5 اشتباه رایج در بازپسگیری ذهن (قسمت چهارم)
قانون فشار معکوس و راهِ بازسازی خودِ مختار / چگونه اجبار، تمرکز را نابود میکند؟
فشار مستقیم برای قطع استفاده از گوشی، معمولاً نتیجهای معکوس دارد؛ راه مؤثر، حفظ حس اختیار نوجوان در چارچوبی قانونمند و حمایت از انگیزه درونی اوست.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، فشار مستقیم والدین برای قطعِ استفاده از گوشی، اغلب نتیجهای معکوس دارد — انتخاب چارچوبمند، راهِ مؤثر است. این یادداشت سومین قسمت از مجموعه یادداشتهای 5 اشتباه رایج در بازپسگیری ذهن به قلم محمدحسین پیشاهنگ است.
اگر سه قسمت قبلی مجموعه را دنبال کرده باشید، دانستهاید که حواسپرتی دیجیتال تنها محصول سهلانگاری نوجوانان نیست؛ ترکیبی از طراحی پلتفرمها و واکنشهای نامناسب ما بهعنوان والد، آموزگار یا مربی است. در این قسمت میخواهیم به یک خطای رایج بپردازیم که پژوهشهای رفتاری آن را روشن کردهاند: وقتی «فشار مستقیم» برای کنترلِ استفاده از رسانهها اعمال میکنیم، غالباً نتیجهای عکس میگیریم — نه فقط مقاومت بیشتر، بلکه تشدیدِ وابستگی. علت اصلی این موضوع نیز تهدید آزادی فردی و حس اختیار و استقلال در کودک و نوجوان است. درست مانند کودک خردسالی که تلاش میکند قاشق غذا را از مادرش بگیرد و خودش مستقل غذا خوردن را تجربه کند و وقتی با ممانعت مادرش روبرو میشود، لج کرده و غذا را از دهانش بیرون میریزد. این حس استقلال طلبی و واکنش در برابر تهدید آن، در نوجوان شدیدتر است. البته محل بروز و ظهورش تغییر کرده است. در این حالت، نوجوانی که با برخورد تند والدین و دخالت در حریم اختیار، استقلال و عزت نفس خود روبرو میشود؛ از یک طرف سعی میکند اختیار و آزادی خویش را پس بگیرد و از سوی دیگر سرخورده از فضای خانواده، به دامان فضای مجازی فرار میکند.
این پدیده در روانشناسی کلاسیک با «نظریه واکنشپذیری روانشناختی» (psychological reactance) توضیح داده شده است: از زمانِ معرفی نظریه توسط جک بریم (Brehm) در ۱۹۶۶ میدانیم که انسانها نسبت به تهدید آزادیهایشان واکنش نشان میدهند و سعی میکنند آن آزادی را بازیابند. دستوری مانند «گوشی را همین الآن کنار بگذار!» دقیقاً بهعنوان یک تهدید ادراک میشود و واکنشِ مقابلهای (استفاده بیشتر، پنهانکاری، فریب) را برمیانگیزد .
بنا بر یافتههای نوینِ روانشناسی رشد و آموزش، کلیدِ تغییرِ رفتار نه حذفِ قهرآمیزِ فرصتهای لذتآمیزِ دیجیتال، بلکه حفظِ «احساسِ اختیارِ نوجوان» در چارچوبی قانونمند است. رویکردِ «خودمختاریِ چارچوبمند» (Framed Autonomy) با ریشه در نظریه «خودتعیینی» (Self-Determination Theory) که توسط ادوارد دِسی و ریان تبیین شده، پیشنهاد میکند بهجای اِعمالِ قاعده صرف، ساختاری تعیین کنید که در داخلِ آن، نوجوان «انتخاب» کند. این شیوه با شواهدِ تجربی نشان میدهد وقتی احساس اختیار حفظ شود، پذیرشِ تغییرِ رفتار بهطور معنیداری افزایش مییابد.
چطور این کار را عملی کنیم؟ چند گام ساده اما اثربخش:
۱. قانونِ روشن تعیین کنید، اما گزینهها را به او واگذار کنید: مثلاً بگویید «بین ساعت ۷ تا ۷:۳۰ وقتِ گوشی داری — خودت انتخاب کن که بازی کنی یا در شبکههای اجتماعی باشی یا انیمیشن مورد علاقهات را ببینی». این حرکت ساده، حسِ مالکیت تصمیم را در نوجوان تقویت میکند و مقاومت را کاهش میدهد. شواهد نشان میدهد چنین «خودمختاری چارچوبدار» در کوتاهمدت همکاری داوطلبانه را افزایش میدهد و برخوردهای تنشآور را کاهش میدهد.
۲. تمرینِ مقیاسی و تدریجی تعریف کنید: بهجای قهرِ ناگهانی، مجموعهای از انتخابهای کوچک و قابلپذیرش پیشنهاد دهید؛ مثلاً «امروز ۴۵ دقیقه درس، بعد ۲۰ دقیقه زمان آزاد». این شیوه با تمرکز بر تقویت انگیزه درونی، دیرپاتر و پایدارتر است — همان چیزی که نظریه خودتعیینی درباره اهمیت حمایت از نیازهای پایه (خودمختاری، کفایت، و پیوند اجتماعی) تأکید دارد.
۳. پیامِ والدین باید همدلانه و توضیحدهنده باشد: وقتی والدین دلیلِ چارچوب را بهزبانِ ساده توضیح دهند («ما این قانون را برای سلامت خواب و تمرکز تو گذاشتیم») احتمالِ پذیرش بیشتر میشود؛ زیرا حالا نوجوان «علّت» را میفهمد، نه فقط «مأموریت تحمیلی».
۴. الگو باشید: هیچ سخنی در تربیت اثرگذارتر از رفتارِ دیدهشده نیست. اگر والدین خود مدام گوشیشان را چک کنند، درخواستِ تمرکز از فرزند بیمعنا خواهد بود. تکرارِ رفتارِ مستقل و متمرکزِ والد، الگوی روشنتری فراهم میآورد. (در این باره در یادداشت بعدی به طور تفصیلی صحبت خواهیم کرد و چند تکنیک ساده و شفاف را آموزش میدهیم.)
در نهایت، لازم است بدانیم کنترلِ واقعی با اجبار حاصل نمیشود؛ بلکه با طراحیِ هوشمندانه انتخابها و بازسازیِ انگیزش درونی شکل میگیرد. این چیزی است که پژوهشهای جدید در روانشناسی تربیتی و علوم شناختی، از بسترِ نظریههای کلاسیک تا متون معاصر، بر آن تأکید میکنند .
در قسمت پنجم به سراغ فنونِ عملیِ «الگوسازی والدینی» خواهیم رفت — یعنی چطور با تغییر رفتارهای کوچک و ساده، زمینه پذیرش را در فرزندانمان افزایش دهیم. تا آن زمان، قانونگذاری درست و سپردنِ «انتخاب» به نوجوان، نخستین گامِ شماست.
منابعِ کلیدی برای ارجاع و مطالعه بیشتر:
• Brehm, J. W., A Theory of Psychological Reactance (1966).
• Deci, E. L., & Ryan, R. M., Self-Determination Theory: Basic Psychological Needs in Motivation, Development, and Wellness
ارسال نظرات