روایت مظلومیت و ایمان شهدای غواص کربلای ۴
حجتالاسلام مفخمی از یادگاران عملیات کربلای ۴، با بازگویی خاطراتی تکاندهنده از شب آغاز عملیات، از شدت کمسابقه آتش دشمن، ایمان رزمندگان نوجوان و مظلومیت شهدای غواص گفت.
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجتالاسلام مسعود مفخمی از یادگاران عملیات کربلای ۴ در مراسم گرامیداشت 137گوهرشبچراغ حوزه وروحانیت در 4دی1365 و هفتمین همایش شب خاطره کارمندان ایثارگر مرکزمدیریت که شب گذشته به صورت برخط برگزار شد، به بیان جزئیاتی کمتر گفتهشده از فضای معنوی رزمندگان، سختی بیسابقه منطقه عملیاتی و لحظات آغاز نبرد پرداخت.
حجتالاسلام مفخمی با اشاره به دوران دفاع مقدس گفت: در آن روزها، نیروها اغلب داوطلبانه معرفی میشدند و روحیه بچهها بهگونهای بود که کسی خودنمایی نمیکرد. حتی زمانی که خبرنگار برای معرفی نیروها آمده بود، هیچکدام از بچهها حاضر به معرفی خود نشدند؛ تا جایی که فرمانده گروهان، شهید نعیمی، مجبور شد با قاطعیت نیروها را به صف کند. آن روزها، شرم حضور در جمع شهدا معنا داشت.
به گفته وی، نیروهای گردان عاشورا از لشکر ۲۵ کربلا به دو دسته غواص و نیروهای خشکی تقسیم شده بودند؛ غواصانی که مأموریت اصلی شکستن خط دشمن را داشتند و نیروهای خشکی که پس از آن وارد عمل میشدند.
حجتالاسلام مفخمی با تشریح منطقه عملیات گفت: محور عملیاتی ما از نخلستانهای خودی آغاز میشد و به جزایری چون امالرصاص و امالطویل میرسید. در این مسیر، رزمندگان باید چندین بار شنا میکردند؛ هر بار بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ متر با لباس غواصی و تجهیزات کامل، سپس نبرد در خشکی، و دوباره ورود به آب. این منطقه از سختترین مناطق عملیاتی در کل جنگ تحمیلی بود.
وی تأکید کرد: هدف عملیات، فتح بصره بود و این تصور که کربلای ۴ صرفاً یک عملیات ایذایی بوده، با واقعیت صحنه و طرح فرماندهان همخوانی ندارد.
شبی روشنتر از روز
حجتالاسلام مفخمی لحظه آغاز عملیات را چنین توصیف میکند: ساعت ۲۲:۴۵ وارد آب شدیم. هوا آنقدر روشن بود که من به چشم خودم پرواز پرندهها را بالای سنگرهای عراقی دیدم. این یعنی دشمن کاملاً منطقه را زیر نظر داشت.
به گفته وی، غواصان ابتدا در سکوت و بدون آتش مستقیم دشمن، حدود ۵۰ تا ۷۰ متر پیش رفتند؛ در حالی که یک طناب، حدود ۶۰ نفر از نیروهای گروهان را به هم متصل کرده بود.
حجتالاسلام مفخمی ادامه میدهد: من آرپیجیزن گروهان بودم. ناگهان متوجه شدم کمکهای آرپیجیام دیگر پشت سرم نیستند. برگشتم و دیدم دشمن لب آب را بهشدت زیر آتش گرفته؛ انفجار، دود و آتش همهجا را پر کرده بود. دیگر راه فراری وجود نداشت.
وی این لحظه را نقطهای سرنوشتساز توصیف کرد و گفت: در همان لحظه فهمیدم که اینجا، لحظه انقطاع از ماسویالله است. اگر ایمان نبود، هیچکدام از بچهها دوام نمیآوردند. اما حتی یک نفر هم عقب نکشید.
به گفته این رزمنده، پس از حدود ۱۰۰ متر پیشروی، دشمن آتش سنگین خود را آغاز کرد: از روبهرو، چپ و راست، تیربار، ضدهوایی دو لول و آتش مستقیم شروع شد. سلاحهایی که برای زدن هواپیما طراحی شده بودند، به سمت غواصان شلیک میشد.
وی تأکید میکند: پیام دشمن واضح بود؛ راه برگشتی وجود ندارد. اما غواصان با توکل، مسیر خود را ادامه دادند.
حجتالاسلام مفخمی، با اشاره به شدت کمنظیر آتش دشمن در این عملیات، گفت: آنچه بیش از هر چیز در ذهن رزمندگان باقی مانده، شدت آتشی است که در کمتر عملیاتی نظیر آن دیده شده بود. در خشکی، دستکم سنگ، درخت یا خاکریزی هست که پناه بگیری، اما در آب، هیچچیز وجود ندارد؛ آب صاف است و رزمنده کاملاً در معرض دید و تیر مستقیم دشمن قرار دارد.
وی با تشبیه وضعیت غواصان افزود: شرایط بهگونهای بود که انگار دشمن، ردیفی از هدفهای متحرک را مقابل خود میدید؛ غواصانی که باید یکییکی از میان باران تیر عبور میکردند، بیآنکه امکان دفاع یا پناه داشته باشند.
لحظهای که برخی بازگشتند و اکثریت پیش رفتند
این رزمنده با اشاره به لحظات آغاز درگیری گفت: در همان دقایق ابتدایی، دیدم یکی از نیروها از شدت وحشت تصمیم گرفت بازگردد. این اتفاق نادر بود، اما واقعیت جنگ است؛ همه در یک سطح نیستند. با این حال، قریب به اتفاق بچهها با دل آرام و ایمانی عجیب به سمت دشمن حرکت کردند.
وی تأکید کرد: من آن زمان 16 سال بیشتر نداشتم، اما باور کنید حتی لحظهای ترس به دلم راه پیدا نکرد. نه من، نه دیگر نوجوانها. صحنه بهقدری سنگین بود که از بیرون شاید دیوانگی به نظر میرسید، اما بچهها دلشان را به خدا سپرده بودند.
حجتالاسلام مفخمی لحظه شهادت یکی از همرزمانش را چنین روایت کرد: در صف غواصان متوجه شدم یکی از بچهها که باید چند نفر جلوتر از من باشد، آرامآرام عقب میافتد. صدایش زدم، جواب نداد. دیدم چشمانش نیمهباز است و سرش زیر آب میرود و بالا میآید. وقتی دقیقتر نگاه کردم، دیدم ترکش سرش را شکافته و همانجا به شهادت رسیده است.
وی با اشاره به تجهیزات سنگین غواصان گفت: آرپیجی و موشکهایش حدود ۱۵ کیلو وزن داشت. شنا با این وزن برای یک نوجوان شانزدهساله ساده نبود. در همان لحظه، به این فکر افتادم که اگر پیکر این شهید رها شود، طعمه کوسههای اروند خواهد شد. مچ دستش را گرفتم و با خودم به سمت مواضع دشمن کشیدم.
به گفته این رزمنده، شدت آتش دشمن بهحدی بود که معاون گروهان دستور داد صف غواصان شکسته شود: فریاد زد هر کس سریعتر خودش را به سمت دشمن برساند؛ صف را رها کنید. اگر صف میماند، هیچکس به ساحل نمیرسید.
معجزه در زیر آتش مستقیم
وی با اشاره به لحظات رسیدن به موانع دشمن گفت: گلولهها از کنار گوش، صورت و بالای سرمان عبور میکرد. فاصلهشان آنقدر کم بود که احساس میکردی اگر سر را کمی جابهجا کنی، به تو نمیخورد. در آن لحظات فقط گفتیم هرچه خدا بخواهد.
حجتالاسلام مفخمی به نکتهای کمتر گفتهشده اشاره کرد و گفت: بعد از مجروحیت، وقتی در بیمارستان خواستند لباس غواصی را از تن بچهها دربیاورند و با قیچی پاره کنند، بسیاری گریهشان گرفت؛ نه از درد، بلکه از اینکه لباس بیتالمال از بین میرفت. میدانستیم تهیه همین لباسها چه سختیهایی داشته است.
وی در پایان با تأکید بر مظلومیت شهدای غواص گفت: شهدای غواص، خالصترین و مظلومترین شهدای دفاع مقدساند. بیپناه، زیر تیر مستقیم، در آبی که نه خاکریز داشت و نه راه بازگشت.
ارسال نظرات