛ فال بد زدن و آنان را عامل بدبختی دانستن؛ تکذیب؛ تهدید به تبعید و اخراج؛ تهدید به شکنجه؛ تهدید به سنگ سار؛ مخالفت صریح و لجبازی؛ آزار و اذیت؛ ریختن زباله و خاکستر بر سرشان؛ سنگ باران و... .
روحانیت که میراث دار رسالت انبیا است باید از ابتدا آماده همه مشکلات باشد. درگیری میان پیامبران خدا و مخالفان آنان، به درازای تاریخ خلقت انسان سابقه دارد. از ابتدای پیدایش بشر در دالان بلند و ممتد تاریخ، دو جبهه حق و باطل در تقابل مستمر بودهاند و همیشه حامیان ارزشها، پاکیها و فضیلتها در معرض مخالفت و بد خواهی بودهاند...
...روحانیت شیعه اگر در طول تاریخ با دشمنیها و بد خواهیها مواجه بوده، آن را پدیدهای تازه نمیدانسته و هیچ گاه دل سرد و محزون نگردیده است. انواع تهمتها، دشنامها، جسارتها و مخالفتها در راه تحقق آن هدف بزرگ، کمترین درسی است که کاروان روحانیت، از قافله سالاران خود انبیاء و اولیا آموخته است. آنچه بر پیامبران گذشته آمده، امروز نیز کم و بیش در اجتماع ما دیده میشود و هر که در مسیر آنان است، در معرض آن همه قرار دارد...
...تحمل این مشکلات و شکیبایی در مقابل این ناملایمات، کمترین وظیفهای است که در شرایطی چنین- که البته به درازای تاریخ انسان سابقه دارد- بر دوش عالمان راستین و پیروان جبهه حق و حقیقت و فضیلت است و این امر محکم الهی به پیامبر خدا و همه پیروان اوست؛ فاستقم کما امرت و من تاب معک.{تفکر و تدبر در این موضوع، قطعاً موجب تقویت روحیه اعتماد به نفس بیشتر خواهد شد}
1.تفسیر رازی، 2، ص 180.
2. آیین دانشوری، ص14و 26و
3.حوزه و روحانیت، ج 1، ص298.
4. حوزه روحانیت ، ج1 ص24( سخنرانی 8/12/72).
5.در محضر آیت الله بهت ، ج1، ص323.
6. در محضر آیت الله بهجت، ج1، ص98.
7. آداب الطلاب، ص 496.
8. به سوی محبوب، ص49.
9. پاسخ مکتوب(1/10/88).
10. در محضرآیت الله بهجت، ج2،ص351.
11.پاسخ مکتوب 15/5/88).
12.سیمای فرزانگان، ص108.
13.سیمای فرزانگان، ص326؛ نقل از کتاب وحید بهبهانی.
14.همان، ص316.
15. سیمای فرزانگان، ص318.
16. راه رسم طلبگی، ص55 ــ 59./971/پ201/ن