۰۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۷
کد خبر: ۱۸۱۵۵۲

حضرت ابوطالب(ع) حامی و پناهگاه پیامبر اسلام(ص)

خبرگزاری رسا ـ در حالی که تمامی علمای شیعه و عده‌ای از علمای بزرگ اهل سنت با استناد به اشعار و روایات و شواهد فراوان، حضرت ابوطالب(ع) حامی و پناهگاه پیامبر اکرم(ص) را مؤمن و موحد و مسلمان می‌دانند، اما ابن تیمیه و وهابیان و عموم عامه به خاطر دشمنی با اهل بیت(ع)، خصوصا حضرت علی(ع) و از روی عناد، آن حضرت را کافر و جهنمی می‌دانند.
حجت الاسلام حسن بلقان آبادي
در کتا‌ب‌های انساب و تراجم نام و نسب شریف حضرت ابوطالب علیه‏السلام را این‌گونه معرفی کرده‌اند: عمران فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن فهر بن مالک بن النصر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
 
حضرت ابوطالب علیه‏السلام 35 سال قبل بعثت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله در مکه مکرمه به دنیا آمده و در دامان پدر بزرگوارشان حضرت عبدالمطلب علیه‏السلام رئیس و بزرگ مکه پرورش یافته‌ است.
 
هنگامی که حضرت عبدالمطلب علیه‏السلام در سن 120 سالگی از دنیا رفت، حضرت ابوطالب علیه‏السلام که از مادر با حضرت عبدالله علیه‏السلام پدر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله یکی بود، به سفارش حضرت عبدالمطلب علیه‏السلام کفالت و سرپرستی حضرت محمد صلى‏الله‏علیه و‏آله را که 8 سال بیشتر نداشت، به عهده گرفت. حضرت ابوطالب علیه‏السلام به خاطر سفارشات پدر بزرگوارشان، لحظه‌ای حضرت محمد صلى‏الله‏علیه و‏آله را از خود دور نمی‌کرد و حتی شب‌ها نیز در کنار پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله می‌خوابید.
 
برخی شب‌ها محل خواب پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله را تغییر می‌داد. پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله را حتی از فرزندان خودش بیشتر دوست داشت و به همین دلیل همه فرزندان و نوه‌هایش را برای حفاظت از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله بسیج کرده بود.
 
بنا به اعتراف همه سیره‌ نویسان، حضرت ابوطالب علیه‏السلام از 8 سالگی پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله تا سال 10 بعثت حدود 42 سال، با تمام توان و قوا به حمایت و دفاع از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام مشغول بود و تا زمانی که حضرت ابوطالب علیه‏السلام زنده بود، کفار و مشرکین جرأت جسارت به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله را نداشتند؛ اما هنگامی که این حامی بزرگ پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله از دنیا رفت، آزار و اذیت‌های مشرکین و کفار شروع شد؛ تا جایی که بر سر آن حضرت خاکروبه ریختند.
 
حضرت ابوطالب علیه‏السلام پس از عمری تلاش همه جانبه در دفاع از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین اسلام، سر انجام سه سال قبل از مهاجرت پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله و مسلمانان از مکه به مدینه، یعنی در سال دهم بعثت درگذشت.
 
 
ابن تیمیه و حضرت ابوطالب علیه‏السلام
 
در حالی که علمای بزرگی از شیعه و اهل سنت هم‌چون شیخ مفید، شیخ طوسی، سیوطی و زینی دحلان در اثبات اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام کتاب‌های مستقلی نوشته‌اند، اما متأسفانه ابن تیمیه حنبلی حرانی به خاطر بغض، کینه و دشمنی با اهل بیت علیهم‏السلام، خصوصا حضرت علی علیه‏السلام، در موارد متعدد و به بهانه‌های مختلف و با استناد به روایاتی که راویان آن به دشمنی با اهل بیت علیهم‏السلام معروف و شناخته شده‌اند و با چشم پوشی بر تمامی مستندات و ادله‌ای که اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام را اثبات می‌کنند، حضرت ابوطالب علیه‏السلام را در کنار ابولهب قرار داده و با مشرک و کافر خواندن ایشان، معتقدند حضرت ابوطالب علیه‏السلام به نبی مکرم اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین مبین اسلام ایمان نیاورده و با حالت کفر از دنیا رفته است و هم‌چون ابولهب در جنهم خواهد بود![1]
 
ابن تیمیه معتقد است حضرت ابوطالب علیه‏السلام با همه تلاشی که برای دین مبین اسلام انجام داده و در سخت‌ترین شرایط، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین حامی پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام بوده، اما به دلیل ایمان نیاوردن به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین اسلام، در جهنم خواهد بود و حتی شفاعت رسول گرامی اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله نیز در حق ایشان از سوی خداوند پذیرفته نمی‌شود و فایده‌ای ندارد و رحمت الهی نیز شامل حال ایشان نخواهد شد.[2]
 
ابن تیمیه شأن نزول آیه 113 سوره توبه را حضرت ابوطالب علیه‏السلام دانسته و ایشان را یکی از مصادیق مشرکین موجود در آیه معرفی کرده و می‌نویسد: هنگامی که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله تصمیم گرفت برای حضرت ابوطالب علیه‏السلام از خداوند طلب مغفرت و استغفار نماید، آیه 113 سوره توبه از سوی خداوند نازل شده و پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله را از چنین کاری منع نمود.[3]
 
ابن تیمیه در جایی دیگر شیعیان و تمامی عالمان سنی را که با استناد به روایات و قرائن متعدد و مختلف معتقدند حضرت ابوطالب علیه‏السلام به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین اسلام ایمان آورده و مسلمان از دنیا رفته است، جاهل و نادان خطاب کرده و می نویسد: «و هذا ابعد مما یقوله الجهال من الرافضه و نحوهم من ان اباطالب آمن».[4]
 
ابن تیمیه در جایی دیگر به تنقیص و تعییب حضرت ابوطالب علیه‏السلام پرداخته و می‌نویسد: حضرت ابوطالب عموی پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله بود و آن حضرت را دوست داشت و از ایشان دفاع می‌کرد؛ اما نه به خاطر خدا، بلکه همه این کارها را به خاطر خودش و به دلیل نسبتی که با پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله داشت، انجام می‌داد و به همین دلیل خداوند نیز تلاش‌ها و زحمات حضرت ابوطالب علیه‏السلام را قبول نمی‌کند و نه تنها نزد خداوند پاداشی نخواهد داشت، بلکه جایگاه او در جهنم است و باید آتش جهنم را تحمل کند![5]
 
ابن تیمیه در اظهار نظری دیگری، به دروغ ادعا می‌کند همه اهل علم و تمامی علما حضرت ابوطالب علیه‏السلام را کافر می‌دانند![6]
 
 
ادله ابن تیمیه و وهابیان
 
ابن تیمیه و وهابیان تنها بر اساس چند روایت ضعیف السند که بخاری و مسلم آن را نقل می‌کنند، به تکفیر حضرت ابوطالب علیه‏السلام می‌پردازند. ترجمه و مضمون این روایات چنین است:
 
1. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله می‌فرمایند: ابوطالب در راحت‌ترین جای جهنم قرار دارد! اگر من نبودم ابوطالب در قعر جهنم قرار می‌گرفت![7]
 
2. روزی نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله سخن از حضرت ابوطالب علیه‏السلام به میان آمد، پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله فرمود: شاید شفاعت من درباره ابوطالب نتیجه دهد و ایشان را در راحت‌ترین جای جهنم قرار دهند![8]
 
 
نقد ادله ابن تیمیه و وهابیان
 
قبل از نقد و پاسخ دادن به ادله ابن تیمیه و وهابیان، یادآوری می‌کنیم که متأسفانه به خاطر وجود این روایات در کتاب‌های بخاری و مسلم، عموم اهل سنت نیز در این موضوع با ابن تیمیه و وهابیان همراه و هم عقیده هستند.
 
در نقد ادله ابن تیمیه و وهابیان و پاسخ آن باید گفت:
 
1.  بر اساس برخی مستندات و روایات که از طریق عباس بن عبدالمطلب، ابوذر غفاری و ابوبکر نقل شده است، حضرت ابوطالب علیه‏السلام در آخرین لحظات عمر شریفشان اسلام و ایمانش را اظهار کرده و به زبان نیز جاری کرده است.[9]
 
2. اشعار فراوانی از حضرت ابوطالب علیه‏السلام در منابع شیعه و سنی نقل شده است که به روشنی بر ایمان و اسلام حضرت ابوطالب علیه‏السلام دلالت دارند. جهت آشنایی تفصیلی با این اشعار و منابع آن به کتاب شریف "الغدیر" مراجعه شود.[10]
 
امام صادق علیه‏السلام با استناد به چند بیت از اشعار حضرت ابوطالب علیه‏السلام اسلام، ایمان ایشان را اثبات کرده و خط بطلان بر بافته‌های دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام کشیده است.[11]
 
عبدالله بن عباس یکی از صحابه پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله نیز با استناد به برخی از اشعار حضرت ابوطالب علیه‏السلام ایشان را مسلمان می‌داند.[12]
 
 
مأمون یکی از خلفای عباسی نیز با استناد به ابیات:
 
نصرت الرسول رسول الملیک      ببیض  تلألأ کلمع البروق
اذب  و  احمی  رسول    الاله      حمایه حام علیه شفیق
و   ما  ان   ادب        لاعدائه       دبیب البکار حذار الفنیق
و   لکن    ازیر   لهم   سامیا       کما زار لیث بغیل مضیق
 
می‌گوید: به خدا قسم ابوطالب به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین اسلام، ایمان داشته است.[13]
 
قرافی یکی دیگر از علمای اهل سنت نیز با استناد به بیت:
 
و قد علموا ان ابننا لا مکذب    لدینا و لا یعزی لقول الاباطل
 
می‌نویسد:
این بیت نشان می‌دهد حضرت ابوطالب علیه‏السلام هم در ظاهر و زبان و هم در باطن و قلب به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام، ایمان داشته است.[14]
 
برزنجی یکی دیگر از علمای اهل سنت با استناد به اشعار حضرت ابوطالب علیه‏السلام، اسلام و ایمان و نجات یافتن حضرت ابوطالب علیه‏السلام را اثبات می‌کند و می‌نویسد: «فثبت بهذه الاخبار و الاشعار ان اباطالب کان مصدقا بنبوه النبی صلى‏الله‏علیه و‏آله و ذلک کاف فی نجاته».
 
ابوالفداء یکی دیگر از علمای اهل سنت با استناد به ابیات:
 
و دعوتنی و علمت انک صادق     و لقد عهدتک کنت ثم امینا
و   لقد  علمت بان دین محمد     من  خیر  ادیان  البریه  دینا
می‌نویسد: این اشعار نشان می‌دهند حضرت ابوطالب علیه‏السلام به رسالت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله ایمان داشته است.[15]
 
ابن تین یکی دیگر از عالمان سنی با استناد به قصیده لامیه حضرت ابوطالب علیه‏السلام می‌نویسد: این اشعار نشان می‌دهند حضرت ابوطالب قبل از این که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله به پیامبری مبعوث شوند، از نبوت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله اطلاع داشته‌اند.
 
حافظ ابوالفضل بن حجر نیز در همین رابطه می‌نویسد: اخبار و روایات فراوانی داریم که نشان می‌دهند حضرت ابوطالب علیه‏السلام قبل از مبعوث شدن پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله، از نبوت آن حضرت اطلاع داشته است.[16]
 
با وجود چنین اعترافاتی از عالمان اهل سنت، حال باید از وهابیان و دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام پرسید: آیا اقرار به اسلام در غالب شعر پذیرفته نیست و حتما باید در غالب نثر باشد؟
 
3. در سند روایاتی که بخاری و مسلم نقل کرده‌اند و ابن تیمیه و وهابیان نیز با استناد به همان روایات، بر کفر حضرت ابوطالب علیه‏السلام اصرار می‌کنند، افرادی هم‌چون سفیان بن عیینه و عبدالملک بن عمیر لخمی و عبدالعزیز بن محمد دراوردی قرار دارند که توسط علمای جرح و تعدیل اهل سنت، جرح شده و روایاتشان از اعتبار ساقط شده است.
 
سفیان بن عیینه یکی از مدلسین به شمار می‌رود و احمد بن حنبل وی را تضعیف کرده است.
 
عبدالملک بن عمیر لخمی نیز همان شخصی است که سر قیس بن مسهر، سفیر امام حسین علیه‏السلام در کوفه را در حالی که مجروح بود، از تن جدا کرد و هنگامی که مورد اعتراض واقع شد، گفت: می‌خواستم راحتش کنم.[17] وی نیز از سوی بسیاری از علمای جرح و تعدیل با الفاظی هم‌چون «مضطرب الحدیث جدا مع قله روایاته»، «و قد غلط فی کثیر منها»، «ضعفه احمد جدا»، «مخلط»، «تغیر حفظه قبل موته» و «کان مدلسا» مورد جرح قرار گرفته است.[18]
 
عبدالعزیز بن محمد دراوردی نیز توسط احمد بن حنبل تضعیف شده است و ابوحاتم نیز احتجاج به روایات او را جایز نمی‌داند.[19]
 
جهت آشنایی با شرح حال این افراد و تجریحات علمای اهل سنت، به شرح حال آنان در کتاب‌های «میزان الاعتدال فی نقد الرجال»، «لسان المیزان» و «تهذیب التهذیب» مراجعه شود.
 
4. در مقابل چند روایت بخاری و مسلم که دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام نقل کرده‌اند، روایات متعدد و فراوانی در منابع شیعه وجود دارد که اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام را اثبات می‌کنند. این روایات متضمن این مطلب است که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و ائمه علیهم‏السلام از صلب‌ها و رحم‌های پاک به دنیا آمده‌اند. لازمه این روایات این است که پدران و مادران ائمه علیهم‏السلام و پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله افرادی موحد بوده و به یگانگی خداوند ایمان داشته و هیچ‌گاه به پرستش بت نپرداخته و برای هیچ بتی سجده نکرده باشند.[20] زیرا اگر پدران و مادران ائمه علیهم‏السلام و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله کافر و مشرک بودند، به حکم آیه(انما المشرکون نجس)[21] صلب‌ها و ارحام آنان پاک نبود.
 
5. در منابع شیعه روایات دیگری نیز وجود دارد که حضرت ابوطالب علیه‏السلام را به اصحاب کهف تشبیه کرده است.[22] اصحاب کهف در حالی که در باطن به یگانگی خداوند ایمان داشتند، اما از ترس بت پرستان ایمان خود را مخفی کرده بودند. این روایات نیز بر مؤمن و موحد بودن حضرت ابوطالب علیه‏السلام دلالت دارد و نشان می‌دهد که حضرت ابوطالب علیه‏السلام به خاطر حفاظت و یاری پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله، ایمان خود را ا ظهار نمی‌کرد.
 
6. منزلت و جایگاه حضرت ابوطالب علیه‏السلام نزد خداوند نیز نشان از اسلام و ایمان ایشان دارد. هنگامی که حضرت ابوطالب علیه‏السلام از دنیا رفت، جبرئیل علیه‏السلام بر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله نازل شد و به آن حضرت عرض کرد: ای محمد! از مکه بیرون برو، زیرا از این پس در مکه حامی و یاری کننده‌ای نداری.[23]
 
7. مواضع و حمایت‌های حضرت ابوطالب علیه‏السلام از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله یکی دیگر از بهترین ادله و شواهد و قرائن اسلام و ایمان ایشان می‌باشد. ماجرای تطمیع حضرت ابوطالب علیه‏السلام برای حمایت نکردن از پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله و پاسخ قاطع ایشان و حمایت همه جانبه از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله یکی از بارزترین نمونه‌های این مواضع است.
 
8. اگر حمایت‌های حضرت ابوطالب علیه‏السلام از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله به خاطر رابطه خویشاوندی حضرت ابوطالب علیه‏السلام با پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله است _کما این‌که ابن تیمیه ادعا می‌کند_ چرا عموهای دیگر پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله هم‌چون ابوجهل و ابولهب این رابطه خویشاوندی را مراعات نکرده و شدیدترین دشمنی‌ها را با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله انجام داده و برای شکست آن حضرت و مأموریتش نهایت تلاش خود را انجام داده و حتی به کشته شدن آن حضرت نیز رضایت داده‌اند؟!
 
9. اگر حضرت ابوطالب علیه‏السلام کافر بود و به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین اسلام ایمان نداشت، چرا پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله ایشان را به عنوان حامی و پناهگاه خود انتخاب کرده و چرا حضرت ابوطالب علیه‏السلام حتی یک بار هم اسرار و نقشه‌ها و برنامه‌های پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله را برای کفار فاش نساخته و تاریخ هیچ نمونه‌ای از فاش شدن اسرار پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله توسط حضرت ابوطالب علیه‏السلام را ثبت نکرده است؟
 
10. خطبه‌ها و سخنرانی‌های حضرت ابوطالب علیه‏السلام نیز بر ایمان و اسلام ایشان دلالت دارد.[24]
 
11. یکی از مهم‌ترین ادله اثبات ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام، استدلال امام سجاد علیه‏السلام است که وهابیان و عموم اهل سنت از آن غافل بوده‌اند. هنگامی که به امام سجاد علیه‏السلام گفته شد: عامه(اهل سنت) حضرت ابوطالب علیه‏السلام را کافر می‌دانند، حضرت با تعجب فرمودند: چگونه چنین مطلبی را می‌گویند؟ در حالی که خداوند بارها در قرآن کریم زندگی زنان مسلمان با کفار را جایز ندانسته و دستور جدایی زنان مسلمان از مردان کافر را می‌دهد. اگر حضرت ابوطالب علیه‏السلام کافر بود، چرا فاطمه بنت اسد که همگان به مسلمان بودنش اعتراف دارند[25]، از ابوطالب جدا نشد؟[26]
 
 
سخنان علمای عامه درباره حضرت ابوطالب(ع)
 
علاوه بر عالمانی از اهل سنت که نظراتشان گذشت، نظرات چند تن دیگر را نیز جهت اتمام حجت و روشن شدن حقیقت و اثبات دروغ بودن ادعای ابن تیمیه و وهابیان ذکر می‌کنیم.
 
ابن ابی الحدید معتزلی با توجه به ادله نقل شده، می‌نویسد: همه شیعیان و اکثر زیدیه حضرت ابوطالب علیه‏السلام را مسلمان می‌دانند. برخی از علمای اهل سنت و اساتید ما نیز هم‌چون ابوالقاسم بلخی و ابوجعفر اسکافی همین عقیده را دارند.[27]
 
زینی دحلان شافعی مفتی و امام جماعت حرمین شریفین یکی از علمای اهل سنت که درباره ایمان و اسلام حضرت ابوطالب علیه‏السلام کتاب مستقلی نوشته است، در کتاب خود از افرادی هم‌چون احمد بن حسین موصلی حنفی مشهور به ابن وحشی و علامه علی اجهوری و تلمسانی و امام ابوطاهر نام می‌برد که در دفاع از حضرت ابوطالب مطلب نوشته‌اند. این افراد با استناد به حمایت‌های حضرت ابوطالب علیه‏السلام از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله، تعییب و تنقیص حضرت ابوطالب علیه‏السلام را موجب آزار و اذیت پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله دانسته و مبغضین حضرت ابوطالب علیه‏السلام را کافر دانسته‌اند.[28]
 
زینی دحلان شافعی می‌نویسد: حتی یک روایت که اثبات کند حضرت ابوطالب علیه‏السلام بتی را پرستیده و یا به عبادت سنگی پرداخته وجود ندارد و نهایت مطلبی که می‌توان اثبات کرد این است که ایشان شهادتین را به زبان جاری نکرده است یا اینکه بعضی واجبات را انجام نداده است؛ ولی با وجود این مطلب، قلبش مالامال و لبریز از تصدیق پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله می‌باشد و مطابق روایات و حکمت و قواعد علم کلام، در نجات یافتن و بهشتی بودن افراد، همین مقدار از ایمان کافی است.
 
زینی دحلان در بیان علت اظهار نکردن اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام می‌نویسد: اگر حضرت ابوطالب علیه‏السلام اسلام و ایمان خود را اظهار و علنی می‌کرد، جایگاه خود را در میان قریش از دست می‌داد و دیگر قادر به حمایت و یاری پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام نبود.[29]
 
شعرانی و سبکی دو تن از علمای اهل سنت نیز حدیث عباس بن عبدالمطلب درباره اظهار اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام در لحظات آخر عمرشان را صحیح دانسته و علت مخفی ماندن ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام را یک امر سیاسی دانسته و می‌نویسند: خداوند اراده کرده بود ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام مخفی بماند تا باعث ناراحتی صحابه نشود؛ زیرا اگر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله اسلام و ایمان و بهشتی بودن حضرت ابوطالب علیه‏السلام را بیان و اظهار می‌کرد، صحابه به دلیل کفر و جهنمی بودن و عذاب شدن پدرانشان ناراحت می‌شدند و از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و دین اسلام تنفر پیدا می‌کردند و از طرفی اظهار اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام باعث دشمنی بیشتر کفار و مشرکین با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و حضرت ابوطالب علیه‏السلام می‌شد و حضرت ابوطالب علیه‏السلام قدرت و امکان دفاع و حمایت از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام را از دست می‌داد.[30]
 
برزنجی یکی دیگر از علمای اهل سنت می‌نویسد: هر کس شرح حال حضرت ابوطالب علیه‏السلام را مطالعه کند به موحد بودن و ایمان و اسلام حضرت ابوطالب علیه‏السلام یقین پیدا می‌کند.[31]
 
با وجود این سخنان و اعترافات از عالمان اهل سنت، از وهابیان باید پرسید: آیا همه این بزرگان و عالمان سنی جاهل و نادان هستند و تنها ابن تیمیه عالم است؟
 
 
سخنان پیامبر(ص) و ائمه(ع) درباره حضرت ابوطالب
 
در انتهای بحث جهت آشنایی بیشتر خوانندگان با شخصیت و جایگاه حضرت ابوطالب علیه‏السلام سخنان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و ائمه علیهم‏السلام درباره ایشان را ذکر می‌کنیم.
 
1. هنگامی که جابر بن عبدالله انصاری اعتقاد عامه درباره کافر بودن حضرت ابوطالب علیه‏السلام را به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله گزارش داد، رسول گرامی اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله فرمودند: ای جابر! تنها خداوند از درون و باطن انسان‌ها آگاه است. در شب معراج با چهار نور مواجه شدم. از خداوند درباره آن چهار نور پرسیدم. در پاسخ گفته شد: ای محمد! این چهار نور مربوط به عبدالمطلب و ابوطالب و عبدالله و طالب است. پرسیدم: چگونه به این مقام رسیده‌اند؟ پاسخ داده شد: این چهار نفر ایمان خود را مخفی نگه داشته و در حالی که در واقع مؤمن و موحد بودند، ایمانشان را اظهار نکردند و در این راه صبورانه متحمل مشکلات زیادی شدند.[32]
2. هنگامی که عبدالله بن عباس از رسول گرامی اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله پرسید: چه آرزویی برای حضرت ابوطالب علیه‏السلام دارید؟ آن حضرت پاسخ دادند: همه خوبی‌ها را برای ابوطالب از خداوند طلب و آرزو می‌کنم! هنگامی که حضرت ابوطالب علیه‏السلام را تجهیز و کفن کردند و در تابوت گذاشته و به سمت قبرستان حرکت کردند، رسول گرامی اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله با حالتی محزون و غمگین فرمودند: ای عمو! خداوند جزای نیکت دهد، چرا که در کودکی کفالت و سرپرستیم را به عهده گرفتی و تربیتم نمودی و تا آخر عمر حمایتم کردی و سپس رو به مردم نموده و فرمودند: به خدا سوگند! در روز قیامت درباره عمویم شفاعتی خواهم کرد که همگان تعجب کنند![33]
 
3. حضرت علی علیه‏السلام درباره پدر بزرگوارشان حضرت ابوطالب علیه‏السلام می‌فرمایند: به خدا قسم! پدرم ابوطالب و اجدادم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف حتی یک لحظه به پرستش بت نپرداخته و بت پرست نبوده‌اند؛ بلکه به آیین حضرت ابراهیم علیه‏السلام ایمان و اعتقاد داشته و به سوی کعبه نماز می‌خواندند.[34]
 
4. حضرت علی علیه‏السلام در جایی دیگر در پاسخ شخصی که گمان می‌کرد حضرت ابوطالب علیه‏السلام در جنهم است، می‌فرمایند: به خدا قسم! اگر ابوطالب همه گناهکاران روی زمین را شفاعت کند خداوند شفاعت او را در مورد همه آنان می‌پذیرد! امکان ندارد ابوطالب در جهنم باشد در حالی که فرزندش تقسیم کننده بهشت و جهنم است. به خدا سوگند! نور ابوطالب از نور همه خلائق بیشتر بوده و نور همه انسان‌ها را تحت الشعاع قرار می‌دهد الا پنج نفر: محمد، فاطمه، حسن و حسین و فرزندان امام حسین که به امامت رسیده‌اند.[35]
 
5.  امیر مؤمنان علیه‏السلام در روایت دیگری می‌فرمایند: به خدا قسم! پدرم ابوطالب مؤمن و مسلمان بود، ولی ایمانش را کتمان می‌کرد.[36]
 
6.  هنگامی که به امام سجاد علیه‏السلام گفته شد: عامه(اهل سنت) حضرت ابوطالب علیه‏السلام را کافر می‌دانند، حضرت با تعجب فرمودند: چگونه چنین مطلبی را می‌گویند؟ در حالی که خداوند بارها در قرآن کریم زندگی زنان مسلمان با کفار را جایز ندانسته و دستور جدایی زنان مسلمان از مردان کافر را می‌دهد. اگر حضرت ابوطالب علیه‏السلام کافر بود، چرا فاطمه بنت اسد که همگان به مسلمان بودنش اعتراف دارند، از ابوطالب جدا نشد؟[37]
 
7. امام باقر علیه‏السلام نیز در پاسخ شخصی که به امام عرض کرده بود: عامه معتقدند حضرت ابوطالب علیه‏السلام در جهنم است، فرمودند: به خدا سوگند! دروغ می‌گویند. اگر ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام را در یک طرف ترازو و ایمان مردم را در طرف دیگر ترازو قرار دهند، ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام بر ایمان آنان برتری و سنگینی خواهد داشت. امام علیه‏السلام در ادامه می‌فرمایند: امیرالمؤمنین علیه‏السلام در دوران حیاتشان بارها دستور داده بودند تا از طرف حضرت ابوطالب علیه‏السلام و پدر و مادر پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله حج به جا بیاوردند و وصیت نمودند پس از رحلتشان نیز همین کار ادامه داشته باشد.[38]
 
8. امام صادق علیه‏السلام نیز درباره حضرت ابوطالب علیه‏السلام می‌فرمایند: حضرت ابوطالب علیه‏السلام هم‌چون اصحاب کهف ایمانش را مخفی نگه داشته و اظهار کفر می‌کرد.[39]
 
9.  امام صادق علیه‏السلام در روایت دیگری می‌فرمایند: حضرت علی علیه‏السلام از اشعار حضرت ابوطالب علیه‏السلام خوشش می‌آمد و دوست داشت اشعار پدر بزرگوارشان را تدوین نمایند و به مسلمانان می‌فرمودند: اشعار ابوطالب را یاد بگیرید و به فرزندانتان نیز یاد دهید، زیرا ابوطالب دین خدا را پذیرفته بود و در اشعارش نیز فوائد زیادی نهفته است.[40]
 
10. امام صادق علیه‏السلام در روایت دیگری مسلمانان را برای برآورده شدن حاجاتشان توصیه می‌کردند، از طرف حضرت عبدالمطلب علیه‏السلام و حضرت ابوطالب علیه‏السلام و حضرت عبدالله علیه‏السلام حج به جا آورده و پس از آن دو رکعت نماز بخوانند.[41]
 
11. امام صادق علیه‏السلام در روایت دیگری می‌فرمایند: به خدا سوگند! عامه درباره حضرت ابوطالب علیه‏السلام دروغ می‌گویند. ابوطالب در بهشت در کنار انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحان قرار دارد.[42]
 
12. امام کاظم علیه‏السلام نیز در پاسخ سؤال درست بن ابی منصور که درباره حضرت ابوطالب علیه‏السلام پرسیده بود، فرمودند: حضرت ابوطالب علیه‏السلام به رسالت و آیین پیامبر اقرار کرد.[43]
 
13. امام رضا علیه‏السلام نیز در پاسخ نامه ابان بن محمد که در نامه‌اش نسبت به ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام اظهار شک و تردید کرده بود، با استناد به آیه 115 سوره نساء، نوشتند: اگر به ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام اقرار نکنی، در آتش جهنم خواهی سوخت.[44]
 
14. امام رضا علیه‏السلام در پاسخ نامه دیگری که عبدالعظیم بن عبدالله علوی به آن حضرت نوشته بود و درباره روایات ضحضاح(همان روایات بخاری و مسلم درباره کافر بودن حضرت ابوطالب علیه‏السلام) از آن حضرت پرسیده بود، نوشتند: اگر در ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام شک کنی و تردید داشته باشی، در جهنم خواهی بود.[45]
 
15. امام عسگری علیه‏السلام نیز در روایت طولانی می‌فرمایند: خداوند به رسول گرامی اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله می‌فرماید: من با دو گروه تو را یاری کردم. گروهی که مخفیانه و سری تو را یاری کردند و گروهی که آشکارا به یاری تو پرداختند. در رأس گروهی که مخفیانه تو را یاری کردند، عمویت ابوطالب قرار دارد و در رأس گروهی که آشکارا به یاری تو پرداختند، فرزندش علی قرار دارد.[46]
 
پس از مشاهده ادله و مستندات فوق، از وهابیان و دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام باید پرسید: آیا چنین مطالبی با کافر بودن حضرت ابوطالب علیه‏السلام سازگار است؟
 
آیا با وجود این همه دلیل و شاهد و قرینه، باز هم باید کورکورانه و با استناد به چند روایت ضعیف که بخاری و مسلم از طریق دشمان اهل بیت علیهم‏السلام نقل می‌کنند، باید حضرت ابوطالب علیه‏السلام را کافر دانست؟
 
آیا کافر دانستن حضرت ابوطالب علیه‏السلام پیروی از امویان و مروانیان و دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام و در راستای تنقیص حضرت علی علیه‏السلام نیست؟
 
آیا هیچ عقل سلیمی می‌پذیرد که افرادی هم‌چون ابوسفیان، معاویه، عمرو بن عاص، مغیره بن شعبه و خالد بن ولید که تا آخر عمر برای شکست پیامبر  صلى‏الله‏علیه و‏آله و مسلمانان و اسلام از هیچ تلاشی دریغ نکردند و در تمامی جنگ‌های صدر اسلام با تمام توان با پیامبر و اسلام جنگیدند، مسلمان از دنیا رفته و جایگاهشان در بهشت برین است، اما شخصیت بزرگی هم‌چون حضرت ابوطالب علیه‏السلام که به اعتراف دوست و دشمن در تمام طول عمر شریفشان به دفاع از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام و مسلمانان مشغول بوده و در سخت‌ترین و حساس‌ترین شرایط از یاری کردن و حمایت از پیامبر صلى‏الله‏علیه و‏آله و اسلام دست بر نداشته و تمام سختی‌ها را در این راستا تحمل نموده‌اند، در جهنم باشند؟!
 
 
آیا چنین امری با حکمت خداوند سازگار است؟
 
اگر چنین است! خاضعانه و ملتمسانه از خداوند می‌خواهیم ما را به بهشتی که ابوسفیان و معاویه و مغیره و خالد و امثال آنان در آن حضور دارند، راه ندهد، بلکه در جهنمی که حضرت ابوطالب حامی و یاری دهنده پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه و‏آله و مسلمانان در آن قرار دارد، اسکان دهد.
 
آیا اگر به جای حضرت ابوطالب علیه‏السلام، پدران ابوبکر، عمر، عثمان و یا سایر صحابه بودند، باز هم ابن تیمیه و وهابیان چشمانشان را بر این همه دلیل و شاهد و قرینه می‌بستند و با استناد به دو یا سه روایت، آنان را کافر و جهنمی می‌دانستند؟
 
ما هیچ شکی نداریم که تکفیر حضرت ابوطالب علیه‏السلام به خاطر دشمنی ابن تیمیه و وهابیان با حضرت علی علیه‏السلام است. البته به نظر می‌رسد علاوه بر دشمنی و بغض و کینه‌ای که ابن تیمیه و وهابیان با اهل بیت علیهم‏السلام و حضرت علی علیه‏السلام دارند، کافر و مشرک بودن پدران بسیاری از خلفا و صحابه نیز دلیل دیگری است که باعث شده اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام را که فضیلتی ارزشمند برای آن حضرت و حضرت امیر علیه‏السلام به شمار می‌رود تحمل نکرده و به خاطر کم اهیمت جلوه دادن کفر پدران خلفا و صحابه به تنقیص حضرت امیر علیه‏السلام و حضرت ابوطالب علیه‏السلام پرداخته و بدون توجه به ادله‌ای که اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام را اثبات می‌کنند و از روی لجاجت و عنادی که با حضرت علی علیه‏السلام دارند، حضرت ابوطالب علیه‏السلام را کافر معرفی کنند.
 
نکته قابل تأمل این که ابن تیمیه و وهابیان به تکفیر حضرت ابوطالب علیه‏السلام اکتفا نکرده و در همین راستا و با همان انگیزه ذکر شده، با بی‌شرمی تمام به تنقیص پیامبر بزرگ اسلام صلى‏الله‏علیه و‏آله و پدر و مادر گرامی آن حضرت پرداخته و حضرت عبدالله و حضرت آمنه را نیز کافر معرفی می‌کنند!
 
 
کتاب‌های نوشته شده درباره اسلام و ایمان حضرت ابوطالب علیه‏السلام
 
از صدر اسلام تا کنون عالمان زیادی از شیعه و سنی برای اثبات ایمان و اسلام حضرت ابوطالب علیه‏السلام کتاب‌های مستقلی نوشته‌اند که تعدادی از این بزرگان و کتاب‌هایشان را معرفی می‌کنیم.
 
1. اخبار ابی طالب و عبدالمطلب و عبدالله و آمنه بنت وهب، نوشته شیخ صدوق متوفای 381 هجری قمری.
 
2. ایمان ابی طالب، نوشته قاضی نعمان مغربی متوفای 363 هجری قمری.
 
3. ایمان ابی طالب، نوشته شیخ مفید متوفای 413 هجری قمری.
 
4. اسلام ابی طالب، نوشته عبدالرحمن بن احمد نیشابوری متوفای 445 هجری قمری.
 
5. بغیه الطالب لایمان ابی طالب و حسن خاتمته، نوشته سیوطی شافعی متوفای 911 هجری قمری.
 
6. بغیه الطالب لایمان ابی طالب، نوشته محمد بن عبدالرسول برزنجی شافعی متوفای 1103 هجری قمری.
 
7. اثبات اسلام ابی طالب، نوشته محمد معین هندی حنفی متوفای 1161 هجری قمری.
 
8. اسنی المطالب فی نجاه ابی طالب، نوشته زینی دحلان شافعی متوفای 1304 هجری قمری.
 
9. فیض الواهب فی نجاه ابی طالب، نوشته شیخ احمد فیضی جورومی حنفی متوفای 1327 هجری قمری.
 
10. منیه الراغب فی ایمان ابی طالب، نوشته آیه الله شیخ محمدرضا طبسی.
                
 
کارشناس ارشد و پژوهش‌گر تاریخ اسلام و تشیع؛
حجت الاسلام حسن بلقان آبادی
 
/925/701ب/ر



[1]. کما ان اباطلب اخف عذابا من ابی لهب. مجموعه الفتاوی: ج 4، ص 188.
[2]. و لهذا لما کان ابوطالب و غیره یحبونه و لم یقروا بالتوحید الذی جاء به لم یمکن ان یخرجوا من النار بشفاعته و لا بغیرها. مجموعه الفتاوی: ج 1، ص 116.
[3]. و قد کان اراد ان یستغفر لابی طالب اقتداء بابراهیم و اراد بعض المسلمین ان یستغفر لبغض اقاربه، فانزل الله تعالی (ما کان للنبی و الذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین لهم انهم اصحب الجحیم). مجموعه الفتاوی: ج 1، ص 110.
[4]. مجموعه الفتاوی: ج 4، ص 200.
[5]. و ابوطالب عمه کان یحبه و ینصره لهواه لا لله ... و اما ابوطالب فلم یتقبل عمله بل ادخله النار، لانه کان مشرکا عاملا لغیر الله. مجموعه الفتاوی: ج 11، ص 286 و ج 18، ص 182.
[6]. و یمدحون اباطالب الذی مات کافرا باتفاق اهل العلم. منهاج السنه النبویه: ج 4، ص 351.
[7].هو فی ضحضاح من نار و لو لا انا لکان فی الدرک الاسفل من النار. صحیح البخاری: ج 2، ص 326، کتاب المناقب، باب قصه ابی طالب و ج 4، ص 82، کتاب الادب.
[8]. ذکر عنده عمه ابوطالب، فقال: لعله تنفعه شفاعتی یوم القیامه فیجعل فی ضحضاح من النار یبلغ کعبیه، یغلی منه دماغه. صحیح البخاری: ج 2، ص 326، کتاب المناقب، باب قصه ابی طالب.
[9]. بحار الانوار: ج 35، ص 78، ح 18 و ص 158 و ص 113، ح 46 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 71.
[10]. الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب: ج 7، ص 446 _ 515، ایمان ابی طالب و سیرته.
[11]. الکافی: ج ،1ص 448، ح 29.
[12]. بحار الانوار: ج 35، ص 72، ح 6.
[13]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 74.
[14]. السیره الحلبیه: ج 2، ص 49، باب ذکر وفاه عمه ابی طالب.
[15]. اسنی المطالب: ص 37.
[16]. المواهب اللدنیه: ج 1، ص 98.
[17]. بحار الانوار: ج 44، ص 370، تاریخ الحسین بن علی سیدالشهداء .
[18]. تهذیب التهذیب: ج 6، ص 364 _ 366، شرح حال عبدالملک بن عمیر لخمی، ش 765.
[19]. میزان الاعتدال فی نقد الرجال: ج 2، ص 633 _ 634، شرح حال عبدالعزیز بن محمد دراوردی، ش 5125 و تهذیب التهذیب: ج 6، ص 315 _ 317، شرح حال عبدالعزیز بن محمد دراوردی، ش 680.
[20]. الکافی: ج 1، ص 445، ح 18 و ص 446، ح 21 و کمال الدین: ج 1، ص 174، ح 32 و معانی الاخبار: ص 56 وعلل الشرایع: ص 208، ح 11 و امالی شیخ طوسی: ص 183، ح 307 و ص 313 و بحار الانوار: ج 35، ص 26، ح 22.
[21]. سوره توبه، آیه 28.
[22]. الکافی: ج 1، ص 448، ح 28.
[23]. الکافی: ج 1، ص 449، ح 31.
[24]. الکافی: ج 5، ص 374، ح 9.
[25]. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب: ج 4، ص 445 _ 446، شرح حال فاطمه بنت اسد، ش 3486 و اسدالغابه فی معرفه الصحابه: ج 5، ص 517، شرح حال فاطمه بنت اسد و الاصابه فی معرفه الصحابه: ج 4، ص 380، شرح حال فاطمه بنت اسد، ش 731.
[26]. بحار الانوار: ج 35، ص 115، ح 52 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 69.
[27]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 65.
[28]. اسنی المطالب: ص 33 _ 34.
[29]. اسنی المطالب: ص 16.
[30]. اسنی المطالب: ص 36.
[31] . اسنی المطالب: ص 33.
[32]. بحار الانوار: ج 35، ص 10، ح 12. به نقل از روضه الواعظین: ص 80.
[33]. بحار الانوار: ج 35، ص 125، ح 67.
[34]. کمال الدین: ج 1، ص 174، ح 32.
[35]. بحار الانوار: ج 35، ص 110، ح 39. به نقل از کنزالفوائد: ج 1، ص 183.
[36]. بحار الانوار: ج 35، ص 114، ح 51.
[37]. بحار الانوار: ج 35، ص 115، ح 52 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 69.
[38]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 68.
[39]. الکافی: ج 1، ص 448، ح 28 و بحار الانوار: ج 35، ص 72، ح 7 و ص 111، ح 43.
[40]. بحار الانوار: ج 35، ص 115، ح 54.
[41]. بحار الانوار: ج 35، ص 112، ح 45.
[42]. بحار الانوار: ج 35، ص 111، ح 42.
[43]. الکافی: ج ،1ص 445، ح 18.
[44]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 14، ص 68 و بحار الانوار: ج 35، ص 110، ح 40.
[45]. بحار الانوار: ج 35، ص 111 _ 112، تاریخ امیرالمومنین، الباب الثالث: فی نسبه و احوال والدیه، ح 41.
[46]. منیه الراغب فی ایمان ابی طالب: ص 82.
ارسال نظرات