۰۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۸
کد خبر: ۱۵۷۴۷۲

ریاضت از دیدگاه آیت الله خوشوقت

خبرگزاری رسا ـ آیت الله خوشوقت معتقد بود ریاضت اسلام همین انجام واجب و ترک حرام از سن بلوغ تا آخر عمر است. ادامه این ریاضت ایمان را بالا می‌برد و ایمان که بالا رفت انسان بصیرت پیدا می‌کند و حجاب‌ها برطرف می‌شود.
مرحوم آيت‌الله خوشوقت در كنار رهبر انقلاب

آیت الله عزیز خوشوقت در سال 1305ش در تهران به دنیا آمد، دروس مقدماتی حوزه را از مسجد معز الدوله آغاز کرد و در مدرسه لر زاده ادامه داد. سپس برای بهره بردن از اساتید بنام حوزه به حوزه علمیه قم درآمد و در آنجا در دروس آیات عظام سید حسین بروجردی، سید محمد حسین طباطبائی، امام خمینی، شهید محمد صدوقی، محمد مجاهدی تبریزی، سید مجد الدین قاضی دزفولی و... شرکت کرد. بعد از 12-13 سال تحصیل در قم به تهران بازگشت و در تهران به تدریس و شاگرد پروری پرداخت. امامت جماعت در مسجد امام حسن مجبتی- علیه السلام- در تهران و جلسۀ درس اخلاق ایشان که هر دو هفته یک بار در مسجد اعظم قم تشکیل می‌شد از جمله اموری بود که ایشان بدان اشتغال داشت.

متن ذیل منتخبی از گفتگوی مبسوط، صمیمی و پرباری است که میان حجت الاسلام والمسلمین رشاد و آیت الله خوشوقت صورت پذیرفته که در نشریه حاشیه منتشر شده است و اکنون برای بهره‌برداری خوانندگان بازنشر می‌شود.

 

چه مسیری م یتواند جویندگان سلوک الهی را به مقصد برساند؟
آیت الله خوشوقت: واجبی ترک نشود و حرامی را مرتکب نشویم. این است که ایمان را بالا می‌برد. ایمان که بالا رفت بصیرت پیدا می‌شود.


یعنی ما ریاضتی فراتر از واجبات و محرمات شناخته شده در اسلام نداریم؟
آیت الله خوشوقت: نه. ریاضت اسلام همین انجام واجب و ترک حرام از سن بلوغ تا آخر عمر است. این ریاضت اسلام است. ادامه این ریاضت ایمان را بالا می‌برد و ایمان که بالا رفت انسان بصیرت پیدا می‌کند و حجاب‌ها برطرف می‌شود.


پس این دستورات ریاضتی که بعضی به دیگران می‌دهند مشروع نیست؟
آیت الله خوشوقت: باید منشأ آن همین دو آیه باشد. تقوا و انجام وظیفه و ترک حرام. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»؛ واجبات و محرمات را مراعات کنید تا ایمان بالا برود. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً». این دو آیه اساس اخلاق است.


اگر کسی بگوید که مثلاً وقتی شما یک چله می‌گیرید و در یک محیط آرام تمرکز دارید، حالت ذکر شما تقویت می‌شود و قدرت ذکر و تذکر شما قوت پیدا می‌کند و این در همان مسیر است. البته منوط به این‌که خلاف شرع نباشد.
آیت الله خوشوقت: فقط با اطاعت فرمان است که می‌توان به طرف خدا رفت. بنابراین در تمام مراحل، چه در قسمت اول باشیم و چه در قسمت دوم که واجب نیست اما به طرف هدف حرکت می‌کند، این مسأله لازم است، یعنی اطاعت و فرمان باید آنجا باشد.


من از این بیان حضرت‌عالی اینجور برداشت می‌کنم که گویی ما چیزی به نام سلوک عرفانی نداریم و هرچه هست همان دستورات شرعی واجب و حرام و مستحب و مکروهی است که در فقه بیان شده و دستورهایی که در قالب اخلاق ذکر شده است.
آیت الله خوشوقت: بله همان آیه است. منتها مردم می‌خوانند ولی عمل نمی‌کنند. کم هستند افرادی که در طول عمر تقوا را رعایت کنند. کار خیر زیاد می‌کنند و کنار آن هم گناه می‌گذارند و همین گناهان حجاب می‌آورد. اینها افراد نادری هستند که کار حرام انجام نمی‌دهند و این می‌شود که ایمان مرتب در تزاید باشد و در تزاید هم باشد حرکت در طریق دوم آسان‌تر می‌شود.


شما پیشتر فرموده بودید که مرحوم علامه می‌گفتند طی طریق و مراتب کمال پله‌پله است. اشاره به دو پله در آن مصاحبه فرمودید، پله‌های دیگر این پلکان را می‌شود بفرمایید؟
آیت الله خوشوقت: پلة شریعت و پلة رشد ایمان، این دو آنجا ادامه دارد. منتها دستورالعمل‌هایی به صورت ذکر است که یاد خدا باید بیشتر باشد، کمتر نمی‌شود باشد، چون خدا گفته «کثیراً» و زیاد و کم نه. آنجا به ادامة تقوا عمل می‌شود. به ادامة «ذکر کثیر» هم عمل می‌شود. این آدم را جلو می‌برد، بصیرت پیدا می‌کند و چیزهایی می‌بیند و می‌فهمد که دیگران نمی‌فهمند.


مرحوم علامه طباطبایی مراتب و منازلی برای سلوک قائل نبودند؟
آیت الله خوشوقت: مرتبة سلوک همین است. اول باید یاد بگیرد که چه چیز واجب است و عمل کند و بعد هم وارد «ذکر کثیر» شود. اگر این را ادامه بدهد وارد مرحلة‌ دوم می‌شود.


درخصوص نظم حوزه، اخلاق در حوزه، نظام آموزشی حوزه و زی طلبگی مورد توجه طلبه‌ها اگر مطالبی بفرمایید ممنون می‌شویم.

آیت الله خوشوقت: هدف از تشکیل حوزه‌های علمیة دینی از اول این بود که چون می‌خواهیم اسلام‌شناس داشته باشیم، مردم که نمی‌توانند هم کار کنند و زندگی را تأمین کنند و هم درس بخوانند، عده‌ای باید ممحض در تحصیل باشند که در نهایت دین‌شناس شوند. آنچه را که مقدمة دین‌شناسی است مطرح کردند. منبع دین ما قرآن و حدیث عربی است، اول باید طلاب علوم دینی که عرب نیستند از صرف و نحو و لغت و معانی شروع کنند تا با فهم اینها بتوانند قرآن و اخبار را بفهمند و به دیگران منتقل کنند. این شد شغل روحانیت. حوزه را هم به همین منظور درست کردند که نسل جدید بیاید و ادامه داشته باشد. اساس کار این است. منتها کنار حوزه‌ها جریان دیگری هم در حال رشد است و آن اطلاعات جدید غربی است. قدیم این حرف‌ها نبود و نیازی نبود این چیزها را یاد بگیرند. مردم هم عوام و بی‌سواد بودند و همان دین خالص را به آنها یاد می‌دادند. اما الان مسأله طور دیگری است، اکثر جمعیت‌های کشورهای اسلامی تحصیل‌کرده و دانشگاه‌رفته‌ هستند و در غرب درس خوانده‌اند، باید حوزه‌ها طوری باشند که هم کتاب و عترت را بفهمند و هم این قضایا را با لعاب و رنگ علم دین به مردم منتقل کنند. این هنر را باید داشته باشند که همان دیروزی را بتوانند به سبک امروز ترویج کنند و به مردم بدهند. هدف حوزه‌ها همین است و باید این مقدمات فراگیری شود تا بفهمند افعال قرآن و حدیث چیست، اتصالات نحوی و لغوی آن چیست و خودشان عمل کنند و به دیگران هم یاد بدهند. اما اگر این را امروز بخواهیم یاد بدهیم با سؤالات بسیار مواجه هستیم. امروز باید تجهیزاتی داشته باشیم که بتوانیم آن شبهات را جواب بدهیم. لذا این فکر خوبی است که اول دیپلم بگیرند و بعد به حوزه بیایند تا مقداری با مسائل روز آشنا شوند. بیگانه نباشند که خدای ناکرده حرف‌هایی بزنند که مردم بیشتر از دین زده شوند. این دو مسأله را باید امروز جمع کنیم.


نظر شما درباره لزوم آشنایی طلاب با علوم روز چیست؟
آیت الله خوشوقت: حوزه‌ها حوزه‌هایی باشد که در علم و عمل پیش‌قدم باشد. علم خالی کافی نیست، چون در عمل کارهایی می‌کنند که مردم از دین زده می‌شوند. هم باید اخلاق قرآن و حدیث مطرح شود و آراسته شوند با مسائل عقیدتی و اخلاقی اسلامی، بعد این را در قالب‌های مناسب به خورد مردم بدهند که اگر شبهه‌ای هم ایجاد شد بتوانند جواب بدهند. اساساً این‌که آقای طباطبایی شروع کرد به درس فلسفه و نه عرفان همین بود. متأسفانه زمان مصدق توده‌ای‌ها خیلی رواج پیدا کردند، دسته‌های طولانی چهار نفره از دخانیات تهران توده‌ای‌ها تظاهرات کردند. حتی در زمان آقای بروجردی یک روز دیدم سوار دوچرخه شده‌اند و چهار تا چهار تا در خیابان‌ها به عنوان توده‌ای قدم می‌زدند. آقای بروجردی وحشت کرد و گفت من نمی‌دانم مصدق می‌خواهد چه کار کند.


یعنی مصدق به توده‌ای‌ها میدان داد.

آیت الله خوشوقت: بله، برای این‌که جمعیتش زیاد شود،‌ آنها هم استفاده کردند و تأیید کردند و بعد کارهای خود را انجام دادند. روزنامه داشتند، حرف‌های ضد دین و انبیاء می‌زدند. یک روز هم اینها در مقابل پیشنهاد مصدق تغییر خط را پیشنهاد دادند. آقای بروجردی اجازه داد طلبه‌ها تظاهرات کنند. گاز اشک‌آور هم اول بار آنجا دیدم که اصلاً قابل تحمل نبود. چند نفر هم زخمی شدند، بعد علما به عیادت آمدند و سروصدا زیاد شد. بعد هم آقای بروجردی گفت باید علیه مصدق طرح دعوا کنند، به طلبه‌ها بی‌حرمتی کردند. چند تا از وکلای پیرمردِ کاری را دعوت کردند که گفته شد صلاح نیست شما به تهران کشیده شوید و بروید و بیایید؛ مناسب نیست، خلاصه ایشان هم گذشتند. در زمان مصدق چنین اتفاقاتی افتاد. آن سه تا هم نشد و آقای بروجردی رسماً با آن سه تغییر مخالفت کردند. ایشان در آن زمان خیلی ناراحت بودند.
من یادم می‌آید بعد از نماز به مدرسة حجتیه می‌رفتم، دیدم تعداد زیادی اتوبوس در خیابان صف کشیده‌اند. احساس کردم از تهران می‌آیند یا از جای دیگری به تهران می‌روند. در همین حین از در صحن بزرگ، سربازان با بعضی‌ها بیرون می‌آیند. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: اینها همان توده‌ای‌هایی هستند که در ارتش نفوذ کرده بودند، شاه گرفته و تعدادی از آنها را اعدام کرده و اینها را هم به بندرعباس تبعید می‌کند. در این حین یک آقایی به اسم آسیدمحمد غزل‌خوان که زورخانه‌ای هم بود، یک روضة علی‌اکبر برای توده‌‌ای‌ها خواند که همة این توده‌‌ای‌ها گریه می‌کردند.


درواقع اینهایی که توده‌ای یا مارکسیست می‌شدند نمی‌دانستند به چه چیز دارند گرایش پیدا می‌کنند. بیشتر احساسات و مسائل اجتماعی بود و جنبة اجتماعی مارکسیست مد نظر بود، اما عقاید دینی‌شان در باطن وجود داشت.
آیت الله خوشوقت: رفته بودیم امام‌زاده داوود و آنجا مرتب تعزیه‌خوانی بود، یک توده‌‌‌ای آنجا مثل ابر بهار گریه می‌کرد. داستان امام حسین عاطفی است و دیدم همة اینها هم گریه می‌کردند.
یادم می‌آید وقتی مردم پادگان ولیعصر را ترک کردند، یک نفر طرف من آمد، دیدم دستش خونی است، دیدم هرکسی از پادگان یک چیزی برداشته و همه را غارت کرده بودند. گفتم چی آوردید، گفت: یک هفت‌تیر آورده‌ام. به من گفت: من خدا را قبول ندارم، اما شاهرگم برای خمینی می‌تپد.


از سوابق آشنایی خود با مقام معظم رهبری بفرمایید؟
آیت الله خوشوقت: ایشان مدرسة حجتیه بودند و در طبقة بالایی ما حجره داشتند. بلوک اول از در کوچه که وارد می‌شوید اول کتابخانه است بعد هم ساختمان، در اول؛ آقای دینانی هم از بالا پایین می‌آمد و به درس اسفار می‌آمد.


با هم رفاقت داشتید؟
آیت الله خوشوقت: نه. ایشان زود به مشهد رفتند، چون پدرشان نابینا شد، گفتند بیا مشهد و ایشان هم رفتند. زیاد با هم آشنا نشدیم. بیشتر در تهران با هم آشنا شدیم.


آقا به اعتبار نسبت فامیلی به منزل شما می‌آیند؟
آیت الله خوشوقت: بله. البته گفتند نباید بگویید. محبت می‌کنند، کار زیاد ایشان را خسته می‌کند و گاهی دوست دارند حرف‌هایی بشنوند و گاهی به منزل ما می‌آیند.


آقای حداد می‌گفتند ظاهراً عروسشان برای زیارت رفته بودند و برگشته بودند، می‌گفت یک مرتبه دیدیم که شب بدون اطلاع قبلی دق‌الباب کردند و ایشان برای دیدن عروسشان تشریف آورده بودند که همه خوشحال شدند. ایشان سرکشی به بستگان و منسوبین دارند.

آیت الله خوشوقت: بله دارند. ارتباط عاطفی زیادی با اطرافیانشان دارند. ایشان با همین عاطفه و جاذبه همه را جذب کردند.


مثل این‌که شما المراقبات میرزا جواد آقا ملکی را تصحیح کردید، نمی‌خواهید چاپ بکنید؟
آیت الله خوشوقت:‌ من یک وقت شنیدم ایشان کتابی به نام اسرار الصلات دارند، درس اصول ایشان هم می‌رفتیم. بعد می‌خواستم این را چاپ کنم، نمی‌دانستم المراقبات هم دارد. رفتم سراغ مرحوم امام که تقریظی به اسرارالصلات بزنند. ایشان گفتند کتاب بهتر از این هم ایشان دارد به نام المراقبات. من هم ندیده بودم که گفتند من و مرحوم آسیداحمد زنجانی تصحیح کرده‌ایم. من رفتم پیش مرحوم آسیداحمد زنجانی، گفت: کتاب را محدث ارموی برده تهران تا چاپ کند. من آدرس گرفتم و تهران پیش این بنده خدا رفتم، دیدم معمم است - شب‌ها معمم می‌شد- ولی روز شاپو به سر داشت. گفتم: چرا؟ گفت: من در این لباس روزها احساس ناراحتی می‌کنم و به این شکل راحت‌تر کار می‌کنم.
پرسیدم: چاپ کتاب به کجا رسید؟ گفت: من دیدم اگر بخواهم چاپ کنم باید تغییراتی در آن بدهم و صلاح ندانستم. گفتم: بدهید من ببرم و چاپ کنم. آوردیم و چاپ کردیم.


یعنی تصحیح و تقریر امام و مرحوم آسیداحمد زنجانی را شما منتشر کردید. خود شما تصحیح نکردید؟
آیت الله خوشوقت: مختصری دست بردم و در تهران منتشر شد. دو هزار جلد در چاپخانه حیدری چاپ کردم.


امام خیلی تحت تأثیر میرزاجواد آقای تبریزی است. سرالصلوه ایشان به نحوی تقریری از اسرار الصلوه است.
آیت الله خوشوقت: بله ایشان خیلی ارادت داشت. شنیدم اواخر عمر احساس ندامت کردند که من چرا قم زیاد نمی‌رفتم.


کتاب‌های دیگری هم در دست چاپ دارید؟
آیت الله خوشوقت:‌ نخیر.


خود شما تقریرات دروس اساتیدتان یا تعلیقاتی ندارید؟
آیت الله خوشوقت: من همه را نوشته بودم، دزد آمد از حجره برد.


با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.

تهیه و تنظیم: عباس‌علی مردی/916/د102/ع

 

ارسال نظرات