۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۰
کد خبر: ۱۶۶۵۱۹
به مناسبت سالروز شهادت امام هادی؛

ویژه نامه اینترنتی «امام روشنایی» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «امام روشنایی» به مناسبت سالروز شهادت امام هادی(ع) در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
ويژه‌نامه امام روشنايي
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «امام روشنایی» شامل بانک احادیث، بانک پیامک، پرسش و پاسخ، گالری تصاویر، کارت پستال، بانک صوت و فیلم، تلفن همراه و سایر مقالات در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به شناخت مختصری از زندگانی امام هادی(ع)، فضائل و سیره فردی امام هادی(ع)، امام هادی(ع) و فرهنگ دعا و زیارت، امام هادی(ع) و یک نکته از روانشناسی اجتماعی، چگونگی مواجهه امام هادی(ع) با خلفای عباسی، امام هادی(ع) و جامعه‌ای ماندگار، نقش امام هادی(ع) در اندیشه مهدویت، امام هادی(ع) و سامان‌بخشی تحولات فکری، امام‌شناسی در محضر امام هادی(ع)، روش‌های تربیتی از دیدگاه امام هادی(ع)، سفرها و ارتباطات امام هادی(ع)، هادی امت، سیاست و حکومت در سیره امام هادی(ع)اشاره کرد.
فضائل و سیره فردی امام هادى(ع)
در مقاله‌ای از این ویژه نامه می‌خوانیم: ثقه جلیل، کافور خادم مى‏گوید: در محل سکونت امام هادى(ع) در سامرا، عده‏اى از صنعتگران بودند و آنجا روستایى بود، از جمله مردى بنام یونس نقاش که محضر امام مى‏آمد و خدمت مى‏کرد.
روزى یونس محضر امام آمد و بشدت مى‏لرزید، گفت: مولاى من، خانواده‏ام را به شما مى‏سپارم، امام فرمود: «قضیه چیست»، گفت: مى‏خواهم از این محل بروم، حضرت در حال تبسم گفت: چرا یونس، گفت: موسى بن بغا نگینى به من فرستاد که بتراشم و سوار انگشتر کنم، وقت تراشیدن آن را شکستم، نگین را نمى‏شود قیمت گذاشت تا از عهده غرامت برآیم، صاحبش هم موسى بن بغاست یا هزار تازیانه به من مى‏زند و یا مى‏کشد.
امام فرمود:«تا فردا برو به خانه‏ات جز خیر نخواهد بود، فردا اول روز آمد و بشدت مى‏لرزید، گفت: یابن رسول الله، فرستاده‌ موسى آمده تا نگین را ببرد، امام فرمود: «برو جز خیر نخواهى دید، گفت: مولاى من در جواب او چه بگویم، امام به حالت تبسم فرمود: «برو پیش او ببین چه مى‏گوید، جز خیر نخواهد بود.
او با ترس و لرز برگشت، بعد از ساعتى، خندان پیش امام آمد، گفت: مولاى من، فرستاده موسى گفت: شب کنیزان امیر دعوا کرده و هر یک گفته است انگشتر مال من خواهد بود، امیر گفت: اگر بتواند او را دو تکه کرده، دو تا نگین کند، تا هر یک یکى را بر دارد و دعوا نکنند، اجرتش هر چه باشد خواهیم داد.
امام صلوات الله علیه با شنیدن این سخن گفت: «اللهّم لک الحمُد اذ جعلْتَنا ممن یحمُدک حقاً» بعد فرمود: «خوب به فرستاده موسى چه جوابى دادى، گفت: گفتم: مهلت بدهید ببینم چطور درست بکنم، فرمود: خوب گفتى.
وعده و اطمینان‏
على بن جعفر از اهل «همینیا» از توابع بغداد، وکیل امام هادى (ع) بود، از وى پیش متوکل عباسى سعایت کردند، متوکل وى را به زندان انداخت زندان او به طول انجامید، سرانجام قول داد که به عبدالرحمان بن خاقان سه هزار دینار بدهد تا درباره آزادى او فعالیت کند، در نتیجه عبیدالله بن یحیى بن خاقان وزیر متوکل درباره او پیش متوکل شفاعت کرد.
متوکل گفت: یا عبیدالله، اگر درباره تو مشکوک بودم مى‏گفتم که رافضى هستى چه مى‏گویى، على بن جعفر وکیل على بن محمد(امام هادى) است و من تصمیم دارم که او را اعدام کنم.
این خبر در زندان به على بن جعفر رسید، او که بشدت ترسیده بود، نامه‏اى به محضر امام هادى(ع) نوشت که: «یا سیدى اللّه اللّه فىّ فقد واللّه خفتُ ان أَرتابَ» خدا را خدا را درباره من فکرى بکنید، به خدا قسم مى‏ترسم در امر امامت به شک بیفتم.
امام (ع) در ذیل نامه او نوشتند: اگر کارت به آن جا کشد درباره تو از خدا کمک مى‏خواهم و آن وقت شب جمعه بود.
فرداى آن روز متوکل عباسى را تب گرفت و بقدرى شدت کرد که تا روز دوشنبه خانواده‏اش بر وى گریسته و به فریاد درآمدند، او به دنبال آن مرض شدید گفت: همه زندانیان را که اسامیشان به وى عرضه شده آزاد کنند، آنگاه على بن جعفر را یاد آورد، به وزیرش عبیدالله گفت: چرا نام او را به من عرضه نکردى.
عبیدالله گفت: من دیگر درباره او سخنى نخواهم گفت، متوکل گفت: همین الآن او را آزاد کن و بگو: مرا حلال کند، عبیدالله او را آزاد کرد و او به دستور امام هادى(ع) به مکه رفت و مجاور شد، به دنبال این جریان متوکل صحت یافت.
نامه امام به محمد بن فرج‏
ثقه جلیل القدر، محمد بن فرج رخجى گوید: امام هادى صلوات الله علیه نامه‏اى به من نوشت: «یا محمد، کارهایت را بکن و با احتیاط باش»، او پس از مدتى به رفیقش على بن محمد نوفلى گفت: من کارهایم را جمع و جور کردم ولى نمى‏دانستم منظور امام از این نامه چیست .
در آن بین مأمورى از جانب خلیفه آمد تمام اموال مرا توقیف کرد و خودم را به زنجیر کشید و از مصر بیرون آورد و به زندان انداخت، هشت سال در زندان ماندم، روزى باز نامه‏اى از امام (ع) در زندان به من رسید، فرموده بود: «یا محمد بن فرج، در ناحیه غرب فرود نیاى».
پیش خود گفتم: امام (ع) به من اینطور مى‏نویسد با آن که من در زندانم و این عجیب است، چند روز نگذشته بود که زنجیر از من برداشتند و مرا از زندان آزاد کردند، پس از آزاد شدن به امام (ع) نوشتم که دعا بکنید تا خدا اموال مرا به من باز گرداند.
در جواب نوشتند: «به زودى ضیعه و مالت به خودت بر مى‏گردد و اگر بر نگردد بر تو ضررى نیست»، على بن محمد نوفلى گوید: نامه امام به او نرسیده بود که از دنیا رفت.
نصرانى و زن مسلمان
جعفر بن رزق الله نقل کرده: یک نفر نصرانى را پیش متوکل آوردندکه با زنى مسلمان زنا کرده بود، متوکل خواست به او اقامه حد کند، که اسلام آورد، در این باره مسأله‏اى پیش آمد که آیا حد بزنند یا نه.
یحیى بن اکثم قاضى گفت: حد از او ساقط شد، زیرا ایمان آوردن شرک و زناى او را از بین برده است، بعضى گفتند: باید به او سه حد زد، و بعضى فتواى دیگرى دادند، متوکل گفت: مسأله را از ابى‌الحسن عسکرى بپرسید، در این باره به امام نامه‏اى نوشتند.
امام در جواب نامه مرقوم فرمودند: «مى‏زنند تا بمیرد»، یحیى بن اکثم و سایر فقها آن را قبول نکرده و به متوکل گفتند: از علت این فتوا بپرس، چون چنین چیزى در کتاب و سنت نیامده است.
متوکل به آن حضرت نوشت: فقها این فتوا راقبول نکرده و گفتند: روایتى در این باره نقل نشده و آیه‏اى در قرآن یافته نیست، بفرمایید چرا فرموده‏اید: مى‏زنند تا بمیرد، امام(ع) در جواب نوشت:«بسم الله الرحمن الرحیم، فلمّا راوا بأسنا قالوا آمنّا باللّه وحدَه و کفرنا بما کُنّابه مشرکین فلم یکُ یَنفَعُهُم ایمانُهم لما راوا بأسنا».
متوکل با دیدن آن جواب دستور داد: او را زدند تا مرد، ناگفته نماند: این استفاده بخصوصى است که امام صلوات الله علیه از آیه شریفه کرده است یعنى همانطور که ایمان مشرکان عذاب خدا را از آنها باز نداشت، اسلام آوردن این نصرانى نیز حد را ساقط نمى‏کند.
نقش امام هادی(ع) در اندیشه مهدویت
در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه آمده است: اندیشه مهدویت یکی از بنیادی‌ترین اندیشه‌های اسلامی است که کارکردهای چندی دارد، هرچند نمونه‌هایی از این دست در شرایع آسمانی و وحیانی و حتی ادیان غیرتوحیدی وجود دارد ولی مسأله انتظار و ایجاد جامعه جهانی عدالت محور، در اندیشه اسلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
انتظار به معنای آن است که شخص از وضعیت کنونی ناخشنود است و می‌بایست وضعیت مطلوب تر و کمالی‌تر را انتظار داشت، از این رو نفی حال به معنای تلاش برای دست‌یابی به وضعیتی برتر، امری سازنده و حرکت زاست، هرگونه تلاش، زمانی صورت می‌گیرد که شخص دریابد که وضعیت کنونی، ناقص و یا در حکم نقص است و امید آن دارد که با کوششی درخور به موقعیتی دست یابد که از آن برتر و کمالی تر است، این‌گونه است که انتظار به جای آن که عامل بازدارندگی و کم تحرکی گردد عامل تحرک و حرکت و تکامل می‌شود.
زمانی که امام هادی(ع) متولد شد و پس از امام جواد(ع) ولایت و امامت امت را به دست گرفت، تفکر مهدویت به شدت در جامعه رو به افزایش بود، این مسأله اختصاصی به شیعیان و علویان نداشت، از آن جایی که عباسیان خود از بنی‌هاشم بودند و تفکراتی مشابه تا عصر آغازین عباسی داشتند و بر این باور بودند که در زمانه‌ای، جور و ظلم و بی‌عدالتی افزایش می‌یابد و از نسل نهم امام حسین(ع) شخصی همنام و هم‌کنیه حضرت پیامبر، زاده می‌شود و به عنوان مهدی امت، حکومت جهان را در دست می‌گیرد و نظام عدالت‌محور ولایی را ایجاد می‌کند، این تفکر در میان اهل سنت نیز بخاطر وجود روایات بسیاری از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وجود داشت.
در برخی از روایات، از امامی قریشی یاد می شد و در برخی دیگر نیز از امامی هاشمی‌نسب سخن به میان می‌آمد، در برخی دیگر تصریح به فرزندی از فرزندان حسین علیه السلام شده بود و این‌که او فرزند حسن علیه السلام است.
ترکیب حسن و حسین در برخی از روایات گول زننده و از مقوله متشابهات بود، مراد از حسن در این روایات حسن فرزند امام حسین علیه السلام بود ولی برخی بر این باور شدند که مراد، فرزندی از فرزندان امام حسن علیه السلام است، به هر حال آن چه ثابت بود و کسی درباره آن تشکیک نمی‌کرد مسأله ظهور امامی قریشی و هاشمی بود که در هنگام ظلم و جور قیام می‌کند و جامعه جهانی را در عدالت مدیریت می‌کند و ظلم را ریشه‌کن می‌سازد و در آن زمان همه گنج‌های زمین آشکار می‌شود و مردم آسایش و آرامش را در زمین تجربه می‌کنند.
این همان حکومت صالحان است که خداوند در قرآن بدان وعده داده و تفکر عصر طلایی را در آینده در اذهان مسلمانان پرورانده است.
هادی امت
در این مقاله از ویژه‌نامه امام روشنایی چنین آمده است: سامرا، سال 254 هجری قمری؛ زهر، سراسر بدن امام هادی(ع) را فرا گرفته و حضرت در بستر بیماری آخرین زمزمه‌های قدسی را با معبود خودش نجوا می‌کرد، غم و اندوهی گران بر قلوب مؤمنان سنگینی می کرد و چشم ها در فراق آن محبوب اشک می ریخت، امام هادی(ع) پس از 42 سال زندگی سراسر رحمت و برکت و 34 سال امامت و هدایت امت اسلام، از سوی حاکمان ستمگر عباسی به شهادت رسید و در همان شهر به خاک سپرده شد.
صریا، شهری در نزدیکی مدینه، 212 سال از بعثت نبی مکرم اسلام(ص) می‌گذرد که هادی امت متولد می‌شود، نامش را علی می‌گذارند تا بلاغت و سخنوری را از امیر بیان، حضرت علی(ع) به ارث برد و تقوا و عبادت را از سیدالساجدین، امام سجاد(ع).
پدر به تأسی از جد خود، کنیه ابوالحسن را برای فرزند برمی گیزند تا تاریخ امام موسی بن جعفر(ع) را ابوالحسن الاول، امام رضا(ع) را ابوالحسن الثانی و امام هادی(ع) را ابوالحسن‌الثالث ثبت کند.
الامین، التقی، الناصح، المتوکل، المرتضی، الفقیه، الطیب، العسکری، الوضح، الرشید، الشهید، الوفی، الخالص، العالم، النقی، الفتاح، الهادی، النجیب و المؤتمن. اینها تعدادی از القاب امام هادی(ع) است و فقط بیانگر گوشه‌هایی از فضایل، مناقب و صفات والای ایشان است.
خانواده حضرت
 سمانه مغربیه یا ماریه قبطیه همسر بزرگوار امام جواد(ع) بود و مادر امام هادی (ع)، قدر و منزلت این بانوی گرامی بدان‌جا بود که امام هادی(ع) درباره مادرشان فرمود:« مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است، شیطان سرکش به او نزدیک نمی‌شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صدیقین و صالحان قرار دارد.»
امامت حضرت
 پس از شهادت حضرت امام جواد(ع) در سن 25 سالگی، امام هادی(ع) هشت ساله به جای پدر را در زمامداری امور مسلمین گرفت، در زمان امام دهم، شش خلیفه عباسی روی کار آمدند و هر یک به نوبه خود سعی در بی اثر کردن سخنان امام(ع) در بین مردم و جلوگیری از انتشار معارف اسلامی داشتند، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز، خلفایی بودند که آمدند و رفتند ولی هیچ یک نتوانستند جلوی این زبان گویای اسلام را بگیرند و مانع از گسترش معارف اسلام شوند.
تبعید امام(ع) به سامرا، یکی از فشارهایی بود که حکومت عباسی علیه امام اعمال کرد، به همین دلیل به امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع) «عسگریین» می گویند، چرا که حضور اجباری این دو بزرگوار در محله‌های نظامی و تحت مراقبت نیروهای امنیتی خلفای ملعون عباسی بوده است.
امام(ع) در سامرا دوران سختی را پشت سر گذاشتند و انواع مصائب و رنج‌ها را متحمل گشتند به طوری که هر چند وقت یک بار متوکل به نیروهای امنیتی فرمان می‌داد که به خانه حضرت وارد شده، آنجا را بازرسی کنند و حضرت را به کاخ بیاورند.
علم حضرت
علمای بسیاری در عصر امام هادی(ع) می زیسته‌اند که بعضی از آنها در دربار خلفای عباسی بودند، آنها سؤالات متعددی را در زمینه‌های گوناگون از حضرت می‌پرسیدند و ایشان با وجود سن کم، بسیار کارشناسانه به تمامی آنها پاسخ می‌گفتند و این تبحر در پاسخ به سؤالات، آنها را وادار به اعتراف می‌کرد، حقانیت امام و مذهب شیعه به اثبات می‌رسید و اعتقاد قلبی اطرافیان استوارتر می‌شد.
گذشته از پاسخ امام هادی(ع) به پرسش‌های گوناگون مردم و نیز احتیاجات آن حضرت در زمینه‌های مختلف زیارت معروف جامعه کبیره که به معرفی و تبیین مقام ائمه(ع) می پردازد نیز از سخنان ارزشمند آن امام بزرگوار است.
در زیارت جامعه کبیره، تعبیر ایشان درباره ائمه(ع) را این‌گونه می خوانیم: معدن رحمت، گنجینه‌داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیان‌های کرامت، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغ‌های تاریکی، پرچم‌های پرهیزکاری، نمونه‌های برتر حجت‌های خدا بر جهانیان»
ویژه نامه اینترنتی «امام روشنایی» به مناسبت سالروز شهادت امام هادی(ع) در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقه‌مندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/ت302/پ
ارسال نظرات