علت درنگ امام علی در کشتن عمر بن عبدود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجتالاسلام مهدی پیشوایی، کارشناس حوزوی مباحث تاریخ اسلام، در برنامه پرسمان تاریخی که از رادیو معارف پخش میشد، در پاسخ به سوال «مسلمانان در جنگ احزاب، خندق کنده بودند، عمر بن عبدود، چگونه به آن طرف خندق آمد؟ آیا فرد دیگری هم موفق به این کار شد یا خیر؟» گفت: پیش از اینکه سپاه احزاب از راه برسد، مسلمانان خندق کندند، سپاه دشمن در مواجهه با خندق، غافلگیر شد.
وی افزود: تا آن زمان، در میان اعراب، استفاده از خندق، بی سابقه بوده است؛ به همین دلیل، دشمنان پشت خندق زمین گیر و بسیار غافلگیر شدند، بنابراین، کار به بن بست رسید و طول کشید، آذوقه دشمن تمام شد، هوا کمکم مایل به سردی شد و ماه حرام ذی قعده نیز در پیش بود.
وی ادامه داد: جنگ باید در ماه رمضان اتفاق میافتاد، اما محاصره تا ماه شوّال طول کشید و اگر شوال تمام میشد، ماه حرام میرسید و جنگ در آن ماه حرام بود (در آن زمان، آنها پایبند به حرمت جنگ، در ماه حرام بودند) بنابراین از چند جهت به بن بست رسیدند.
وی اظهار داشت: عمر بن عبدود یک جنگاور دلیر بود؛ به نحوی که میگفتند در جنگ، با هزار نفر برابر است، او خواست این بن بست را بشکند، بنابراین یک نقطه کم عرضی پیدا کرد و با اسب جنگی بسیار چالاکی که داشت، از عرض خندق رد شد، دو نفر دیگر هم با او به همین صورت از خندق عبور کردند، که در نهایت هر سه نفر کشته شدند.
حجتالاسلام پیشوایی، در پاسخ به سوال «منبع حکایت درنگ امام علی(ع) در کشتن عمر بن عبدود چیست؟» گفت: مرحوم علامه مجلسی از کتاب فضایل احمدبن حَنْبَل نقل میکند: عمر بن عبدود، چون در سرزمینی به نام یلیل به تنهایی یک عده کثیری را شکست داده بود، به عنوان فارِس یلیل شناخته میشد، او در جنگ بدر زخمی شده بود، بنابراین در جنگ احد حضور نداشت.
وی ادامه داد: این از مسلمات تاریخ است که در جنگ احزاب، زخم عمر، خوب شده بود و از قسمت کمعرض خندق رد شد و رجز خواند و همآورد طلبید، اما مسلمانان با شناختی که از او داشتند، هیچ کدام جرات نکردند با او بجنگند، رسول خدا(ص)، چند بار داوطلب خواست، امّا کسی داوطلب نشد.
این کارشناس حوزوی گفت: تاریخ، تصریح میکند که مسلمانان چنان میخ کوب شده بودند، انگار روی سرشان پرنده نشسته باشد، حضرت علی (ع) که آن زمان، 28 ساله بود، داوطلب شد، پیامبر (ص) به آمادگی او در پوشیدن لباس رزم، کمک کرد، علی (ع) که به سمت عمر رفت، رسول خدا (ص) فرمود «اسلام با تمام وجودش به جنگ شرک با تمام وجودش رفت»؛ یعنی امروز، اسلام در وجود علی (ع) خلاصه شده و شرک در وجود عمر.
وی افزود: به پیشنهاد امام علی (ع) عمر هم از اسب پایین آمد و پیاده با هم جنگیدند، عمر بن عبدود پیش دستی کرد و ضربت بسیار شدیدی بر سر مبارک حضرت علی (ع) وارد آورد، حضرت به سرعت، محل زخم را بست و ضربتی به پای عمر وارد کرد که نقش زمین شد.
این کارشناس مباحث تاریخ اسلام ادامه داد: امام علی (ع) روی سینه او نشست، عمر بن عبدود به او گفت خیلی جای بلندی نشستی و به حضرت، بدزبانی و اهانت کرد، حضرت ناراحت شده و از کشتن او منصرف شد؛ بلند شد و فاصله گرفت، مقداری راه رفت، سپس آمد و او را به قتل رساند.
وی پاسخ سؤال را از زبان خود امام (ع) بیان کرد و گفت: پس از این جریان، از امام علی (ع) پرسیدند چرا درنگ کردی؟ حضرت پاسخ داد: او بدزبانی و توهین کرد، فکر کردم اگر او را بکشم، شاید شائبه این باشد که توهین او در قتلش دخیل بوده است، بنابراین مقداری زمان گذشت و آن حالت نفسی و شخصی از من دور شد و در نهایت، من تنها او را به خاطر خدا کشتم. /9194/پ202/ی